پاسخ عبدالجباركاكايی به علیرضا قزوه

کد خبر: 107356

هوای هند، خاطرات را تغییر می‌دهد؟/ ورودت به صحنه بحران اخیر باید برای مریدانت درس باشد!

در پی انتشار مطلبی تند و تیز و انتقادی از سوی علیرضا قزوه، یکی از شاعران معاصر خطاب به عبدالجبار کاکایی شاعر بنام کشورمان، کاکایی با درج متنی در وبلاگ شخصی‌اش، به انتقادات قزوه پاسخ داد. متن مطلب منتشر شده در وبلاگ شخصی عبدالجبار کاکایی با سرتیتر «توصیه‌ای به دوست خوبم قزوه» به این شرح است: دوست سال‌ها دور و دیر علی رضا قزوه تغییر احوال را در سال جدید برایت آرزو مندم. اما هوای هند گرمای قاره ای دارد و امکان تبدیل مزاج وتحویل افکار و تغییر خاطرات را فراهم می کند علی‌الخصوص برای دوست بزرگواری که در آستانه مراد شدن است و مریدانش به تشجیع او بنا بر قول خودش مشغولند. در خصوص سفر فرانسه نخواستم رمز گشایی کنم اما اشاره شما سبب شد تا بگویم بی‌اعتنایی شما به آن سفر تنها محض خاطر سلمان و سید نبود؛ از ایوبی رایزن یا سفیر به سبب دعوت دیر هنگام و اهمال در اطلاع‌رسانی شاکی بودی و اگر به یاد مانده باشد ویزا آماده شد اما دو روز بعد از برنامه و این کل ماجرا جهت اطلاع مریدان نسخه‌های ویزا را دارم هنوز. در سفر قصر شیرین مجدداً شمابه فرانسه دعوت شده بودی نه من و از من نظر خواستی گفتم نگران دبیری کنگره نباش من کارها را انجام می‌دهم شما برو و به خاطر مسوولیت‌های سنگین دبیری و یحتمل رو‌دربایستی با مدیر بنیاد و شاید هم به خاطر روح سلمان و سید نرفتی. یادم نمی‌آید در جایی به انکار شعر دهه شصت که من و شما پرورش یافته آنیم قلمی زده باشم مگر اینکه شما از سایت رجانیوز و به استناد کامنت‌های بی‌هویت به این تشخیص رسیده باشی. متن من هنوز در وب من هست من از جریان کاریکاتور مانند و مضحکی که که به تولید شرایط بحرانی و تقسیم مردم به بد و خوب مشغول است انتقاد کردم؛ مخالفان هم به ادبیات من و شما در دهه شصت ارجاع دادند که هر کاری شما در شرایط بحران کرده‌اید ما هم می‌کنیم. یادم نمی‌آید جلوی شهرت کسی را گرفته باشم مگر اینکه تاریخ گاهی فضیلت زمان را در بحران‌ها به نسلی هدیه می‌کند و آنجاست که میرزاده عشقی هم باشی با دانش مختصر و ذوق متوسط به نام و نشانی می‌رسی و البته بار روانی این شهرت ناخواسته همیشه و در همه دنیا روی نسل‌های پس از بحران سنگینی می‌کند فلذا برخی تصور می‌کنند با تجدید دوران انقلابی و تکرار تند روی‌ها بدون رعایت اقتضاات می‌توانند مشهور شوند. دیگر اینکه هنوز نمی‌دانم چرا از شعر محاوره یا همان ترانه مفهوم امپریالیستی و تجددطلبانه‌ای در ذهن داری. عدم درک جهان جدید ایده نیست نوعی بحران روحی‌ست که علاجش واقع بینی‌ست. و از اینکه دایره میراث‌داران شعر دهه شصت را به همین چند اسم محدود کرده‌ای متعجبم؛ ما بنا نیست حزب تشکیل دهیم و وارث بتراشیم. همه جامعه ادبیات ایران وارث ادبیات اجتماعی دهه شصت است چه بخواهد و چه نخواهد ادبیات انقلاب را در حد این چند نفر کوچک کردن خدمت به آن است؟ اما با همه این احوال شما را مثل برادرهایم دوست دارم به سبب بزرگی‌هایی که از شما دیدم و آرزو می‌کنم نسخه من وخودت را در شرایط بحران برای نسل پس از توفان نپیچی؛ تجربه ورود غیر متعارف خودت در صحنه بحران اخیر باید درسی باشد برای مریدانت. که شاعران باید علاج کنند نه به تولید بحران بپردازند. این روزها به مریدان نازک‌دلتان ایراد گرفتن سیاسی تلقی می‌شود کاش شما هم کمک می‌کردی تا غده چرکین خصومت‌زایی که در لایه‌هایی از شعر انقلاب رسوب کرده است بیرون بکشیم و به همه بگوییم که شعر انقلاب شعر ملت ایران است؛ شعری که قلبش مثل گل آفتاب گردان به سمت مردم می‌چرخد نه دولت‌های متنوع؛ نه احزاب متفاوت؛ نه گروه‌های جمعیتی اندک و نه... شعر انقلاب با بزرگانش بزرگترین دستاورد اجتماعی و ادبی ایرانیان در صد سال اخیر بود. پاک و صادق بمانی

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها