خاطرات وزير اطلاعات از دفاع مقدس

کد خبر: 121406

همه گردان پا روي کمر طلبه‌اي گذاشت و از کانال گذشت

ایسنا: وزير اطلاعات با بيان خاطراتي از دفاع‌مقدس گفت: در يکي از عمليات‌ها برادر طلبه‌اي که در يکي از گردان‌هاي فاتحين بود، آمد و در کانال آب حالت رکوع به خود گرفت، تقريبا گردان پا روي کمر او گذاشت و رفت آن طرف کانال؛ اين برادر طلبه شهيد شد. به گزارش خبرگزاري رسا، حجت‌الاسلام مصلحي در مراسم تجليل از ايثارگران دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم به بيان خاطراتي از دفاع مقدس پرداخت. وي نمايندگي حضرت امام (ره) در قرارگاه کربلا و خاتم‌الانبياء (ص) در دوران دفاع مقدس، نماينده ولي فقيه در نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروي مقاومت بسيج را در کارنامه خود دارد. **گردان‌هاي فاتحين ما در قرارگاه کربلا در خدمت برادر عزيزم شهيد ميثمي که بوديم، در يک سري از جلسات ديديم فرماندهان تيپ‌ها و لشکرهاي سپاه با مشکل بزرگي رو به رو هستند. مشکل‌شان اين بود که، در شب‌هاي عمليات تيربارهاي دشمن که به کار مي‌افتاد، گردان‌ها کپ مي‌کردند و جلو نمي‌رفتند. من آن موقع نمايندگي حضرت امام(ره)‌ در قرارگاه کربلا بودم، با شهيد ميثمي بحثي داشتيم که بايد فکري کنيم، بالاخره ما چه کاري مي‌توانيم براي اين ها انجام دهيم.بنا بر اين شد که گردان‌هايي با نام فاتحين از روحانيان شکل بگيرد و اين گردان‌ها مشکل را در شب‌هاي عمليات حل کنند. نخستين آن به دليل ارتباط نزديکي که با طلاب در لشکر 25 کربلا داشتيم، شکل گرفت.اين گردان فاتحين گرداني شد که تا شب عمليات گردان بود و تمام آموزش‌هاي مورد نياز آبي، خاکي را با توجه به جغرافياي منطقه در ابعاد مختلف مي‌ديد.شب عمليات اين گردان منحل مي‌شد و هر کدام از اين روحانيان به عنوان طلبه رزمي تبليغي مي‌رفتند در گردان‌هاي ديگر و مستقر مي‌شدند.وقتي گردان‌ها کپ مي‌کردند و جلو نمي‌رفتند، روحانيان با يک حرکت تبليغي گردان را به حرکت درمي‌آوردند. **همه گردان پا روي کمر طلبه‌اي گذاشت و از کانال گذشت در عمليات والفجر هشت در منطقه فاو، در يکي از لشکرها، گرداني به يک کانال بزرگ رسيد. نتوانستند عبور کنند. بالاخره تدبيري کردند و گفتند لازم است يک نفر برود داخل کانال حالت رکوع به خود بگيرد، بچه‌ها پا بزنند پشت او و بپرند آن طرف کانال. موقعيت زمان محدودي بود، زمان زيادي نبود که بتوان برنامه‌ريزي کرد، امکاناتي آورد و مشکل را حل کرد. برادر طلبه‌اي که در اين گردان بود آمد حالت رکوع به خود گرفت، تقريبا گردان پا روي کمر او گذاشت و رفت ان طرف کانال. **اين برادر طلبه شهيد شد فرداي آن روز رفتم بالاي سرش، بچه‌ها گفتند شهادتش تنها مهم نيست، شما پشت او را ببينيد، تمام گوشت و پوستش رفته بود و استخوان کمرش مشخص شده بود. از اين قبيل کارهاي بزرگ در گردان‌هاي فاتحين که بعدها تبديل به تيپ مستقل امام صادق(ع) شد بسيار انجام شده است. **گذر از کارون همين عمليات والفجر هشت، عملياتي بود که نيروها بادي از کارون مي‌گذشتند و فاو را فتح مي‌کردند، بچه‌ها با آموزش‌هاي سه چهار ماه غواصي از آب اروند گذشتند و وارد فاو شدند. يکسال بعد از پذيرش قطعنامه، فرمانده نيروي زميني ارتش پاکستان، مهمان سپاه بود. بعد از جلسات رسمي درخواست کرد از يکي از مناطق جنگ بازديد کند. ما ها با ديد ارزشي نگاه کرده و شلمچه را پيشنهاد کرديم. گفت: من مي‌خواهم جايي را که شما فاو را گرفته‌ايد، بازديد کنم. «منطقه اروند». اصلان بيک، بزرگترين کارشناس نظامي ناتو در منطقه است. ارتش پاکستان در بحث ارتباطاتش با ناتو جايگاهي خاصي دارد. بالاخره به خواسته‌اش عمل شد و من هم همراهش رفتم. وقتي آمد کنار آب اروند، آب را نگاه کرد و گفت: من فقط يک سؤال از شما دارم؟ نيروهاي که از اين آب گذر کردند و به دشمن زدنند، چقدر آموزش ديدند؟ وقتي دوستان ما برايش توضيح دادند: آموزش ما دو يا سه ماه بود. به هيچ وجه زير بار نمي‌رفت و قبول نمي‌کرد، مي‌گفت من اطلاعات اين آب را دارم. اين آب در حالت عادي سرعتش 40 کيلومتر در ساعت است. شبي که شما عمليات کرديد سرعت اين آب 70 کيلومتر در ساعت بود. کسي که آموزش ديده و غواص قدر و قوي نباشد نمي‌تواند با اين سرعت گذر کند. اين در حالي بود که غواص‌هاي ما از غواص‌هايي که کپسول اکسيژن روي دوششان باشد نبودند، يک ني گوشه لبشان بود، اين ني از آب بيرون بود بايد مي‌رفت و خودش را جبهه مقابل مي‌رساند، اگر کمي آب هم به ني مي‌رفت معلوم بود چه وضعيتي برايش پيش مي‌آمد. البته توضيحاتي در مورد روحيات رزمندگان اسلام داده شد که نمي‌پذيرفت. به عنوان يک کارشناس نظامي خبره قبول اين مسأله برايش سخت بود. **چرا توسل به امام حسين (ع)پيدا نمي‌کنيد تا مشکلتان حل شود در قرارگاه کربلا در اول جنگ که عمليات مشترک با سپاه و ارتش بود، شهيد صياد شيرازي کارش اين بود که مرحوم شهيد آيت‌الله بهاءالديني را با خود به اتاق عمليات مي‌آورد.در يکي از شب‌ها که آيت‌الله بهاء الديني را با خود آورده بود، عمليات گره پيدا کرد، گره قابل توجهي بود همه مانده بودند چکار کنند. آيت‌الله در حالتي که سرش پايين بود يکدفعه با حالتي سر بلند کرد و گفت: چرا توسل به امام حسين (ع)پيدا نمي‌کنيد تا مشکلتان حل شود. توسلات از آنجا شروع شد. توسلي به امام حسين (ع)گرفته شد و مشکل هم حل شد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها