كيهان/زير خيمه سبز لندن

کد خبر: 124597

كدام محافل و چه كساني در دهه گذشته به ويژه يك سال اخير مي توانسته اند قليان جاسوسي آمريكا و انگليس را در ابعاد گوناگون آن- از جمع آوري اطلاعات تا عمليات رواني و اختلاف افكني و تخريب روابط سياستمداران و مردم، و القاي يأس و تفرقه و ترديد- چاق كنند؟

روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "زير خيمه سبز لندن " به قلم محمد ايماني آورده است: 29 دي 1388 روزنامه «واشنگتن تايمز» در خبري قابل تأمل نوشت «شوراي امنيت ملي و سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) ايران را در اولويت و رتبه نخست فعاليت جاسوسي قرار داده اند و چين در رتبه دوم قرار گرفته است». اين خبر به خودي خود جايگاه قدرت فزاينده و پيش رونده ايران را در معادلات بين المللي نشان مي داد، همچنان كه تأكيد مي كرد تسخير لانه جاسوسي آمريكا در 30 سال پيش (13 آبان 1358) به معناي خاتمه عمليات جاسوسي و اخلال و خرابكاري عليه ايران نيست. به عبارت ديگر نه مشاهده ابعاد فزاينده اقتدار جمهوري اسلامي ايران مي تواند ما را از كمين و مراقبت و شبيخون دشمن غافل كند و نه اطلاع از ابعاد گسترده جاسوسي و يارگيري و دام گستري دشمن، ملازم فراموشي «پشتوانه هاي قدرت كشور» و «نقش بر آب شدن اغلب اين توطئه ها» است. اگر سفارت آمريكا در ايران به همت دانشجويان «مسلمان» و «پيرو خط امام» به تسخير درآمد و انقلابي بزرگ تر از انقلاب اول در ابعاد اطلاعاتي، فرهنگي و سياسي رخ داد- و پرده از چهره بسياري از گروهك هاي نفاق و سران موجه آن افتاد- اين به معناي پايان جاسوسي و خيانت نبود. 4 بهمن سال گذشته روزنامه كانادايي «گلوب اند ميل» فاش كرد «كن تيلور سفير كانادا در ايران در جريان تسخير سفارت آمريكا و عمليات ناكام چنگال عقاب (طبس) به عنوان رئيس غيررسمي ايستگاه CIA در تهران عمل مي كرد. پروفسور رابرت رايت در كتاب خود تحت عنوان مأمور ما مي نويسد درخواست جمع آوري اطلاعات توسط تيلور، مستقيماً از سوي جيمي كارتر رئيس جمهور آمريكا به مك دانالد، وزير خارجه كانادا منتقل شده بود. تيلور مي گويد كشف ارتباط با سازمان سيا مي توانست تبعات بسيار سنگيني براي من در ايران داشته باشد. من defacto CIA station chief (رئيس غير رسمي ايستگاه سيا) در تهران بودم. تيلور ضمن جمع آوري اطلاعات، 6 نفر از كارمندان سفارت آمريكا را نيز از ايران فراري داد.» 31 سال پس از آن ماجرا، اكنون جان ساورز (سائرز) رئيس سرويس جاسوسي خارجي انگليس MI6 از جاسوسي در ايران براي ممانعت از گسترش برنامه هسته اي جمهوري اسلامي- يعني همان محور مورد پي گيري سازمان سيا و شوراي امنيت ملي آمريكا- خبر مي دهد و ادعا مي كند افشاي برخي ابعاد برنامه هسته اي ايران بر اساس همين جاسوسي ها بوده است. رئيس MI6 عناويني چون «مشاور توني بلر نخست وزير سابق، سفير انگليس در سازمان ملل، نماينده انگليس در عراق اشغال شده، سفارت در برخي كشورهاي عربي و مديركل سياسي وزارت خارجه» را در پرونده خود دارد و سالها نماينده انگليس در مذاكرات هسته اي با ايران بوده است. 10 بهمن ماه 86، ساورز زماني كه سفير انگليس در سازمان ملل بود به اعتبار توهم و آدرس هاي غلطي كه از داخل ايران دريافت كرده بود، گفت «يك فشار ديگر بر ماشه ]صدور قطعنامه تحريم[ ايران را به سمتي سوق خواهد داد كه به كنار گذاشتن برنامه هسته اي راضي شود. اتحاد براي صدور قطعنامه باعث ايجاد بحث هاي جدي در داخل ايران شده كه اين كشور تا چه حد بايد براي پيگيري جاه طلبي هاي هسته اي هزينه بدهد». كدام محافل و چه كساني در دهه گذشته به ويژه يك سال اخير مي توانسته اند قليان جاسوسي آمريكا و انگليس را در ابعاد گوناگون آن- از جمع آوري اطلاعات تا عمليات رواني و اختلاف افكني و تخريب روابط سياستمداران و مردم، و القاي يأس و تفرقه و ترديد- چاق كنند؟ جنبش خلق مسلمان و سازمان مجاهدين خلق و جبهه ملي و كساني چون حسن نزيه و عليرضا نوري زاده و ميناچي و بني صدر؟! اينها و نظاير اينها كه يا فراري و يا فرسوده- و يا هر دو- هستند! نهضت آزادي و گروهك هاي چپ استحاله شده و دموكرات مآب؟ حتماً! اما آنها هم اغلب مانند طيف اول، ورشكسته و گاو پيشاني سفيدند اگرچه در داخل باشند. آنها حتي اگر ته مانده تواني هم داشته باشند بايد دنبال واسطه و پل بگردند؛ چهره هاي خاكستري و نيم سوز كه اگرچه نسوخته اند اما مثل لامپ نيم سوز با علايم و ظواهري نشان مي دهند كه رو به سوختن و تمام شدن هستند. فعلا اين نكته را در ذهن داشته باشيد. گفتيم حلقه هاي اول و دوم- و نظاير آنها در طيف مدعي اصلاح طلبي- پس از آن كه فرسوده مي شوند و لو مي روند، از ارزش و اعتبار ساقط مي شوند. جاسوس تا زماني جاسوس است كه لو نرفته باشد. البته اين طيف هم مراتبي دارند؛ 30 سال مرده، 20 سال مرده، 10 سال مرده، 5 سال مرده، يك سال مرده يا... در حال احتضار. اكنون شما مي توانيد گورستان هايي از اين مردگان سياسي را در برخي پايتخت هاي اروپايي و آمريكا پيدا كنيد و البته در كنار اين گورستان نشين ها، دكه و دكان هاي دو نبش تازه اي در لندن، برلين، پاريس، بروكسل، آمستردام و... برپا شده كه پنج ضلعي يا شش ضلعي هاي جديد شبكه اپوزيسيون را در اروپا و زير نظر مثلث جاسوسي سيا، ام آي 6 و موساد تصوير مي كند. در اين فضاي اپوزيسيون نمايي و خروج از كشور، البته اروپايي ها با ازدحام قطاري از طايفه كلاهبردار و سودجو كه چند ماهي در ايران اپوزيسيون نمايي مي كنند و بعد همان- يا احياناً زندان- را براي طرف اروپايي فاكتور مي كنند، مواجه شده و گاه از سر حماقت باج هاي كلاني هم داده اند. يك قلم از هزاران را عليرضا نوري زاده- كه خود پدر جد كلاهبرداري و سركيسه كردن غربي هاست- 3بهمن 1388 در سايت گويا نيوز و درباره امثال مهاجراني و برخي از مشاركتي ها و كارگزاراني هاي فراري نوشت «اين روزها بعضي از خود رهبر خوانده ها در اينجا ]لندن[ صف خودي و غيرخودي و بعضاً نخودي ها را مشخص مي كنند. شماري از ما 3 دهه دوري از خانه پدري را تجربه كرده ايم. ديرسالي است گفتيم و نوشته ايم و هزينه داده ايم ]!؟[ با اين همه آن قدر سعه صدر داريم كه وقتي فلان وزير يا وكيل سابق به سوي ما مي آيد به رويش آغوش مي گشاييم، راه و چاه زندگي در تبعيد و نحوه برخورداري از امتيازاتي را كه براي پناهندگان قائل شده اند نشانشان مي دهيم. اگر وارد مجلس شوند مواظبيم كسي كلفت بارشان نكند. محسن مخملباف چندي پيش برگه اي به من داد كه در آن نوشته بود به عنوان اصل اوليه براي گرد آمدن زير سقف خيمه سبز، به گذشته همديگر كاري نداشته باشيم... بعضي از مسافران تازه ضمن برخورداري از مواهب وزارت و وكالت و سفارت، حالا هم كه به خارج آمده اند برخلاف اغلب ما كه 30 سال است با سختي ها دست و پنجه نرم مي كنيم و هنوز از يك زندگي حداقلي برخوردار نيستيم]!![ وضعيت مالي مطلوب تري دارند. از راه نرسيده، خانه و زندگي مرتب و ضياع و عقار مكرر دست و پا مي كنند. خانه تهران را اجاره مي دهند و با پول منزل شهرستان يا ويلاي شمال در بهترين نقطه تبعيدگاه خانه اي نقدي خريداري مي كنند و ما همچنان دوره مي كنيم ديروز و امروز را به اميد 20سال ديگر كه قسط خانه مان تمام مي شود]!؟[ اغلب اين دوستان به مشكلات مالي و گرفتاري هاي ما دچار نشده اند...زماني كه قرار باشد در اينجا بمانند چون زمينه سازي ها را از تهران انجام داده اند در پي ملاقاتي با يكي از ما بهتران همه كارهايشان جفت و جور مي شود و اغلب بدون آن كه نگران تمديد اقامت و گذرنامه خود باشند مهر اقامت در گذرنامه شان ثبت مي شود و البته چنان مهري كه درعين حال همه مزاياي پناهندگي]بخوانيد مزدوري وجاسوسي[ را نيز برايشان فراهم مي كند.» پرواضح است از انبوه جماعتي كه به طمع خوش باشي در دام خيانت مي افتند، شايد يك در هزارشان براي نوكري خريده شوند و 999 نفر بقيه پريشان و پشيمان و دربدر، روش اره نشيني را تا آخر عمر ادامه مي دهند، بدون راه پيش و پس! مروري بر فعاليت روزانه شبكه رسانه اي عنكبوت (بي بي سي- جرس- روزنت- راديو فردا- راديو زمانه- دويچه وله و اقمار گروهكي آنها) كه در ارتباط با برخي رسانه هاي سابقا مدعي اصلاح طلبي (نظير پارلمان نيوز، ايلنا، كلمه، سحام نيوز، شرق و برخي نشريات خاكستري) فعاليت مي كنند،نشان مي دهد ثقل جريان جديد نفوذ و جنگ نرم، روي 2طيف كه ردپايي در حاكميت داشته يا دارند متمركز است 1-جريان نفاق مدعي اصلاح طلبي كه در فتنه سبز پوست اندازي كرد و نقاب از چهره انداخت. وزارت خارجه انگليس و دو بازوي اطلاعاتي و رسانه اي آن ( MI6 - BBC) ارتباطات ويژه اي را با اين طيف- ولو به قيمت دلخوري ساير گروهك هاي اپوزيسيون- به هم زده اند2.-عناصري انگشت شمار و با اسامي و آدرس هاي كاملا مشخص، كه بدشان نمي آيد هم از عنوان اصولگرايي بهره ببرند و هم مورد تكريم و تشويق و «تشهير» اصلاح طلبان واقع شوند، فراجناحي(!؟) معرفي گردند و اگر هم غش كردند اغلب آن طرفي غش كنند. طيف دوم همان افراد انگشت نمايي هستند كه عناويني غلط انداز و مغالطه آميز نظير دولت ائتلافي و... را كه از سوي طيف هايي نظير كارگزاران و برخي ميانه نماهاي «مشاركت» در پنهان القا مي شد،تكرار كردند. شهرت طلبي، طمع، جاه طلبي همراه با سوءتفاهم نسبت به خود، يا احيانا دلخوري و رنجش بهانه هايي براي تور شدن اين قبيل افراد در جنگ نرم دشمن است. اگر دشمن از طيف اصلاح طلبان علناً در دو ايستگاه داخل و خارج- از تهران تا لندن و برلين و پاريس و...- يارگيري كرده، به طيف دوم به عنوان «تسهيل كننده» پنهان مي نگرد. طيف دوم- اغلب بي آنكه بخواهند يا بدانند اما قطعا از سر غفلت هايي نابخشودني- از نگاه قدرت هاي بيگانه و سرويس هاي جاسوسي آنها، حكم مانعي را دارند كه بايد در ميان در ورودي و چارچوب حاكميت گذاشت تا راه رخنه سربازان و افسران جنگ نرم دشمن به درون حاكميت گشوده بماند. آنها همچنين بايد با كار ويژه «حائل»، در عمل- اغلب با بي اطلاعي- مانع از وحدت و الفت اصولگرايان (كليت جبهه اصحاب انقلاب) شوند، فرقي هم نمي كند به مجمع تشخيص و مجلس و دولت و قوه قضائيه راه داشته باشند يا در احزاب سياسي و محافل روحاني و دانشگاهي و مطبوعاتي. اگر از وحدت سخن بگويند در عمل باعث دلسردي و تفرقه اند. اگر از ميانه روي دم بزنند، در عمل بساط تفريط يا افراط- عقب ماندن يا پيش افتادن از ولايت و رهبري- را فراهم مي كنند. جذب حداكثري از نگاه آنها، باز گذاشتن راه نرمش و دوستي با فتنه گران سر موضعي است كه هنوز هم ارتباطات خود را با سر حلقه هاي سرويس هاي جاسوسي بيگانه و گروهك هاي معاند فعال در فتنه حفظ كرده اند. و دفع حداقلي در نگاه آنان، متمركز در بدگماني و تخطئه صف شكنان و پيشاهنگان و ديدبانان خط مقاومت در برابر تهاجم دشمن است. اين گروه به اعتبار جاذبه و دافعه هاي بعضا جابه جا شده مورد عنايت ويژه رسانه هاي فعال دشمن در حوزه جنگ نرم هستند و معمولا در اين رسانه ها بر صدر مي نشينند. و البته بخشي از اين بر صدر نشاندن ها صرفا در راستاي ايجاد بدگماني در جبهه اصولگرايان و اصحاب انقلاب است اما تكرار آن، حاكي از طمع دشمن خواهد بود به اين كه عناصر خاكستري جديدي را پيدا كرده كه استعداد نيم سوز شدن را دارند. 30 سال پس از تسخير و تعطيلي سفارت آمريكا، ابعاد و كيفيت جاسوسي و جنگ اطلاعاتي- رواني بسيار فرق كرده است. پيچيدگي هايي در اين فرآيند پديد آمده كه گاه باعث شده فلان عضو تيم سابق مذاكرات هسته اي هم از ابعاد آن غافل شود و به تعبير وزير وقت اطلاعات در آذر 86، برخلاف مصالح و امنيت كشور،به افراد بيگانه از جمله سفارت انگلستان اطلاعات بدهد. كه اين مرحله اي ظريف از جاسوسي عامدانه است. طبيعتا هيچ كس دوست ندارد حتي يك نفر از دايره اصحاب انقلاب كم شود اما انقلاب و كشور به يقين مهم تر از تك تك اشخاص است و ملاك سنجيدن اشخاص ميزان تعهد آنها به «وحدت با محوريت ولايت فقيه»، «عدالت خواهي و خدمتگزاري»، «مبارزه با استكبار»، «وفاداري به خط امام و قانون اساسي»، «مرزبندي و مبارزه با فقر و فساد و تبعيض» و در يك كلام تولا و تبرّا بر محور رهنمودهاي ولايت و رهبري است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها