ناگفته های نوه رضاخان از فساد دربار پهلوی

کد خبر: 137731

اطرافيان شاه همه دزد بودند، دربار شاه اعجوبه‌اي بود. از زماني كه مسلمان شدم ديگر به دربار نرفتم ولي قبل از آن مي‌رفتم و اوضاع را مي‌ديدم. واقعا خجالت‌آور بود. زماني كه مردم مي‌گفتند «مرگ بر شاه» درباريان كاديلاك خود را كنار مي‌گذاشتند و با مردم شعار مي‌دادند.

ناگفته های نوه رضاخان از فساد دربار پهلوی

"همشهری ماه" در شماره جدید خود به شرح زندگی علی پاتریک پهلوی، برادر زاه محمدرضا پهلوی پرداخته و بر همین اساس گفتگوهایی را با وی، خسرو معتضد، عباس سلیمی نمین و اکبر نبوی انجام داده است. به گزارش «فردا»، پاتریک پهلوی در گفتگو با "طاهره بامدادنیا" به افشاگری درباره خاندان پهلوی می پردازد و می گوید: آمريكا و رضا پهلوي من را در اروپا خفه كرده‌اند، نمي‌توانم كتاب چاپ كنم. مثل اينكه وجود ندارم، سرويس‌هاي مخصوص آمريكا به من اجازه‌ حرف زدن هم نمي‌دهند. اگر حرف بزنم صداي قطره‌اي كه از طاق بيفتد را هم نمي‌دهد. وی در ادامه به بیان خاطره ای که از اولین دیدار خود با شاه به یاد دارد می پردازد و آن را اینطور عنوان می کند: بار اول من را به كاخ سفيد در خيابان پهلوي (ولي‌عصرعج) بردند. شاه با لباس نظامي و تمام مدال‌هايش ايستاده بود، ثريا هم آن طرف بود، من فقط هفت سالم بود، واقعا از آنها ترسيدم، مثل خرگوش فرار كردم.

وی در خصوص درباریان شاه نیز گفت: اطرافيان همه دزد بودند، دربار شاه اعجوبه‌اي بود. از زماني كه مسلمان شدم ديگر به دربار نرفتم ولي قبل از آن مي‌رفتم و اوضاع را مي‌ديدم. واقعا خجالت‌آور بود. نوه رضا خان در ادامه پیرامون شکاف در دربار پهلوی اظهار می دارد: تنها كسي كه در اين انقلاب نبود، گارد شاهنشاهي بود. زماني كه مردم مي‌گفتند «مرگ بر شاه» درباريان كاديلاك خود را كنار مي‌گذاشتند و با مردم شعار مي‌دادند. شاه ديگر كسي را نداشت و نمي‌توانست بماند. البته فرح، عامل مهمي براي انقلاب بود، از بس كارهاي زننده كرد. پهلوی به زندگی خود در ایران پس از انقلاب اسلامی اشاره و عنوان می کند: سال 1982 دادگاهي شدم. شنيدم كه قرار است حكم اعدام برايم صادر شود. (البته اين را آقاي پسنديده به من گفت). آيت‌الله گيلاني به آيت‌الله خميني گفت كه فلاني (من) بي‌گناه است. گويا آيت‌الله خميني چند خط نوشتند كه من را رها كنند. البته به چشم نديدم ولي شنيدم. وی همچنین فرح و رضا پهلوی را دلیل اصلی مرگ پسر عموی خود -علیرضا- دانست و گفت: عليرضا پسر حساسي بود، فرح و رضا نمي‌گذاشتند عليرضا بالا بيايد و خفه‌اش مي‌كردند، مطمئنم. شايد اين يكي از دلايل خودكشي بود. در ادامه این پرونده مفصل خسر معتضد، پژوهشگر و تاریخ نویس از زندگی پاتریک پهلوی چنین می گوید: پاتریک پس از انقلاب نام خود را از پهلوي به اسلامي تغيير داد و حتي با مراجعه به مقامات انقلاب، مورد بخشودگي قرار گرفت. بر سر املاکش در گرگان اختلاف پيدا کرد، مردم نيز اذيتش مي‌کردند و به همين دليل مجبور شد از ايران کوچ کند. عباس سلیمی نمین، رییس دفتر مطالعات تدوین تاریخ ایران نیز اذعان می دارد که پاتریک پس از اخراج از دربار، به تدريج به جريانات مخالف پيوسته و اقدام به مبارزه علني و آشکار عليه عموي خود كرد و در نقطه مقابل محمدرضا -که به ضديت با دين اقدام مي‌ورزيد- قرار گرفت. وی گفت: درست است که در مخالفت علي با محمدرضا، انگيزه شخصي - ماجراي قتل پدر- وجود داشت اما مشخصه غالب مخالفت علي با پهلوي و سلطه آمريکا، گرايش وي به مذهب بود. او در مخالفت با محمدرضا دربار را با آن جاذبه‌هاي دنيوي رها کرد و حتي شنيده‌ها حاکي از آن است که وي براي رفع فقر و بي‌عدالتي، گروهي تشکيل داده و به روستايي رفته و به فعاليت مي‌پرداخت. سلیمی نمین بیان کرد: علي اسلامي (پهلوي) پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم در ایران ماند، برخلاف آنچه همگان مي‌گويند، وي در آن سال‌ها هيچ‌گاه به زندان نيفتاد چرا که همواره نسبت به رفتار و عملکرد محمدرضا و پهلوي‌ها معترض بود، علي براي ماندن در ايران مشکلي نداشت اما وي مدتي پس از پيروزي انقلاب از ايران رفت. گفته شده که او پس از خروج از ايران در وضعيت مالي خوبي به سر نمي‌برد تاحدي که از داخل کشور به علي کمک مالي شده است. "اکبر نبوی، فیلم ساز هم که از نزدیک با پاتریک ارتباط داشته و دو هفته هم با وی زندگی کرده و از وی مستندی برای پخش آماده کرده است، تاکید می کند که علی هيچ موقع از پدر بزرگش مثبت ياد نمي‌کرد، هميشه نسبت به رضاشاه و محمدرضا منفي و تند بود. نبوی در خصوص علی پهلوی می افزاید: مدتی است از جنبش سبز ناراحت است، می گوید اینها خیلی به مردم دروغ گفتند، می گوید آقای موسوی دروغ می گوید. متن کامل این پرونده خواندنی و دیگر مطالب را در نشریه "همشهری ماه" بخوانید.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها