مطلب پیش روی شما چهل و هشتمین مطلب ستون ویژه "تذکرة الرجال " فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که در نظر دارند با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و .. بپردازند. در این مطلب این دو به سراغ حمید رسایی، نماینده مجلس هشتم رفتهاند.
آن مدیر مسئول هفته نامه ۹ دی، آنکه همه کارهای دولت را میدانست اوکی، آن حمید احمدی!!، آنکه با دولتیان سابقا داشت سر و سری، آن سیاستمدار فصولگرا، آن مبدع گفتن سیستماتیک ناسزا، آن سوخته در شمع عشق محمود!! آن آمده بر روی کار از نامرادی چرخ کبود!! آنکه گر روزی نمیداد گاف خواب نداشت، آنکه در انتخابات نهم ربیس جمهوری کاشت و در مجلس هشتم برداشت!! آنکه سر کرده به زیر برف، آنکه قطب سخنوران بود از سردی حرف!! آن نماینده مردم تهران در مجلس هشتم، آن مسئول اداره کل ارشاد قم، آن احمدینژاد را همیشه پای در رکاب!! آنکه جای دسته گل بازار گل میداد به آب!! آنکه هم اسم بود با بقایی، مولای آنوریها! حمید جان رسایی!! قلّت صدای رسایش فی المجلس! اهل جنوب شهر تهران بود و
متولد خیابان ایران بود و ز بس که حواشی داشت تذکره نوشتن برایش آسان بود و آرزوی مخالفانش سر گذاشتنش به بیابان بود و هر ور که باد شرطه آمد او را بر پا بادبان بود و دولت عدالت محور از برش نردبان بود و از رسانههای گروهی غضبان بود و مبلغ مذهبی در اوگاندا و لبنان و بلغارستان و ایضا پاکستان بود و فارغ التحصیل هنرستان بود و همه هدفش بازگشت به بهارستان بود و از گفتههای خود شادان بود. نقل است ابتدای کار او این بود که دستی از دور بر آش داشت که بر روی هر کاسهاش دو وجب روغن از بر مخالفان مهیا بود! آشپزی او چنان بالا گرفت که شیوه پخت برنج دانه درشتش!، شهره عالمیان شد و هر که خواستی دستور پخت و پز غذا بگیرد با صدایی رسا!! فریاد میزد: «حمیییییییییییییید؟!!!» - الطویل قد برنجه من السانتر الی المتر!! انشاالله! - نقل است یکی از روزهای ماه رمضان با زبان روزه تا نیمه شب به کار مشغول بود در پایان شب مریدی او را گفت یا مولا شما را سحر صدا کنم؟!! پس فرمود: «نه همان حمید صدایم کنی، راحت ترم!!» مرید تا این بشنید فریاد همی زد و از ضعف صیام، ز حال برفت!! نقل است کمالات و عجایب داشت و چنان مسلط به احوال غریبه بود که از غیب خبر
میداد آوردهاند فرموده بود: «شاید من چهار سال دیگر فتنهگر شدم، چه تضمینی وجود دارد.» مولانا رسایی از برای تاکید بر جایگاه والای مجلس، در جایی چنین فرموه بود: «مجری باید قوی باشد و کارشناسی بنویسد!!، اما باید توجه داشته باشیم که برآیند مجلس باید کارشناسی باشد!! و جایی که انتظار کار کارشناسی از آن وجود دارد، قوه مجریه است!! چون محل اجرا و درگیری آنجاست و با معضلات روبرومیشوند، بنابراین شاهدیم لوایح معمولا از کارشناسی و قدرت بیشتری برخوردار هستند تا طرحها!! چون در لوایح مجری درگیر است و مشکلات را مطرح میکند!!» نقل است فرمود: «من قبل از اینکه نماینده شوم کار تحقیقی میکردم و حقوقم هم بیشتر بود، نوچ نوچ هم نمیشنیدم! هستند هماکنون اقوام ما که شغل عادی دارند و حقوقشان هم از من نماینده که دو میلیون تومان حقوق میگیرم بیشتر است، بنابراین اصلا فرهنگ انتخابات در کشور باید عوض شود!» تا این سخن را مریدی شنید دست در دامن شیخ آویخت که یا شیخ مرا با آن فامیلتان آشنا ساز. فرمود: «اوفینا!! یعنی حاشا که چنین کاری نمیکنم!!» مرید گریه سر داد و جامه از سر به در کرد و دیوانه وار عربده کشید که تا این سِر هویدا نسازی
دامنت از دست ندهم. پس مولانا فرمود: «راستش خود نیز دقیق نمیدانم تنها همین دانم که ...!! الله اعلم... نقل است بسیار از تعاریف مبالغه آمیز دوری میکرد و زبان جز به راستی نمیچرخاند. چنان که در مجلسی فرموده بود: «بندهامروز در فرصت این نطق نمیخواهم در دفاع از دولت مردمی، ولایتمدار، مکتبی، پرکار، استکبار ستیز، عدالت طلب و حامی محرومان، سخن بگویم!!!»
پ. خالتور
دیدگاه تان را بنویسید