رشد شکاف‌‌طبقاتی با دلار ارزان/ کسانی که در تولید مانده‌اند قهرمان‌اند/ وجود ۴ میلیون مغازه یعنی زنده‌باد دلالی!

کد خبر: 243771

وقتی انقلاب شد ما 400 هزار مغازه برای 35 میلیون نفر جمعیت داشتیم ولی امروز 4 میلیون مغازه داریم که رشدی تقریبا سه برابری به خود دیده است. تعداد مغازه دار هم 8 برابر شده است. بدیهی است که این گروه از بزرگترین طرفداران واردات هستند زیرا سودش بسیار بالاست و باید نیازهایشان برآورده شود.

رشد شکاف‌‌طبقاتی با دلار ارزان/ کسانی که در تولید مانده‌اند قهرمان‌اند/ وجود ۴ میلیون مغازه یعنی زنده‌باد دلالی!
سرویس اقتصادی «فردا»: اقتصاد بدون نفت رویایی است که تجربه بسیاری از کشورهای تازه توسعه‌یافته صحت واقعی بودن را به راحتی اثبات می‏کند. در ایران هر وقت که بحث اقتصاد بدون نفت مطرح می‏شود به گستردگی منابع طبیعی غیرنفتی و پتانسیل‏ های گسترده کشور به عنوان جایگزین منابع نفتی می‏ شود. اما کارشناسان اقتصادی معتقدند این فاکتور شاید لازم به نظر آید اما کافی نیست زیرا با توجه عدم مدیریت منایع و اعمال سیاست های درست اقتصادی همچنان از وابستگی به فروش نفت خام رنج می بریم. در این باره دکتر ابراهیم رزاقی کارشناس اقتصادی و عضوهیأت علمی سابق دانشگاه تهران بر این باور است که با سیاست های فعلی دولت هیچ امیدی نیست که دولت بتواند اقتصاد را بدون نفت اداره کند. مشروح دیدگاههای این اقتصاددان سرشناس را که در گفتگو با «فردا» ابراز شده است را در ادامه بخوانید. تحلیل کلی شما از وضعیت اقتصادی کشور آن هم در شرایطی که مدام مسئولین اقتصادی صحبت از سیاست های اقتصای بدون نفت می کنند چگونه است؟ برای اقتصاد بدون نفت در ایران نگاه های متفاوتی وجود دارد. 24 سال است که می خواهیم اقتصاد بدون نفت در کشور اجرا کنیم اما تاکنون موفق نبودیم. اقتصاد بدون نفت از بحث هایی است که جز آرمان های انقلاب است. در بندهای مختلف قانون اساسی هم بارها وابسته نبودن اقتصاد به خارج از کشور ذکر شده همچنین در وصیت نامه امام هم به کرات آمده است که مصرف از تولید داخلی باشد و آنچه داریم مصرف کنیم و آنچه را که نداریم مصرف نکنیم . اقتصاد ما در تقسیم کار بین المللی، سهمش خام فروشی است یعنی نفت خام به کشورهای صنعتی می دهند و در مقابل کالاهای اساسی شان را تامین می کنند. تا وقتی که یک کشور چنین وضعی دارد و از دو سمت وابسته به قدرت های خارجی یعنی بازار بین المللی و مجبوریم آنها از ما نفت بخرند ولی در مقابل آنها به گونه ای سیاست ها یشان را اجرا می کنند که نفت خام را به قیمت ارزان می خرند و گاهی از آب معدنی و نوشابه هم ارزانتر در می آید اقتصاد بدون نفت معنایی ندارد. در چنین حالتی این اقتصاد که مستقل از نفت نیست چگونه می تواند ادامه حیات بدهد؟ مسلما به سختی. زیرا وقتی می خواهد مستقل عمل کند به لحاظ سیاسی و وابستگی اقتصادی که برای کشور وجود دارد شروع می کنند به مدلسازی کردن مانند هم اکنون که نفت ما را نمی خرند و یکسری از کالاهای اساسی که به ما نمی فروشند مانند مواد اولیه دارو، مواد اولیه دامی و ... که مشکل ساز می شود و تطابقی نیز با آرمان های انقلاب و قانون اساسی و فرمایشات امام راحل ندارد. تا دوره ملی شدن صنعت نفت، نفت در اقتصاد ایران چندان مهم نبوده است زیرا در آن دوره نیازهای اصلی در داخل فراهم می شد و نیازهای ارزی بسیار اندکی وجود داشت به طوری که حتی در آن دوره مازاد ارزی وجود داشت و میزان صادرات در مقابل واردات بیشتر بود.. در اواخر دوره محمدرضا شاه ما 14 میلیارد دلار هر سال از خارج ما واردات داشتیم و نفت می فروختیم و این آرام آرام رشد پیدا کرد. بعد از انقلاب برای مدت کوتاهی فروش نفت کم شد اما بعد از آن دوباره شروع به افزایش کرد. البته در سال 67 از ما نفت نخریدند و در آمد ما پایین آمد، ولی بعد از پایان جنگ دوباره درآمد نفت افزایش پیدا کرد و در این هشت سال اخیر هم که حدود 600 یا 700 میلیارد دلار ما درآمد ارزی داشتیم و ارزهای دیگری هم که در صادرات بود خرج کردیم. متاسفانه اختیار اقتصاد کشور دست کسانی است که علی رغم آرزوها، آرمان های انقلاب، وصیت نامه امام عمل می کنند. یکی از مهم ترین دلایلش این بوده که بعد از جنگ مسئولین اقتصادی ما به این موضوع توجه نکردند که استقلال اقتصادی ایران به وجود بیاید. با این توضیحات سوال مهم این است که برای استقلال اقتصادی باید چه روش و تدبیری جز شیوه فعلی اتخاذ شود؟ برای ایجاد استقلال اقصادی باید از نفت به گونه دیگر استفاده کرد نه به این صورت که الان استفاده می شود. یعنی فروش نفت خام به حداقل برسد و مصرف آن از تولید داخلی باشد و کمبودهایی که داریم از خارج وارد شود.این همان استقلال اقتصادی است که در قانون اساسیمطرح شده تا سرمایه ها به سمت تولید بروند.علت اصلی اینکه تا کنون اقتصاد بدون نفت در ایران تامین نشده، اتخاذ سیاست های لیبرالیسم اقتصادی است. یعنی بعد از جنگ شرایط به گونه ای بود که نتوانستیم کارهای اساسی انجام دهیم، اما با این حال چند کاری هم که انجام شده بی نظیر بود ؛مانند ماشین سازی ها، کارخانه ذوب مس و امثال اینها. سرمایه کوچکی به وجود آمد و سعی کردیم از داخل نیازهایمان را برطرف کنیم اما بعد از جنگ صنایع کوچک به دلیل ورود کالاهای مشابه از خارج ورشکست شدند و صنایع بزرگ هم با بخش خصوص تقریبا هماهنگ شد و باقی ماند در این میان نباید از سیاست های تعدیل اقتصادی غافل ماند. درباره سیاست های تعدیل اقتصادی و اثرات مخرب ان بسیار سخن گفته شده است. این سیاست ها چگونه در عمل و عینیت نمی گذارد کشورهایی مانند ایران که اقتصاد آسیب دیده دارند مستقل شوند؟ آمریکا در صد و چهل یا صدو پنجاه کشور که همه شبیه کشور ما هستند این سیاست ها را تدوین کرد. این سیاست می گوید دولت در اقتصاد دخالت نکند همان حرفی که آدام اسمیت دویست سال پیش می زد .در آن دوره که آدام اسمیت این حرف را زد هر کسی پول از هر جا که به دستش می آمد در صنعت و صنایع ماشینی سرمایه گذاری می کرد و حتی تجارت هم صرف نمی کرد. وقتی سرمایه در صنعت قرار گیرد اقتصاد بهتر می شود کار و اشتغال و صادرات رشد می کند و مشخص است توسعه بهتر و بیشتر خواهد بود . اما نکته ای هم که وجود دارد این است که در آن دوره هم هیچ صنعتی نتوانست بدون حمایت دولت صنعتی شود. حتی خود انگلستان که اولین کشور صتعتی دنیا بود و کشورهای دیگر هم همگی یک دوره حمایت از صنایع داخلی را امتحان کردند .حالا برای کشور جهان سومی مثل ما که از زمان رضاشاه از طریق سیاست سرمایه داری می خواهد مشکل اقتصاد را حل کند این نوع راه حل نه بر اساسی منافع داخلی بلکه براساس منافع بیرونی است. منافع بیرونی تولید فراوان صنعتی دارد و می خواهد صادر کند و بازار پیدا کند و مواد اولیه می خواد و آن مواد اولیه انواع محصولات کشاورزی، تولیدات معدنی از جمله نفت است پس کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره همه باید به این نیاز پاسخ دهند یعنی مواد اولیه برای آنها تهیه کنند و کالای آنها را بخرند . از زمان رضاشاه تا امروز این سیاست ادامه پیدا کرده است بعد از جنگ سیاست هایی که در آمریکا شکل گرفته شده بود پیگیری شد ؛همان سیاست های تعدیلی .یعنی سیاستی که بیشتر در عدم دخالت دولت حرکت می کند و خواست جهانی سازی را محقق کند تا هیچ کشوری نتواند روی پای خودش بایستد و وابسته به اقتصاد بین الملل باشد. ما این سیاست را از سوی بانک جهانی و خودمان قبول کردیم و پیاده کردیم. نتیجه اصلی چنین سیاستی چه تاثیری در رسیدن اقتصاد ایران به اقتصاد بدون نفت دارد؟ این سیاست شرایطی را به وجود آورد که تمام صنایع خصوصی شد و دولت به حاشیه رانده شد و تنها حرکت اقتصادی که نیازهای ما را جبران می کند همان افزایش تولید نفت خام و واردات مصرف داخلی بود . در این حرکت تغییرات ساختاری به وجود آمدکه بی نظیر بود! به عنوان نمونه وقتی انقلاب شد ما 400 هزار مغازه برای 35 میلیون نفر جمعیت داشتیم ولی امروز 4 میلیون مغازه داریم که رشدی تقریبا سه برابری به خود دیده است. تعداد مغازه دار هم 8 برابر شده است. بدیهی است که این گروه از بزرگترین طرفداران واردات هستند زیرا سودش بسیار بالاست و باید نیازهایشان برآورده شود. دولت هم با سیاست هایی که در پیش گرفته دلار ارزان می دهد واردات از خارج به صرفه است چون برای تولید کننده داخلی در اثر افزایش قیمتها صرف ندارد زیرا هزینه تولیدش بالاست و تولید کننده داخلی نمی تواند با واردات رقابت کند. گروه مصرف کنندگان نیز مخالف تغییر است. با بالارفتن در آمد نفت که این درآمد صرف واردات شده است عده زیادی از هموطنان ما در گروه مصرف کنندگان کالاهای خارجی هستند که منبع آن فروش نفت و واردات است. صنایعی هم که به وجود آمده چندان سودی ندارند نسبت به توزیع. در کنار این امر حجم عظیمی هم تحت عنوان نقدینگی بخش خصوصی به وجود آمده است و چون دولت مالیات نگرفته این نقدینگی به وجود آمده و این نقدینگی که به شکل های مختلف ایجاد شده در تولید نمی رود و در خرید و فروش دلالی و واسطه گری و احتکار کاربرد می یابد. بعد از جنگ قاعدتا باید 120 میلیون شغل ایجاد می شد اما فقط 12 میلیون شغل ایجاد شده است و سیل عظیم بیکاران به وجود آمده است. این شرایط مابه ازایی که به وجود آورده وضعی است که امکان تداوم وجود ندارد. با توجه به افزایش جمعیت حدود 15 هزار روستا خالی شده است و متاسفانه با این روند تولیدکنندگان موجود هم به سمت دلالی درحرکت هستند و اندکی در تولید می مانند. در این فضا فراوانی هست، کمبود نیست اما این فراوانی از داخل نیست از نفت و واردات است. به نظر شما چرا با سیاست های فعلی که به گفته شما سیاست های لیبرالی است نمی شود این اقتصاد کشور را تغییر داد؟ وقتی دلار ارزان می دهیم و در مقابل نقدینگی مالیاتی هم از کسانی که صاحب ثروت هستند گرفته نمی شود، اختلاف طبقاتی افزایش می یابد. در این فضا این سیاست به معنای اقتصاد بدون نفت است؟ مسئولین می گویند ما بدون نفت اقتصاد را اداره می کنیم از طریق واردات غیر نفتی این واردات غیرنفتی که روی آن تکیه می کنند مگر چه چیزی هست؟ واردات غیر نفتی ما در درجه اول پتروشیمی است سالانه بیست میلیارد دلار پتروشیمی صادر می کنیم بعد 30 یا 40 میلیون تن مواد معدنی صادر می کنیم. این صادراتی که ما داریم به معنای واقعی اقتصاد بدون نفت را ایجاد نمی کند بلکه یک خام فروشی را به جای یک خام فروشی دیگر می گذارد. این سیاست همان سیاست لیبرالی است که به درد کشور ما نمی خورد و پرهیز می کند از ایجاد صنایعی که اشتغالزایی داشته باشد و یکی از وظایف دولت هم طبق قانون اساسی همین است زیرا بخش خصوصی چنین توانی را ندارد. بخشی از صادرات ما را موادغذایی و مواد فرابری شده است. اینها محصولاتی است که با نفت مواد اولیه آن را تهیه می کنند مانند علوفه برای دامداری، کود و غیره با دلار ارزان تهیه شده و وارد شده است چون به آن یارانه داده شده است تولید آن ارزان است و برای صادرکننده سودآور است. ولی اگر یارانه ها را برداریم دیگر برای تولیدکننده صرف نمی کند پس ادعای دولت که قصد داریم از نفت بی نیاز باشیم واقعی نیست و خیالی است. نکته مهم تر اینکه باید ببینم از لحاظ اقتصادی حرف چه کسی پیش می رود مطمئنا تولیدکنندگان و کشاورزان نیستند. وقتی به تولید توجه نشود به چیزی توجه می شود که ربطی به تولید واقعی ندارد. با این سیاست ها هیچ امیدی نیست که دولت بتواند اقتصاد را بدون نفت اداره کند. با این وصف هدفمندی یارانه ها می تواند در حرکت به سمت اقتصاد بدون نفت داشته باشد؟ تورمی که در کشور وجود دارد نشان داده است که دادن یارانه با خرید کالا باید جبران شود. کالا نیز که در تولید داخلی وجود ندارد پس باید از خارج وارد شود برای خرید کالا از خارج نیاز به فروش نفت داریم. چون تولید صنعتی و صاردات نداریم در نهایت وابستگی به نفت پیدا می کنیم و به تولید داخلی توجهی نمی شود. مسئولان اقتصادی باید دید خود را تغییر دهند و این امر همانی است که در قانون اساسی آمده ؛ چیزی را که نداریم مصرف نکنیم. وقتی می گوییم تولید طبق قانون اساسی، به این معنی است که سیاست لیبرالی با قانون اساسی منافات دارد. الان سیاست اقتصادی کشور برپایه بخش خصوصی و دلالی می چرخد. دولت قسمت هایی که بخش خصوصی توان گرداندن آن را ندارد باید خودش به عهده بگیرد اما این کار را نمی کند و نتیجه این است که بخش خصوص ناتوان باقی می ماند. اینهایی که در این چند سال در بخش تولید باقی ماندند قهرمان هستند، خیلی های دیگر هم که به سمت دلالی رفتند. نگاه لیبرالی با نگاهی که در قانون اساسی آمده که وظیفه اش تامین شغل پایدار در تولید است و از میان برداشتن هرچه وابستگی اقتصادی است . اما حل این مشکل با سخنرانی، نطق کردن، پول به مردم دادن، طفیلی گری جور در نمی آید. مرحله اول را دیدیم نتیجه اش چه شد که چه تورم شدیدی را در پی داشت و فرهنگ تولید صدمه دید در مرحله دوم که قرار است مبلغ بالا برود! در هیچ اقتصادی چنین کاری انجام نمی شود. می شود این پول گزاف را به تولید کننده داد و از طریق تولید کنند اشتغال زایی ایجاد شود. چطور می شود برای کشور 80 میلیونی را که هر روز جمعیت اش بیشتر می شود این طور اشتغال زایی کرد و مطمئن شد بقای ملت تامین می شود؟ همین الان هم فرهنگ مصرفی آنچنان با این روش های اقتصادی ذهن مردم را پر می کند که چیزی به اسم منافع ملی را نمی شناسند و مردم را مصرف گرا بار می آورد. خروج سرمایه و انسان از کشور نشان می دهد که چه فضایی به وجود آمده که معنای وطن، ایرانی، دینداری و شیعه بودن را نمی فهمد و همه آنها به دلیل نگرش غلط لیبرالی به اقتصاد است و برداشت غلط نسب به همان دید غلط است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    Markets

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها