نمی‌شود باز هم بخوابی؟

کد خبر: 321151

پیام یونسی پور

امیر قلعه‌نویی چه کسی را به مناظره فراخواند؟ کارلوس کروش را یا تیم ملی مملکت ما را؟ امیر قلعه‌نویی که امروز راهبر تیمی با بیش از بیست میلیون هواداری شده که در تهران 10 هزار نفر هم برای دیدنش نمی‌روند، امروز خود را مسوول حرف کشیدن از چه کسی می‌داند؟ کروش اجنبی یا فوتبال ملی مملکت؟ کجای حرف‌های این اجنبی جهانخوار و متجاوز گزاف بود که حالا قلعه‌نویی خودش را در قامت مدعی العموم (اگر تعریف درستی از این واژه دارد) گذاشته و کروش را به مناظره دعوت می‌کند؟ کدام مناظره؟ برای رسیدن به چه هدفی؟ برای اثبات این حقیقت که استقلال و پرسپولیس و سپاهان و فولاد، صاحب مقامی ارجح‌تر از تیم ملی هستند؟ امیر قلعه‌نویی تنها نیست که در حقیقت او نماد یک جریان و پیشقراول هم صنف‌هایی است که از 10 سال پیش در پس او حرکت می‌کنند. جسارتش در مواجه شدن با هر منتقد یا هر عامل مزاحم (در راه رسیدن به هدفی که برای خودش قرار داده و در این راه همان هدف، هر وسیله‌ای را هم برایش توجیه می‌کند) آنقدر بالا هست که مسوولیت تخریب‌چی را برعهده بگیرد. پس می‌تازد و بدون درنظر گرفتن معانی آنچه به زبان می‌آورد طرف مقابلش را به مبارزه می‌طلبد. در مبارزات شفاهی هم برحسب قاعده پیروز است چون گاهی آنچنان از مرز جسارت عبور می‌کند که طرف مقابل را از پاسخگویی همطراز خودش عاجز می‌کند. مثلا وقتی برای حامیان تیم ملی از واژگانی چون اجنبی‌پرست و برای منتقدان خودش از قلم فروخته استفاده می‌کند، خودش هم می‌داند که پاسخی هم وزن جملات خودش نمی‌شنود. پس همچنان در جلوی صف می‌تازد و همه هم‌صنفانش را پشت خود می‌کشد. حالا او دعوت به مناظره کرده است! می‌خواهد از چه چیزی دفاع کند؟ منافع ملی؟ می‌خواهد از چه چیزی حرف بزند؟ برنامه‌ریزی فدراسیون؟ می‌خواهد چه کسی را به ما بشناساند؟ کروش را؟ *** امیر قلعه‌نویی از ماست. مظهری از یک موجود موفق در ایران. نماد و الگویی برای چنگ زدن به بالاترین درجه‌ها. راهکارهای او ساده است. در اینجا، در فوتبال ایران (که خودش گوشه‌ای می‌شود از کلیت جامعه) می‌توان مانند قلعه‌نویی به هر موفقیتی رسید. قلعه‌نویی‌ها را می‌توان در سطوح مختلف جامعه هم دید. مردانی که پله‌های ترقی را دو تا یکی رد کرده‌اند و همیشه یک ابهام و حیرت عمومی را پشت سر خود دارند. امیر، جزیی از ماست، متعلق به خود ماست. خوب و بدش، مقبول و نامقبول بودنش را باید کنار هم گذاشت و او را در سفره دایمی فوتبال ایران بلعید. او با همین ادبیات، با همین زیاده‌خواهی‌های همیشگی، با همین الگوبرداری‌های مشهودش از علی پروین، با همین هوچی‌گری‌های دایمی و البته با همه آن عناوین پرطمطراقی که در همین 10 سال مربیگری به دست آورده جزیی از ما شده. امیر قلعه‌نویی را نه می‌توان نادیده گرفت، نه دور انداخت و نه در عین حال مانند گروهی خاص، او را ولی نعمت این فوتبال دانست. امیر پوپولیسم را هم در فوتبال ایران معنی کرده است. اینکه چه در زمان یک سوت جابجای داوری، در زمان مواجهه با هر منتقد، در زمان روبرو شدن و قرار گرفتن در یکطرف دعوا با فدراسیون و سازمان لیگ یا حتی در تقابل با مدیریت هر باشگاهی که در آن مربیگری کرده، پای «هوادار» را وسط می‌کشد، جزییاتی است از تلاش‌های او برای برنده بودن به شکل پوپولیسمی. برگ برنده‌اش همین واژه «مردم» است و البته ماه‌هاست که می‌بینیم همین «مردم» حضوری انگشت‌شمار هم در ورزشگاه‌ها برای بازی‌های باشگاهی ندارند. همین «مردم»، همین ابزار قدرت شفاهیات قلعه‌نویی و همین برگ برنده او در دعاوی (چه وقتی تهران بوده، چه در روزهایی که در تبریز و اصفهان و کرمان زندگی کرده) آخرین بار برای صعود «تیم ملی» به خیابان‌ها ریختند. آن روز کسی نه به فکر امیر قلعه‌نویی بود، نه به فکر کارلوس کروش. آن روز یک جشن ملی به راه افتاد. جشنی که طی این سه دهه اخیر سه بار رخ داده. با ویرا، با برانکو، با کروش! اما در هیچ جشنی کسی یاد نام و ملیت مربیان ملی نبوده. تا یادمان نرفته بپرسیم. آن روز، در صعود به جام جهانی، همان روزی که همه ایران به خیابان‌ها ریخت و از ظهر تا شام یک جشن ملی به راه افتاد، امیر قلعه‌نویی کجا بود؟ خودش گفته «خواب» بوده! خواب بوده ... به جز امیر قلعه‌نویی دیگر چه کسی خواب را به دیدن سرنوشت‌سازترین بازی تمام این چهار سال اخیر فوتبال ایران ترجیح داد؟ امیر خواب بود... خواب! باور می‌کنید؟ خواب بود! *** کارلوس کروش درخواست مناظره با امیر قلعه‌نویی را رد کرده است. توجیهش هم این بوده که با کسی که در ساعت بازی ایران و کره جنوبی، در روزی که تکلیف صعود مشخص شده خواب را به بیداری ترجیح داده حرفی ندارد و ما به هوش کارلوس کروش شک می‌کنیم. واقعا کروش با این میزان درک و فهم و شعور قرار است سرمربی ایران مقابل نیجریه و آرژانتین باشد؟ می‌خواهد با این میزان از درک ما را به کدام جهنم ببرد؟ امیر خواب بود؟ چه ساعتی؟ چه روزی؟ ظهر یک روز میان هفته؟ کارلوس کروش واقعا تا این حد مشاعر خود را از دست داده که نفهمد چرا هر وقت تیمش در سئول و تهران، کره را برده ‌امیر و همراهانش خواب بوده‌اند و هر زمان در بیروت و تهران مقابل لبنان و ازبک‌ها شکست خورده، همین جماعت با چهار چشم بازی را بلعیده بودند؟ امیر قلعه‌نویی خواب بود؟ اگر کره را در سئول نمی‌بریدم هم امیر می‌گفت خواب بوده و در مورد بازی حرفی ندارد؟ اگر به برزیل نرسیده بودیم هم روزه سکوت می‌گرفت و تا چهار ماه کمترین کلامی از تیم ملی نمی‌گفت؟ کروش به همین سادگی باور کرده که قلعه‌نویی خواب بوده؟ میزان اهمیتی که یکی مانند قلعه‌نویی برای تیم ملی ایران (نه کارلوس کروش) قایل است را در همان ادعایش می‌توان دید. خوابیدن در زمان پخش تلویزیونی بازی! خوابیدن در لحظاتی که ایرانیان آماده یک جشن ملی بودند. خوابیدن وقتی هر ایرانی برای گل نشدن توپ مهاجم کره‌ای خدا را صدا می‌زد. امیر خواب نبود. بازی را بهتر از خود کروش دیده ‌اما با کلامش کوشیده تا بی‌ارزش بودن تیم ملی را نشان دهد. خواسته بفهماند تیمی که خودش (فقط خودش نه یک ایرانی) مربی‌اش نباشد، ارزش نگاه کردن هم ندارد. این تمام ارزشی است که یک هموطن، یکی از خود ما، یکی که نماد موفقیت در فوتبال این مملکت شده، برای تیم «ملی» کشورش قایل می‌شود. خوابیدن در زمان بازی! او همچنان به تلاشش ادامه می‌دهد. یک روز از «خواب بودم» برای بی‌ارزش نشان دادن «تیم ملی ایران» استفاده می‌کند و یک روز هم با به راه انداختن دعوا با فدراسیون و کروش و گرو گرفتن بازیکنانش می‌کوشد تا بازی را به سود خودش تمام کند. این تمام ارزشی است که امیر قلعه‌نویی به عنوان پیشقراول منتقدان مربیان تیم‌های ملی، نه امروز که از 10 سال پیش (و هر سال کامل‌تر و حرفه‌ای‌تر از سال قبل) آن را اجرا می‌کند. امیر تنها نیست، فقط بیشتر به چشم می‌آید چون جلوی صف افتاده! او حالا دعوت به مناظره کرده است. چه کسی را؟ چه چیزی را؟ همان تیم ملی کشوری را که حاضر نیست برایش ذره‌ای از خود‌گذشتگی کند؟ برای همان تیمی که زمان بازی‌اش می‌خوابد؟ وقتی تیم ملی تا این حد برایش بی‌ارزش است که در زمان بازی‌اش خواب را ترجیح می‌دهد، می‌توان از او درخواست کرد که این چند ماه هم در مورد مسائل تیم ملی، چشم‌ها را روی هم بگذارد و بخوابد. این چند ماه لااقل قید قهرمان کردن یک باشگاه ایرانی بعد از بیست سال را بزند و به مردمی فکر کند که همیشه از آنها برای اثبات خودش وام گرفته! *** کروش یا نمی‌داند یا خودش را به ندانستن زده! او بعد از جام جهانی خواهد رفت و چه بهتر که در قامت یک شکست خورده و ناکام تهران را ترک کند. پس امروز می‌توان از تمامی راهکارها برای از دست دادن هر فرصتی برای آماده‌سازی تیم ملی (نه تیم او) استفاده کرد. وقتی کروش به عنوان یک شکست خورده تهران را ترک کند، کار برای حضور ژنرال‌ها و سلاطین و شهریارهای داخلی بازتر خواهد شد. همان مردانی که آخرین قهرمانی باشگاهی را بیست سال پیش در آسیا تجربه کرده‌اند و امروز می‌خواهند به هر قیمتی امسال و در سال جام جهانی باز هم صاحب بخت قهرمانی شوند. شاه‌کلید بحث در دست علی فتح‌ا...زاده است. او گفته: «کروش در حدی نیست که جوابش را بدهم!» خب چه دعوایی است؟ کروش هنوز به قواره‌ای نرسیده که فتح‌ا...زاده جوابش را بدهد و همین امروز امیر قلعه‌نویی مربی و همدم علی فتح‌ا...زاده است! چرا این دو که همقواره و ولی نعمت فوتبال مملکت هستند وقتشان را با یک مربی دون پایه و بی‌ارزش مثل کروش هدر می‌دهند؟ هر روز می‌توانند در اتاق مدیریت باشگاه روبروی هم بنشینند و برسر چگونگی انعقاد قرارداد ملی‌پوش‌ها و حتی تازه‌واردهایی مثل لاوره با هم بحث کنند. پیام یونسی پور (یادداشت نویس روزنامه ایران ورزشی)
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها