پاسخ دوم علی مطهری به حمید روحانی

کد خبر: 356627
فردا: پاسخ علی مطهری به مقاله ی دوم سید حمید روحانی که در شماره ی امروز روزنامه ی اعتماد منتشر شده، به شرح زیر است:
"جناب آقای سید حمید روحانی در مقاله‌ای که در روزنامه اعتماد، شماره چهارشنبه 1/5/93 منتشر کرده‌اند اینجانب را مورد الطاف ویژه خود قرار داده‌اند تا آنجا که با تشبیه تلویحی این بنده به الاغ، باعث ارتقاء رتبه اینجانب در کمالات وجودی و شاید توهین به الاغ شده‌اند. روشن است که ریشه این اظهار لطف‌ها همانا مطرح شدن مسئله کمبود انضباط اجتماعی در کشور ما و مسئله ادامه حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی در حضور مقام رهبری توسط اینجانب است که حمیدخان را سخت دچار به هم ریختگی روحی کرده است. وی می‌گوید آیا مسئله‌ای مهمتر و ضروری‌تر از این دو مسئله نبود که در حضور رهبر انقلاب مطرح شود؟ می‌گویم خیر، مسئله‌ای مهمتر و ضروری‌تر نبود و لااقل این دو مسئله جزو مسائل اساسی کشور و انقلاب است. از ایشان می‌پرسم اولا چرا اینقدر از مطرح شدن نقاط ضعف جامعه در حوزه فرهنگ عمومی که متأسفانه در مقایسه با سایر ملل در رتبه‌های آخر قرار داریم نگران می‌شوید؟ شاید به دلیل مسئولیتی است که در این خصوص به عنوان فردی در کسوت روحانیت برعهده داشته‌اید و به نوبه خود انجام نداده‌اید. در ارتباط با سخن یکی از مسئولان درباره مانع موجود در مسیر سامان یافتن وضعیت موتورسواران گفته‌اید «یک انسان با خرد، فهیم و متعهد، بدون تحقیق و پرس و جو خبری را نمی‌پذیرد و باور نمی‌کند». عجبا وقتی یک خبر از نظر شخصیت و وثوق گوینده و قرائن موجود افاده یقین می‌کند، چه نیازی به تحقیق و پرس و جو است؟ درباره خبری باید تحقیق کرد که مفید ظن است.
ثانیاً چرا اینقدر از مطرح شدن موضوع حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی وحشت دارید و از آن فرار می‌کنید؟ آیا جز این است که از بررسی و تحقیق درباره فتنه سال 88 چه در قالب محاکمه علنی آقایان موسوی، کروبی و احمدی‌نژاد و چه به صورت دیگر، به شدت هراس دارید و می‌ترسید که بسیاری از حقایق برای مردم آشکار شود و زحمات چند ساله شما و دوستانتان در کتمان و قلب حقایق بر باد رود؟
ایشان می‌گوید: «آیا از دید او (مطهری) در میان مردم ایران، دیگر کسی یا کسانی نیستند که استحقاق دفاع داشته باشند؟ آیا همه مردم ایران به حق و حقوقشان رسیده‌اند و تنها آقایان کروبی و موسوی هستند که در برزخ بلاتکلیفی بسر می‌برند؟»
عرض می‌کنم بله، کسان دیگری نیز هستند که استحقاق دفاع دارند. بسیاری از زندانیان سیاسی داریم که جرم آنها صرفا انتقاد است ولی چون برخی دوستان شما انتقاد را مساوی با خروج از نظام می‌دانند و اعتراض مدنی را به رسمیت نمی‌شناسند آنها را مستحق حبس دانسته‌اند و برخی از آنها صرفا به جرم انتقاد، سالها از زندگی عقب‌مانده‌اند و خانواده‌هایشان رو به فروپاشی نهاده است. خبرنگاری داریم که به جرم پیگیری حادثه بند 350 زندان اوین در بازداشت طولانی‌مدت است. بله، اینها هم استحقاق دفاع دارند، هرچند امثال شما برای این گونه افراد اساسا حقوقی قائل نیستید.
آقای سید حمید روحانی گفته‌اند «حاضران آن جلسه پس از سخنان انتقادآمیز من و پایان دیدار، شتابان به سوی من شتافتند و صورتم را غرق بوسه کردند و تشکر قلبی خود را از سخنانم اظهار داشتند.»
از قضا عین همین اتفاق برای اینجانب پس از آن جلسه افتاد، چه در همان جا و چه بعدا به صورت پیامک، با این تفاوت که صورتم را غرق بوسه نکردند چون جذابیت جناب‌عالی را نداشت، برخی هم نامحرم بودند. اسامی آنها را نمی‌گویم چون ممکن است در حبس و حصر دوستان شما واقع شوند.
مطلب دیگراین که وی به مصداق "ترک عادت موجب مرض است" بار دیگر به تملق وچاپلوسی پرداخته و می گوید (نقل به مضمون) که " اساسا نیازی نیست در حضور مقام رهبری در باره لزوم توجه به انضباط اجتماعی و مانند آن سخن گفت زیرا ایشان به همه مسایل اشراف دارند". در این صورت معلوم نیست حمید خان روحانی این سخن امام علی علیه السلام را که می گوید از من در خفا و آشکار انتقاد کنید ، چگونه تفسیر و توجیه می کند.
ایشان در مقاله خود چند صفت به اینجانب نسبت داده‌ است. اول بیگانگی از مردم. همه می‌دانند که اینجانب با اقشار مختلف مردم تهران اعم از شمال و جنوب و شرق و غرب آن در ارتباط مستقیم هستم و هیچ حاجب و مانعی در کار نیست به طوری که گاهی موجب تعجب افراد می‌شود. وی می‌گوید «آقای علی مطهری از ناهنجاری‌ها و گرفتاریهای گوناگون اقتصادی، معضل بیکاری، رنج تورم و گرانی که به علت سوء مدیریت و بی‌تدبیری برخی از مسئولان و دولتمردان گریبانگیر مردم شده است آگاهی ندارد».
خوشحالم که بالاخره جناب آقای سید حمید روحانی پس از سکوت مرگبار هشت ساله در زمان دولتهای نهم و دهم اکنون از لاک خود خارج شده وبه اظهارنظر در این مسائل می‌پردازد. هم سکوت او در آن هشت سال و هم جوش و خروش‌های اخیر او برای خدا و از روی خلوص نیت نیست. در آن هشت سال ایشان و دوستانش علی‌رغم اعتقاد به اینکه آقای احمدی‌نژاد مناسب برای ریاست جمهوری نیست، فقط با این منطق که او آدم جسوری است و خوب می‌تواند هاشمی را از صحنه خارج کند چشم خود را بر همه قانون‌شکنی‌ها و خیانتها بستند و امروز که منتقدان آن دولت قدرت را به دست گرفته‌اند حمیدخان روحانی وارد صحنه شده و از نابسامانیها و سوء مدیریت و بی‌تدبیری برخی از مسئولان و دولتمردان سخن می‌گوید، سخنی که بعید است کسی آن را از روی خیرخواهی و برای اصلاح امور تلقی کند،‌بلکه این نیز ادامه همان کینه‌ورزی‌ها با انقلابیون اولیه و راستین مانند آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و همه دلسوزان عاقل و معتدل انقلاب است.
نسبت دومی که به اینجانب داده‌اند وابستگی باندی است. احتمالا یا معنی وابستگی را نمی‌دانند و یا معنی باند را، چون دوست و دشمن و مخالف و موافق من بر این مطلب اتفاق نظر دارند که اینجانب وابستگی گروهی و باندی ندارم و مستقل هستم.
صفت سومی که به این بنده نسبت داده‌اند فقر علمی و فرهنگی است. این مطلب یک امر نسبی است. بدیهی است که اینجانب نسبت به فردی مانند آیت‌الله مطهری فقر علمی و فرهنگی دارم اما نسبت به فردی مانند آقای سید حمید روحانی، ‌دیگران باید نظر بدهند.
صفت چهارم فقدان معنویت است. مقصودشان این است که به طور مطلق معنویتی در اینجانب نیست و الا می‌فرمودند کمبود معنویت. حال سؤال این است: موجودی که اساسا هیچ معنویتی در او نیست آیا می‌تواند انسان باشد؟ از اینجا می‌توان فهمید این که جناب آقای سید حمید روحانی اینجانب را به الاغ تشبیه کرده‌اند درست است. البته من این امر را به قول فلاسفه، لابشرط در نظر می‌گیرم، یعنی می‌گویم لابد مقصود ایشان این است که کمالات وجودی الاغ در این بنده هست خواه کمالات دیگری هم باشد و خواه نباشد، نه اینکه فقط کمالات الاغ را دارا باشم و لاغیر. در این صورت این تشبیه توهین نیست.
البته معنویتی که در مقاله جناب آقای سیدحمید روحانی در قالب توهین‌ها و نسبت‌های ناروا ظهور و بروز دارد چیزی نیست که به آسانی کسی بتواند به آن دست یابد. قطعا ایشان در قیاس با خود، اینجانب را فاقد معنویت دانسته‌اند و من به خوبی به این سخن مولوی توجه دارم که «کار پاکان را قیاس از خود مگیر». به هرحال از خدای متعال توفیق نیل به این معنویت را خواستارم! معنویتی که باعث شده است ایشان در یک مقاله این همه صفت نیک به طرف مقابل نسبت دهد: بی‌مسئولیت، یاوه‌گو، دروغ‌پرداز، هوچی‌باز و سرانجام الاغ!
آقای سید حمید روحانی در پایان مقاله خود با ذکر این سخن من که «نحوه رفتار با امام و پیشوا را باید در نحوه رفتار شهید آیت‌الله مطهری با امام خمینی جست و جو کرد» می‌گوید «باید دانست آنچه از شهید مطهری در دست است و در سیره ایشان آشکار است پیروی از ولایت و تعبد نسبت به امام است.»
اگر مقصود از «تعبد» تعطیل عقل باشد قطعا این حرف درست نیست. شاهد آن، موارد متعددی است که شهید مطهری در نظرات امام (ره) تأثیر داشته و گاهی نظر ایشان را تغییر داده است و حتی زمانی که عده‌ای از اطرافیان امام در پاریس در آستانه ورود ایشان به تهران می‌گفتند که امام قبول کرده‌ است که مادر رضایی‌ها (از مجاهدین خلق) پیام خانواده‌های شهدای نهضت اسلامی را در بهشت زهرا در حضور امام بخواند، شهید مطهری برای امام پیغام فرستاد که اگر شما این موضوع را قبول کرده‌اید از این ساعت من همراه شما نیستم. چند دقیقه بعد، ‌از طرف امام خمینی به ستاد استقبال از امام که شهید مطهری ریاست آن را به عهده داشت پیغام رسید که امام فرمودند آنچه آقای مطهری می‌گوید همان را عمل کنید. آقایان ناطق نوری، کروبی و مرحوم عسکراولادی شاهد این ماجرا بوده و آن را نقل کرده‌اند.
آقای سید حمید روحانی می‌گوید: «اگر امروز نیز شهید مطهری در قید حیات بود بی‌تردید یکی از پیروان راستین مقام رهبری بود و افتخار همراهی با ایشان را داشت.»
این جمله نشان می‌دهد که ایشان شناخت درستی از شهید مطهری ندارد. قطع نظر از کمالات علمی و معنوی این دو بزرگوار، شهید مطهری بیست سال از مقام معظم رهبری بزرگتر بود و رهبر انقلاب فرموده‌اند «من خودم را شاگرد آقای مطهری می‌دانم» (کتاب استاد در کلام رهبر) و در دیدار با خانواده آیت‌الله مطهری در اولین سال رهبری خود دو بار فرمودند «اگر آقای مطهری زنده بودند قطعا الان رهبر بودند».
جناب آقای سید حمید روحانی در پایان جوابیه خود به عنوان حسن ختام فرموده‌اند: اگر شهید مطهری در قید حیات بود لقمان‌گونه به فرزند خویش توصیه می‌کرد در مشی خود میانه‌روی را در پیش گیر، صدایت را بلند نکن که ناخوشایندترین صداها صدای الاغ است. (آیه قرآن). و من می‌گویم: اگر شهید مطهری زنده بود جناب حمیدخان روحانی را توصیه به تقوا و دوری از تعصب و نیز رعایت انصاف در قضاوتها از جمله قضاوت درباره حوادث سال 88 و دفاع از مظلومان و حقوق ملت و از همه مهم تر توصیه به ادب می کرد که " بی ادب محروم ماند از لطف حق " و از من بابت مبارزه با رخنه فرصت‌طلبان و متملقان و چاپلوسان در انقلاب اسلامی، تشکر می‌کرد."
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها