کندی مانع دستیابی اسرائیل به بمب اتم بود؟/ دليل اصلي كناره‌گيری ناگهانی بن‏گوريون در 1963

کد خبر: 357213

در 5 ژوئن 1958 بن‏گوريون بخش تحقيق و زيربنا را به عنوان يک مرکز جديد تحقيق و توسعه در وزارت دفاع تجديد سازمان کرد. مرکز جديد «رافائل» نام گرفت، کلمه اختصاري مرکز توسعه تسليحات به زبان عبري. مأموريت رافائل توسعه سيستم‌هاي تسليحاتي بازدارنده، پيچيده و پرقدرتي بود که رژيم صهيونيستي نمي‎توانست آنها را از جاي ديگري خريداري کند.

کندی مانع دستیابی اسرائیل به بمب اتم بود؟/ دليل اصلي كناره‌گيری ناگهانی بن‏گوريون در 1963
سرویس سیاسی ٰ«فردا»؛ حدود پنجاه(50) سال پيش، در روز ۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳ ميلادي، جان فيتز جرالد کندي(معروف به جان اف کندي)، رئيس جمهور ايالات متحده در حالي که در خودروي روباز ليموزين در کنار همسرش ژاکلين کندي نشسته و از شهر دالاس تگزاس بازديد مي‌کرد‌، در مقابل چشمان هزاران نفر از مردم حاضر در خيابان و ميليون‌ها بيننده تلويزيوني به ضرب چند گلوله به قتل رسيد.
اين حادثه در ساعت ۱۲:۳۰ دقيقه ظهر در خيابان الم استريت شهر دالاس رخ داد و کندي جا‌به‌جا کشته شد. ماجراي ترور و قتل جان کندي رئيس‌جمهور ايالات متحده يک معماي بزرگ در تاريخ و سياست اين کشور است. در همان روز، جانسون معاون رئيس‌جمهور، به مقام رياست‌جمهوري آمريکا منصوب شد. در هر حال، جوان ۲۴ ساله‌اي به نام لي‌هاروي اسوالد - که از طبقه پنجم يک انبار کتاب واقع در مسير کاروان رياست‌جمهوري ۳ گلوله شليک کرده بود و تعادل رواني نداشت- به عنوان قاتل اصلي کندي معرفي شد. دو روز بعد، اسوالد در کمال ناباوري در مقابل چشمان پليس توسط جک روبي صاحب يک بار رستوران شهر دالاس به ضرب گلوله کشته شد. جک روبي در سال ۱۹۶۴ ميلادي به مجازات مرگ محکوم شد، اما دادگاه تجديد‌نظر حکم را لغو کرد و قبل از اينکه او دوباره محاکمه شود، در شرايط مشکوکي در زندان درگذشت. هنوز با گذشت بيش از 50 سال، عليرغم گزارش‌ها، کتاب‌ها و شواهد، ماجراي قتل کندي در هاله‌اي از ابهام قرار دارد. فرضيه تحقيق حاضر اين است که بين تلاش‌هاي رژيم صهيونيستي براي دستيابي به تسليحات هسته‌اي در دهه 1960 و ترور جان‌اف‌کندي رابطه بسيار معني‌داري وجود دارد و احتمالاً سران و بنيانگذاران رژيم صهيونيستي در ترور جان‌اف‌کندي نقش اساسي داشتند. اگر اين فرضيه ثابت شود، آنگاه نقابي بزرگ از فريبکاري‌هاي بين‌المللي مقامات رژيم صهيونيستي برداشته خواهد شد. آنچه موجب تقويت اين فرضيه مي‌شود عبارتست از پيچيدگي و مبهم بودن مسئله ترور جان اف کندي، توانائي جوخه‌هاي ترور رژيم صهيونيستي در برنامه‌ريزي و اجراي اين امور و سابقه بسيار طولاني صهيونيست‌ها در حذف فيزيکي بيرحمانه کساني که به نظر اين رژيم وجودشان براي امنيت رژيم صهيونيستي خطرناک است و ... در ادامه به نشانه‌هايي که موجب شکل‌گيري اين فرضيه شده، اشاره مي‌گردد. رژيم صهيونيستي و امنيت نخستين مسئله براي رژيم صهيونيستي مسئله «بودن يا نبودن» و به عبارتي ديگر «باقي ماندن يا فنا شدن» است. برقراري ثبات و امنيت از بدو ايجاد رژيم صهيونيستي تاکنون، اولويت اول را در تلاش‌هاي اين رژيم به خود اختصاص داده است. به همين دليل از زمان تأسيس رژيم صهيونيستي در سال 1948، تلاش‌ها و تفكرات راهبردي به منظور دستيابي به سلاح ‎هسته‌اي به اين اعتبار كه از مهم‎ترين سلا‌ح هاي بازدارنده است، آغاز شد. علاقه بن‏گوريون به فعاليت‌هاي هسته‎اي بن‏گوريون اولين نخست‌وزير رژيم صهيونيستي به دلايلي چون هالوکاست، دشمني اعراب، نگراني از تشکيل ائتلافي از کشورهاي عربي و يک حمله مشترک از سوي تمام ارتش‌هاي عربي عليه اين رژيم، به دنبال دستيابي به سلاح‌هاي اتمي به عنوان" گزينه‌اي براي روز مبادا" بود. از نظر بن‏گوريون پاسخ مشکلات امنيتي رژيم صهيونيستي در يک سياست دفاعي فعال و مبتني بر بازدارندگي بود که در آن، گزينه هسته‎اي نقش اصلي را ايفا مي‎کرد. انگيزه رژيم صهيونيستي براي توليد بمب هسته‎اي کاملاً روشن است، سلاح‌هايي با قدرت انهدام عظيم، اعراب را به بيهودگي مقابله با اين رژيم متقاعد مي‌کرد. تحقيقات و استراتژي اصلي اين رژيم با تأسيس كميته انرژي هسته‌اي در ژوئن 1952 يعني حدود 4 سال بعد از تشكيل اين رژيم، شكل گرفت. اين مسأله اهميت حياتي فناوري هسته‌اي را در نظر سردمداران صهيونيست روشن مي‌سازد. در واقع مي‌توان گفت که طرح‌هاي رژيم صهيونيستي براي توليد سلاح هسته‏اي تقريباً به اندازه خود اين رژيم قدمت دارد. اولين رئيس اين كميته شخصي به نام دكتر ارنست برگمن بود. برگمن يكي از مشتاقان جدي دستيابي رژيم صهيونيستي به سلاح‌هاي هسته‌اي بود. در 5 ژوئن 1958 بن‏گوريون بخش تحقيق و زيربنا را به عنوان يک مرکز جديد تحقيق و توسعه در وزارت دفاع تجديد سازمان کرد. مرکز جديد «رافائل» نام گرفت، کلمه اختصاري مرکز توسعه تسليحات به زبان عبري. مأموريت رافائل توسعه سيستم‌هاي تسليحاتي بازدارنده، پيچيده و پرقدرتي بود که رژيم صهيونيستي نمي‎توانست آنها را از جاي ديگري خريداري کند. آمريكا و فرانسه بانيان اصلي فنا‌وري هسته‌اي و تسليحاتي رژيم صهيونيستي الف) آمريكا: همكاري‌هاي هسته‌اي بين آمريكا و رژيم صهيونيستي به طور اصولي و سازماندهي شده از سال 1955و در زمان آيزنهاور آغاز شد. در آن زمان آيزنهاور با ارائه "برنامه‌ اتم براي صلح"، همكاري رسمي و گسترده‌اي را با رژيم صهيونيستي آغاز كرد. كانون اصلي همكاري هسته‌اي بين آمريكا و رژيم صهيونيستي را بايد در تأسيس مركز اتمي سورق [سورک] دانست. ساخت اين مركز در اواخر دهه 1950 ميلادي به پايان رسيد و در سال 1960 به فعاليت پرداخت. مركز اتمي سورک به دليل مساعدتي كه به رژيم صهيونيستي در جهت تحول در مباحث و تجارب آن كشور در زمينه‌هاي هسته‌اي كرده به"لوس‎آلاموس رژيم صهيونيستي" ملقب شده است. پس از آيزنهاور، جان‌اف‌كندي ضمن تداوم حمايت‌ها از رژيم صهيونيستي سعي مي‌كرد اين رژيم را از دسترسي به سلاح‌هاي اتمي بر حذر دارد. اين امر به ويژه پس از همكاري هسته‌اي بين فرانسه و رژيم صهيونيستي و مكاتبات متعدد كندي و بن‏گوريون نخست‎وزير وقت رژيم صهيونيستي شكل جدي به خود گرفت. ب) فرانسه پس از تأسيس رژيم صهيونيستي، فرانسه اقدام به همكاري‌هاي دو جانبه با آن كرد. در آن زمان، تصور فرانسه اين بود که مصر به جنگ آزادي‌بخش الجزاير کمک مي‌کند، بنابراين بايد به دشمن مصر يعني رژيم صهيونيستي کمک نمود. با اين تفکر فرانسه منبع اصلي ارسال سلاح به رژيم صهيونيستي گرديد. سپس همکاري ميان دو کشور در زمينه‎هاي علمي به‌ويژه در زمينه پژوهش‌هاي هسته‎اي توسعه و گسترش يافت. اعلان ملي شدن کانال سوئز از سوي جمال عبدالناصر در 1956 و همکاري رژيم صهيونيستي در جنگ سوئز، روابط هسته‎اي رژيم صهيونيستي و فرانسه را به بهترين شکل فراهم آورد. چالش مصر در برابر دولت فرانسه(موله) اين فرصت را در اختيار شيمون پرز قرار داد که اتحاد فرانسه-‎رژيم صهيونيستي را تقويت کند. در ملاقاتي بين شيمون‎پرز و بورژه مانوري وزير دفاع وقت فرانسه، پرز در جواب سؤال وزير که "آيا رژيم صهيونيستي حاضر است در يک عمليات سه‏جانبه (فرانسه، انگلستان و رژيم صهيونيستي)که در آن نقش ويژه رژيم صهيونيستي عبور از صحراي سينا است شرکت کند؟" پاسخ داد که تحت شرايطي حاضر به اين کار هست و در پاسخ به يکي از دستيارانش که به وي گفت مجاز به دادن قول مشارکت رژيم صهيونيستي در جنگ نيست، پاسخ مي‎دهد که حاضر است سرش را بدهد، اما اين فرصت استثنائي را از دست ندهد. در نهايت شيمون پرز موفق گرديد که موافقتنامه‎اي را با فرانسه براي ساخت يک رآکتور هسته‎اي در ديمونا در جنوب سرزمين هاي اشغالي، نهايي کند. امضاي موافقتنامه ديمونا در 3 اکتبر 1957 موافقتنامه ديمونا طي دو سري اسناد رسمي بين فرانسه و رژيم صهيونيستي به امضاء رسيد. حساس‌ترين و محرمانه‎ترين بخش موافقتنامه با فرانسوي‌ها، کارخانه بازپروري بود که در اسناد رسمي به آن اشاره‎اي نشده بود. نکته جالب اين است که رژيم صهيونيستي در 20 مارس 1957 يعني تقريباً شش ماه قبل از قرارداد با فرانسوي‌ها، به‌عنوان بخشي از برنامه اتم‌ براي صلح، قرارداد ساخت رآکتور تحقيقاتي سورک را با ايالات متحده آمريکا امضاء کرده بود. در شرايطي که اولين رآکتور تحقيقاتي تحت پادمان آمريکا هنوز کامل نشده بود، ارائه يک توجيه علمي براي داشتن دومين رآکتور در دست ساخت و بزرگ‌تر آسان نبود. پس از امضاء موافقتنامه، رژيم صهيونيستي با همكاري فرانسه در پشت پرده و پنهاني در منطقه ديمونا در صحراي نقب، اقدام به تأسيس مهم‌ترين و پيشرفته‎ترين مركز اتمي خود موسوم به "مركز اتمي ديمونا" كرد. مذاكرات اصلي را شيمون پرز به عنوان مديركل وزارت دفاع انجام داد و خود وي بر احداث آن نظارت كرد. ساخت اين مركز در سال 1958 شروع و در دسامبر 1963 تكميل شد. در كنار ساخت راكتور اتمي ديمونا و پس از آن، همكاري فرانسه و رژيم صهيونيستي بر 3 محور‎ ‎‎استوار بوده است: اول: فرآوري مواد اتمي- در اين خصوص شركت‌هاي خصوصي فرانسوي در كنار تكميل رآكتور اتمي، شروع به ساخت يك كارخانه مهم استخراج، آناليز و جداسازي مواد اتمي در زيرزمين ديمونا كردند. مهندسان و تكنسين‌هاي فرانسوي با سرعت بسيار براي سه سال با دستمزدهاي كلان مشغول احداث اين كارخانه بودند-. دوم: آزمايش‌هاي هسته‌اي- نظير همكاري ‎دانشمندان فرانسوي و رژيم صهيونيستيي در آزمايش‌هاي اتمي فرانسه در دهه 1960. اين آزمايش‌ها بيشتر به منظور توسعه تسليحات اتمي بود كه بعدها شالوده بمب‌ها و كلاهك‌هاي اتمي رژيم صهيونيستي را تشكيل داد-. سوم: ساخت موشك‌هاي زمين به زمين. در سال 1963 رژيم صهيونيستي مبلغ 100 ميليون دلار به شركت خصوصي فرانسوي دسالت -كه در آن زمان در زمره موفق‌‌ترين شركت‌هاي موشك‌سازي دنيا بود- پرداخت كرد. نتيجه اين سرمايه‌گذاري توليد بيست و پنج موشك با برد 500 كيلومتر موسوم به جريكو‎- 1 بود. اين موشك‌ها قادر به حمل كلاهك‌هاي اتمي بودند. بدون ترديد فرانسه طي دو دهه 1950 و 1960 بيشترين كمك را در جهت توسعه و تكميل فناوري هسته‌اي رژيم صهيونيستي كرده است. مواضع آمريکا در برابر ساخت ديمونا توسط رژيم صهيونيستي در چارچوب برنامه اتم براي صلح، آمريکا در ازاي حق بازديد و نظارت بر تأسيسات هسته‎اي کشورها، به صادرات تجهيزات مورد نياز و آموزش کارشناسان کشورهاي مورد وثوق مي‌پرداخت. ديمونا به کمک فرانسوي‌ها در حال ساخت بود و ظاهراً آمريکا حدود 2 سال از آن بي‏خبر بود، پس از آنکه آمريکا از ساخت ديمونا مطلع گرديد، اين سؤالات مطرح شد که چرا اينقدر دير متوجه اين موضوع شده‎اند و اينکه اهداف رژيم صهيونيستي از ساخت ديمونا چيست؟ در سال 1960 نظر آمريکا در مورد فعاليت‌هاي هسته‎اي رژيم صهيونيستي تغيير کرد. از مقاصد رژيم صهيونيستي تفسير جديدي به عمل آمد، مبني بر اينکه در جهت کسب قابليت سلاح‌هاي هسته‎اي قرار دارد و اظهارات برگمن اکنون به عنوان بخشي از تلاش رژيم صهيونيستي براي گمراه کردن ايالات متحده قلمداد مي‎شد( اظهاراتي نظير معرفي اوليه ديمونا به عنوان يک کارخانه نساجي و يا يک ايستگاه پمپاژ (تلمبه‏زني)و...). آيزنهاور براي تهيه اطلاعات اوليه در مورد ديمونا کاري انجام نداد و موجب القاي اين فکر شد که احتمالاً وي دستيابي رژيم صهيونيستي به سلاح‌هاي هسته‎اي را ترجيح داده است. اما هنگامي که ساير مراجع دولتي در جريان اطلاعات مربوط به ديمونا قرار گرفتند، دولت آيزنهاور براي ايجاد محدوديت در برابر اشاعه، جدي شد. اين تصميم که بايد در برابر اشاعه سلاح‌هاي هسته‎اي رژيم صهيونيستي، محدوديت ايجاد کرد، در هفته‎هاي آخر دوره رياست‎جمهوري آيزنهاور شکل گرفت. دولت آيزنهاور که تنها چند ماه قبل افتتاح اولين رآکتور تحقيقاتي رژيم صهيونيستي[سورک] را جشن گرفته بود، در مورد ديمونا چيزي نمي‎دانست و مصمم بود که توضيحات بيشتر و تعهدات محکم‌تري دريافت کند، از اينرو برنامه هسته‎اي رژيم صهيونيستي به موضوع حساسي ميان دو کشور تبديل شد. در مقابل بن‏گوريون سعي مي‎کرد از فشارها بکاهد تا امکان تکميل زيربناي فيزيکي يک گزينه هسته اي- تسليحاتي را فراهم نمايد. او انجام بازديد توسط پژوهشگران آمريکايي را منوط به اين کرد که بازرسي تحت نظارت رژيم صهيونيستي صورت گيرد. آمريکا در پي آن بود که بن‏گوريون را مجبور به تغيير طرح‌هاي اصلي خود کند و سعي مي‎کرد با قرار دادن ديمونا تحت پوشش پادمان‌هاي بين‎المللي يا گشودن آن به روي پژوهشگران خارجي، بر راستي‏آزمائي تضمين‌هاي بن‏گوريون پافشاري کند. جان‌اف‌کندي و فعاليت‌هاي هسته‎اي رژيم صهيونيستي بيشترين سختگيري‌ها و اعمال فشارها بر فعاليت‌هاي هسته‎اي رژيم صهيونيستي از سوي جان‎اف‎کندي اعمال شد. اشاعه سلاح‌هاي هسته‎اي "کابوس نهاني" کندي بود. دلايل ضرورت کنجکاوي در مورد برنامه هسته‎اي رژيم صهيونيستي از نظر آمريکا عبارت بود از : 1) مخالفت ايالات متحده با اشاعه قابليت‌هاي سلاح‌هاي هسته‎اي طبق قانون کنگره و خط‎مشي ثابت دولت؛ 2) تحصيل سلاح‌هاي هسته‎اي توسط رژيم صهيونيستي در خاورميانه تبعات خطرناکي به همراه داشت، که مهمترين آنها احتمال استقرار سلاح‌هاي هسته‎اي شوروي(سابق) در خاک همسايگان تحريک شده عرب رژيم صهيونيستي بود. چند حادثه در اواخر 1962 و نيمه اول 1963 اتفاق افتاد كه ديمونا را در اولويت برنامه كاري سياست خارجي آمريكا قرار داد، از جمله بحران موشکي کوبا. بحران موشكي كوبا در اكتبر 1962 خطرات عصر اتم را برجسته و جان اف‌كندي را در جلوگيري از اشاعه بيشتر سلاح‌هاي هسته‎اي مصمم‏تر نمود. پس از جلسه كاخ سفيد در 18 مه 1963 و اسنادي كه سيا در مورد برنامه هسته‎اي رژيم صهيونيستي به كندي نشان داد، وي نامه‌اي به بن‎گوريون نوشت. هدف نامه تعيين تكليف جنبه سلاح‌هاي هسته‎اي رژيم صهيونيستي بود، بدون اينكه به درخواست بن‎گوريون در مورد يك تضمين امنيتي پاسخ داده شود. نكته قابل توجه اين بود که كندي در اين نامه مخالفت خود را با "قابليت سلاح‌هاي هسته‎اي رژيم صهيونيستي" اعلام نمود، نه با "اصل سلاح‌هاي هسته‏اي". اين اشاره به قابليت از نظر سياسي حائز اهميت است، زيرا مانع از آن مي‎شد كه بن‎گوريون بتواند بين داشتن قابليت سلاح‌هاي هسته‎اي و داشتن اصل سلاح‌هاي هسته‎اي تفاوت قائل شود. كندي تلويحاً نارضايتي خود را از هرگونه تلاشي كه منجر به توسعه سلاح‌هاي هسته‎اي ‌شود، اعلام كرد و با اشاره‌اي تهديدآميز يا هشدار‏دهنده اظهار داشت که: «اگر تصور شود كه دولت ايالات متحده قادر نيست اطلاعات موثقي درباره مسئله‎اي چون فعاليت‌هاي هسته‎اي رژيم صهيونيستي كه براي صلح حائز اهميت حياتي است به‌دست آورد، تعهد و حمايت از امنيت رژيم صهيونيستي در افكار عمومي كشور ما و در غرب به‌طور جدي به مخاطره خواهد افتاد.» از طرف رژيم صهيونيستي، اين نامه هم از نظر شكلي و هم از نظر محتوايي تند و حتي بيرحمانه قلمداد شد. بن‏گوريون در پاسخ به نامه 18 مه كندي تأكيد كرد كه ديمونا با كمك فرانسوي‌ها ساخته مي‎شود، مشروط بر آنكه هدف آن منحصراً صلح‎آميز باشد و اين تعهد كاملاً الزام‎آور است. با اين حال، تضمين بن‏گوريون در مورد هدف رآكتور از صراحت لازم برخوردار نبود. او صريحاً فقط با يك بازديد در سال موافقت كرد. مسئله ديگري كه بن‏گوريون با آن موافقت نكرد، مسئله برنامه‎ريزي بازديدها بود. بن‏گوريون اصل درخواست كندي را به نحو مطلوبي پاسخ داد، اما از قبول هرگونه تعهدي در مورد جزئيات آن خودداري كرد. نامه ژوئن1963 و مسئله ديمونا (ديمونا قرار بود در تابستان 1963 شروع به کار کند)، تندترين و صريح‌ترين پيام كندي به بن‏گوريون بود. عليرغم تلاش‌هاي بن‏گوريون براي اجتناب از ورود به يك مقابله سرنوشت‏ساز، پاسخ كندي عزم رئيس‏جمهور را براي مقابله با مسئله‎اي نشان مي‎داد كه به گفته كندي «براي شما يا دولت شما بدون دردسر نيست، همانطور كه براي من يا دولت من اينگونه نيست». كندي براي آنكه بن‏گوريون را وادار به قبول اين شرايط بكند، از مؤثرترين اهرم موجود نزد رئيس‎جمهور آمريكا در برخورد با رژيم صهيونيستي استفاده كرد. تهديد به اينكه يك پاسخ نامطلوب، تعهد دولت ايالات‎متحده به رژيم صهيونيستي و حمايتش از آن‌را به خطر خواهد انداخت. كندي شرايط پنج گانه‎اي را كه مراكز اطلاعاتي ايالات متحده به او پيشنهاد كرده بودند به روشني توضيح داد. اين پنج شرط عبارت بودند از اينکه يك بازديد در ژوئن يا ژوئيه 1963و قبل از مرحله راه اندازي- يعني پيش از آنکه رآکتور سوخت‎گذاري گردد- انجام شود، يك بازديد در ژوئن 1964 انجام شود، از آن پس، بازديدها در هر شش ماه يكبار انجام شود، پژوهشگران به تمامي مناطق سايت و تمام بخش‌هاي مجتمع مانند تأسيسات توليد سوخت يا كارخانه جداسازي پلوتونيوم كه ممكن است در جاي ديگري قرار گرفته باشد، دسترسي داشته باشند، پژوهشگران وقت كافي براي انجام يك بررسي كامل را داشته باشند. درخواست اصلي كندي براي بازديدهاي شش ماه يكبار بود. سوخت رآکتور ديمونا مي‎توانست هر شش ماه يکبار يا کمتر جابجا شده و متعاقباً براي استحصال پلوتونيوم نوع تسليحاتي بازپروري شود. اصرار کندي براي بازديدهاي نيم سالانه به همين دليل بود. جامعه اطلاعاتي آمريكا اين شرايط را حداقل شرايط لازم مي‎دانست. بن‏گوريون اين نامه را نخواند چرا که در 16 ژوئن 1963 ناگهان از سمت خود استعفا كرد. در نتيجه باربور سفير وقت آمريکا در رژيم صهيونيستي به وزارت امور خارجه متبوع خود پيشنهاد کرد که تحويل نامه تا روشن شدن وضعيت کابينه به تعويق افتد و در آن موقع نامه با عنوان نخست‎وزير جديد ارسال شود. در 5 ژوئيه 1963 تقريباً ده روز پس از آنکه لوي اشکول به‏جاي بن‏گوريون نخست‎وزير شد، جان‌اف.کندي در نامه‎اي به اشکول گفت که چنانچه رژيم صهيونيستي به ايالات‎متحده اجازه ندهد که در مورد فعاليت‌هاي هسته‎ايش اطلاعات مؤثقي بدست آورد، تعهد آمريکا به رژيم صهيونيستي و حمايتش از آن مي‎تواند به‌طور جدي به مخاطره افتد. در 19 اوت پس از شش هفته مشورت‌هاي فشرده، اشکول پاسخ خود به کندي را تحويل سفير وقت آمريکا در رژيم صهيونيستي داد. اين پاسخ شامل تکرار تضمين‌هاي بن‏گوريون در مورد صلح‎آميز بودن نوع و هدف رآکتور ديمونا و يادآوري توافق ويژه با فرانسه (تعهد رژيم صهيونيستي نسبت به اهداف صلح‎آميز رآکتور )، بود. با توجه به صميميت خاص حاکم بر روابط ايالات‎متحده و رژيم صهيونيستي، اشکول با بازديدهاي نمايندگان ايالات‎متحده از سايت رآکتور ديمونا- هرچند کشور ديگري به ساخت آن کمک کرده بود- موافقت کرد. در مورد تاريخ احتمالي شروع اين بازديدها در اينجا نيز اشکول از رهيافت بن‏گوريون تبعيت کرد و اعلام نمود که اواخر 1963 زمان مناسبي براي اولين بازديد خواهد بود. در مورد چرخه سوخت رآکتور نيز گفته شد اورانيومي که قرار است استفاده شود متعلق به فرانسه است و کاملاً توسط دولت فرانسه کنترل مي‎شود و پس از مصرف بايد به آن کشور بازگردانده شود. اشکول در اعلام موافقت خود با اين موضوع که اولين بازديد قبل از مرحله راه‌اندازي انجام شود صريح بود، اما در مورد تعداد بازديدهاي بعدي صراحت نداشت. اشکول در پاسخ به انجام بازديدهاي شش ماه يکبار آمريکا از ديمونا بدون آنکه صريحاً به درخواست او اعتراض کند، اين حساس‌ترين مسئله را مبهم باقي گذاشت. اشکول مجبور شد برنامه‎اي را بپذيرد که هم به معني نقض حاکميت رژيم صهيونيستي بود و هم به معني عدم برخورد صادقانه با ايالات متحده، برنامه‎اي که منجر به يک تعهد فريبکارانه شد. از اينرو رژيم صهيونيستي بيش از پيش به سمت ناشفافي هسته‎اي لغزيد. دولت ايالات متحده بر اين اعتقاد بود که تنها يک نظام بازديد سرزده مي‌تواند فعاليت هسته‎اي رژيم صهيونيستي را خنثي کند. رژيم صهيونيستي هرگز با مقررات چهارگانه کندي که در نامه 5 ژوئيه خود به آنها اشاره کرده بود، موافقت نکرد. در واقع اشکول تنها به يک مورد در رابطه با زمان اولين بازديد پاسخ صريح داد و مؤدبانه از ساير موارد طفره رفت. آمريكا نگران بود كه دستيابي رژيم صهيونيستي به سلاح‌هاي هسته‎اي براي ايالات متحده تبعات جهاني به همراه داشته باشد. همانطور که ذکر شد در بهار و تابستان 1963 كندي در رابطه با ديمونا هماهنگ‎ترين فشارها تا آن زمان را بر رژيم صهيونيستي وارد كرد. در بهار 1963 كاخ سفيد در پي موافقتنامه‎هايي براي محدود كردن تسليحات بود تا از ورود سلاح‌هاي هسته‎اي و موشك‌هاي بالستيك به خاورميانه جلوگيري كند. در اين زمان بن‏گوريون چون گذشته حاضر نبود بر سر ديمونا با رئيس‎جمهور آمريكا وارد يك مقابله سرنوشت‎ساز شود. او نمي‎توانست شرايط كندي را براي بازديدهاي شش ماه يكبار آمريكا از ديمونا بپذيرد، بنابراين وقت‎كشي مي‎كرد. اين وقت‎کشي مؤثر واقع گرديد چرا که مدتي پس از استعفاي بن‎گوريون و در زمان نخست‌وزيري لوي اشکول، رئيس‌جمهور جان اف. کندي در 22 نوامبر 1963 ترور گرديد. اينكه دليل اصلي كناره‌گيري ناگهاني بن‏گوريون در‎ 16 ‎‎‎ژوئن1963 چه بوده و چرا پس از مدتي(حدوداً شش ماه بعد) كندي به قتل مي‌رسد، هنوز جواب كاملاً روشن و واضحي ندارد. پس از ترور کندي سياست عدم اشاعه وي توسط معاونش ليندون جانسون پيگيري شد. انتقال قدرت از کندي به جانسون ماهيت و کار ويژه بازديدها را تا حد زيادي تغيير داد. در دوره پنج ساله جانسون- اشکول، رژيم صهيونيستي هرگز با بازديدهاي سالي دو بار موافقت نکرد و همواره دلايلي پيدا مي‎کرد تا مانع از انجام اين بازديدها شود. در نتيجه فاصله ميان بازديدها به يک سال يا بيشتر مي‎رسيد. ضوابط پيشنهادي کندي هرگز مورد مخالفت صريح اشکول قرار نگرفتند، اما تا زماني که به اجرا در‎آمدند، هم از نظر شکل و هم نظر محتوايي تحليل رفتند. الگوي اساسي که در مذاکرات مربوط به بازديدهاي 1964 و 1965 بنا نهاده شد، در سال‌هاي بعد نيز تکرار شد. همواره يکسري تأخيرهاي طولاني وجود داشت که به سياست‌هاي داخلي رژيم صهيونيستي و ضرورت حفظ محرمانگي نسبت داده مي‌شد. اشکول با درخواست آمريکا براي بازديدهاي سالي دو بار صريحاً مخالفت نکرد، اما فاصله ميان بازديدها به بهانه‌هاي مختلف همواره يک‌سال يا بيشتر بود. سؤالات: • آيا اگر جان‌اف‌ کندي در رأس قدرت باقي مي‌ماند و ترور نمي‌شد، براي رژيم صهيونيستي امکان پيگيري و به نتيجه رساندن برنامه تسليحات هسته‌اي که با کمک فرانسه به راه انداخته بود، وجود داشت؟ • آيا ترور رئيس‌جمهور جان‌اف.کندي توسط صهيونيستها و در راستاي رفع مانع از سر راه دستيابي رژيم صهيونيستي به "گزينه‌اي براي روز مبادا" و ارتقاي امنيت اين رژيم، برنامه‌ريزي و اجرا شد؟ • آيا دستيابي به تسليحات هسته‌اي و ارتقاي امنيت آنقدر ارزش داشت که سران رژيم صهيونيستي ريسک ترور کندي و تبعات بعدي ناشي از افشاي احتمالي آن را بپذيرند؟ • آيا سازمان‌هايي نظير موساد و زيرشاخه‌هاي آن امکان برنامه ريزي و اجراي اين ترور را داشتند؟ • آيا اگر روشن گردد که مقامات رژيم صهيونيستي به خاطر دستيابي به تسليحات هسته‌اي، جان‌اف‌کندي را ترور کرده‌اند، افکار عمومي در آمريکا‌‌ روابط ويژه آمريکا- رژيم صهيونيستي را تحمل خواهد کرد؟ و... بدون شک برخي از مقامات رژيم صهيونيستي از جمله شخص شيمون پرز که در دستيابي به تسليحات هسته‌اي نقش اساسي داشته و هنوز زنده است، پاسخ اين سؤالات را به خوبي مي‌دانند و بايد پيش از مرگ براي پاسخ‌گوئي صادقانه- و نه فريبکارانه- به افکار عمومي آمريکا و جهان فراخوانده شوند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها