واژه‌سازی برای پنهان‌کردن بحران جمعیت

کد خبر: 381218
سرویس «اجتماعی» - حدود سه دهه اجرای برنامه‌های تنظیم خانواده در ایران و بی‌توجهی برخی دستگاه‌های مرتبط، موجب شد که نرخ باروری در جمهوری اسلامی مرزهای هشدار (نرخ جایگزینی) را رد کرده و زنگ‌های خطرِ شکل‌گیری یک بحران جدی به صدا درآید اما از همان نخستین روزهایی که رهبر معظم انقلاب بر بسیج همه دستگاه‌های برای مقابله با شکل‌گیری بحران کاهش جمعیت تأکید و اصرار کردند، جریان‌هایی نه چندان خوشنام شروع به سنگ‌اندازی بی سر و صدا در مسیر عبور از این بحران کردند. اما این سنگ‌اندازی و تلاش برای پایین نگه‌داشتن نرخ باروری، مساله‌ای نبود که در دو سه سال اخیر و بعد از هشدارهای مسئولان عالی رتبه نظام صورت بگیرد، می‌توان گفت از اوایل دهه 70، چندین بازوی عمدتاً وابسته به غرب در کنار هم ساختاری را به وجود آوردند که هم از بعد قانونی و هم از بعد فرهنگی و اجتماعی، خانواده‌ها به سمت داشتن فرزند کم‌تر سوق داده شوند. از جمله اقداماتی که در بُعد فرهنگی و باهدف بی‌میل‌کردن خانواده‌ها در فرزندآوری صورت گرفت که روشی ظریف و بی سر و صدایی نیز بود، استفاده از ادبیات و واژگانی دو پهلو بود که برخی افراد در مصاحبه‌های خود که به منظور انکار مساله‌ای به نام بحران جمعیت صورت می‌گرفت، استفاده می‌کردند. تکرار مکرر این واژگان دو گروه از مخاطبان را هدف قرار داده بود، نخست خانواده‌ها و مادرانی که قرار بود امنیت روانی‌شان در موضوع فرزندآوری مورد خدشه قرار گرفته و موجب بی‌میلی‌شان در این زمینه شود و گروه دوم از مخطابان را می‌توان بدنه دولت و قوای مقننه و مجریه دانست که آن‌ها را در برابر ادبیاتی قرار می‌داد که موجب بدفهمی و انحراف در مساله بحران کاهش جمعیت می‌شد که نهایتاً منجر به تغییر نظر فرد در اظهارنظرها و مسیر قانونگذاری می‌شد. افزایش امید به زندگی؛ برای مثال از برخی از مسئولان که باجود آمارهای متقن همچنان اعتقادی به بحرانی به نام بحران کاهش جمعیت ندارند، در مقابل موضوع کم‌شدن جمعیت جوان، از عبارت «افزایش امید به زندگی» استفاده کرده‌اند. افزایش امید به زندگی را می‌توان نام دیگر افزایش بدنه سالمند عنوان کرد؛ به بیانی دیگر افزایش امید به زندگی نشأت‌گرفته از افزایش تعداد «پیرمردان و پیرزنان» جامعه است که میانگین سنی آن‌ها موجب رشد شاخصی به نام افزایش امید به زندگی شده است. در حالی که جمهوری اسلامی ایران در شرایط منحصر به فردی به نام «پنجره جمعیتی» که بیش‌ترین درصد جمعیت جوان را شامل می‌شود قرار گرفته که در صورت عدم مدیریت صحیح آن، در آینده با جمعیتی سالخورده مواجه خواهد شد، به نظر می‌رسد سخن از «افزایش امید به زندگی» ایجاد نوعی انحراف در افکار عمومی و دورکردن مردم از مساله بحران کاهش جمعیت است. پَرت‌شدن حواس جامعه از بحران جمعیتی، خواسته‌ای است که غرب از طریق بازوان فعالش در ایران نظیر صندوق جمعیت و دفتر بهداشت جهانی به شدت دنبال آن است. زایمان آسان؛ از دیگر عباراتی که مستقیماً مادران جامعه را هدف گرفته و سعی در فریب آنان دارد، استفاده از عبارت «زایمان آسان» به جای «سزارین» است. در حالی که عمل سزارین در کشوری نظیر انگلیس ممنوع بوده و تنها با مجوز پزشک و فقط درموارد ضروری صورت می‌پذیرد اما در جمهوری اسلامی به مدد صندوق جمعیت سازمان ملل و قصور وزارت بهداشت، شاهدیم که بالای 50 درصد از زایمان‌ها هم در مطب‌های خصوصی و هم در مطب‌های عمومی به صورت سزارین و در غیاب مشاوره‌های صحیح در این خصوص به مادران، صورت می‌گیرد. این پرسش مطرح است که به چه دلیل سزارین را زایمان آسان نامیده‌اند در حالی که مادر سزارین‌کننده تا چندهفته دچار درد و سختی در حرکت است، اما در زایمان طبیعی، مادر پس از یک الی دو روز کاملاً توانایی راه رفتن را نیز دارد! از منافع اقتصادی سزارین که بگذریم موضوع اصلی آن جاست که سزارین زمینه را برای بارداری‌های دوم به بعد از بین برده و عملاً اکثر مادران دیگر توانایی داشتن 2 فرزند به بالا را نخواهند داشت. جدا از این‌که کودکان حاصل از سزارین در معرض آسیب‌های جسمی بیش‌تری نیز هستند، دیده شده که در بسیاری از موارد و متاسفانه به تشویق پزشک، به دلیل آن که مادر دیگر توانایی داشتن فرزند سوم را یا ندارد یا کم دارد، به عقیم‌سازی دعوت می‌شود و بسیاری از مادران نیز با اعتماد بر نظر پزشک معالج، خود را عقیم می‌کنند! حال مکرراً باید پرسید زایمانی که در آن هم صدمات بسیاری به مادر و فرزند و هم بار سنگین اقتصادی و هم محدود شدن در تعداد فرزندآوری دارد به چه دلیل باید زایمان آسان نام بگیرد؟ جمعیت مطلوب و باروری مطلوب؛ در ادامه استفاده از ادبیات نامفهوم و بعضاً منحرف‌کننده، می‌توان نمود دیگر آن را در لابه‌لای متن «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» مشاهده کرد. در متون این طرح از عبارت باروری مطلوب و با لحاظ‌کردن مسائل فرهنگی، اجتماعی و جسمانی نام آورده شده که موضوعی به کلی نامفهوم است؛ کدام گروه از مردم نباید به دلیل مسائل اجتماعی و فرهنگی اقدام به فرزندآوری کنند؟ آیا مقصود واژگان فوق همان ژن نخبگی است که گاهاً در میان مصاحبه‌های برخی افراد شنیده شده است؟ ژن نخبگی این طور عنوان می‌کند که پدرو مادری که نخبه (در کدام زمینه‌اش معلوم نیست) هستند تنها اقدام به فرزندآوری کرده و اگر پدر و مادی نخبه نبوده و مثلاً از وضع مالی خوبی هم برخوردار نیستند، به سمت فرزندآوری حرکت نکنند. به نظر می‌رسد باوری مطلوبی که مد نظر این طرح است به باروی اطلاق می‌شود که شاید بسیاری از خانواده‌های ایرانی شرایط آن را ندارند، میزان درآمد بالا، داشتن مسکن و شغل و امکانات رفاهی به عنوان شاخص بارداری مطلوب حساب می‌شود که بدین ترتیب باید از تمام قشر متوسط به پایین جامعه حق داشتن فرزند و تشکیل خانواده را گرفت زیرا آن‌ها از ژن نخبگی برخوردار نبوده و باروری آن‌ها مطلوب نیست! لذا باید پرسید چگونه می‌توان واژگانی تا این حد گنگ و نامفهوم که زمینه سوءاستفاده و ایجاد انحراف بسیاری را بعدها برای عناصر و عوامل وابسته به غرب باز می‌کند در متن پیشنهادی چنین قانون مهمی استفاده کرد؟ بارداری پرخطر نیز نوعی دیگر سواستفاده از واژگان است که برخی از این عبارت برای تعریف بارداری در خانواده‌های ضعیف استفاده کرده و فرزندآوری این خانواده‌ها را نوعی خطر دانسته‌اند. اینکه اکثریت مردم یا سهم قابل توجی از مردم را طبق تعاریفی ضعیف حساب کرده و سپس بارداری در این بدنه را «پرخطر» بدانند، آیا علاوه بر تلاش برای پایین نگاه داشتن نرخ رشد جمعیت، نوعی دامن‌زدن به فاصله طبقاتی و ترویج خلق و خوی اشرافی و تحقیر بسیاری از مردم و خانواده‌ها نیست؟ به نظر می‌رسد استفاده از ادبیاتی گنگ و نامفهوم، تبدیل شده است به راه گریزی برای برخی مسئولان که با تمسک به چنین عباراتی تلاش دارند آمارهای موجود که نشان‌دهنده ابتلا به بحرانی بزرگ در جمعیت است را دور زده و شرایط را طور دیگری برای مردم به تصویر بکشند. منبع: تسنیم
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها