حضور نظامی ژاپن در خارج بعد از جنگ جهانی دوم/ وقتی رقابت بین چین و ژاپن بالا می‌گیرد

کد خبر: 402400

این دوران زمان مهمی برای دولت شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن است تا به موقعیت خود در خارج از مرزها فکر کند. اختلافات دریایی و سرزمینی در دریای شرق چین، اهمیت برقراری ثبات در منطقه در دوره دست‌یازی چین برای یافتن منابع و دسترسی استراتژیک منطقه‌ای را نشان می‌دهد.

حضور نظامی ژاپن در خارج بعد از جنگ جهانی دوم/ وقتی رقابت بین چین و ژاپن بالا می‌گیرد

این دوران زمان مهمی برای دولت شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن است تا به موقعیت خود در خارج از مرزها فکر کند. اختلافات دریایی و سرزمینی در دریای شرق چین، اهمیت برقراری ثبات در منطقه در دوره دست‌یازی چین برای یافتن منابع و دسترسی استراتژیک منطقه‌ای را نشان می‌دهد. نقشه توکیو برای گسترش توسعه خود در منطقه جنوب غرب آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، این کشور را در تعارض با بازیگران دولتی و غیردولتی قرار می‌دهد. ربودن و قتل دو تبعه ژاپنی یادآوری تلخی از خطرات حضور در خارج از کشور بود.

آبه تلاش می‌کند تا در دوران بی‌ثباتی اقتصادی، عادی سازی نظامی را با سیاست خارجی غیرمداخله‌جویانه و غیرخشن ژاپن تطبیق دهد. تکامل راه‌های ابتدایی ژاپن برای حضور در خارج از مرزها در اوایل سال ۲۰۱۴ میلادی در دستور کار این کشور قرار گرفت. اما تغییر اخیر در سیاست ژاپن، فرصت بیشتری برای همکاری‌های منطقه‌ای و جهانی با کشورهای دوست ایجاد می‌کند. این حرکت احتمالا کشورهای رقیب مانند چین و کره جنوبی را تحریک خواهد کرد.

خروج از انزوا

بعد از جنگ جهانی دوم، ژاپن بار دیگر خود را در انزوا دید. علاوه بر انزوای جغرافیایی، ارتباط توکیو با جامعه جهانی قطع شد. تنها ارتباط آن با آمریکا که این کشور را اشغال کرده بود باقی ماند. در اواسط دهه ۵۰ میلادی، ژاپن سعی کرد تا با توجیه مرمت‌های بعد از جنگ با دیگر کشورها ارتباط برقرار کند اما تنها دستاورد ژاپن، بسته‌های امدادی آزمایشی بود. پیشنهادی که در ابتدا عجیب بود اما بعد از ظهور ژاپن به عنوان قدرت اقتصادی، جدی‌تر شد.

جنگ سرد، ژاپن را کشوری باثبات کرد. ژاپن، به دور از خصومت نظامی و زیر چتر حمایتی آمریکا، هزینه نظامی و تعهدات سیاست خارجی ناتو یا کشورهای پیمان ورشو را نداشت. این کشور تحت رهبری دکتر ینیوشیدا شیگه‌رو، به نام اولین نخست وزیر ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم، تلاش می‌کرد تا صنایع سنگین، نوآوری و بازرگانی را در دستور کار خود قرار دهد. ژاپن برای مبادله کالا و امنیت به آمریکا اتکا می‌کرد. بعد از فروپاشی شوروی در دهه ۹۰ میلادی، ژاپن فرصت را غنیمت شمرد تا تاثیر جهانی خود را از همکاری‌های سنتی کشاورزی و زیربنایی به سمت حوزه‌های امنیت، جامعه و همکاری مداوم گسترش دهد.

بودجه رسمی یاری برای توسعه، ابزار اصلی ژاپن برای حفظ نفوذ خود طی بیش ۶۰ سال بود. اما تغییر پویایی منطقه‌ای و جهانی و حرکت توکیو به سمت عادی‌سازی نظامی، روند متنوع‌تری را می‌طلبید. منشور همکاری توسعه جدید ژاپن، فلسفه همکاری و مشارکت فعال در صلح، ثبات و رشد جامعه جهانی را ادامه می‌دهد. همان‌گونه که وزیر خارجه ژاپن گفت، تاکید بر یاری‌رسانی یک طرف نیست، بلکه بر گسترش همکاری با کشورهای دریافت کننده کمک برای ایجاد اتکا بر خود است. هم‌چنین بر اهمیت استفاده از سرمایه‌گذاری و کمک‌رسانی خارج از مرز تاکید کرد تا بخش خصوصی توسعه یافته و رشد و سرمایه‌گذاری افزایش یابد.

این منشور، چند اصل، سیاست و اولویت فراگیر دارد. پایه سیاست آن تصریح می‌کند که بودجه‌ها باید برای توسعه اقتصادی، دموکراسی کردن کشورها، آگاهی محیط زیستی، ایجاد حقوق بشر و آزادی‌های اولیه در کشورهای دریافت‌کننده کمک مصرف شود استفاده از کمک‌های مادی در بودجه‌ نظامی و یا دفاعی و یا استفاده کلی در راه‌هایی که به درگیری کمک کرده و یا آن را شدیدتر کند، ممنوع است. منشور همکاری توسعه قوانین را آسان گرفته و فرصتی برای همکاری‌های ارتقا یافته و توسعه بین ارتش‌ها را ارائه می‌دهد. اما ژاپن باید توازنی بین آرمان‌های خارج از مرز خود و نگرانی‌های داخلی اقتصادی برقرار کند. رشد اقتصادی کاهش یافته و هر چند اصلاحات اقتصادی آبه طراحی شده تا ژاپن از چرخه تورم خارج شود، اما کشور هنوز باید با جمعیت رو به کاهش و پیر خود، دست و پنجه نرم کند.

معمای چین

ژاپن یکی از سرمایه‌گذاران قوی در اقتصاد چین از سال ۱۹۷۹ میلادی بوده و تا به امروز ۲۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کرده است. اما در سال‌های اخیر، کمکی که پکن دریافت می‌کرده کاهش یافته است. قسمتی از این کاهش مربوط به ظهور چین به عنوان قدرت اقتصادی و نظامی است اما قسمت دیگر آن مربوط به رقابت روزافزون بین توکیو و پکن است. همزمان با کاهش کمک ژاپن به چین، شرکت‌های ژاپنی نیز مبادله خود با چین را نیز کاهش داده‌اند.

چین، به سرعت در حال تبدیل شدن به یک قدرت نظامی معتبر در منطقه اقیانوسیه است. بعد از نیروی دریایی آمریکا، چین دومین قدرت دریایی در منطقه است. توانایی‌های دریایی اخیر به دست آمده توسط چین را خودنمایی این کشور در شرق و جنوب دریاهای چین می‌دانند. هم‌چنین این کشور چندین حرکت متعرضانه در حریم هوایی و جزیره‌ها انجام داده است. منشور جدید ، به ژاپن اجازه می‌دهد همکاری‌های نظامی نزدیک با دیگر کشورها، فرای چارچوب بشردوستانه داشته و این کشور به طرق مختلف، کمک‌رسانی کند.

فرای نگرانی‌های منطقه‌ای، پکن و توکیو رقابت خود را در جاهای دیگر دنیا نیز می‌بینند. آن‌ها به دنبال همکاری با قدرت‌های قاره‌ای در آفریقا، آمریکای لاتین و منطقه جنوب غرب آسیا هستند. ژاپن، از کمک و توسعه چین به کشورهای خارجی انتقاد کرده و آن را استعماری و متمایل به فساد خوانده است. ژاپن، کمک‌های خود را در غالب ارزش‌های بشردوستانه می‌بیند، هر چند ژاپن نیز به خاطر تاریخ امپراطوری خود و علاقه آن به استفاده از کمک به عنوان اهرمی برای تثبیت مکان خود در اقتصادهای نوظهور مورد انتقاد قرار گرفته است.

ضروریات مبادله برای توکیو رو به اتمام است. چون ژاپن یک جزیره بوده و در مقایسه با منابع چین، بسیار کوچک است. هر چند، چین با یک پنجم جمعیت دنیا، مشکلات خود را در تامین منابع دارد و تقاضای جهانی برای منابع چین نیز در حال کاهش است. همچنین، هر دو قدرت در رقابت با یکدیگر، با آینده اقتصادی نامشخصی مواجه هستند. مشکلات اقتصادی سرمایه گذاری خارجی را محدود خواهد کرد. چین برخی از پروژه‌های بلندپروازانه خود در آفریقا را به دلایل اقتصادی محدود کرده است.

ژاپن از طریق منشور کمک به توسعه خود، توانسته در زمینه زیربناها، توسعه و پروژه‌های بشردوستانه اعتبار کسب کند. چین در زمینه قدرت نرم و دیپلماسی سبز، تازه‌کار است. در صورتی که ژاپن از سر ضرورت، در آن تبحر بالایی پیدا کرده است. چین نیز مبالغ بالایی در زیرساخت‌ها در خارج از کشور سرمایه گذاری کرده است،‌ اما دید ژاپن این است که پکن وسواسی برای پولی که خرج می‌کند نداشته و پروژه‌های کمک‌رسانی را بیشتر به دید تراکنش مالی با کشور مقصد و مشوقی برای شرکت‌های چینی در آن کشور نگاه می‌کند.

رفتن به سمت بین المللی شدن نیز معمای دیگری برای ژاپن به وجود می‌آورد:‌ همزمان با رقابت با چین در بازارهای مختلف، ژاپن رابطه خوب ۵۰ ساله خود با آمریکا را به خطر می‌اندازد. توکیو به سمت بهبود روابط با ایران و روسیه رفته، کشورهایی که از قدیم با غرب رابطه خوبی نداشتند.

زمان فرا رسیده است

ژاپن می‌خواهد دستگاه دیپلماتیک خود را افزایش دهد و فرصت انجام این کار را از طریق بهبود روابط بین المللی می‌بیند. تعامل نظامی در یک نقش غیرتهاجمی، می‌تواند ابزاری موثر برای بسیاری از ارتش‌های توسعه یافته باشد. ژاپن متوجه است که نمی‌تواند در نقش امپریالیستی و یا تهاجمی ظاهر شود. اما کمک نظامی برای وقایع طبیعی، عملیات‌های بشردوستانه و نیروهای حافظ صلح می‌توانند راه‌های موثری برای حضور نظامی برای هدفی برتر شوند. این ادعایی خوب برای بستن دهان رقیبان است.

ایجاد اعتبار اجتماعی از طریق همکاری‌ها و سازمان‌ها و موسساتی که برای دید بشردوستانه‌شان شناخته شده‌اند راهی مفید برای ایجاد اعتماد در فضای سیاسی جهان است. نیروهای دفاع ژاپنی در سال‌های آینده نقشی پررنگ‌تر خواهند داشت. به ویژه در قلم‌رو اطلاعاتی که همکاری نظامی می‌تواند بسیار مثمر ثمر باشد.

ژاپن به جای تغییرات کلی که چهره خشن و یا تعارضی داشته باشد، قدم‌های آهسته برمی‌دارد. هر چند همان گونه که ربودن دو تبعه ژاپنی نشان داد، با افزایش حضور بین المللی ، خطراتی نیز متوجه این کشور می‌شوند. توکیو باید چهره صلح‌جویی خود را با حضور نظامی در خارج از کشور نیز ادامه دهد. سوال بزرگ‌تر این است، که ژاپن قادر است به اندازه قدیم، کمک‌های خارجی اعطا کند. اصلاحات اقتصادی آبه هنوز کامل نشده، و با وجود هزینه بالای دفاع و نیروی کار کاهش یافته، ژاپن باید آرمان‌های آینده خود را به درستی مدیریت کند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها