«مرگ بر آمریکا» شناسنامه‌ماست

کد خبر: 451407
وطن امروز: مسائل منطقه هیچگاه برای ما بیش از یک «کنجکاوی ساده» مطرح نبوده است. خیلی از مردم ما حتی به اندازه اطلاعاتی که رسانه‌ها در اختیارشان می‌گذارند از اوضاع منطقه باخبر نیستند. گویی جمهوری اسلامی مستقل از شرایطی که در منطقه وجود دارد، پیش خواهد رفت که مردم کمتر به مقتضیات پیرامونی آن توجه می‌کنند. البته این موضوع یک دلیل دیگر هم دارد. سیاست داخلی و مسائل میان جناح‌ها و گروه‌ها، تنها «سیاست» و خلاصه آن تعریف می‌شود و کسی احوالی از پیرامون نمی‌پرسد. کشتی‌ای را در نظر بگیرید که در اقیانوسی با توفان‌های سهمگین و موج‌های خروشان، به دنبال یافتن و حرکت در مسیر مشخص شده است. سیاستی که امروز تعریف می‌شود شبیه بحث و جدل‌هایی است که در داخل کشتی و میان کسانی که آن را پیش می‌برند، می‌شود و کمتر توجهی از سوی مسافران و برخی مسؤولان کشتی به توفان‌های سهمگین و موج‌های خروشانی می‌شود که پیرامون کشتی می‌گذرد. حال آنکه ممکن است اقیانوس آنقدر متلاطم شود که کشتی‌ را غرق کند. در این شرایط عقل حکم می‌کند سواران کشتی به همان اندازه که حواسشان به داخل است به بیرون هم باشد. شاید اوضاع امروز کشورهای منطقه از مثال «کشتی» و «اقیانوس متلاطم» خطرناک‌تر نیز باشد. منطقه پیرامونی ما امروز دچار آشفتگی‌های فراوانی است. ترور، جنگ داخلی، کودتا، خطر تجزیه، نفوذ تفکر تکفیری و افراطی، نسل‌کشی، آوارگی زنان و کودکان و سالمندان، فروپاشی خانواده‌ها و رخدادهای متعددی که غرب آسیا و شمال آفریقا را به پریشان‌حالی امروز رسانده است، از امنیت‌های ملی کاسته است و بیشتر کشورهای منطقه را از سطح «قدرت‌های ملی» نیز پایین‌تر آورده است. این در حالی است که از جمهوری اسلامی به عنوان یک «قدرت منطقه‌ای» و «قدرت اول منطقه» یاد می‌شود. در شرق ایران افغانستان و پاکستان شرایط آشفته‌ای دارند، حال ترکیه هم این روزها خوب نیست و شورش‌ها علیه دولت اردوغان هر روز رنگ تازه‌ای می‌گیرد. جمهوری اسلامی ایران، کمربند امن خاورمیانه اما در میانه این نزاع‌ها، همزمان با درگیر بودن با اندوه جانکاه ستم‌هایی که به مسلمانان می‌رود، دارای اقتداری است که امروز بسیاری از مردم کشورهای منطقه به آن غبطه می‌خورند و در گفت‌وشنودهای‌شان از آن حرف می‌زنند و می‌شنوند. خبرنگار «وطن امروز» با مردم بسیاری، از کشورهای پیرامونی جمهوری اسلامی گفت‌وگو کرده است و گزارشی میدانی از «مولفه‌های اقتدار جمهوری اسلامی از نگاه مردم منطقه» دارد. مردمی که سالیان متمادی است در آرزوی «امنیت»، روزگار می‌گذرانند. امنیتی که آمریکا و ادعای دموکراسی با حضور طولانی‌مدت در منطقه برای آن را از مردم این کشورها سلب کرده است. با یکی از مهاجران سوری که پس از بحران سوریه، و در سال 2012 به عراق آمده بود، صحبت می‌کردم. وی از متنفذان اقتصادی در کشورهای حوزه خلیج‌فارس و از ثروتمندان مخالف بشار اسد بود. او که می‌گفت در ابتدای مخالفت‌ها با بشار اسد پول فراوانی برای کنار رفتن اسد هزینه کرده است، خود نیز قربانی پول‌هایی شده که خرج کرده است. او می‌گفت: هیچگاه به این فکر نمی‌کردم که نقشه آمریکا و اسرائیل و توسعه گروه‌های تکفیری و رویاپردازی‌های اردوغان و کینه عربستان چقدر برای کشورم هزینه به بار بیاورد. وی چند تن از بستگانش را از دست داده بود و بحران سوریه ‌تر و خشک خاندان و ایل‌ و تبار او را باهم سوزانده بود. از او درباره چرایی مهاجرت به عراق سوال کردم در حالی که می‌دانستم از حال و روز بد امنیت در عراق هم خبر دارد. او گفت: زمانی که مهاجرت کرد، داعش هنوز حوزه نفوذ خود را گسترش نداده بود. مهاجر ثروتمند سوری، درباره ایران و اقتدار جمهوری اسلامی در منطقه و جهان هم نظرات تأمل‌برانگیزی دارد. او معتقد است: آنچه باعث شده است ایران در دریای متلاطم خاورمیانه خود را به ساحل امن برساند، مردمی هستند که می‌دانند به دنبال چه هدفی هستند. مردمی که می‌دانند چه می‌خواهند و چه نمی‌خواهند. من مسائل ایران را رصد می‌کنم. ایرانیان حتی در شرایطی که به دولتی متمایل به مذاکره با غرب رأی داده‌اند، هنوز دست از شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر انگلیس» برنداشته‌اند، چون می‌دانند آمریکا قابل اعتماد نیست. افراد زیادی همین حرف این مهاجر سوری را در پاسخ به سوال‌های من درباره دلیل اقتدار جمهوری اسلامی تکرار می‌کردند. حاجی موسوی، یک عراقی- ایرانی است که سرجمع چندماهی بیشتر ایران نبوده است و بیشتر عمرش را در عراق سپری کرده است. گویا خانواده مادری‌اش اهل رشت بودند و خانواده پدری‌اش در نجف زندگی می‌کرده‌اند. او که برادرش در درگیری با داعش به شهادت رسیده است، به من ‌گفت: «خیلی مانده تا دنیا بفهمد آمریکاست که داعش را مدیریت می‌کند». من به او گفتم: اما ما در ایران می‌دانیم داعش دست‌پرورده آمریکاست، مردم هم می‌دانند. در خود عراق هم خیلی‌ها این را می‌دانند. گفت: پس چرا با آمریکا دوستی می‌کنید؟!
تصور او این بود که توافق یا برجام به منزله دوستی با آمریکاست. برای او توضیح دادم ما فقط در موضوع هسته‌ای و فقط به خاطر اینکه به چالشی طولانی‌مدت میان ایران و غرب تبدیل شده بود، با آمریکا مذاکره کردیم، اگرنه هنوز بر سر همان مواضع ضدآمریکایی‌مان هستیم. با حالتی میان‌خنده و تعجب گفت: ان‌شاءالله. به او گفتم: مثل اینکه مواضع آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را دنبال نمی‌کنی که این حرف‌ها را می‌زنی؟ عبارت مرا تصحیح کرد. گفت: امام خامنه‌ای حفظه‌الله. چرا! دنبال می‌کنم ولی حرف‌های اوباما درباره دوستی با ایران و تغییر در رژیم ایران را هم دنبال می‌کنم! حاجی موسوی ادامه داد: همه درد ما در عراق این است که اینجا کسی را نداریم که شبیه امام خامنه‌ای با دشمن رٌک و بدون رودربایستی مواجهه کند. برای همین دشمن بر ما راحت‌تر مسلط می‌شود. من گفتم: پس مرجعیت دینی چه می‌شود؟ می‌گفت: تنها یکی- دو نفر از مراجع به اینکه دشمن اصلی مردم عراق، آمریکاست، باور دارند. این حرف را راننده یکی از اتوبوس‌های انتقال زائران هم می‌زد. در تمام این مدت یکی از دریافت‌هایم این بود که مردم منطقه و مردم معمولی منطقه خوب از اوضاع خبر دارند. دوست و دشمن را بهتر از برخی صاحب‌منصبان و نمایندگان سیاسی می‌شناسند. با لبنانی‌ها، اردنی‌ها، کویتی‌ها و عربستانی‌ها که صحبت می‌کردم عبارت اخیر رهبر معظم انقلاب درباره مردم کشورهای منطقه، برایم ملموس حس می‌شد: «این را بدانند. ملت‌ها بیدار شده‌اند، می‌دانند دشمن کیست؛ حالا دولت‌ها و بوق‌های تبلیغاتی و مانند اینها می‌خواهند جای دشمن و دوست را عوض کنند، [اما] به جایی نمی‌رسند. ملت‌ها - ملت‌های مسلمان، بویژه ملت‌های منطقه- حواسشان جمع است و می‌دانند». (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم / 18 شهریور94)
در شلوغی بعد از مراسم عرفه با جوانی لبنانی آشنا شدم. دوست داشتم این سوال را از او نیز بپرسم که چرا در میان کشورهای منطقه امنیت ایران قابل مقایسه با دیگر کشورها نیست و کسی جرات چپ نگاه کردن به آن را ندارد. او گفت: یک بار برای زیارت مشهد به ایران آمدم. ایران فوق تصور من و آن چیزی که رسانه‌های غربی نشان می‌دهند، پیشرفته‌ است و روی پای خودش ایستاده است و اینها به خاطر ثباتی است که ولایت فقیه برای کشور فراهم کرده است. از او پرسیدم چه تعریفی از ولایت فقیه دارد؟ پاسخ تأمل‌برانگیزی داد و گفت: ولایت فقیه یعنی کشور را با فکر پیش بردن، تساهل نکردن و احساساتی نشدن. «سلمان» که شیعه‌ جنوب بیروت بود، گفت: ما آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را امام می‌دانیم و با خیلی از دوستانم در مسائل فقهی از ایشان تقلید می‌کنیم و در سیاست هم حرف‌شان را جلوتر از دیگران قبول داریم. حزب‌الله لبنان را در ذهن آوردم و با یادآوری مثال کشتی و اقیانوس فکر می‌کردم اگر ناخدای باظرافتی نبود - با کمک تعدادی از نیروهایی که وارد مجادلات بیهوده نمی‌شوند و خوب شرایط پیرامونی را در نظر می‌گیرند - و این کشتی را راهبری نمی‌کرد، معلوم نبود «طغیان اقیانوس» با ما چه خواهد کرد! برای برخی شاید این تعبیرات، شعارگونه به نظر برسد. اما با سفری به کشورهای منطقه قطعا به حقایقی دست خواهند یافت که تاکنون برای‌شان شعار تلقی می‌شده است. اگرچه قصور نهادهای فرهنگی و رسانه‌ها و صداوسیما و مکر معاندان شبکه‌های ماهواره‌ای تاثیرات خود را گذاشته است؛ اما کمی حقیقت‌جویی نشان خواهد داد وضعیت امروز منطقه گواه روشنی بر درستی سیاست‌های استکبارستیزانه جمهوری اسلامی است. کاروان چند ده نفره‌ای از بحرین برای زیارت حضرت اباعبدالله(ع) به کربلا آمده بودند. از اینکه برادران و خواهران شیعه بحرینی را می‌دیدم به شعف آمده بودم که از کشوری که هنوز تحت دیکتاتوری حاکم دست‌نشانده آمریکاست و هر روز شیعه‌کشی می‌شود و زنان و کودکان بی‌گناه کشته می‌شوند، جمعیتی با روحیه‌ای مناسب و خوب به زیارت مشرف شده‌اند. با آنها درباره اوضاع بحرین صحبت کردم. از خفقان گفتند و ظلم وهابیت و آل‌سعود که مظلومیت آنان را صدچندان کرده است. آنها می‌گفتند: ایران امید ماست. یکی از آنها با حالتی که میان خواهش و توصیه باشد می‌گفت: به استکبارستیزی‌تان ادامه دهید. به او گفتم: ایران را با چه می‌شناسی؟ گفت: با امام خامنه‌ای حفظه‌الله و شعار «مرگ بر آمریکا». هرچه بیشتر با مردم با لهجه‌های عربی مختلف از کشورهای مختلف صحبت می‌کردم بیشتر به نقطه اشتراکی که میان آنها در نگاه به مولفه‌های قدرت جمهوری اسلامی بود، می‌رسیدم. اینکه ولایت‌فقیه یکی از ارکان اقتدار جمهوری اسلامی است، اینکه وحدت مردم در اطاعت از رهبری جامعه ضامن بقای جمهوری اسلامی است، اینکه عدم اعتماد به آمریکا پیشرفت‌های اساسی را در ایران حاصل کرده است و اینکه اساسا روحیه مردم در ایران نسبت به اسلام و میهن روحیه قابل ستایشی است، تقریبا در بیشتر حرف‌هایی که می‌شنیدم با عبارات متفاوت وجود داشت. آنها صریح و بدون تعارف ایران را کشوری امن و پشتوانه‌ای مستحکم برای خود می‌دانستند و از قدرت ایران حرف می‌زدند. نه یک قدرت ملی و منطقه‌ای. قدرتی که حالا با 6 قدرت جهانی سر یک میز می‌نشیند و با آنها مذاکره می‌کند. نگاه خیلی از مردم نسبت به توافق و برجام هم همین‌گونه بود. در کشورهای منطقه، مردم به نفس مذاکره با غرب به عنوان سندی از یک اقتدار می‌نگریستند. آنها کمتر از محتوای توافق باخبر بودند اما این را می‌گفتند که قدرت ایران، آمریکا را سر میز مذاکره آورده است. قدرتی که به تعبیر آنها حالا فراتر از سطح منطقه تعریف می‌شود. در دنیا 3 تقسیم‌بندی قدرت وجود دارد. حد پایین قدرت، قدرت‌ملی است. حد متوسط، قدرت منطقه‌ای و حد عالی قدرت بین‌المللی است. قدرت، محور تمام روابط بین‌الملل است. یعنی کل جهان سیاست را یک کلمه قدرت تشکیل می‌دهد. همه چیز براساس قدرت شکل می‌گیرد. اگر در ریاضیات عدد مفهوم محوری است در حوزه روابط بین‌الملل و جهان سیاست، قدرت محوری‌ترین مفهوم است. مساله قدرت و افزایش آن یکی از راهبردهایی بوده که در ابعاد مختلف همواره به عنوان برنامه اساسی در کشورهای مختلف پیگیری می‌شده است. نگرانی درباره افزایش یا کاهش قدرت کشورها یکی از محورهای مهم در مباحث سیاسی است و تحلیلگران در این باره اظهارنظرهای گوناگونی داشته‌اند. این مساله تا به آنجا اهمیت دارد که افول یا اوج گرفتن قدرت یک کشور خاص، عرصه بین‌الملل را دچار تحولات بسیاری خواهد کرد. در این میان هر کشوری برای ساخت و افزایش قدرت خود روی مولفه‌های ویژه‌ای سرمایه‌گذاری می‌کند. عمدتا این مولفه‌ها برخاسته از هویت و ماهیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی همان کشور است. علاوه بر اینها عوامل دیگری نیز در این ساخت قدرت تاثیر دارند که وابسته به ویژگی‌های هر کشور است. ایران در ابتدای انقلاب قدرت ملی بود. یعنی حوزه تسلط حاکمیتش جامعه ایران و نقشه ایران بود. روزی که استارت انقلاب اسلامی زده شد، فاز اول پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شروعی برای تبدیل ایران به قدرت منطقه‌ای و جهانی بود. قدرتی که سعودی‌ها برای به‌دست آوردن آن بسیار پول خرج کردند، اما آنها نمی‌دانستند مولفه‌های اقتدارآفرین صرفا منابع مالی سرشار نیست.
قدرت در منظومه فکری و اندیشه سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران با تعریف رایج آن در دنیای غرب تفاوت دارد. مفاهیمی همچون قدرت‌طلبی، کسب منافع حداکثری به هر وسیله ممکن و توسعه دامنه تحکم با تضعیف دیگر ملت‌ها در این نظام فکری جایی ندارد. در مقابل مولفه‌های قدرت در تعیین نسبت با آموزه‌های اسلامی و تضمین رشد و تعالی بشر است که معنای روشن‌تری پیدا می‌کند و از این رهگذر سلامت نظام سیاسی - اجتماعی را تامین خواهد کرد. در غیر این صورت تلاش برای افزایش قدرت، هرج‌ومرج را در جامعه بیشتر کرده و در نهایت تنها قانون جنگل را به رسمیت خواهد شناخت. قدرتی که بدون توجه به اخلاق ساختار پیدا می‌کند در واقع بلای جان بشر خواهد بود. این گزاره نیازی به اثبات ندارد و مهم‌ترین گواه آن جنگ‌ها و ناامنی‌های مختلف در طول تاریخ بشریت است. آنچه با عنوان قدرت سخت و قدرت نرم در ادبیات سیاسی از آن یاد می‌شود تا زمانی که متصف به ارزش‌های اخلاقی نباشد نمی‌تواند تضمینی اطمینان‌بخش برای افزایش ثبات در هر کشور یا منطقه‌ای از دنیا به حساب‌ آید.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی که از ابتدا به دنبال ارائه الگوی مطلوب حکمرانی اسلامی بوده است، براساس آموزه‌های دینی در ساختار قدرت خود نقاط اتکایی را به وجود آورده که در اندیشه سیاسی اسلام جایگاه تعریف‌شده‌ای دارد. نقاط اتکایی که در اشاره‌های بعدی مردم منطقه درباره مولفه‌های اقتدار جمهوری اسلامی نیز وجود دارد. مردم‌سالاری، وحدت و فرهنگ ایثار، توان دفاعی و افزایش قدرت بازدارندگی، جایگاه ژئوپلیتیک ایران در منطقه، برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز و به طور کلی موقعیت تعیین‌کننده‌ای که ایران در بازار انرژی دنیا دارد، رشد علمی و توسعه دانش همه‌ و همه باعث نفوذ فکر و اندیشه سیاسی انقلاب اسلامی در منطقه شده است. جمهوری اسلامی در ابتدای حرکت برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای تلاش خود را آغاز کرد. این همان راهبرد ترسیمی حضرت امام(ره) بود. رهبری فعلی نظام از آغاز رهبری‌شان به طور جدی این راهبرد را دنبال می‌کنند. قریب به اتفاق دولت‌ها همراه این راهبرد نبودند. امام و رهبری این راهبرد را جلو برده‌اند و معدود افراد و سربازان گمنام با این خط همراهی کردند. همان‌هایی که امروز سرشان در حدیث دیگران مکرر در مکرر می‌آید و در عراق و سوریه و لبنان نام‌آشناترند. حالا جمهوری اسلامی به قدرت منطقه‌ای تبدیل شده است؛ خبری که کمتر رسانه‌ای بدان پرداخت. جمهوری اسلامی ایران قدرت اول منطقه غرب آسیا شده است. رهبری انقلاب با عده‌ای معدود جمهوری اسلامی را ارتقا داده‌اند و امروز جایگاه ایران در دنیا متفاوت از قبل و قدرتمند‌تر از گذشته است. شکل‌گیری پدیده بیداری اسلامی در منطقه با الهام‌بخشی جمهوری اسلامی، عمق راهبردی ایران را در منطقه افزایش داده است. خواست جمهوری اسلامی در بیشتر کشورهای منطقه بی‌آنکه هزینه‌ای شبیه به میلیاردها دلار سعودی کرده باشد، اتفاق می‌افتد و پدیده بیداری اسلامی در منطقه یک واقعیت است. هرچند این بیداری در کشورهایی چون مصر، به دلایلی به انحراف کشیده شد، اما دورنمای اتفاقات نشان می‌دهد آگاهی‌های مردم از وقایع بیش از آن چیزی است که رسانه‌های تبلیغاتی و بوقچی‌های آمریکا در منطقه نشان می‌دهند. امروز در نگاه مردم منطقه ایران یک کشور قدرتمند است و مولفه‌های این اقتدار بیش از آنکه در همگرایی با برخی از دولت‌های اروپایی و آمریکایی معنا شود، در اتخاذ مواضع ضداستکباری ظهور و بروز دارد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها