شب یلدا چگونه جایگزین «امشو اول وه هاره» شد

کد خبر: 473869

در روزگاران گذشته که معیشت اکثر مردم از منابع طبیعی و جدال با طبیعت فراهم می شد، کشاورزی و استفاده از محصولات گیاهی و دامی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. به این معنی که غذای غالب مردم از طریق فرآورده های کشاورزی و دامی تامین می شد. طبیعی است که مردم این دیار که این چنین وابسته به طبیعت بودند، با آن تعامل و آشنایی دیرینه ای هم پیدا کرده بودند.

فردا:

در روزگاران گذشته که معیشت اکثر مردم از منابع طبیعی و جدال با طبیعت فراهم می شد، کشاورزی و استفاده از محصولات گیاهی و دامی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. به این معنی که غذای غالب مردم از طریق فرآورده های کشاورزی و دامی تامین می شد. طبیعی است که مردم این دیار که این چنین وابسته به طبیعت بودند، با آن تعامل و آشنایی دیرینه ای هم پیدا کرده بودند. برای بهره برداری هر چه بهتر و بیشتر از مواهب طبیعی، ضرورت داشت که با گردش کارِ این طبیعت از نظر کوتاهی و بلندی شب ها و روزها، گرما و سرما، نزولات جوی و سایر پدیده های طبیعی کاملا آشنا می شدند. به این جهت مردم ایلام نیز همانند بعضی از استان های همجوار، فصول و ایامی، خارج از نامگذاری چهار فصل تعیین شده کشور (یعنی بهار، تابستان، پاییز و زمستان) را برای خود تعریف کرده و بر آن اساس اقدام می کردند. به همین دلیل بود که مردم ایلام که غالبا به کار کشاورزی و دامداری مشغول بودند، ماه و سال و دیگر واحدهای زمانی را نه بر اساس عرف کشور که بر اساس همین مشاهدات و تجربیات به مقاطعی از زمان تقسیم کرده بودند و بر آن اساس به کار کشاورزی، دامداری و سایر کارهای معیشتی خود می پرداختند. عنوان دو مقطع زمانی «چله کوچک» و «چله بزرگ» که سرنوشت زندگی کشاورزی ساکنان ایلام را رقم می زد، در رابطه با همین تعامل چندین ساله مردم ایلام با طبیعت بود. واژه «چله» قطعا مخفف وازه چهله و به معنی عدد چهل می باشد. مدت زمان چله بزرگ که ختم می شد به آغاز بهارِ محلی یا به اصطلاح محلی به نام «وه هار» دقیقا چهل روز است و لذا نام چله برای این ایام به همین مناسبت بوده است. بیست روز قبل از چله بزرگ، مقطع زمانی دیگری بود که آغاز زمستان محلی به نام «سه ر ده وا» محسوب می شد. از آنجا که مدت زمان این مرحله از زمستان بیست روز بود، لذا به جای به کار بردن عدد بیست، از آن به نام چله کوچک نام می بردند. چله بزرگ یا سرمای زمستانی و محلی کردی یا همان «سه ر داوا» از هفتم دی ماه شروع و تا دهم بهمن ماه یعنی حدود چهل روز ادامه داشت؛ که بعد از آن چله کوچک شروع می شد. چله کوچک از دهم بهمن ماه تا پایان بهمن ماه ادامه داشت و آخرین شب این چله، شب شادی و سرور مردم ایلام بود. چرا که به اعتقاد مردم، در این شب، زمستان و تاریکی و سرما رخت بر می بست و کم کم صدای پای بهار شنیده می شد. در شب چله، مردم ایلام بر حسب یک سنت زیبای فرهنگی و تاریخی، با دعوت از اقوام و خویشان خود، مراسمی به پا می کردند که به برخی از این مراسمات اشاره می شود. مردم در این شب، لباس های نو می پوشیدند و با تهیه غذاهای مخصوص و غذاهای محلی و میوه و تنقلات به استقبال این شب دوست داشتنی می رفتند. اعضای خانواده و دعوت شدگان هر خانواده با شور و نشاط دور هم جمع می شدند و بر سر سفره ای که شامل غذاهایی از قبیل لوبیا پلو، باقالا پلو با نان ساجی (نان محلی) و همچنین شیرینی های دست پخت محلی مثل «بژی برساق»، «کله کنجی»، و همچنین «گنمه شیره» و انواع میوه از قبیل انار و هندوانه و تنقلات گردو و آجیل بود، می نشستند و در فضایی شاد تا پاسی از شب از آن غذاها میل می کردند. در این شب بعضی از پیرمردان و پیرزنان برای سایر اعضای خانواده، قصه یا داستان های قدیمی که معمولا ریشه در افسانه ها و اسطوره ها داشته است و به آن در زبان محلی متل می گویند را نقل می کردند. این قصه و داستان ها آنقدر زیبا و شنیدنی بود که غالب بچه ها و نوجوانان تا پاسی از شب بیدار می ماندند تا بدانند که در پایان ماجرا سرنوشت قهرمان یا قهرمانان قصه چگونه رقم می خورد. ناگفته نماند که این قصه ها یا متل ها نسل به نسل منتقل می شد و تا سالهای متمادی نقل مجالس و محافل شادی مردم بود. از آنجا که باسوادی در خانواده ها یا اصلا وجود نداشت یا کم بود، کتابهای دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی هم در کمتر خانه ای پیدا می شد. لذا مردم بجای تفال به دیوان حافظ یا شعرخوانی، معمولا به عنوان تبرک یک جلد کلام الله مجید بر سر سفره می گذاشتند. اعضای خانواده و میهمانان هر کدام به نوبت قرآن را می بوسیدند و آنرا به دیگری واگذار می کردند. معمولا قرآن مجید تا آخرین لحظه جمع آوری سفره و پایان مراسم با احترام خاصی جلوی چشم حاضرین بود تا رحمت و برکت خداوند هرچه بیشتر به آن خانه و آن خانواده وارد شود. اگر در خانواده با سوادی حضور داشت، برای اعضای حاضر در جلسه قرآن مجید را باز می کرد و با دیدن واژه خوب یا بد که در بالای صفحات قرآن دیده می شد یا خواندن و ترجمه چند آیه، سرنوشت آنان را بیان می کرد. شب چله را مردم در اصطلاح محلی «امشو اول وه هاره» یعنی «امشب شب آغاز بهار است» می نامیدند. در این شب عده ای از جوانان جمع می شدند و همراه یک ظرف یا کیسه بزرگ به درب منازل می رفتند و با سرودن ترانه «امشو اول وه هاره» این شب دوست داشتنی و این جشن بزرگ را به آنان تبریک می گفتند. گروه آوازه خوان منتظر می شدند که از طرف خانواده ها، هدایای پولی و خوراکی دریافت کنند. اگر خانواده ای برای دادن هدیه به این گروه آوازه خوان اقدام نمی کرد گروه «امشو اول وه هاره» آنقدر این سرود را تکرار می کرد تا خانواده مجبور به دادن هدیه به آنان بشود. متن کامل ترانه یا سرود «اول وه هاره» به این شرح بود: امشو اول وه هاره، خیر ده هو نه ت بواره، شلی ملی، ده س کیوانو وه زر و پلی؛ یعنی: امشب شب آغاز بهار است، خیر و برکت بر خانه ات ببارد، دستان کدبانوی خانه آغشته به طلا باشد. شب چله یا همان شب اول بهار محلی برای مردم ایلام و بخصوص برای کشاورزان و دامداران و ساکنان روستاهای کوچ نشین شبی پر خیر و برکت بود، چرا که انتظار مردم پر تلاش ایلام در این شب به پایان می رسید و مژده بهار فضا را پر از نسیم و برکت می کرد. در شب چله گاهی اعضای خانواده به اتفاق میهمانان، یک نوع بازی را که معمولا برد یا باخت هم داشت، به نام «زره مشتکی» یا همان گل یا پوچ را انجام می دادند. بازنده بایستی به وعده خود وفا می کرد و همان شب، مورد مسابقه که معمولا میوه یا خوراکی بود را بر سر سفره حاضر می کرد. و اما؛ شب یلدا در ایلام آغاز مراسم زیبا و به یاد ماندنی شب چله احتمالا از اواخر دوره قاجار و شروع سلسله پهلوی اول بوده است. زیرا اگر از چند باب خانه و کوشک مربوط به والیان بگذریم، ظاهرا ساختمان سازی به صورت رسمی و امروزی برای سکونت مردم وجود نداشته است. غالب مردم در فصول مختلف قشلاق و ییلاق داشتند و مجبور بودند هر چند مدت را در جای مناسبی سکونت کنند. لذا غالبا بجای خانه سازی و سکونت یکجا از چادر، کپر و یا چهار دیواری های مسقف به چوب و نی استفاده می کردند. ساخت ساختمان مسکونی به طور رسمی در ایلام شاید به یکصد سال قبل بر می گردد. مراسم شب چله و اجرای ترانه یا سرود «امشو اول وه هاره» هم تا زمانی که قوت غالب مردم از طریق محصولات کشاورزی، باغی و دامی بود و تکنیک و فن آوری هنوز در ایلام راه نیافته بود، ادامه داشته است. مراسم به یاد ماندنی «شب چله یا امشو اول وه هاره» با آغاز به کار رادیو و متعاقب آن تلویزیون در ایلام کم رنگ شد و تا حدود سال 1347 از چرخه آداب و رسوم مردم ایلام خارج گردید و کم کم واژه ای به نام «شب یلدا» در بین خانواده ها شنیده شد. واژه شب یلدا با تبلیغات صدا و سیما، به عنوان شبی تاریخی که ریشه اش به دوران باستان می رسد در بین مردم رواج پیدا کرد و کم کم عرصه را بر شب چله یا «امشو اول وه هاره» تنگ کرد. سرانجام به مرور زمان و تعامل های فرهنگی و زندگی شهری این رسم به کلی از میدان خارج شد. شب یلدا و شب چله از نظر چگونگی برگزاری جز در چند مورد شبیه به هم هستند. در شب یلدا، دیگر از گروه ترانه سرایان «امشو اول وه هاره» خبری نیست، بلکه مردم با مراجعه به تقویم یا از طریق صدا و سیما متوجه برگزاری مراسم شب یلدا می شوند. اختلاف دیگر شب یلدا با شب چله این است که تاریخ برگزاری این دو مراسم از نظر زمانی تطابق ندارد؛ زیرا شب چله یک ماه قبل از فرارسیدن عید نوروز یا فصل بهار است، در صورتی که شب یلدا آخرین شب آذرماه یا به اصطلاح اولین روز دی ماه می باشد. این مراسم در حال حاضر در شبی مشخص «اولین شب آذر ماه» در سراسر کشور با روشهای خاص هر منطقه برگزار می شود. مراسم شب یلدا از همان سال های 1347 به بعد کم کم به درون خانه های ایلامی راه یافت و مراسم شب چله با مردمی که از عرصه چادرنشینی و زندگی در آغوش طبیعت به عرصه تکنیک و تمدن و زندگی مدرن امروزی راه یافته بودند، خداحافظی کرد. امروزه در استان ایلام و بویژه در مرکز استان دیگر آثاری از مراسم شب چله و ترانه «امشو اول وه هاره» وجود ندارد، بلکه شب یلدا، فراتر از همه شبهاست. شبی که شاعران و نویسندگان از نظر بلندی به زلف و از نظر سیاهی به جعد مشکین یار تشبیه اش کرده اند، همزمان با همه مردم ایران در خانواده های ایلامی نیز به صورت باشکوه برگزار می شود. پی نوشت: این یاداشت حاصل تحقیق های شفاهی از ریش سفیدان، رجوع به مراسمات قدیم در استان ایلام، تجربه و اندیشه نگارنده می باشد. منبع: دو هفته نامه باختر امروز استان ایلام

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها