نقدی مختصر بر « به همین سادگی»
رضا باقرزاده مقدم
فیلم خوبی است. ساده، بدون ادا و اطوار، بدون پر چانگی و بسیار تأثیرگذار. به نظرم این فیلم بهترین اثر رضا میرکریمی تا به امروز است، بهدور از بازیهای فرمی و شلوغبازیهایی که این اواخر به تکرار در بسیاری از فیلمهای ایرانی خصوصاً فیلمهای معروف به "فیلمهای جشنوارهای" دیده میشود. فیلمهایی که فقط فرمشان را داد میزنند؛ خالی و بدون عمق و درونمایه، بدون حرفی برای گفتن و چیزی که حداقل برای مدتی پس از خروج از سینما ذهن را کمی درگیر خود کند؛ فرمی که معمولاً با دیدن یک فیلم موفق خارجی و شاید تنها به خاطر خوشآمد کارگردان در ذهنش شکل میگیرد و بدون آنکه بستری مناسب بیابد به جریان میافتد و به بیراهه میرود. « به همین سادگی» فاقد کنش و برخورد به مفهوم فیزیکی آن است و فاقد آن حس تعلیق است به معنای آنکه تماشاگر منتظر اتفاق تکاندهنده و عجیبی در پایان باشد اما بینندهاش را حفظ میکند، او را همراه با شخصیت زن فیلم اینسو و آنسو میبرد، همراهش میکند و تا انتها با خود میکشاند. فیلم با عنوانش که با هوشمندی مناسبی انتخاب شده به نوعی ایجاد فاصله میکند از انتظار تماشاگر برای طلب نوع دیگری از سینما، جنس خودش را اعلام میکند و با بیننده قرار خود را میگذارد. ریتم کند فیلم، بازیها، دوربین روی دست، ساکن بودن فیلم و عدم حرکت، تعدد نماهای داخلی و ... همه به این عنوان صحه میگذارند و توجه و انتظار مخاطب را از حادثه و اتفاق برگرفته آن را به جزییات معطوف میدارد. سوای بازی خوب هنگامه قاضیانی، اصلاً خود مسأله انتخاب او برای نقش طاهره یکی از عوامل مهم موفقیت این فیلم است. تکرار حضور و معمولاً یکنواختی نقشها در مورد بازیگران اندک و مشخص در بسیاری از فیلمهای سینمای ایران ممکن است نوعی از پیشداوری و ظن و گمان را قبل از نقش با خود همراه آورد که نو بودن حضور هنگامه قاضیانی ( البته این فیلم اول او نیست) تا حدود زیادی این مشکل را مرتفع میسازد. اینکه چهقدر از فیلمنامه را سهم شادمهر راستین بدانیم و چهاندازهای از آن را سهم میرکریمی و باز مثل خیلی چیزهای دیگر حواسمان پرت حاشیهها شود، چندان مهم نیست، مهمتر آن است که یادمان باشد یک فیلنامه بدون حادثه و اتفاقاً نه چندان ساده چهطور آنقدر خوب، درست و تأملبرانگیز است و چهطور بیتعریفبودنمان را از خیلی مسائل عیان میکند. فیلمنامهیی زنمحور که به بررسی موقعیت زن، خصوصاً در محیط خانه در امروز ایران میپردازد و شاید بتوان گفت کوششی نیز در جهت ارائه الگو مینماید، کوششی که سرانجامی ندارد ( یعنی آگاهانه به سرانجام نمیرسد). فیلمنامه پر از جزییات ملموس و بهظاهر پیش پا افتاده است با نگاهی درست و کاوشگرانه و بهدور از شعارزدگی، با خردهداستانها و خردهمسائل دیگری که در کنار خط اصلی و همراه آن پیش میروند. « به همین سادگی » زبانش ساده است اما پر از سؤال است و جاهای خالی زیادی دارد، جاهای خالی فراوانی که فقط به یاری مخاطب برای فهمش پر میشود. واقعاً حیفم میآید که این فیلم را تبلیغ نکنم. تا دیر نشده فیلم را ببینید و از دستش ندهید...
دیدگاه تان را بنویسید