ادعای روزنامه نگار قدیمی درباره فیلمی با بازیگری پرستویی

کد خبر: 530202

محمدبلوری روزنامه نگار قدیمی حوادث نویس: اسم فیلم «عشق شیشه‌ای» بود با بازی پرویز پرستویی. سناریوی این فیلم دقیقا از روی داستانم با عنوان «تا شقایق هست» نوشته شده است.

خبرآنلاین: محمدبلوری روزنامه نگار قدیمی حوادث نویس،در مصاحبه با روزنامه شرق ادعای تازه ای را مطرح کرده است.

این مصاحبه را می خوانید:

‌ماجراي سرقت هنري يكي از آثارتان چه بوده؟ چندروز پیش به طور اتفاقی در تلویزیون یک فیلم سینمایی را دیدم که قصه آن کپی نعل‌به‌نعل از داستانی بود که در سال ٧٤ در مجله هفتگی تپش منتشر کرده بودم. موبه‌مو و صحنه‌به‌صحنه این داستان را به صورت اثر سینمایی درآورده بودند بدون اینکه نامی از من به‌عنوان نویسنده این قصه در هیچ‌جای فیلم بیاید، این موضوع واقعا مرا آزرده کرد، نه برای اینکه با این سن‌وسال به‌دنبال شهرت باشم، بلکه بیشتر به این خاطر که دزدی در روز روشن به امری عادی بدل شده و متأسفانه اهالی فرهنگ و خصوصا روزنامه‌نگاران جوان، مال‌باختگان این پدیده به حساب می‌آیند.

‌نام فیلم چه بود؟ و قصه شما چقدر با فیلم‌نامه آن تطبیق داشت؟ اسم فیلم «عشق شیشه‌ای» بود با بازی پرویز پرستویی. سناریوی این فیلم دقیقا از روی داستانم با عنوان «تا شقایق هست» نوشته شده است. داستان من، حکایت مرد جوانی است که پس از امتحان مراحل مختلف خودکشی، به طور اتفاقی در جریان یک تماس تلفنی قرار می‌گیرد که در آن دو نفر می‌خواهند یک سرقت همراه با آدم‌کشی انجام دهند. جوان از آنها می‌خواهد که مقتول این دزدی باشد و در ازای کشتنش، به آنها وعده پول می‌دهد و عملا قرارداد بسته می‌شود غافل از اینکه چندی بعد عاشق شده و طعم زندگی را می‌چشد و دیگر نمی‌خواهد کشته شود اما یافتن آن دو آدم‌کش، گره اصلی داستان می‌ماند. اسناد این قصه را من به صورت مجله چاپ‌شده دارم.

‌این فیلم در سال ٧٨ و با نویسندگی و کارگردانی رضا حیدرنژاد ساخته شده است، آن زمان یعنی چهارسال بعد از انتشار داستان شما، هیچ‌گونه تماسی برای هماهنگی اتفاق نیفتاد؟

متأسفانه خیر، و به همین خاطر من نام این کار را می‌گذارم دزدی فرهنگی. راستش را بخواهید، در نگاه من، آنهایی که قرص نانی از هم می‌دزدند شریف هستند اما افرادی که حاصل اندیشه نویسنده یا هنرمندی را برای کسب مال به سرقت برده و با نام خود منتشر می‌کنند، رفتاری شنیع‌تر از دزدان شب‌رویی دارند که به خانه مردم دستبرد می‌زنند. حرفم این است که اگر معرفتی بود، لااقل تماسی تلفنی با بنده می‌گرفتند تا اجازه استفاده از این اثر را در اختیارشان قرار دهم یا برای آرامش وجدان خود هم که شده، نامی از من در این اثر سینمایی می‌آوردند که متأسفانه هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها نیفتاد. از این نمونه‌ها کم نداریم؛ کتاب قصه‌های من به چاپ دوم رفته، بی‌آنکه ناشر برای کسب اجازه با من تماس بگیرد و مطمئنم که من تنها، خسارت‌دیده چنین پدیده‌ای نیستم. اهالی فرهنگ باید تحرک بیشتری از خود نشان دهند، خودِ شما به‌عنوان یک جوان اهل رسانه باید این نگرانی را در جایی منعکس کنید چون ممکن است یک روز گزارشتان، طعمه چنین استفاده‌ای شود.

‌درباره این اتفاق با صداوسیما یا نهاد صنفی سینما تماس داشته‌اید؟

تماس بگیرم و بگویم چه؟ این اتفاق بی‌سروصدا و چندسال پیش‌ افتاده، تازه صداوسیما هم می‌گوید به ما مربوط نیست، چون کمیته‌ای برای ارزش‌یابی اثر دارند و آثار را از بیرون سازمان دریافت می‌کنند؛ این خود ما هستیم که باید در این زمینه هشدار بدهیم تا لااقل شاهد تکرار آن نباشیم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها