ماجرای کری‌خوانی شب دربی/ با سر به صورت سرخاب زدم اما کارت زرد گرفتم!

کد خبر: 567712

من 24 سالم بود که به پرسپولیس آمدم و قبل از آن با تیم های نیروی زمینی و شاهین هر سال مقابل استقلال و پرسپولیس دو سه بار بازی می کردیم. به خاطر همین استرس چندانی در اولین دربی که در آن حضور داشتم درون من وجود نداشت.

ماجرای کری‌خوانی شب دربی/ با سر به صورت سرخاب زدم اما کارت زرد گرفتم!
فنونی زاده
سرویس ورزشی فردا: بدون شک بر کسی پوشیده نیست که دربی های قدیمی سرخابی های پایتخت به واسطه حساسیت بالای این رقابت و غیرتی که بازیکنان این 2 تیم از خود به نمایش می گذاشتند، تفاوت آشکاری با آنچه که امروز تحت عنوان دربی سرخابی ها برگزار می شود، داشته است. یکی از این تفاوت های عمده نیز در دعواهایی بود که عمدتا در این رقابت حساس به وقوع می پیوست و به یکباره دوستان بیرون زمین را در مستطیل سبز به جان هم می انداخت. در این میان بعضی بازیکنان هم بودند که بیشتر از نقاط فنی، در دعواهای دربی شناخته شده بودند و امروز هم در میان هواداران 2 تیم به واسطه همان دعوا محبوبیت دارند. یکی از این بازیکنان مرتضی فنونی زاده است که به همراه برادرش مهدی جزو برادران سرخابی به شمار می رود که در دربی ها حضور داشته اند. حالا مرتضی فنونی زاده در گفتگو با «فردا» از خاطراتی که از دربی های گذشته برابر استقلال داشته سخن می گوید.
فردا: به خاطر دارید اولین باری که مقابل استقلال در دربی به میدان رفتید چه زمانی بود؟
من 24 سالم بود که به پرسپولیس آمدم و قبل از آن با تیم های نیروی زمینی و شاهین هر سال مقابل استقلال و پرسپولیس دو سه بار بازی می کردیم. به خاطر همین استرس چندانی در اولین دربی که در آن حضور داشتم درون من وجود نداشت ولی تنها استرس من این بود که اگر یک وقت گلی وارد دروازه ما شد، روی اشتباه من نباشد.
فردا: چه تفاوتی بین دربی های امروز با دربی های گذشته از نظر شما وجود دارد؟
آن زمان مثل الان نبود که شب بازیکنان را ببرند هتل. بعضی وقت ها هم دو تیم را در یک مکان جمع می کنند و مسئول سازمان تربیت بدنی یا مسئول حراست می آید و توصیه هایی به آنها می کنند. از دو روز قبل تیم ها را به اردو ببرند و تماشاچیان را از ورود به تمرین محروم کنند. این خبرها نبود. فقط تنها حرفی که به ما می زدند این بود که شب خوب استراحت کنید و فردا دو ساعت زودتر از بازی بیایید رختکن. آن موقع ماشین هم نداشتیم و هر کس به نوعی خودش را به ورزشگاه می رساند و بعد از بازی هم خودمان ماشین کرایه می کردیم و برمی گشتیم. اینگونه رفت و آمدها هم شور و هیجان و صفای بیشتری داشت. هر چقدرهم اینگونه بازی ها را حساس کنند بدتر می شود. به نظر من باید این دو تیم 8 بار در طول سال باهم بازی کنند تا از این تنش ها کاسته شود. مثلا به عنوان سالروز آزادی خرمشهر یک بازی برگزار کنند و سود حاصل از این مسابقه را هم به بی بضاعت ها بدهند. به هر حال اگر در طول سال 10 بازی باهم داشته باشند از حساسیت آن کاسته خواهد شد. فیلم بازی های قدیمی دربی را که نگاه کنید می بینید که بازی ها دقیقا مثل بازی های رئال و بارسا یا منچستر یونایتد با منچستر سیتی بود. یعنی دائما توپ روی دروازه ها بود و تیم ها دائما حمله می کردند. اما الان فقط سرعت بازی ها بیشتر شده و آن تعصبی که بازیکنان باید داشته باشند را ندارند. به خاطر همین است که بازی ها کم گل است و موقعیت خطرناک آنچنانی روی دروازه ها نمی بینیم.
فردا: بهترین خاطره شما از دربی های پایتخت چیست؟
اولین باری که در دربی مقابل استقلال به میدان رفتم سال 65 بود. استقلال در آن برهه یکی از تیم های آماده و پرقدرت فوتبال ایران به شمار می رفت و تفکر همه بر این بود که استقلال حتما این مسابقه را برنده از زمین خارج می شود. اما نهایتا کار به جایی رسید که ما توانستیم استقلال را به 3 گل شکست دهیم. وقتی هم که بازی تمام شد ما رفتیم به سمت نیمکت استقلال که با بازیکنان آنها روبوسی کنیم، مرحوم حجازی تنها بازیکنی بود که به ما تبریک گفت. آن بازی بهترین خاطره من در دربی را رقم زد.
فردا: خاطره بدی هم از دربی به ذهن دارید؟
بدترین خاطره من نیز به شکست یک بر صفر سال 68 باز می گردد که ما بازی را به استقلال باختیم و بین من و آقای سرخاب جنجالی برپا شد.
فردا: همان ضربه ای که با سر به صورت سرخاب زدید؟
آقای سرخاب آن زمان تازه از بندر میناب آمده بود و جایی برای زندگی کردن نداشت. به همین خاطر در منزل مهدی ما زندگی می کردند. باشگاه هم بضاعتی نداشت که بتواند برای آنها خانه اجاره کند. مرفاوی و سرخاب و عابدزاده همیشه خانه آقا مهدی بودند. یادم هست شب قبل از بازی رفتم منزل مهدی و آنجا یک کری خوانی هم با استقلالی ها انجام دادم. آن موقع مثل الان نبود که چندین دوربین در ورزشگاه وجود داشته باشد و فقط یک دوربین بود. بازی ها هم به صورت مستقیم از تلویزیون پخش نمی شد و معمولا تا فیلم را به صدا و سیما ببرند یک نیمه تاخیر در پخش بازی به وجود می آمد. روز بازی وقتی کرنر روی دروازه ارسال شد، همه حواس ها به توپ بود که من برای سر زدن به هوا بلند شدم که در آن لحظه دست سرخاب به دماغ من برخورد کرد. دیدم خون از بینی من جاری شد و به آقای سرخاب گفتم که کمی آرام تر بازی کن. وقتی این را گفتم سرخاب کمی بد و بیراه به من گفت و توهینی هم به ما کرد. من هم دیدم نه دوربینی هست، نه کمک داوری نگاه می کند، کلا هیچ کس ندید، دقیقا مثل فیلم های فارسی با سر به صورتش زدم و خلاصه دماغ سرخاب پر از خون شد. حتی چند قطره از خون دماغش به صورت خود من هم پاچید. همین جور روی زمین ول شد. آن طرف کمک داور به داور اشاره کرد که گویا این سمت زمین مشکلی به وجود آمده، هیچ کس ماجرای ضربه سر من به صورت سرخاب را ندید؛ آقای ابهران تا بخواهد برسد سر صحنه، مهدی ما زرنگی کرد و وقتی صحنه را دید، یک خورده از خون های صورت سرخاب را به صورت من مالید، گفتم مهدی چه کار می کنی، داور که رسید سر صحنه گفت کدام یکی دیگری را زده، من هم گفتم خوب این که روی زمین ول شده معلومه که کتک خورده. خلاصه آقای ابهران دست در جیب خودش کرد و می خواست کارت قرمز به من نشان دهد. داور اخراجم نکرد. خدا پدر آقای پنجعلی را بیامرزد. آقای ابهران را کشید کنار گفت آقا ما یک هیچ عقب هستیم و ده دقیقه هم به پایان بازی بیشتر نمانده، جو را به هم نزن و کارت قرمز نشان نده. آقای ابهران اول گفت زده بازیکن حریف را خونین و مالین کرده، نمی شود باید اخراج شود، اما اصرارهای پنجعلی کار خودش را کرد و ابهران هم قبول کرد و به من کارت زرد داد.
فردا: بالاخره نتیجه آن مسابقه چه شد؟
بله آخر بازی با همان نتیجه یک بر صفر به پایان رسید.
فردا: بعد از آن درگیری محرومتان نکردند؟
می خواستند 4 ماه محرومم کنند اما فردای بازی که رفتیم حراست، آقای سرخاب به خاطر اینکه نان پدر ما را خورده بود به مسئولان حراست گفت که آقا زده که زده. آقای فنونی زاده از دوستان برادر بزرگ من است و من مشکلی با درگیری روز گذشته ندارم. در نهایت یک جلسه آن هم مقابل پاس تهران بود که محروم شدم.
فردا: ارزیابی شما از دربی روز جمعه چگونه است؟
امیدوارم که بازی روز جمعه زیبا باشد.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها