خودبرتربینی ناخوشایند در لحظه لحظه فیلم «سایه های موازی»

کد خبر: 572025

عقیقی این فیلمنامه را برای خودش نوشته. در سایه‌های موازی عقیقی مدام حضور دارد تا به تماشاگر بگوید من از شما خیلی جلوترم و اگر شما از فیلم سردرنیاوردید به علت کم خردی شماست...

خودبرتربینی ناخوشایند در لحظه لحظه فیلم «سایه های موازی»

سایه های موازی

سرویس فرهنگی فردا؛ مازیار وکیلی: سایه‌های موازی یادآور شب‌های روشن است. تمرکز فیلم روی دو شخصیت اصلی است. یک زن و یک مرد که بینشان رابطه عاطفی شکل می‌گیرد. فیلم ظاهر سرد و ساده‌ای دارد. داستانی خطی که بدون هیچ حشو و زائدی روایت می‌شود. تمام این موارد در کنار اقتباس از داستایفسکی فیلم را به شب‌های روشن شبیه می‌کند.

اما سوال اصلی این است چرا فیلم به اندازه شب‌های روشن خوب نیست؟ مهم‌ترین علت خوب نبودن سایه‌های موازی نبود وجوه رومانتیک شب‌های روشن در این فیلم است. شب‌های روشن درباره عشق بود. درباره میل به رسیدن و درباره تحول.اُستاد آن فیلم با درک عشق به مرزهای جدید خودشناسی می‌رسید. اما در سایه‌های موازی ما با جدایی طرف هستیم. عقیقی به اجبار از وجوه ملودرام فیلمنامه کاسته و به سرمای آن افزوده. انجام این کار گریز ناپذیر بوده. نمی‌شود به آن مشکل گفت. صرف سردی یک فیلم مشکل نیست. مشکل سایه‌های موازی از آن‌جا آغاز می‌شود که این سرما هدفمند نیست. در آثار سینماگران بزرگی مثل هانکه این سرمای در روابط به جنونی آزاردهنده ختم می‌شود. عشق نامتعارف بین شخصیت‌های آثار هانکه رنگی از جنون می‌گیرد تا ما به عنوان تماشاگر با رنج بی‌پایان شخصیت‌ها همراه شویم. سایه‌های موازی هم چنین دست‌مایه‌ای دارد.

در اوایل فیلم فخیمی به مضمونی از کتاب فاوست اشاره می‌کند. مضمونی که در مورد او برعکسش اتفاق می‌اُفتد. این‌که فخیمی می‌خواهد کار خوبی انجام دهد اما ناخواسته کارهایش تاثیرات شری به جای می‌گذارد. این دستمایه فوق‌العاده‌ای برای فیلمنامه‌نویس بوده که نتوانسته از آن بهره ببرد. عقیقی نمی‌دانسته با این دست‌مایه چه کند.

قهرمان اصلی فیلم فخیمی است، اما عقیقی بی‌دلیل روی نازنین تاکید می‌کند. این فخیمی است که با واکنش‌ها و حضور سردش به درام معنا می‌بخشد. اما ما به خواست نویسنده با نازنین همراه می‌شویم. همراهی بی‌دلیلی که باعث می‌شود از آن دست‌مایه اولیه هم دور و دورتر شویم. شخصیت‌های فرعی فیلم هم کمکی به ما برای کشف و شناخت شخصیت‌های اصلی نمی‌کنند. خصوصاً ربیعی کارگردان که حضورش برای این است که ما به پاکی و معصومیت نازنین بیش‌تر پی ببریم. ربیعی قرار است پیشنهاد رابطه به نازنین را بدهد و او رد کند تا ما بدانیم نازنین چقدر خوب و معصوم است. اما ما به جز دو سه قرار گذری چیزی بین این دو نمی‌بینیم. از کجای این رابطه گذری و محدود می‌توان به عشق رسید؟ آن هم عشقی چنان پرشور که ختم به پیشنهاد شود. مشکل شخصیت پدر فخیمی هم همین است. ما از قبل می‌دانستیم که فخیمی یک روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی و نویسنده بوده که به زندان اُفتاده. در ملاقات با پدر فقط روی این نکته تاکید بیشتری می‌شود. همین. بنابراین شخصیت پدر هم کارکرد خودش را از دست می‌دهد.

سایه های موازی

شخصیت پدر می‌توانست وجوه تاریک فخیمی را برای ما روشن کند، این‌که چرا فخیمی به زندان اُفتاده و در گذشته‌اش چه می‌کرده که اکنون به این بی‌حسی و بی‌خاصیتی رسیده است. این مبهم ماندن با جنس ابهام فیلمی مثل من فرق می‌کند. ابهام من علت دارد. علتش هم آن است که ما قرار است آذر را در وضعیتی منحصربه‌فرد ببینیم وضعیتی چنان پیچیده که گذشته آذر در آن جایی ندارد. اما علت تمام رفتارهای نامطبوع رفیعی گذشته اوست. گذشته‌ای که انقدر مهیب بوده که او را به وضع امروز انداخته. اما ما فقط درباره این گذشته می‌شنویم. خیلی گذرا و بدون هیچ تاکیدی به ما می‌گویند او زندان بوده. اما این سوال هیچ‌گاه پاسخ داده نمی‌شود که کیفیت و علت زندان رفتن او چه بوده که او را به این وضع انداخته است. او در هنگام زندان رفتن و بعد از آن چه رنج‌هایی را متحمل شده که به وضعیت امروز دچار شده. قبل از آن رفیعی که بوده که وضعیت امروزش تفاوتی صد در صدی با گذشته او دارد. ما هیچ چیز از گذشته رفیعی نمی‌دانیم و این آزاردهنده است. در حالی که گذشته آذر چون نقشی در وضعیت خاص امروزش ندارد به درد ما نمی‌خورد و اتفاقاً نبود آن گذشته باعث می‌شود که ما با آذر همذات‌پنداری بیشتری کنیم.

آذر شخصیت حال و امروز است. در حالی که رفیعی در گذشته منزل دارد. اما مهم‌ترین مشکل فیلم تفرعن و خودبرتربینی ناخوشایندی است که در تمام لحظات فیلم جاری است. عقیقی این فیلمنامه را برای خودش نوشته. تمام لحظات فیلم قرار است ما نویسنده مسلط به ادبیات و درامی را ببینیم که تاکید می‌کند نویسنده خیلی خوبی است. خوب شعر و هنر و ادبیات را می‌شناسد. در سایه‌های موازی عقیقی مدام حضور دارد تا به تماشاگر بگوید من از شما خیلی جلوترم و اگر شما از فیلم سردرنیاوردید به علت کم خردی شماست. این تفرعن آن‌جایی خودش را نشان می‌دهد که نویسنده و کارگردان تماشاگر را به گورستان هنرمندان و ادیبان ایران زمین می‌برند تا با نشان دادن سنگ قبر آن‌ها عقاید خودشان را به تماشاگر حقنه کنند.

چنین تفرعنی در شب‌های روشن وجود نداشت. در پایان شب‌های روشن ما با اُستادی مواجه بودیم که عشق یک دختر ساده شهرستانی باعث خضوعش می‌شد. اما این‌جا ما با نویسنده‌ای طرف هستیم که شعر و ادبیات و هنر بلد است و تماشاگر را بابت بلد نبودن تمامی این‌ها شرمنده می‌کند. این دلیل اصلی فروش اندک سایه‌های موازی است. بعد از سایه‌های موازی نگران سعید عقیقی نویسنده هستم. نگران این‌که مثل فخیمی بدل به یکی از همان اشیای عتیقه فروشی شود. یادمان نرود یکی از دلایل شباهت فخیمی به اشیای داخل عتیقه فروشی تفرعن بود. تفرعنی که در لحظه به لحظه سایه‌های موازی جاریست و همین ما را نگران می‌کند. نگران سعید عقیقی که یکی از بهترین کالت‌های سینمای ایران را با اقتباس از شب‌های روشن داستایفسکی نوشته است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها