تجلی واقعی عزت در صحنه کربلا

کد خبر: 573582

عزت و بزرگی واژه‌های زیبا و دوست داشتنی هستند که همه مردم به نوعی به دنبال واقعیت بخشیدن به آن می‌باشند، برای رسیدن به معنای واقعی و شاه راه اصلی آن باید بندگی خداوند سبحان را نموده و نمونه عینی و واقعی آن را در زندگی امام حسین (علیه‌السلام) مشاهده کرد.

سرویس دین و اندیشه فردا:

صدای پای قافله به گوش می‌رسد، با صلابت قدم بر می‌دارند، فرشتگان دسته دسته به آنان سلام و درود می‌فرستند، بوی عطر شهادت در فضا پیچیده است، لحظه لحظه به سرزمین کربلا نزدیک‌تر می‌شوند، می‌خواهند راه عزت و بزرگی را به همه جهانیان بیآموزند، دنیا ارزش دست دادن با هر پست فطرتی را ندارد، آدمی موجودی بس شریف و عزیز است که اگر راه را درست طی کند بوی خوش عزت را درک خواهد کرد. عزت در لغت به معنای آن حالتی است كه انسان را مستحكم و شكست‌ناپذیر می‌سازد و نمی‌گذارد آدمی در پیچ و خم زندگی، مقهور عوامل درونی و بیرونی شده و شكست بخورد.[1] عزت از جمله نیازهای فطری هر انسانی می‌باشد که هر کس به نوعی به دنبال آن می‌باشد که شاه راه اصلی آن ذات اقدس الهی است، خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً [فاطر/10] كسى كه خواهان عزّت است، بايد از خدا بخواهد چرا كه تمام عزّت براى خداست». خداوند سبحان منبع عزت و بزرگی است و آن را به کسانی می‌دهد که با قلب و جان به اطاعت و عبادتش مشغول باشند، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «پروردگار شما همه روز مى‏‌گويد: منم عزيز و هر كس عزت دو جهان خواهد بايد اطاعت عزيز كند».[2] امروزه بسیاری از افراد عزت و بزرگی را در طایفه بزرگ، مال و ثروت فراوان، فرزندان بسیار و ...می‌دانند در حالی که این تفکر غلط در همه زمان‌ها سرمنشاء بسیاری از گناهان و ظلم‌ها بوده است و نهایتا افراد با کسب همه موارد فوق به عزت نرسیده‌اند چرا که سرجشمه عزت و بزرگی خداوند است و انسان می‌تواند بدون داشتن مواردی که ذکر شد با ترک گناه به آن برسد، امام حسن (علیه‌السلام) می‌فرماید: «هر گاه بخواهى بدون داشتن قبيله عزيز باشى و بدون قدرت حكومت و هيبت داشته باشى، از سايه ذلت معصيت خدا بیرون بیا و در پناه عزت اطاعت او قرار گير.»[3] در طول تاریخ تاکنون افراد زیادی برای کسب عزت و بزرگی به حکومت‌های ظالم ملحق شده‌اند و با شریک شدن در اعمال زشت و ناپسند آنان خواسته‌اند زندگی مرفهی داشته باشند و با پول و ثروت عزت و بزرگی خود را حفظ کنند در حالی که سید و سلار شهیدان که بیش از هزار سال است به عزت و بزرگی مشهور و معروف است چنین سیره‌ای نداشته است، و از پیوستن به حکومت فاسق و حتی رسیدن به قدرت از این راه، فرار کرده است و مرگ را در این حالت را بهتر از زندگی در زیر نفوذ ستمگران دانسته و می‌فرماید: «یزیدبن معاویه مرا میان كشته‌شدن و ذلت مخیّر نمود، ولی من هرگز جانب ذلت و خواری را نمی‌گیرم... این را خدا و رسول و دامان پاك عترت و نفوس با عزّت نمی‌پذیرند. من هرگز اطاعت از ستمگران را بر شهادت عزّت‌بخش ترجیح نخواهم داد، به خدا قسم آنچه را از من می‌خواهند (ذلت و خواری)، نخواهم پذیرفت، تا اینكه خدا را آغشته به خون خویش، دیدار نمایم».[4] امروز نیز صدای برخی از جاهلان و شاید مغرضان به گوش می‌رسد که دوست دارند با کشورهای مستکبر که دستشان به خون آلوده است، رابطه برقرار کرده و با پیوند دادن خود به آنان عزت و بزرگی را به دست بیاورند و برای توجیه افکار شیطانی خود می‌گویند عزت و استقلال به معنای انزوا و دوری از ارتباط است، در حالی که عزت و استقلالی که بخواهد از راه پیوستن به خونخوارن جهان به دست بیاید ارزشی ندارد و بهتر است انسان بمیرد و چنین روزی را نبیند، همان گونه که امام حسین (علیه‌السلام) حتی در رجز خوانی‌های خود نیز مرگ را بهتر از دوستی با ظالمان می‌داند و می‌فرماید: «من از مرگ، باكی ندارم، مرگ راحت‌ترین راه برای رسیدن به عزت است. مرگ با عزت، حیات ابدی است؛ و زندگی ذلت‌بار، مرگ واقعی است، آیا مرا از مرگ می‌ترسانید؟ چه خیال باطلی، هرگز از ترس مرگ، ظلم و ذلت را تحمل نمی‌كنم، درود بر مرگ در راه خدا، شما با كشتن من نمی‌توانید شكوه و عزت و شرافت مرا از بین ببرید. هیچ هراسی از مردن ندارم».[5] امید است همه کسانی که عزت و سربلندی را دوست داردند برای پیدا کردن آن سخنان حکیمان امام حسین (علیه‌السلام) در صحرای کربلا را به دقت بخوانند تا درک کنند عزت واقعی در دوری از گناه و دوری از اتصال به مستکبران عالم است، اگر انسان خداوند سبحان را آنگونه که شایسته است بندگی کند روز به روز عزیز می‌شود هر چند مال و ثروت و قبیله و ... نداشته باشد.

پی نوشت‌ها:

[1]. ابوقاسم الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی ‹‹المفردات فی غریب القرآن››، دارالمعرفه، بیروت. ماده عزت. [2]. «ان ربكم يقول كل يوم انا العزيز، فمن اراد عز الدارين فليطع العزيز» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلاميه، تهران، ج 68، ص 121. [3]. «و اذا اردت عزا بلا عشيرة و هيبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصية اللَّه الى عز طاعة اللَّه» همان مدرک قبلی ج 44، ص 139. [4]. «الدّعی و ابن الدّعی قد ركزنی بین اثنتین، بین السلّه و الذله، هیهات منا الذله» همان مدرک قبلی ج 25، ص 9. [5]. «ما اَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلى سَبیلِ نَیْلِ الْعِزِّ وَ إِحْیاءِ الْحَقِّ، لَیْسَ الْمُوتُ فِی سَبیلِ الْعِزِّ إِلاّ حَیاةً خالِدَةً وَ لَیْسَتِ الْحَیاةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ الْمَوْتَ الَّذِی لا حَیاةَ مَعَهُ» عاملی، سید محسن امین، اعيان الشيعة، انتشارات دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1403، ج 1، ص 581.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها