روزی که جدایی پل وصال بود

کد خبر: 574652

خواستم بگویم:«طاقت جدایی‌ام نیست. کاش می‌شد شانه به شانه‌ات مبارزه کنم.» اما... مگر چه می‌خواستم جز رضای خدا و فرزند رسول الله و لبخندها و شادمانی تو، حتی اگر گفته باشی:«تو را طلاق دادم،چون نمی‌خواهم از جهت من جز خیر و خوبی به تو رسد.»دل به جدایی دادم تا به وصالی ابدی برسم.

روزی که جدایی پل وصال بود
روزی که جدایی پل وصال بود
سرویس سبک‌زندگی فردا؛ مجتبی تقوی‌زاد: ⁣اشک در چشم هایم حلقه زده بود و بغض امان نمی‌داد. دلم رضا به رفتن نبود، اما چه چاره؟!
بریده بریده گفتم:«خدا یار و یاور تو باد و خیرخواه تو در تمام امور. از تو مسئلت دارم که مرا در قیامت نزد جدِ حسین(ع) یاد نمایی.»
خواستم بگویم:«طاقت جدایی‌ام نیست. کاش می‌شد شانه به شانه‌ات مبارزه کنم.» اما...
مگر چه می‌خواستم جز رضای خدا و فرزند رسول الله و لبخندها و شادمانی تو، حتی اگر گفته باشی:«تو را طلاق دادم،چون نمی‌خواهم از جهت من جز خیر و خوبی به تو رسد.»دل به جدایی دادم تا به وصالی ابدی برسم.
این جدایی چون شهدی شیرین به کام من و تو نشسته است. شیرین بخند دلیر مرد من.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها