سیدصادق رضایی: تولید محتوای خوب، پشتوانه تبلیغ و ترویج است/ باید عادت کتابخوانی را بین مردم ترویج کنیم

کد خبر: 608449

رئیس حوزه هنری کودک و نوجوان گفت: به نظر من کتباخواین باید تبدیل به عادت شود و بین مردم رواج پیدا بکند. همان‌گونه که برای حذف عادات بد، تلاش و کار فرهنگی کردیم، برای ایجاد این عادت خوب و نیکو هم باید تلاش کنیم.

سرویس فرهنگی فردا: سیدصادق رضایی از جمله چهره‌هایی است که سابقه سال‌ها فعالیت در حوزه کودکان و نوجوان را دارد. او که تا چندی پیش مسئولیت کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده داشت، مدتی قبل از سوی محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری به عنوان رئیس حوزه هنری کودک و نوجوان انتخاب شد.
نشریه «شیرازه کتاب» در جدیدترین شماره خود به گفت‌وگو با صادق رضایی پرداخته است که مشروح این گفت‌وگو را در ادامه با هم می‌خوانیم:
شما سال‌های فعالیت خود در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و همچنین حوزۀ هنری تجربیات زیادی در حوزۀ ترویج کتاب، خصوصاً کتاب کودک‌ونوجوان دارید. کمی از این تجربیات می‌فرمایید؟
حوزۀ فعالیت ما همیشه کودک و نوجوان بوده است؛ یعنی از همان ابتدا در بخش‌های فرهنگی، هنری، ادبی و معارف اسلامی‌که با محوریت کتاب و کتاب‌خوانی بوده انجام شده است.
فعالیت حدوداً بیست‌سالۀ من در کانون، کلاً با محوریت کتاب بود که بخش عمده‌ای از آن، از جنس ترویج بود. البته، ترویج کتاب در کانون ویژگی خود را دارد. ببینید، ویژگی کار در کانون پرورش فکری، مخاطب‌محوری و ارتباط مستقیم با مخاطب است که از طریق شعبه‌های متعدد این کانون در کشور محقق می‌شود.
مثلاً ما برنامه‌هایی تحت عنوان «قصه‌گویی» داشتیم که محور آن را کتاب قرار می‌دادیم. این برنامه‌های قصه‌گویی، بر محور کتاب برگزار می‌شدند و رسالت عمده‌شان ترویج کتاب‌های خوب بود و مؤثر هم بود. بعد از این برنامه‌ها، شما می‌دیدید یک کتاب که تعدادش ده عدد بیشتر نیست، سی چهل نفر برای خواندنش در نوبت هستند. این همان اثر ترویج کتاب و کتاب‌خوانی است.
یا مثلاً برنامه‌های نقد کتاب که کودکان و نوجوانان خودشان این کار را انجام می‌دادند و مؤثر هم بود؛ چرا که پدیدآورندۀ کتاب، نقد را از خوانندگان اصلی کتاب می‌شنید، نه بزرگ‌سالان. گاهی یک نویسنده یا شاعر یک نقد ثابت را در چند استان می‌شنید و ناگزیر می‌پذیرفت. طبیعی است اثر وضعی این جلسات نقد یا حتی بحث‌های آزادی که ما با محوریت کتاب برگزار می‌کردیم، علاقه‌مندی کودکان و نوجوانان به کتاب و رفتن به سمت آن بود. البته این جنس کارهای ترویجی، صرفاً در فضایی ممکن بود که ما با مخاطبمان ارتباط مستقیم داشتیم و او را لمس می‌کردیم و با او گفت‌وگو می‌کردیم.
در آن فضا، همۀ کارها از کتاب شروع می‌شد و به کتاب ختم می‌شد و بچه‌ها هم به کتاب مراجعه می‌کردند و این همان ترویج کتاب و کتاب‌خوانی بود. ما می‌خواستیم کاری بکنیم که تمام کارهای بچه‌ها در این جهت باشد و بعد باشگاه‌های مختلف تشکیل می‌دادیم.
حتی ارزیابی ما از باشگاه‌هایمان در کشور و امتیازاتی را که به آن‌ها می‌دادیم، بر مبنای میزان انس آن‌ها انجام می‌دادیم. یا حتی اگر می‌خواستیم کسی از اعضای کانون‌هایمان را بررسی کنیم، کتابخانه را جست‌وجو می‌کردیم و سیر مطالعاتی او را متوجه می‌شدیم که مثلاً او چند سال است عضو کانون است و فلان کتاب‌ها را هم خوانده.
البته باید به یک نکته توجه کرد که ترویج کتاب کودک و نوجوان با کتاب بزرگ‌سال تفاوت ذاتی دارد؛ هم تعریفش متفاوت است و هم نوع ترویج متفاوت است.
امروزه برای بچه‌ها سرگرمی‌های مختلفی ایجاد شده و نوع سرگرمی‌ها و گذراندن اوقات فراغتشان فرق کرده است. در چنین وضعیتی چه تغییری باید در روش‌های تبلیغی و ترویجی کتاب ایجاد شود؟
همان‌طور که اشاره کردید، سرگرمی‌ها و حواشی و مزاحمت‌هایی برای کتاب‌خوانی سنتی در جامعه به‌وجود آمده است؛ اما از طرف دیگر هم امیدهای فراوانی ایجاد شده است. یعنی مثلاً شما می‌بینید که در گذشته، قبل از پیروزی انقلاب قریب به 150 مرکز فرهنگی‌هنری و کانون داشتیم؛ اما الآن قریب به هزار کانون داریم. پس این نشان می‌دهد که اقبال وجود دارد. الآن، تنوع در کتاب‌خوانی و انتخاب امور مربوط به اوقات فراغت برای کودکان و نوجوانان و خانواده‌ها ایجاد شده است. خیلی ما نباید ناامید بشویم که رقیب ایجاد شده است. کتاب و کتاب‌خوانی آن‌قدر قوت دارد، آن‌قدر پرمایه و تأثیرگذار هست و آن‌قدر در بین بچه‌ها و خانواده‌ها عزیز است که ابزارهای جدید، خادم کتاب و کتاب‌خوانی شده‌اند. ما باید همۀ این ابزارهای جدیدی را با عنوان رقیب به میدان آمده‌اند، به خدمت تبلیغ و ترویج کتاب بیاوریم.
به‌نظرم نیازی نیست که ما با ابزار و لوازم جدید مقابله کنیم. این‌ها می‌توانند کمک‌کننده باشند. دین ما می‌گوید به‌روز باشید. حضرت امیر هم می‌فرمایند فرزندان شما برای زمان خودشان هستند. آن‌ها را برای زمان خودشان تربیت کنید؛ یعنی این نشان می‌دهد ما باید برای فناوری‌های جدید برنامه داشته باشیم. من گمان می‌کنم فرهنگ آن‌قدر قوی است که می‌تواند ابزار را تحت تأثیر قرار دهد و به‌خدمت خودش در بیاورد.
در حال حاضر، در حوزۀ کودک ونوجوان چه کسی مسئول بحث تبلیغ و ترویج کتاب است؟ چه کسی به این مسئله فکر می‌کند؟ آیا صرفاً به همان فعالیت‌های ترویجی ناشران بسنده می‌شود؟
به نکتۀ درستی اشاره کردید. من قبلاً هم در برنامه‌ای در خانۀ کتاب، گفتم ادبیات کودک و نوجوان اصلاً یتیم متولد شده است. در بحث ترویج هم به‌همین شکل است. ما یک فهم برتر در ادبیات کودک و نوجوان و مجموعۀ کتاب‌های ادبیات کودک و نوجوان نداریم، یعنی مباحث فرهنگی هنری مربوط به کودکان و نوجوانان سر ندارد. فرمانده وجود ندارد. البته شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته است ناشر کودک و نوجوان باید از کجا تبعیت بکند. اینکه آن اعمال می‌شود یا نه، فعلاً محل بحث ما نیست.
شما نهادهای دولتی و وابسته به نظام را ببینید؛ مثلاً آستان قدس رضوی؛ به‌نشر،کمیتۀ امداد، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره)، آستان مقدس حضرت شاهچراغ، آستان مقدس حضرت معصومه(س)، آستان مقدس حضرت شاه‌عبدالعظیم و... . همۀ این‌ها تولیت‌شان از آقاست؛ یعنی همه وابسته هستند و همه هم کار کودک و نوجوان انجام می‌دهند. همچنین، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حوزۀ هنری، انتشارات مدرسه، انتشارات رشد و سازمان‌های دیگری که وجود دارند و همۀ ما خبر داریم که در حوزۀ کودک و نوجوان هم فعالیت می‌کنند. خب سؤال اینجاست که در کجا این‌ها با هم می‌نشینند و مثلاً می‌گویند سال 1396 اول برنامۀ 5 سالۀ ششم است. شما تا پایان برنامه می‌خواهید چه بکنید؟ شما که ادعا دارید روزی یک عنوان کتاب، یعنی حدود 350 عنوان کتاب در سال تولید می‌کنید. چرا با هم‌آهنگی و هم‌افزایی در موضوعات اصلی انقلاب و کشور دست به تولید نمی‌زنید؟
این ضعف ما در تولید، چه در بخش خصوصی و در چه در بخش دولتی، در حوزۀ ترویج دست ما را می‌بندد و این مهم است. یعنی ترویج کتاب، به‌پشتوانۀ تولید محتوا و کتاب خوب است.
این ضعف تولید جدی است. ما در بعضی موضوعات مهم و مبتلابه انقلاب، دچار کمبود تولید هستیم. ما در موضوع سبک زندگی، چند کتاب داریم؟ چند رمان و داستان و شعر داریم؟ در بحث عفاف و حجاب، چند رمان داریم؟ الآن، اگر کسی بگوید: «آقای رضایی من یک گروه از دختران علاقه‌مند به کتاب را می‌شناسم که با هم در یک جایی، مثلاً حسینیه، جمع شده‌اند و می‌خواهند کتاب بخوانند. شما چهل پنجاه عنوان کتاب دخترانه‌نویس متناسب با این‌ها دارید که بدهیم بخوانند؟» پس یکی از مشکلات عمدۀ ما در ترویج، دست خالی‌مان در تولید است. شما بگویید چند رمان داریم که به خانواده بگوییم بچه‌های شما این‌ها را بخوانند اعتماد به نفسشان بالا می‌رود، توکلشان به خدا زیاد می‌شود، انسان‌های باتقوایی می‌شوند، اهل برنامه می‌شوند، قدرت نه گفتن در آن‌ها ایجاد می‌شود؟ چند رمان؟
خب کودکان ما نیاز دارند این فضایل اخلاقی را در تولیدات فرهنگی‌شان دیده باشند و تجربه کرده باشند و لمس کرده باشند تا بتوانند در زندگی به کار ببرند.
در جایی دیدم که شما دربارۀ ضعف تولید و دسترسی به کتاب به‌عنوان یکی از آفات ترویج صحبت کرده بودید. آیا شما معتقدید کتاب کافی برای ترویج و خواندن وجود ندارد؟
در رابطه با کودک و نوجوان، الحمدلله، باور و نگاهی در خانواده‌های ایرانی وجود دارد که بسیار ارزشمند است. براساس این باور، پدرومادرهای ایرانی برای فرزندان خودشان چیزی را هزینه می‌کنند که برای خودشان نمی‌کنند. یعنی به باور من، خانواده‌ها اگر با کتاب مواجه شوند، کتاب هم برای فرزندانشان می‌خرند؛ اما آیا کتاب به میزان کافی در دسترس این خانواده‌ها هست؟ قطعاً نه.
شما فرض کنید در تعریفی عام، همۀ کسانی را که به مدرسه می‌روند تا وارد دانشگاه نشده‌اند، نوجوان بنامیم. مضاف بر این، ما ادعا داریم برای مهدکودک‌ها و پیش‌دبستانی‌ها هم کتاب تولید می‌کنیم. خیلی جاها حتی ادعا می‌کنند برای نوزادان هم کتاب تولید می‌کنند که مادران برای آن‌ها بخوانند. خب این می‌شود بیست‌میلیون نفر. علاوه‌برآن، معمولش این است که روان‌شناسان، جامعه‌شناسان، معلمان، مربیان و مراکز فرهنگی و هنری هم خریدار کتاب هستند. حال، این تعداد کتابی که تولید می‌شود، آیا تناسب منطقی با این تعداد مخاطب دارد؟ قطعاً نه. لذا در این حوزه، با فقری روبه‌رو هستیم که باید آن را در جای خود بررسی کنیم.
همان‌طور که می‌دانید برخی ناشران، تبلیغ و ترویج یا حتی فروش را جزو وظایف خود نمی‌دانند و فقط به بحث تولید محتوا و انتشار آن می‌پردازند. ارزیابی شما از این نگاه چیست؟
همان‌گونه که شما در سؤالتان هم به آن اشاره کردید، تبلیغ و ترویج، یک حلقۀ مفقوده در نشر سنتی ماست. بخشی به تولید محتوا اختصاص دارد و بعد هم ناشری هست که آن محتوا چاپ می‌کند. البته بخش دیگر نیز که بخش فروش است و ارتباط تنگاتنگی هم با ترویج دارد، اهمیت زیادی دارد. پس از آن نیز خریدار و مصرف‌کننده است که مهم‌ترین بخش است و اساساً همۀ کارها برای او انجام می‌شود.
بله، متأسفانه در برخی از انتشارات‌های دولتی، دغدغۀ فروش وجود ندارد و فقط به فکر تولید هستند و همین مسئله باعث می‌شود که دست آخر، مجبور باشند کتاب را هدیه کنند و گاهی در همان مرحله هم توجه نمی‌کنند که کتاب را به کدام منطقه و با چه بافت فرهنگی و اقلیمی و... اهدا می‌کنند و گاهی نتیجۀ عکس می‌گیرند. مثلاً جلسه‌ای می‌گذارند و تصمیم می‌گیرند که کتاب‌های باقی‌مانده را به سیستان‌وبلوچستان اهدا کنند. حالا اینکه این کتاب در آنجا خوانده می‌شود یا نمی‌شود، با فرهنگ و مذهب آن‌ها سازگاری دارد یا ندارد و... اصلاً مهم نیست و این‌ها همه هدردادن منابع است.
همان‌گونه که می‌دانید، هر ناشر خصوصی شعاع تأثیری برای خود دارد و از طریقی کتاب‌هایش را به‌دست مخاطب می‌رساند. توزیع‌کننده‌هایی وجود دارند که تصمیم می‌گیرند یک کتاب را پرفروش یا بایکوت کنند و این کار را می‌کنند و اصلاً هم مهم نیست که آن کتاب، کتاب خوبی باشد یا نه. بدترین کتاب را می‌توانند کاری بکنند که به‌فروش برسد و بهترین کتاب را هم کاری می‌کنند که به فروش نرسد.
اتفاقاً یکی از دلایلی که مجمع ناشران انقلاب اسلامی وارد شد، سامان‌دادن به همین کار بود. در چنین وضعیتی، رفتن به‌سمت ترویج و تبلیغ و ایجاد میل و رغبت در مردم نسبت به کتاب می‌تواند بخش عمده‌ای از مشکل را حل کند و این نیاز به تلاش و فرهنگ‌سازی دارد.
عادت بدی وجود داشت، با آن عادت بد مبارزه کردیم، الآن از بین رفته. شما در فرودگاه هم که بروید، نهایتش می‌گویند اتاق سیگار آن انتهاست که آن را هم چند سال دیگر حذف می‌کنند. یا مثلاً عادت بد دیگری وجود داشت که مردم، از خودروشان آشغال‌هایشان را به بیرون می‌انداختند. با تلاش و فرهنگ‌سازی، این عادت بد تا نود درصد حذف شده است.
حالا من می‌گویم باید با همین شکل، این عادت کتاب‌خوانی را باید بین مردم ترویج کرد. این باید تبدیل به عادت شود و بین مردم رواج پیدا بکند. همان‌گونه که برای حذف عادات بد، تلاش و کار فرهنگی کردیم، برای ایجاد این عادت خوب و نیکو هم باید تلاش کنیم. این نیاز به تلاش و وقت‌گذاری و همکاری و هم‌دلی دارد که بخشی از آن بر عهدۀ نهادهای مربوط است و بخشی از آن بر عهدۀ ناشر. ناشر خودش هم باید برای ترویج کتاب‌های خود و کتاب‌خوانی تدبیر کند.
پس به نظر شما در این وضعیت که می‌فرمایید هیچ نهادی مسئول امر ترویج و تبلیغ کتاب نیست، برای ترویج کتاب و کتاب‌خوانی چه کاری می توان کرد؟
برای تبلیغ و ترویج کتاب، باید هم روی کودکان و نوجوانان، هم روی بزرگ‌سالان و هم روی مسئولان سرمایه‌گذاری کنیم.
کسانی که متولی هستند و اعتبار و پول این مملکت دست آن‌هاست، باید سهم کتاب را بپردازند. مثلاً اگر یک‌سوم تهران، کودک و نوجوان هستند، باید به‌همین نسبت از اعتبار کل، به این کار اختصاص یابد. همین مسئله را باید به بقیۀ حوزه‌ها و افراد نیز تعمیم بدهیم. پس باید فرهنگ‌سازی را در گروه‌های مختلف اعم از مسئولان، پدرومادرها، معلمان، مربیان و... پیگیری کنیم.
شما خانوادۀ نیروهای نظامی اعم از رده‌های مختلف ارتش و سپاه را درنظر بگیرید. چند نفرند؟ اگر بتوانیم برای کتاب‌خوان‌کردن این افراد فکر کنیم، اتفاقات بزرگی می‌افتد. مثلاً اگر فرض کنید که ما در سال یک‌میلیون سرباز داشته باشیم و طی یک برنامه‌ریزی خوب و درست، مجموعه‌ای از کتاب‌های خوب را به‌راحتی و با قیمت مناسب در اختیارش قرار دهیم و انگیزه‌های لازم اعم از مرخصی و ترفیع و... نیز به او بدهیم، حتماً اتفاقات بزرگی رخ خواهد داد و به اهدافمان دست خواهیم یافت. این‌ها فقط سربازها بود. همین کار را می‌شود با افسران، درجه‌داران، دختران آن‌ها، پسران آن‌ها و... هم انجام داد.
حال چطور می‌شود در یک جامعۀ هشتادمیلیونی این کار را انجام داد؟ ما می‌گوییم تعداد مؤمنان این جامعه چند نفر است؟ بدبینانه می‌گوییم ده درصد، می‌شود هشت‌میلیون. ده درصدِ هشت‌میلیون چقدر است؟ هشتصدهزار نفر. نه اصلاً حتی هشت‌هزار نفر. خوب است؟ پس چطور 2500 نسخه کتاب چاپ می‌کنیم، روی دستمان می‌ماند و نمی‌توانیم آن را بفروشیم؟
چطور ما توانستیم عادات بد را از بین ببریم؟ چرا نتوانیم کتاب‌خوانی را ترویج کنیم؟ خداوند معجزۀ آخرش را کتاب قرار داد و دائم می‌گوید قرآن را بخوانید. این کتاب‌خوانی نیست؟ می‌گوید ما می‌دانیم شما چقدر قرآن را می‌خوانید. این کتاب‌خوانی نیست؟ اینکه به بندگان خودش که نماز شب می‌خوانند می‌گوید بعد از آن، هر مقداری میسر است این کتاب را بخوانید، این دعوت به کتاب‌خوانی است و بعد، این کتاب را نیز خودش در قرآن معرفی می‌کند که این سحر و جادو نیست. حتماً معجزه است. خداوند کتاب‌های قبل را هم معرفی می‌کند. می‌گوید داوود زبور داشت. ابراهیم این را داشت. موسی آن کتاب را داشت. این معرفی کتاب نیست؟ باید از خدا تبلیغ کتاب را یاد بگیریم.
به نظر شما، برای حل مشکل و آغاز ترویج و تبلیغ از کجا باید شروع کنیم؟ آیا برنامه‌ای وجود دارد؟
ما برنامه نداریم. اینکه من می‌گویم ترویج و تبلیغ کتاب‌خوانی و عادت به مطالعه، صرفاً این نیست که این را بنر بکنیم. این سواد می‌خواهد. این برنامه می‌خواهد. این مدیریت می‌خواهد. سرمایه‌گذاری می‌خواهد. این نیست که این کار فقط به‌دلیل پول‌نداشتن انجام نشود. بالاخره باید از جایی شروع کرد. مثلاً همه وعده‌ها و دیدارها در فیلم‌هایی که ما پخش می‌کنیم در کافی‌شاپ‌ها است. اشکال ندارد. شما همان گوشه، فضایی درست کنید و چهار عنوان کتاب هم در آن باشد. این کار تأثیر دارد. این کار بالاخره یک آغاز است و به‌مرور زمان، فرهنگ‌سازی می‌شود و کارها جلو می‌رود.
مثلاً طرح «ایستگاه مطالعه»، کاری بود که نهاد کتابخانه‌ها انجام می‌داد و جزو کارهای خوب و برجستۀ این نهاد بود. دوستان و گروهی که این کار را کرده بودند، درواقع این سواد را داشتند، این باور را داشتند و کارشان هم تأثیر خودش را گذاشت؛ اما مسئله‌ای که وجود دارد، این است که ما در بیابانی هستیم که می‌خواهیم آن را به جنگل تبدیل بکنیم. با یک درخت و دو درخت نمی‌شود جنگل درست کرد. به کارهای بسیار زیادتری نیاز داریم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها