داستانی مستند از مبارزه با یک بیماری وخیم/ وقتی تکلیف مخاطب از همان ابتدا روشن می‌شود!

کد خبر: 647135

با پشت سرگذاشتن هفته اول نوروز و رسیدن به فرصت‌هایی که می‌توان در آن به مطالعه پرداخت؛ قصد داریم تا آخر تعطیلات نوروزی، به معرفی چندین کتاب جالب و خواندنی بپردازیم. در این شماره به سراغ داستان بلند «به اندازه یک نقطه» اثر ژیلا تقی زاده رفته‌ایم.

داستانی مستند از مبارزه با یک بیماری وخیم/ وقتی تکلیف مخاطب از همان ابتدا روشن می‌شود!
به اندازه یک نقطه
سرویس فرهنگی فردا؛ فاطمه سلیمانی ازندریانی: «به اندازه یک نقطه» داستانی است مستند از روزشمارِ مبارزه با بیماری وخیمی، که فقط به اندازه یک نقطه در بدن شخصیت اصلی داستان جا گرفته، اما همین نقطه کوچک، نیروی عظیمی دارد برای از پای درآوردن و نیرویی عظیم تر می طلبد برای مبارزه کردن. کتاب در اصل یادداشت های روزانه نویسنده است.
روشن شدن تکلیف مخاطب در تقدیم نامچه
نویسنده در ابتدای کتاب به واقعی بودن داستان اشاره کرده و در صفحه تقدیم نامچه تکلیف مخاطب را روشن کرده که قرار است داستانی درباره سرطان و مبارزه با آن را بخواند. « این داستان سراسر واقعیت است. پیشکش به تمامی کسانی که با سرطان مبارزه کردند شجاعانه. چه آنهایی که از دنیا رفتند و چه آنهایی که ماندند. و سرانجام پیشکش به خودم، اگر خودخواهی نباشد»
آیا واقعی بودن داستان مورد پذیرش قرار می گیرد؟
با اینکه در همان ابتدا به واقعی بودن داستان اشاره شده، اما چنان با مهارت و داستان گونه بیان شده که مخاطب کمی سردرگم می شود که آیا واقعا در حال خواندن یک داستان واقعی است یا این اشاره به واقعی بودن داستان یکی از شگردهای نویسنده برای باورپذیر کردن داستان است.
ولی آیا اصلاً واقعی بودن داستان مورد پذیرش قرار می گیرد؟ آیا واقعاً این اتفاقات برای خود نویسنده افتاده یا نویسنده بر اساس یک زندگی واقعی در یک نقش فرو رفته و داستان را روایت می کند؟
نام بردن از آدم های واقعی
شخصیت های داستان همه با اسامی اصلی خودشان معرفی می شوند، مثل مهرداد ضیائی و افروز، همسر و فرزند نویسنده که در شکل گیری داستان نقش اساسی دارند. اما چند نفر از مخاطبان از اسم و رسم همسر نویسنده با خبر هستند؟ البته نویسنده در برخی موارد هم از آوردن نام افراد پرهیز کرده. کاهی بنا به ملاحظات و گاهی بنا به خواسته شخصیت هایی که دوست ندارند با نام شناخته شوند.
کشمکش با بیماری سرطان و لو رفتن پایان داستان
همه اینها مستند بودن داستان را تأیید می کند، علاوه بر اینکه به حفظ ساختار داستان گونه متن هم خدشه ای وارد نمی کند. حتی باعث پیشبرد داستان و خارج شدن از حالت یکنواختی می شود. کشمکش اصلی داستان، کشمکش نویسنده یا راوی با بیماری سرطان است. اما بخشی از کشمکش هم مربوط می شود به همین آدمهایی که یا در طی مسیر مانع ایجاد کرده اند یا باعث سعی در نا امید کردن شخصیت اصلی داستان دارند.
شاید یکی از نقاط ضعف داستان پایان لو رفته داستان باشد. اینکه راوی یا همان شخصیت اصلی داستان، از پس مبارزه برآمده و داستان با خوبی و خوشی تمام خواهد شد. اما ممکن است مخاطبان کم طاقت که قبل از شروع کتاب صفحه آخر کتاب را می خوانند، این پایان لو رفته را برگ برنده کتاب بدانند و با خیال راحت صفحات کتاب را ورق بزنند.
خوی داستان گوی نویسنده
ژیلا تقی زاده به دلیل خوی داستان گویی که دارد، به یادداشت های روزانه اش حالت داستانی داده و با فرم داستان گونه به روایت ماجرا پرداخته است.
1- درباره ماجراهای ظاهراً پیش و پا افتاده داستان گویی کردن و رنگ واقعیت به رویا دادن: «روی پهلوی چپ خوابیدم. صدای بازی حنا خانم بیدارم کرد. یک دفعه او را دیدم نورانی و تنها. تنهای تنها در آسمان خاکستری نیمه شب. سالهاست این ستاره را می بینم توی همین پنجره. دوست پنهان من بوده. درست مثل تبریزی ام در حیاط متروکِ کناری و به تازگی هم خوشاب. شب به هر سه تان خوش. خوابم می آید هنوز.»
2- استفاده از فلش بک ها و نقل قول کردن از گذشته: «فقط پنج شش درجه زیر صفر است. درست. خب که چی حالا؟ یاد بابا بخیر. اگر بود به تقویم نگاه می کرد و می گفت: «فردا نفس می آد به زمین. زمستون تمومه» همین طور هم بود... چقدر زمستان بچگی ها شیرین بود! چقدر بابا مهربان بود! فکر می کردم ننه سرما بد است. از کجا باید می دانستم این همه بزرگ می شوم؟ و این همه بیمار می شوم؟»
3- به کار بردنِ تشبیه و استعاره و آرایه های ادبی: «این بار مامان آمده خانه ما برای پرستاری ام. رنگم پریده و زرد است. زردتر از گندمزاری که توی تن لیلی به خشکی می زد یک زمانی. چقدر دلم غذای شور می خواهد. آن قدر شور که بعدش بتوانم یک آبگیر را هورت بکشم. این تنها راه است که یادم بماند با جوجه اردک ها اطراف آبگیر می دویدیم. بعد می رسیدیم به آن صدا»
4- خارج شدن از فرم اصلی یادداشت و خاطره: «یک بشقاب چغاله از دیشب. هی گفتیم خوب نیست، ولی همه اش را خوردیم با غرغر. برانه مقاومت شکن است. گربه زبان بسته ای هم بی قرار بود توی ایوان. آن قدر ناله کرد که افروز رفت درِ خانه دامپزشک برایش آرام بخش و مسکن گرفت.»
5- روایت به زبان طنز: «افسوس که قرار گذاشتیم با خوشاب که به حرف های بی ربط اهمیت ندهم. این برایم ضروری است. یک آشنای گمنام همین چند دقیقه پیش بد جور آزارم داد. ابله و نادان است، می دانم. باید داد می زدم سرس. هرچه می خواستم می گفتم با ادا و اطوار ودش که هنوز وقت عصبانیت مثلاً زبانش را قاطی می کند. با اینکه سالهاست برگشته ایران. " هِی بادی. واتس رانگ وید یو؟ دیس ایز مای لایف. کام آف ایت. دَتس ایناف. جاست لیو می اَلون»
رعایت نکات بالا باعث شده که مخاطب بدون احساس ملال و خستگی در بخشی از زندگی نویسنده شریک شده و ماجرایی واقعی را در قالب داستان بخوان. داستانی که به حق نامزد یکی از جشنواره های ادبی معتبر کشور شده.
«به اندازه یک نقطه» سال 94 از سوی انتشارات کتاب نیستان با قیمت 9500 تومان منتشر شده است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها