دیگر یک مگس هم نمی کشم

کد خبر: 65860

گفتگو با محمدمهدی عبدخدایی

دیگر یک مگس هم نمی کشم
«محمدمهدی عبدخدایی» را می‌توان آخرین بازمانده‌ از نسل بنیادگرایان واقعی اسلامی در ایران دانست. فردی كه مرید «سیدمجتبی نواب‌صفوی» شد و به فدائیان اسلام پیوست، دكتر «حسین فاطمی» را در 15 سالگی با كلت كمری آمریكایی ترور كرد و اكنون در 72 سالگی می‌گوید به حالتی عرفانی دست یافته كه حتی حاضر نیست یك مگس را بكشد. عبدخدایی بزرگوارانه و با آنكه در بستر بیماری بود، ما را به گفت‌وگو پذیرفت. شما به‌‌‌عنوان شخصی كه سال‌ها با نواب‌صفوی از نزدیك آشنا بودید، فكر می‌كنید اگر او امروز زنده بود،برای پیشبرد اهدافش چه نوع فعالیتی را در جمهوری‌اسلامی پیشه می‌كرد؟ مبارزه مسلحانه یا فعالیت مسالمت‌جویانه سیاسی؟ امروز شهید نواب‌صفوی زنده نیست تا بدانیم در مغز او چه می‌گذشت. نواب‌صفوی یك انسان آرمانگرا بود. آرمانگرایان حاضر به استفاده از وسایل نامشروع برای رسیدن به مقاصد مشروع نیستند. نواب‌صفوی همچنین یك مذهبی سنتی نه سنت‌پرست بود. اما آنهایی كه با نواب و مشی او مخالفند بین سنت‌گرایی و سنت‌پرستی تفاوتی قائل نیستند. خصوصیت دیگر نواب، استعمارستیزی او بود. شاید علت شهادت او هم همین خصلت بود. این مسئله را بسیاری از محققان و پژوهشگران نیز قبول دارند. او اگر امروز زنده بود هم قطعا با استعمار و استعمارگری مبارزه می‌كرد. استعمار امروز هم هست ولی شیوه آن متفاوت شده است. استعمار قبلا جغرافیایی بود و با اشغال و مستعمره ساختن كشورهای دیگر منافع خود را تامین می‌كرد اما شیوه استعمار پس از جنگ‌جهانی دوم عوض شد. امروز 80 درصد صنایع ژاپن و انگلستان به آمریكا وابسته است. این شیوه جدید استعمار در ایران خود را در قامت اصل چهار ترومن به نمایش گذارد. مثلا این مرغی كه امروز شما میل می‌كنید، بومی نیست، آمریكایی است. روزی كه آمریكایی‌ها این نوع مرغ را به ایران آوردند، یك بیماری در آن بود به نام «نیوكاسل» كه داروی آن تنها در خود ‌آمریكا یافت می‌شد. اینگونه بود كه استعمار جدید؛ اقتصاد كشورها را به خود وابسته می‌كرد. بالتبع استعمار جدید، شیوه مبارزاتی جدید هم می‌طلبید. در مورد نواب‌صفوی چه‌طور؟ او در این استعمارستیزی جدید چه نقشی را می‌توانست برعهده داشته باشد؟ استعمارستیزی در جهان امروز ریشه در آرمان‌های انقلاب اسلامی و مذهب تشیع دارد. نواب شیعه‌ای بود كه به علت ایمان درونی‌اش، شجاعت خاصی هم داشت و با همین شجاعت به استقبال اعدام رفت. البته اصولا دعوای اسلام و تشیع با استكبار بر سر عدالت است. ما امروز عدالت اقتصادی نداریم. چون تا زمانی كه به عدالت اقتصادی نرسیم به عدالت اجتماعی هم نخواهیم رسید، بنابراین اگر نواب‌صفوی امروز زنده بود قطعا به این بی‌عدالتی معترض بود. با این توصیفی كه از نواب‌صفوی ارائه دادید و شناختی كه از او دارید، آیا به نظر شما اگر نواب امروز زنده بود، كسی بود كه احتمال ترور یا به قول فدائیان اسلام مجازات او توسط نواب وجود داشته باشد؟ نواب یك استعمارستیز بود. رزم‌آرا هم به خاطر ملی شدن صنعت نفت ترور شد. هژیر هم به‌خاطر آزادی انتخابات كشته شد. اما در 30سال اخیر انتخابات در كشور ما درست برگزار شده است. برای پاسخ به پرسش شما باید دید نواب برای چه رزم‌آرا را زد؟ امروز دیگر آن شرایط نیست ضمن اینكه آن زمان كه این اتفاق افتاد، مردم پشت سر فدائیان بودند و مراجع تقلید هم از آنها حمایت می‌كردند. وقایع تاریخ را باید در ظرف خود نگاه كرد. من نمی‌دانم اگر نواب امروز زنده بود چه تحولاتی در اندیشه و عملش رخ داده بود. انسانی كه دچار تغییر و تحول نشود دگم است و من نمی‌دانم تحولات جهانی و داخلی چه تاثیری روی نواب‌صفوی می‌گذاشت. اما من به‌عنوان پیرو و دوست او، فكر نمی‌كنم امروز شرایط به‌گونه‌ای باشد كه در حالی‌كه ما در حال جنگ با آمریكا هستیم، نواب به‌خاطر اختلافات داخلی دست به سلاح می‌برد. فدائیان اسلام در آن هنگام اصل حكومت را قبول نداشتند و به همین خاطر به جای نقد، برخورد می‌كردند. ما آن موقع طرفدار براندازی بودیم اما امروز طرفدار براندازی و تغییر حكومت نیستیم، بلكه منتقد اجرای قوانین هستیم. پس به نظر شما نواب‌صفوی در جمهوری اسلامی دیگر دست به اسلحه نمی‌برد و فعالیت سیاسی مسالمت‌جویانه را پیشه می‌كرد؟ بله! البته همانطور كه گفتم باید می‌دیدیم گذر زمان با او چه می‌كرد. آن وقت اگر نواب صفوی تصمیم می‌گرفت فعالیت گذشته را ادامه دهد، شما هم با او همراهی می‌كردید؟ اگر من و او با همان تفاهم گذشته به امروز می‌رسیدیم، قطعا همكاری می‌كردم. من مرید نواب‌صفوی بودم. من هر وقت یاد شب شهادت او می‌افتم، دگرگون می‌شوم. من با نواب زندگی كردم، او عشق و همه چیز من بود. من جلوه سربازان صدراسلام و ابوذر و رحماء بینهم و اشداء علی الكفار را در چهره او می‌دیدم. بنابراین قطعا اگر آن شیوه ادامه پیدا می‌كرد، تجملات دنیا او را اسیر خود نمی‌كرد و زندگی طلبگی‌اش ادامه پیدا می‌كرد، با او همراهی می‌كردم. شما اشاره كردید كه نواب‌صفوی آرمانگرایی بود كه بنا به مقتضیات زمان،‌دست به اقدام مسلحانه و حذف دیگران می‌زد. اما آیا آرمانگرایی بهانه مناسبی برای ترور و حذف فیزیكی مخالفان است؟ این دو مقوله كاملا متفاوت است. آرمانگرایی واقعی یعنی حركت برای خدا و با هدف رضایت او. این جوانان آرمانگرای ایران بودند كه پیروزی در جنگ هشت ساله را برای ما به ارمغان آوردند. برای فهم این مسئله باید به درون آرمان‌ها رفت. آرمانگرایی شیعه با آرمانگرایی سلفی متفاوت است. اصول و متن تشیع آنچه امروز تحت عنوان آرمانگرایی در جهان مطرح است را نمی‌پذیرد. تشیع آرمان‌هایی برای خود دارد كه از پیغمبر(ص) و علی(ع) نشأت گرفته است. آیا آرمانگرایی كه امروز در جهان جاری است جایی در اندیشه‌های اولیای دین اسلام و قرآن و نهج‌البلاغه دارد؟ قطعا اینگونه نیست. آرمانگرایی یك اسم كلی است و برای دانستن تفاوت آرمان‌ها با یكدیگر باید به درون آ‌نها رفت. آرمانگرایی هم در درون همین نكته است! نواب‌صفوی آرمانگرا بود اما كدام آرمان را انتخاب كرده بود؟ آرمان فدائیان اسلام، انسانیت را به بشر می‌آموخت. در این آرمان است كه علی(ع) به مالك‌اشتر می‌گوید: وقتی به مصر می‌روی در آنجا مردمی هستند كه یا مانند تو مسلمان هستند و با آنها به اسلام رفتار كن یا مسلمان نیستند كه در انسانیت با تو مشابهند. در و اقع باید دید كدام آرمان است كه به قول تولستوی در زمانی كه تمام انسان‌ها به آزادی انسان معتقدند، آزادی را برای آنها به ارمغان می‌آورد كه آزادی دیگران را در مخاطره نیندازد.
توضیحات شما درست، ولی حرف من این است كه مثلا سعید عسگر كه حجاریان را ترور كرد هم ادعای آرمانگرایی داشت. ولی آنها در عمل آرمانگرا نبودند. همانطور كه گفتم شرایط سیاسی در جمهوری اسلامی با سلطنت پهلوی هم متفاوت شده است. یعنی به نظر شما كاری كه سعید عسگر كرد با اقدامات نواب‌صفوی متفاوت بود؟ بله، كاملا! همانطور كه حجاریان هم با رزم‌آرا كاملا متفاوت است. آقای حجاریان از یك خانواده مذهبی و روشنفكری دینی است و قطعا با شخصی مثل رزم‌آرا متفاوت است. نباید در این مقایسه‌ها، جایگاه افراد را اشتباه در نظر بگیریم. آیا اندیشه‌های نواب‌صفوی و سعید عسگر هم با یكدیگر متفاوت بود؟ بله! اندیشه‌‌ای كه باعث ترور سعید حجاریان شد از اوایل انقلاب اندك‌اندك شكل گرفت و بسیاری پیرو آن بودند. چه كسانی استاد شهید مرتضی مطهری را ترور كردند؟
یعنی ادامه همان خط بود؟ ادامه كه نه، رگه‌هایی از آن اندیشه را در خود داشت. این رگه‌ها هنوز در جامعه ما وجود دارند؟ بعید نیست، چون دشمن در جامعه‌ای كه عدالت اجتماعی و اقتصادی وجود نداشته باشد به دنبال تقویت این رگه‌هاست. آن‌وقت اگر نواب امروز زنده بود با این رگه‌ها همراهی و همكاری می‌كرد؟ قطعا نمی‌كرد. چون امروز ما یك نبرد عظیم با آمریكا و استكبار داریم و نباید نیروهای داخلی به درگیری با یكدیگر بپردازند. شرایط امروز با شرایط سال 32-30 كاملا متفاوت است. الان بیش از 55 سال است كه از مضروب شدن دكتر حسین فاطمی توسط شما می‌گذرد. اگر او امروز زنده بود، چه چیزی به او می‌گفتید؟ این بستگی به تفكرات دكتر فاطمی داشت. اولا آن هنگام كه من دكتر فاطمی را زدم، ایشان وزیر خارجه نبود و پس از مرخص شدن از بیمارستان به این سمت منصوب شد. آقای دكتر فاطمی سه روز درخشان را در كارنامه‌اش دارد؛ 25، 26 و 27 مرداد 32. علت ترور او هم آرمانگرایی تندی بود كه در روحش وجود داشت. آیا این تندی رفتار،‌ مجوز كافی برای ترور او بود؟ به هر حال دكتر فاطمی هم مسلمان بود هم ضدبیگانه و هم ضدسلطنت. مضروب شدن او هم با استقبال كشورهای خارجی و سلطنت‌طلبان مواجه شد. آقای فاطمی بعد از ترور، وزیر خارجه شدند و دو ملاقات با شهید واحدی (از رهبران فدائیان اسلام) داشت. در این دیدارها دكتر فاطمی و شهید واحدی درباره نوع حكومت مذاكره كردند كه پرونده آنها در وزارت اطلاعات موجود است. همان‌طور كه پرونده دكتر مصدق، شهید واحدی و بنده موجود است. بسیار مناسب است كه وزارت اطلاعات این پرونده‌ها را منتشر كند تا ریشه مسائل روشن شود. درباره شخص دكتر فاطمی من همواره برای آنكه ایشان توسط رژیم سلطنتی كشته شدند، از بیان بسیاری مسائل خودداری كرده‌ام. چون خودم در زمان شاه زندان بوده‌ام و برای تمام زندانیان آن دوران احترام قائلم.اما همه ما روزی به تاریخ می‌پیوندیم و در آن روز همه مسائل روشن می‌شود. دكتر فاطمی در 26 بهمن 1330 مضروب شد. من در آن هنگام نوجوان 15 ساله‌ای بودم. البته قولی است كه می‌گوید تیری كه من شلیك كردم اصلا به ایشان اصابت نكرد. یعنی خود شما متوجه نشدید كه گلوله شلیك شده به دكتر فاطمی اصابت كرد یا نه؟ نه من متوجه نشدم. به محض اینكه ماشه اسلحه را كشیدم، اسلحه را بر زمین انداختم. در آن زمان آقای عباس گودرزی نامی بود كه در تجریش جگر می‌فروخت و بهش می‌گفتند «عباس جیگركی» كه خم می‌شود و اسلحه را برمی‌دارد كه مردم به سمتش هجوم می‌برند و او را می‌زنند. من در تمام این صحنه‌ها حاضر بودم چون كسی باورش نمی‌شد كه یك نوجوان 15 ساله با كلت كمری دكتر فاطمی را زده باشد. فرار نكردید؟ نترسیدید؟ نه! ایستادم و تكبیر گفتم. پس از این بود كه جمعیت به طرف من برگشتند. متن دفاعیه من موجود است البته در دادگاه تجدیدنظر كه در مهرماه برگزار شد من هیچ دفاعی از خودم نكردم.
اگر مشكل شما با شاه بود چرا دكتر فاطمی كه فردی‌ ضد سلطنت بود را ترور كردید؟ ما به‌عنوان فدائیان اسلام در آن موقع به این نتیجه رسیده بودیم كه بین شاه و مصدق سازش شده. این را دكتر شایگان هم تایید كرده. به فرض اینكه چنین سازشی هم رخ داده بود، چرا دكتر فاطمی باید تاوان آن را پس می‌داد؟ مثلا نمی‌شد به جای او خود شاه را ترور می‌كردید؟ دكتر فاطمی رابط میان شاه و دكتر مصدق بود. به همین جهت هم بود كه ایشان وقتی از بیمارستان مرخص شد، ارتقای مقام یافت و از مقام معاون نخست‌وزیری به سمت وزارت خارجه رسید. آقای فاطمی حتی در جلسه فدائیان اسلام كه برای ترور رزم‌آرا تشكیل شد هم اعلام كرده بود كه اصالتا از طرف دكتر مصدق در جلسه شركت می‌كند. در آن جلسه دیگر سران جبهه ملی مانند بقایی، نریمان، مكی،‌ حائری‌زاده و ... هم شركت داشتند. به همین علت است كه وقتی دكتر فاطمی در بیمارستان بستری می‌شود، قیام 30 تیر به‌وجود می‌آید. در حقیقت حذف این رابط است كه میان شاه و مصدق اختلاف ایجاد می‌كند. ولی اولا كه از 26 بهمن تا 30 تیر فاصله زیادی است و ثانیا نواب‌صفوی و خلیل طهماسبی با ترور فاطمی مخالف بودند. اصلا این‌طور نیست.
اما به این مسئله حتی در خاطرات حاج مهدی عراقی هم اشاره شده است.
خود حاج‌ مهدی عراقی چندین‌بار در زندان به ملاقات من آمد. نواب‌صفوی هم یك روز پس از آزادی از زندان به دیدن من آمد. هنوز مقوایی كه نواب‌صفوی بر روی آن نوشته بود: «هوالعزیز! گل دوستان به گل بوستان اسلام، عزیزم محمدمهدی عبدخدایی تقدیم می‌شود» در مركز اسناد انقلاب اسلامی موجود است. در خاطرات آقای مهندس عزت‌اللـه سحابی هم آمد كه ایشان بنده، نواب‌صفوی و خلیل طهماسبی را در منزل آیت‌اللـه طالقانی دیده كه پناه گرفته بودیم. ‌ آیا شما هنوز توانایی ترور فردی دیگر را دارید؟ امروز 57 سال از آن روزها گذشته و من هم پیرمرد 72 ساله‌ای هستم كه امروز و فردا با دارفانی وداع می‌كنم. من امروز حالتی عرفانی پیدا كرده‌ام و دیگر حاضر نیستم حتی یك مگس را بكشم. من دیگر آن نوجوان پراحساس پرشور نیستم. نمی‌توان یك آدم 15 ساله را با یك فرد 72 ساله مقایسه كرد. آیا صحت دارد كه یكی از نزدیكان نواب صفوی در مقطع پیش از ترور دكتر فاطمی با سیدضیاء طباطبایی رابطه برقرار كرده بود؟ این هم از آن دست دروغ‌هایی است كه به حاج‌مهدی عراقی بسته‌اند. اما مهدی عراقی خودش از كتك‌خورده‌های ماجرای زندانیان متحصن بود. او یك آدم مذهبی خالص بود كه برخلاف آنچه گفته می‌شود اختلافش با نواب‌صفوی پس از اعلام دوران فطرت توسط نواب آغاز شد. در حالی‌كه افرادی مانند حاج مهدی عراقی معتقد بودند دكتر مصدق دست توده‌ای و كمونیست‌ها را باز گذاشته و آنها به همراه جبهه ملی در روزنامه‌های خود به مقدسات دینی توهین می‌كنند و به همین علت میان مصدق و شاه باید از یك طرف حمایت كرد.
كه در این میان از شاه حمایت كردند... نه در نهایت به آیت‌اللـه كاشانی گرایش پیدا كردند كه ضدسلطنت بود. ولی آیت‌اللـه كاشانی از وقوع كودتای 28 مرداد حمایت كرده بود. باید به شرایط سیاسی آن زمان دقت كرد. مطمئن باشید اگر در آن دوران آیت‌اللـه كاشانی نبود، ایران امروز گرجستان بود. دكتر فاطمی خیلی راحت با توده‌ای‌ها همكاری می‌كرد. او حتی در منزل جناب‌سروان محسنی كه از توده‌ای‌های بنام بود، دستگیر شد و در زمان دستگیری طبق اسناد موجود یك تراول چك 30 هزار دلاری و دو فرستنده همراه داشته. توده‌ای‌ها هنوز به پناه دادن دكتر فاطمی افتخار می‌كنند.
ولی حزب توده در ماجرای كودتا به هیچ‌وجه پرونده قابل دفاعی ندارد. در عین حال كه پرونده سیاهی دارند، دكتر فاطمی در خانه یكی از آنها دستگیر شد. اسناد این هم موجود است. آیا اكنون تصور می‌كنید كه ترور دكتر فاطمی اقدام درستی بود؟ گفتم كه هدف فدائیان از آن اقدام پایان دادن به وحدت دربار و مصدق و امكان پیدا كردن برای ادامه فعالیت بود.
ولی اختلافات دكتر مصدق و شاه آنقدر عمیق بود كه همزمان با آغاز بحث ملی شدن صنعت نفت به اوج رسید. ترور دكتر فاطمی تنها با اوج‌گیری این اختلافات همزمان شد ولی دلیل آن نبود. شاه اصولا آدم ضعیف‌النفسی بود كه به قدرت گرایش داشت. در 11 اسفند 30، شهید واحدی در مسجد شاه گفت ما مسلسل را می‌جویم و تفاله‌اش را بیرون می‌ریزیم؛ رزم آرا برو وگرنه روانه‌ات می‌كنیم. من در آنجا بودم. در 16 اسفند هم كه رزم‌آرا كشته شد من در مسجد شاه بودم. یك هفته پس از ترور رزم‌آرا، دكتر مصدق لایحه ملی شدن صنعت نفت را به مجلس می‌برد و همان نمایندگانی كه به رزم آرا رای اعتماد داده بودند به این قانون هم رای دادند. حتی اگر فرض بگیریم كه بین شاه و مصدق سازش شده بود آیا هیچ راه بهتری به جز ترور دكتر فاطمی برای پایان دادن به این وحدت وجود نداشت؟ شاید آقایان راه بهتری سراغ نداشتند، من كه 15 سال بیشتر نداشتم. پس شما فقط مجری دستور بودید؟ بله من مجری بودم. اگر دكتر فاطمی توسط شما به قتل می‌رسید، اكنون چه احساسی داشتید؟ اگر دكتر فاطمی كشته شده بود مانند بسیاری دیگر در تاریخ فراموش می‌شد، همانطور كه نسل امروز آقای حجاریان را نمی‌شناسد. اما احساس شخصی من این است كه خوشحالم دكتر فاطمی كشته نشد، ماند و با عزت مرد. پس از نامه‌ای كه پدر شما به دكتر فاطمی نوشتند، رابطه‌تان با ایشان چگونه بود؟ پدر من، پس از آن نامه، نامه دیگری هم نوشت كه متاسفانه جایی چاپ نشد. در آن نامه پدرم خطاب به دكتر فاطمی گفته بود كه اگر پسرم آزاد نشود، نفرینی كه امام علی‌النقی(ع) به متوكل كرد، در حق تو می‌كنم. اما پس از آزادی وقتی به مشهد رفتم، پدرم استقبال عجیبی از من كرد كه شاید شخصیت‌هایی مانند آیت‌اللـه خامنه‌ای خاطرشان باشد. اما پدرم راضی از من از دنیا رفت. نامه‌ای كه اشاره كردید الان كجاست؟ آن نامه در اختیار دكتر فاطمی بود و من نمی‌دانم كجاست. این موضوع را خود ایشان به من گفت. آیا پس از ترور دكتر فاطمی باز هم دست به اسلحه بردید؟ نه! آن اولین و آخرین‌باری بود كه من سلاح دست گرفتم. شما اخیرا اعلام كرده‌اید كه در صورت نامزدی آقای خاتمی در انتخابات از ایشان حمایت و به او رای می‌دهید. این مسئله با توجه به انتساب شما به اردوگاه اصولگرایان، جلب توجه كرد. دلیل اتخاذ این تصمیم توسط شما چه بود؟ پدر آقای خاتمی یعنی آیت‌الله روح‌الله خاتمی از دوستان صمیمی پدر من بودند. آقای خاتمی برای من تعریف كردند كه یكبار همراه با پدرشان به مشهد آمدند و تمام ماه رمضان را پشت سر پدر من نماز خواندند و پای سخن او نشستند. من خاتمی را فردی خانواده‌دار، اصیل، فاضل و آزاده می‌دانم. هیچ سیاستمداری نیست كه اشتباه نكند، من هم در زمان آقای خاتمی به برخی سیاست‌های ایشان نقد داشتم. مثلا به تعلیق غنی‌سازی در دوران آقای خاتمی معترض بودم. اما یكبار به خود آقای خاتمی گفتم شما یك حسن و یك عیب دارید؛ حسن‌تان این است كه انسان آزاده‌ای هستید، عیب‌تان هم این است كه خیلی آزاده هستید! گاهی آزادگی به جایی می‌رسد كه حقوق دیگران ضایع می‌شود. من آقای خاتمی را در مجموع انسان خوبی می‌دانم، حالا چكار كنم؟ به او رای ندهم؟ واكنش اصولگرایان به این مسئله چه بود؟ طبیعتا گلایه‌ها و نقدهای زیادی به من وارد شد و برخی هم عصبانی شدند اما من كاری به این حرف‌ها ندارم. من 72 سالم است و نه پست دولتی دارم و نه قرار است داشته باشم. من چند وقت دیگر بیشتر زنده نیستم، اجازه بدهید پشت سر من بگویند بالاخره یك آدم پیدا شد كه درون خودش را بدون رودربایستی به مردم گفت. منبع: کارگزاران
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها