شهرام همایون همان ساسیمانکن است
«نه با كتاب فروختن شهرام همايون مشكل دارم، نه با شاهدوست بودنش، نه با شماره حساب دادنش، نه با يار جمع كردنش، و نه حتي اگر دلار آمريكايي يا ريال پهلوي خرج آن شود. من با نوع حركاتي كه پايه آن آگاهيبخشي و هدف آن اصلاح نيست، مخالفم»
آینده: با شدت گرفتن تحرکات یکی از تلوزیونهای لوسآنجلسی سلطنتطلب که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری دهم بینندگان خود را به تحریم انتخابات تشویق کنند و از طریق دادن وعده تغییر نظام حاکم بر کشور، با شیادی اقدام به کلاهبرداری و جمعآوری کمکهای مردمی کرده است، برخی وبلاگنویسان و اعضای فرهیخته جامعه وبلاگستان فارسی که حتی بعضی از آنها از منتقدان نظام نیز به شمار میروند، دست به نوشتن پستها و مقالاتی در جهت افشاگری چهره واقعی مدیران تلوزیونهای لوسآنجلسی کردند. این اقدام از اولین روزهای سال جدید آغاز شد و به سرعت وبلاگنویسان با نوشتن مطالبی به آن پاسخ مثبت دادند. علی کلایی عضو جبهه مشارکت که بارها از طرف روزنامه کیهان به وی اتهام ارتباط با گروههای مخالف نظام زده شده است، در مطلبی با عنوان «ما هستیم، بیعملی و مشکلات خلقیات ایرانی» به نقد این غائله پرداخته و مینویسد: «این مثلا جنبش، امری حقیقی است یا تحمیل رسانهای است که ساخت امپریالیستی براساس مطامع خود و برای منحرفسازی جنبش دموکراسیخواهی در ایران تدارک دیده است؟ و دلیل این همه نفوذ این مثلا حرکت چیست؟ چند نکته در این میانه حائز اهمیت است: اولا رهبر یک جنبش لزوما نه تحمیلی و رسانه ساخته که درون جوش و مردم ساخته است. رهبر از میان جنبش میجوشد. نه این که خود ایجادکننده جنبش باشد. ثانیا شهرام همایون از مدافعین نظامی بوده است که توسط همین مردم ساقط شده است و هیچ ملتی را نمیتوان سراغ گرفت که آنچه که خود بیرون انداخته دوباره بپذیرد. شهرام همایون دارای پیشینهای مشخص است. او از مدافعان حاکمیت پهلوی بوده و هست. قبل از پیروزی انقلاب نیز از مدافعین همین نظام بوده است. دقیقا در زمانی که حاکمیت استبدادی پهلوی در حال کشتار و جنایت و شکنجههای وحشیانه بود. شهرام همایون امروز مدعی دموکراسی است. و مدعیان دموکراسی میبایستی در گذشته خود اثبات کرده باشند که مدافع حقیقی دموکراسی هستند. این اثبات نیز از گذشته ایشان نمودار میشود. مدافع حکومتی که یکی از وحشیانهترین دیکتاتوریهای زمانه خود بود. مدافع حکومتی که ایجادکننده حزبی است که تضمینکننده دیکتاتوری است و رئیس حکومت دیکتاتوری اعلام میکند که یا عضو حزب شاه ساخته شوید و یا از مملکت بروید! چنین انسانی چگونه میتواند مدعی دموکراسی باشد؟ آیا از گذشته خود اظهار پشیمانی کرده؟ او که هر روز بیشتر مدافع فرزند همان خاندان میشود، چگونه میتواند مدعی دموکراسی باشد؟ آیا هزاران کشته پهلوی اول و دوم را کسی قادر است از صحنه تاریخ ایران پاک کند؟ کجای تاریخ دموکراسی توسط تحکیمکنندگان نظام دیکتاتوری و ورثه دیکتاتور ساقط شده ایجاد شده که ایران دومین آن باشد؟» در ادامه آرمین قهقائی، دیگر وبلاگنویس قدیمی وبلاگستان فارسی که خط مشی وی بیشتر به لیبرالها نزدیک است، در طنزی به نکوهش این غائله پرداخت. وی که به نوشتارهای طنز در بین اهالی وبلاگستان فارسی شهرت دارد، در پایان مطلبی با عنوان: «اخبار جنبش ما هستیم» مینویسد: «نه با كتاب فروختن شهرام همايون مشكل دارم، نه با شاهدوست بودنش، نه با شماره حساب دادنش، نه با يار جمع كردنش، و نه حتي اگر دلار آمريكايي يا ريال پهلوي خرج آن شود. من با نوع حركاتي كه پايه آن آگاهيبخشي و هدف آن اصلاح نيست، مخالفم اما به شرط آن كه ديدگاهي ديكتاتورخواهانه نداشته باشد، مبارزه جدي نيز با آن نخواهم كرد.» شهرام همایون، ساسی مانکن دنیای سیاست در ادامه تورج در وبلاگ به سبک ایرانی، دیگر وبلاگ شناخته شده وبلاگستان فارسی به نقد واکنش های برخی از مردم به تحریکات شهرام همایون پرداخته است و ضمن اشاره به ابتذال این غائله به نقد علایق مردم ایران می پردازد و می گوید: به نظر من شهرام همایون و گروهش مردم ایران را خوب میشناسند. مردم ایران میخواهند بدون هزینه به خواستهای خود برسند. به عنوان مثال یک روز منتظر یک دیوانه به نام هخا شدند که بیاید و مملکت را کنفیکون کند. چون آمدن هخا برای این مردم هزینهای نداشت. اما اگر میآمد مردم به خواستهای خود میرسیدند. شهرام همایون با ادبیات عامه پسند با مردم سخن میگوید. جنبشی پدید آورده که کمترین هزینه را برای مردم دارد (در حد قیمت یک اسپری رنگ). او همواره به مردم میگوید که حکومت جمهوری اسلامی به آخر کار خود رسیده است. خوشحال است که پشت سر هم پرچمهایی که قبلاْ فروخته به مدت ۴۰ دقیقه باد میخورند. از شورشها و درگیریهایی خبر میدهد که غیر واقعی است. او میداند که مردم ایران عاشق شنیدن اخباری از این دست هستند و از شنیدن شایعات سرمست میشوند. او به خوبی میداند که مردم ایران دوست ندارند فکر کنند. بلکه ترجیح میدهند کس دیگری جای آنها فکر کند و آنها هم فقط نظارهگر باشند. همچنین او بخوبی میداند که چون مردم ایران فکر نمیکنند، کسی هم از او نخواهد پرسید که به فرض سیاه شدن همه دیوارها از عبارت ما "هستیم"، حکومت چگونه سقوط خواهد کرد که اگر قرار بر سقوط بود، حوادث 18 تیر باعث سقوط آن میشد. این موضوع را محمود احمدینژاد هم به خوبی دریافته است. او نیز با رفتن به روستاها و نقاط محروم با ادبیات خودشان با آنها سخن میگوید و وعده آبادانی و ساخت استادیوم و مسجد به آنها میدهد و میتوان دید که احمدینژاد تنها با گفتن عباراتی که مورد پسند مردم است بین آنها محبوب شده و اگر دولتش در بعد اقتصادی انقدر بد عمل نمیکرد، شاید بدون شک چهار سال دیگر رییس جمهور بود. این روحیه مردم ایران را میتوان در نوع موسیقی که به آن گوش میدهند نیز مشاهده کرد. ساسی مانکن هم همانند شهرام همایون مردم ایران را خوب شناخته است و به همین دلیل محبوب شده است. اما گروهی نظیر کیوسک با وجود دارا بودن اشعار هوشمندانه و هدفمند نتوانسته حتی به اندازه یک صدم ساسی مانکن در بین مردم داخل ایران محبوب شود. شهرام همایون همان ساسی مانکن است، اما در سیاست. و جنبش دانشجویی و اصلاح طلبی به گروه کیوسک میماند. از نظر شخص من، اگر جنبشهای دانشجویی و گروههای اصلاحطلب میخواهند بین مردم محبوب شوند، باید با زبان خودشان با آنها سخن بگویند. اما با آموزش درست و ارائه راههایی که با روحیه مردم هماهنگ باشند و از طرف دیگر تنها یک شعار تو خالی و پوچ نباشد. مهران فرجی، فعال دانشجویی، دانشجوی دانشکده خبر و خبرنگار در وبلاگ خود در مطلبی تحت عنوان «یک شوی خنده دار به نام ما هستیم» با اشاره به عدم فهم صحیح مفاهیم جامعه شناسی و علوم سیاسی از سوی سمپات های این غائله می نویسد: «آنچه كه ما شنيديم و خوانديم، جنبش اجتماعي حركت خودجوش مردمي و گروههاي اجتماعي كه هدف مشتركي دارند است براي اعتراض به يك موضوع يا وضعيت. و اين اعتراض از سوي رهبران جنبش كه از دل جامعه و جنبش بيرون آمده هدايت ميشود. نميدانم شايد نيازي به بازگو كردن تعريفهاي جنبش اجتماعي در اينجا نباشد، اما مطمئنم داد و بيدادهاي يك آدم شكمسير كه البته از افراد سادهلوح براي اين كارهايش پول هم ميگيرد و درآمدزايي هم دارد، و حركات كور افرادي كه پاي صحبتهاي او مينشينند يك حركت كور است نه جنبش. كجاي تاريخ و كجاي دنيا رهبر جنبش خارج از كشور مينشيند و براي خودش اورد ميدهد؟!رهبر در تبعيد شنيدهايم اما رهبري كه از اول خارج از كشور باشد و از آنجا به مردم بگويد براي اعتراض بروند در صف نانوايي، نه! كسي كه ايده جديدش هم هيچچيز نباشد و درلابهلاي حرفهايش بتوان سلطنتطلبي را يافت؛ و اين يعني تلاش براي جايگزيني "استبداد بدتر" مقصر ميتوانند همه كنشگران اجتماعي باشند كه شايد ما هم جزيي از آن باشيم كه نهتنها نتوانستهاند اعتماد و اطمينان مردم را براي ايجاد تغيير جلب كنند، بلكه از سوي ديگر نتوانستهاند به مردم بقبولانند كه براي هر تغييري بايد هزينهاي حداقلي داد...» امیرهادی انواری، روزنامه نگار نیز در وبلاگ خود در مطلبی تحت عنوان :« دردنامه ای بر سکوت جامعه فرهیخته ایرانی در برابر غائله "ما هستیم" » می نویسد: حضرات پیشوای "ماهستیم" اگر سودای آزادی دارند و اهالی مبارزه هستند، مردانگی و غیرت به خرج بدهند و جای فحاشی به مقدسات مردم و جعل تاریخ و… پایشان را به تهران بگذارند. کم نیستند در ایران کسانی که خواهان رفورم هستند و در ایران ماندند و پای حرفشان ایستادند. استخوان لای زخم، سال هاست ایستادند، پای حرفی که زدند. نه برنامه ای دارند، نه کانال تلویزیونی و نه… حتی نشریه هایشان را هم به محاق توقیف می برند. اما آنقدر غیرت و مردانگی دارند که چون پیشوایان ما هستیم، نباشند. که به ترس و بزدلی به آن سوی آبها پناه ببرند که روز در کاباره ها به عیش و طرب بگذارنند و شب از سر سرمستی و شکم پری پشت دوربین بنشینند و فریاد رفورم سر بدهند و جماعت را جلو بندازند و در سنگر ایشان آگهی برای تلویزیون هایشان بگیرند و جیب برای عیش فردا پر کنند! ما عقب افتاده ذهنی نیستیم ف.م. سخن نیز در کشکول خبری شماره 76 خود در مطلب طنزی می نویسد: برای به وجود آوردن يک جنبش ملی، ابتدا بايد استراتژی "جنبشزايی" طراحی کرد و بر آن نامی نهاد (ياد "دکتر"عباسی و مباحثِ استراتژیشناسانهاش به خير). بهترين نامی که بر جنبش خودم می توانم بنهم، "جنبش ملی ما نيستيم" می باشد. به به! به به! (همراه با دو حرکت دست عمودی و دو حرکت دست افقی). اين "ما نيستيم" (بر وزن ما هستيم) در آنِ واحد دو معنی متفاوت را در بر می گيرد: اول، ما نيستيم (يعنی "داداش، ما اين کاره نيستيم"، يا "عزيز، برو خودت اين کار رو بکن و دور ما را قلم بگير")؛ دوم، ما نيستيم (يعنی "ما اين و اين و اين نيستيم" و مثلا "اين و اين و اين هستيم"). خدا سلامت نگه دارد استاد بهاءالدين خرمشاهی را که با مطلب کژتابی های زبانی اش ما را در اين عرصه ياری دارد. باری... واکنش وبلاگ های زیادی با پیشبینی و هوشمندی نسبت به مقاصد شیادانه شهرام همایون، از وابستگان دربار پهلوی دوم به مردم هشدار دادند که از ذکر تمامی آنها به دلیل مجال کم این گزارش معذوریم. اما نکته اینجاست که شهرام همایون، که توانایی پاسخ گویی علمی به دلیل نداشتن تحصیلات آکادمیک و بهرمندی از حداقل دانش اجتماعی و سیاسی از پاسخ دادن به این نقدها و نکوهش ها عاجز مانده، با تحریکات جدید، نویسندگان این وبلاگ ها را که اکثرا از کسانی هستند که منتقد جمهوری اسلامی نیز به شمار می روند را به «عملگی رژیم»، جاسوسی و... متهم کرده است. هشدارهای وبلاگهای فارسی هنوز هم ادامه دارد، اما سوال اینجاست، که براستی این تحرکات شیادانه، صرفنظر از کلاهبرداری ها در قالب جمعآوری کمک های مردمی و... به نفع چه شخص، یا اشخاصی خواهد بود. که در آستانه انتخابات که کشور به حضور گسترده مردم برای نجات آینده ملت از دست اقتدارگرایان را دارد، مردم را ترغیب و تشویق به تحریم انتخابات می کنند. بدون شک امثال شهرام همایون با سوابقی که در ماجراهای خرید و فروش دختران ایرانی در دبی و همکاری با شرکت های صوری و کلاهبردار مستقر در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دارند، تنها به منافع خود می اندیشند. اما پشت پرده این بازی چه شخص، یا اشخاصی هستند. آنها یک بار هم در ماجرای دروغ پردازی های پالیزدار مردم را به تجمع در پارک ملت دعوت کرده بودند و... که کم نیستند از این غائله ها در سال های اخیر. به هر حال، وبلاگستان فارسی با هوشمندی و درایت دریافته که با توجه به شرایط خاص کنونی، یعنی نزدیکی به انتخابات و تحرکات اقتدارگرایان، باید در مقابل چنین تحرکات شیادانه و منفعت طلبانه ای که مردم را به تحریم انتخابات و ترک کردن صحنه دعوت می کنند و با آینده سیاسی-اجتماعی کشور بازی می کند، به طور قاطع برخورد کند. بدیهی است که امروزه وبلاگستان فارسی نقش خود را نیز امروز در محیط وب و در جامعه ایرانی به خوبی درک کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید