روایت هنرمندی که لباسی از زباله به تن کرد! +تصاویر
رهگذران با مرد عجیبی روبرو شدند که با لباس خاصِ روکش نایلونی اش هراز چندگاهی بر روی زمین می نشست و ته سیگارها را از کنار خیابان، جوب، شمشادها و... جمع می کرد و داخل لباسش می انداخت.
با هر چهار سیگار یک پرنده می میرد
مسعود نیدکدل این بار نیز با هنر اجرایی اش نشان داد که وضعیت زیست محیطی و محیط شهری چقدر نگران کننده است و نمی توان به این سادگی ها از روی آن عبور کرد: «یکی از دغدغه های من این سوال است که فرهنگ شهروندی چطور شکل می گیرد؟ کسی که وارد هر شهری می شود غیر از آن شناختی که براساس ارتباط با افراد دارد یک بخشی از شناخت اش نیز از طریق ارتباط با محیط به دست می آید. همین که وارد یک شهر بشوید و ببینید طبیعت موردتوجه قرار نگرفته احساس خواهید کرد با یک شهر بی روح روبرو شده اید. متاسفانه برخی مردم به این موارد اهمیت نمی دهند. مثلا به زباله ای مانند ته سیگار کاملا بی توجه هستند. شاید خیلی ها تصور کنند این ته سیگاری که بر روی زمین می اندازند آنقدر کوچک است که چندان به چشم نمی آید درصورتی که اصلا اینطور نیست. همین زباله هم شهر را نازیبا می کند و هم هر چهار ته سیگار یک پرنده را می کشد. پرنده ها در محیط زیست شهری بسیار اهمیت دارند این در حالی است که آنها به دو عامل بیشتر از عوامل دیگر می میرند. یا آلودگی صوتی یا خوردن ته سیگار...»
6 دست لباس، 6 نماد نازیبای شهر
او برای آنکه بتواند این معضل را به نوعی نشان دهد دست به کار شد و به این فکر افتاد که با هنر پرفورمنس آن را در میان مردم به نمایش بگذارد: «وقتی این دغدغه برای من پیش آمد به این فکر کردم که چطور آن را به نمایش بگذارم تا تاثیر خودش را هم به خوبی بگذارد. پدر من خیاط است؛ اما سال هاست خیاطی نمی کند. چون من از بچگی با لباس و پارچه خیلی سر و کار داشتم به این فکر افتادم که با لباس حرف خودم را بزنم. از پدرم خواستم لباس خاصی که مدنظرم بود تهیه کند و ایشان با وجود آنکه 80 سال سن دارد چون برای کارهای من ارزش قائل است بعد از مدت ها پشت چرخ خیاطی نشست و برای من 6دست لباس دوخت. زمانی که لباس را پوشیدم برایم جذابیت خاصی داشت. مردم هم واقعا طوری نگاه می کردند که انگار با یک شی خیابانی خاصی روبرو شده اند.»
این هنرمند مشهدی 6دست لباس برای 6مفهوم تهیه کرد و می گوید: «هر کدام از این لباس ها را برای یک نوع زباله اختصاص دادم. یک دست آن برای کارت های یک بار مصرف مترو بود. وقتی برای جمع آوری کارت های یک بار مصرف مترو سری به آنجا زدم از کارکنانش پرسیدم شما این کارت ها را بعد از استفاده چه کار می کنید؟ گفتند آنها را داخل سطل زباله می اندازیم. یعنی شرکت مترو برای جمع آوری و بازیافت کردن این حجم زیاد کارت مترویی که مصرف می شود هیچ برنامه ای ندارد. در صورتی که این کارت ها کاغذ و کاملا قابل بازیافت هستند. یک دست دیگر را برای رسیدهای عابربانک اختصاص دادم. شما در مقابل عابربانک ها بروید با حجم عظیمی از رسیدهای بانکی روبرو خواهیدبود. دور و بر عابر بانک ها پر است از این رسیدها که فضای آن بخش را کاملا نازیبا کرده است. لباس دیگر برای دستمال کاغذی و پسماند فست فودهاست. شما وقت غذا خوردن برای تمییز کردن دهان و دست هایتان مدام از دستمال کاغذی استفاده می کنید. حتی پک هایی که برای جابه جایی و بسته بندی غذاها و فست فودها استفاده می شود هم بخش قابل توجهی از زباله های شهری را به وجود می آورد. لباس دیگر برای پلاستیک هایی است که زمان خرید به شما می دهند. به هر حال همین ها هستند که ظاهر شهر را می سازند. در آخر نیز داخل یکی لباس ها چیزی نریخیم تا ببیند این لباس قبل از آنکه آلوده به زباله های مختلف بشود به چه شکل بود تا تضاد بین آنها را بهتر نمایش دهم. واقعا شما هستید که یک لباس برای شهرتان می دوزید. وقتی به خودتان اهمیت می دهید که لباس خوب بپوشید باید برای شهر هم همین نگاه را داشته باشید. شعاری که من برای این کارم انتخاب کردم که واقعا شعار نیست و یک واقعیت است شهر آدم لباس اش است و شخصیت یک افراد جامعه را نشان می دهد.»
مردمِ متعجب از کارِ من
درباره واکنش های مردم نسبت به پوشش و کاری که برای جمع آوری ته سیگار انجام می داد سوال کردیم گفت: «مردم وقتی می دیدیدند من روی زمین می نشینم و در شمشادها دنبال ته سیگار هستم؛ بسیار باعث تعجب شان می شد. یکسری از دوستانم به من گفتند وقتی می خواهم ته سیگارها را جمع کنم دستکش دستم کنم؛ من در جواب گفتم می توانستم این کار را کنم؛ اما دوست داشتم هرکس این عکس ها و ویدئوها را می بیند متوجه شود که من با چه آلودگی هایی سروکار داشتم.»
لباس مخصوص برای حضور در مراسم افتتاحیه هنرهای تجسمی
مدت زمانی که نیکدل مشغول جمع آوری ته سیگار بود چون می خواست به مراسم هشتمین افتتاحیه جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی برسد یک ساعت و نیم بیشتر زمان نداشت تا در خیابان به دنبال ته سیگار باشد و درهمین خصوص توضیح می دهد: «زمانی که می خواستم این کار را انجام دهم فرصت کافی برای آنکه همه ته سیگارها را جمع کنم نداشتم. حدود یک ساعت ونیم ته سیگارهایی که لازم بود را جمع کردم؛ اما چون می خواستم کارم از نظر اجرایی جلوه مناسب داشته باشد از یک تیم مردمی رفتگران طبیعت در تبریز که می دانستم یکی از مهمترین فعالیت هایشان جمع آوری ته سیگار است خواستم مقداری به من ته سیگار بدهند تا داخل لباسم بریزم.» مسیری که برای این هنر اجرا انتخاب شد از چهارراه ولیعصر به سمت میدان ولیعصر بود و می گوید: «چون این کار با دعوت هیات داوران جشنواره هنرهای تجسمی فجر صورت گرفت از ما خواسته بودند پرفورمنس داشته باشیم و من حتما می خواستم در خیابان این کار را بکنم. در نهایت نیز با همان لباس وارد افتتاحیه جشنواره شدم. همین کار من موجب شد بوی بسیار نامطبوع لباس توجه همه را جلب کرد. تحمل کردن من در آن وضعیت خیلی سخت بود.»
مستند ساز و کارگردان: سید احسان نیکبخت عکاس: محمدحسین خندق آبادی
دیدگاه تان را بنویسید