روزنامه جوان: پسر جوان وقتی متوجه شد دختر مورد علاقهاش به پیشنهاد خواستگاریاش جواب رد داده او را ربود و برای گرفتن پاسخ مثبت شکنجه کرد.
به گزارش خبرنگار ما، اوایل خردادماه امسال بود که زنی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی دختر جوانش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: پس از فوت شوهرم همراه دخترم بیتا زندگی میکنم. بیتا ۲۲سال سن دارد و در یک آرایشگاه زنانه کار میکند. او روز قبل مثل همیشه به محل کارش رفت و قرار بود شب برای شام همراه هم به خانه یکی از بستگان نزدیکمان برویم. از ساعت ۷عصر منتظر او شدم، اما خبری از دخترم نشد تا اینکه با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما او جواب نداد. سپس با محل کارش تماس گرفتم که همکارانش گفتند از محل کار خارج شده است. در حالی که به شدت نگرانش شده بودم برای پیدا کردن دخترم به جستوجو پرداختم، اما هیچ خبری از او پیدا نکردم. حتی به خانه دوستانش و مراکز درمانی سر زدم، اما بیتا آب شده و به زمین رفته بود و الان از شما درخواست دارم دخترم را پیدا کنید. پس از طرح این شکایت تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیسآگاهی به دستور قاضی سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران برای پیدا کردن دختر جوان وارد عمل شدند. مأموران در بررسیهای اولیه به هیچ ردپایی از دختر آرایشگر نرسیدند تا اینکه در تحقیقات فنی دریافتند وی از مدتی قبل با پسر جوانی به نام شاهین رابطه تلفنی داشته است. همچنین مشخص شد بیتا چندی قبل به خواستگاری شاهین پاسخ
منفی داده است. بدین ترتیب با بدست آوردن این سرنخ شاهین به عنوان مظنون حادثه تحت تعقیب مأموران پلیس قرار گرفت. فرار از دست خواستگار آدمربا در بیمارستان در حالی که چند روزی از حادثه گذشته بود و همچنان تحقیقات برای یافتن بیتا ادامه داشت به مأموران خبر رسید دختر گمشده از دام خواستگار آدمربایش فرار کرده و به خانهشان رفته است. بیتا پس از فرار از دست خواستگار آدمربایش به مأموران گفت: دی سال گذشته بود که در یک گروه تلگرامی با پسر جوانی به نام شاهین آشنا شدم. او هر روز برای من پیامکهای عاشقانه میفرستاد و مدعی بود دانشجو است و وضع مالی خوبی دارد. مدتی به صورت پیامکی و تلفنی ارتباط داشتیم تا اینکه شاهین به من پیشنهاد ازدواج داد. من فریب حرفهای او را خوردم و پیشنهاد ازدواجش را قبول کردم و قرار شد همراه خانوادهاش به خواستگاریام بیاید تا اینکه یکماه قبل از طریق یکی از دوستانش متوجه شدم شاهین چندسال قبل با دختر جوانی به نام بانو به بهانه ازدواج دوست شده، اما او را فریب داده و ازدواج نکرده است؛ بنابراین من به خواستگاری شاهین جواب منفی دادم و خواستم ارتباطش را با من قطع کند. پس از این شاهین اصرار داشت ارتباطش
را با من ادامه دهد، اما من قبول نکردم تا اینکه چند روز قبل در نزدیکی محل کارم او را دیدم. او گفت: با من کار دارد و با اصرار زیاد مرا سوار خودرواش کرد. قرار شد داخل خودرو کنار خیابان با هم حرف بزنیم که با تهدید چاقو مرا ربود و به خانهای در یکی از خیابانهای شرقی تهران برد. آنجا دوباره از من خواستگاری کرد، اما به او گفتم که قرار است با پسر جوان دیگری ازدواج کنم که عصبانی شد و مرا به شدت کتک زد. او در این چند روز مرا شکنجه داد تا به خواستگاریاش جواب مثبت بدهم و وقتی فهمید قبول نمیکنم دو بار مرا با چاقو هدف قرار داد و از ناحیه پا زخمی کرد. من در این چند خونریزی داشتم تا اینکه از ترس، شاهین مرا برای درمان به بیمارستان برد و در بیمارستان از دست او فرار کردم. شکست عشقی خوردم از دختران کینه به دل گرفتم بدین ترتیب مأموران با راهنمایی شاکی به محل زندگی متهم رفتند و وی را بازداشت کردند. متهم در بازجوییها به ضرب و جرح دختر مورد علاقهاش اعتراف کرد و گفت: من فروشگاه پوشاک دارم و در خانه پدریام زندگی میکنم. مدتی است پدر و مادرم برای زندگی به باغمان در شهرستان رفتهاند و گاهی به تهران میآیند و به من سر میزنند.
چند سال قبل شکست عشقی خوردم و از آن روز به بعد از دختران بیوفا کینه به دل دارم. آن زمان با دختر جوانی به نام بانو آشنا شدم و قرار بود ازدواج کنم که او مرا ترک کرد و با پسر دیگری ازدواج کرد. چند ماه قبل با بیتا آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و قرار بود با هم ازدواج کنیم تا اینکه فهمیدم او با پسر دیگری ارتباط دارد و قرار است با او ازدواج کند. خیلی سعی کردم او را راضی کنم ارتباطش را با رقیب من قطع کند، اما فایدهای نداشت و بیتا ارتباطش را با من قطع کرد. روز حادثه او را سوار خودروام کردم و به خانهام بردم تا با هم درباره ازدواجمان حرف بزنیم. خیلی با او حرف زدم، اما قبول نکرد تا اینکه در خانهام متوجه شدم پیامکهای مشکوکی بین او و پسر جوانی رد و بدل میشود. خیلی از او کینه به دل گرفتم و با چاقو او را زخمی کردم. بیتا وقتی زخمی شد، گفت: مدتی در خانهام میماند تا زخمهایش بهبود پیدا کند و بعد به خانهاش برود، اما در این چند روز زخمهایش خوب نشد و خونریزیاش قطع نشد که مجبور شدم او را به بیمارستان بردم و او هم از بیمارستان فرار کرد. متهم برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی سهرابی در اختیار مأموران پلیسآگاهی
قرار گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید