در اوکراین چه می‌گذرد؟/ نبرد رقبای قدیمی ادامه دارد

کد خبر: 310957

اوكراين همواره كشوري دوپاره بوده است؛كشوري كه شكاف اصلي در آن دوگانه گرايش به اروپا يا گرايش به روسيه است.در زمانه‌اي كه كشورهاي اروپاي شرقي و منطقه بالكان براي پيوستن به اتحاديه اروپا اقدامات عجيب و غريبي انجام مي‌دهند(مانند اقدامات خنده‌دار آلباني) لايه‌هاي بسيار مهمي از اوكرايني‌ها نيز در پي اين خواسته‌اند و اين زمين بازي مهمي را براي غرب فراهم آورده است...

در اوکراین چه می‌گذرد؟/ نبرد رقبای قدیمی ادامه دارد
دكتر حجت كاظمي: آنچه در اوكراين امروز مي‌گذرد ما را به ياد نبردهاي بلوك شرق و غرب در عصر جنگ سرد مي‌اندازد.منطق جنگ سرد نوعي منطق دوگانگي برآمده از هويت‌هاي ايدئولوژيكي متفاوت ايالات متحده و اتحاد شوروي بود كه بر اساس آن دو طرف رقابتي را شكل داده بودند كه زمين بازي آن كل جهان بود.گرچه دو قدرت بزرگ در مقاطعي مانند بحران موشكي كوبا به آستانه نبردهاي رودررو رسيدند؛ولي تفاهمي وجود داشت كه دو طرف نبايد در هيچ شرايطي با يكديگر درگيري مستقيم پيدا كنند.نتيجه آن بود كه رقابت اين دو قدرت براي گسترش حوزه نفوذ در موقعيت‌هاي زماني مختلف؛در مكان‌هاي مختلفي بروز و ظهور پيدا مي‌كرد.طي كمتر از پنجاه سال جنگ سرد،مناطق مختلفي چون آذربايجان ايران،آلمان،شبه جزيره كره،تايوان، ويتنام، مصر، فلسطين،يمن،كوبا،كنيا،شيلي،نيكاراگوئه،افغانستان، عمان و مواردي ديگر محل بروز و ظهور اين رقابت و نبرد بي‌امان بودند.
بعد از فروپاشي اتحاد شوروي و تبديل شدن آن امپراتوري به يك قدرت بزرگ معمولي،خواست‌ها و تمايلات مسكو با توانايي‌ها و ابزارهاي در دسترس آن انطباقي نداشته است؛ از اين رو طي 20سال گذشته روسيه ميراث‌دار شوروي دائما در حال عقب‌نشيني از سنگرهاي تاريخي خود در مقابل غرب و در راس آن آمريكا بوده است.امروز روسيه علاوه بر اينكه كشورهاي اروپاي شرقي را به عنوان كشورهاي متحد آمريكا مي‌بيند؛دوستان خود در بالكان و جنوب آسيا را نيز از دست داد.اين روند تا آنجا ادامه يافت كه طي يك دهه گذشته به خاورميانه نيز كشيده شد و علاوه بر از دست رفتن ليبي،غرب قصد و غرض خود براي خارج كردن سوريه به عنوان آخرين پايگاه خاورميانه‌اي روسيه را نيز آشكار كرد.اما دردناك‌ترين بعد اين ماجرا آنجايي است كه روسيه مدت‌هاست كه نه در آفريقا يا آمريكاي‌لاتين؛بلكه دقيقا در پشت مرزهاي خود با نفوذ آمريكا و اتحاديه اروپا در حال جنگ است. براي ملي‌گرايان روس از دوره تزارها تا عصر پوتين، منطقه‌اي كه «روسيه‌خارج» ناميده مي‌شود؛ محيطي است كه فرمانرواي بلامنازع آن ضرورتا بايد مسكو باشد.اما طي يك دهه گذشته سنگرهاي روسيه در اين منطقه نيز دائما در حال ريزش بوده است.آذربايجان اولين كشوري بود كه خود را از دايره نفوذ روسيه خارج و خود را به عنوان دولتي غرب گرا تعريف كرد.ضربه مهلك به نفوذ روس‌ها در ماجراي انقلاب‌هاي رنگي در ابتداي هزاره جديد وارد آمد؛ درست در زماني كه روس‌ها با پيدايي يك رهبر قدرتمند در پي جمع و جور كردن خود بعد از دهه خفت بار 90 بودند؛توفان غرب‌گرايي در اوكراين،گرجستان و قرقيزستان وزيدن گرفت و حداقل در دو مورد اول به نتيجه رسيد.هرچند روس‌ها در يك ضدحمله موفق، در ماجراي اوستيا ضرب‌شست محكمي به غرب‌گرايان گرجستان نشان دادند،قرقيزستان را به صورت نسبي پس گرفتند و متحدان خود در اوكراين را به قدرت بازگردانند؛ اما گويا دوباره موج جديدي از اين تهاجم آغاز شده است كه قصد دارد اوكراين را براي هميشه به اتحاديه اروپا پيوند دهد و آن را به لهستان و مجارستان ديگري بدل كند.

از چشم‌انداز تاريخي اوكراين همواره كشوري دوپاره بوده است؛كشوري كه شكاف اصلي در آن دوگانه گرايش به اروپا يا گرايش به روسيه است.در زمانه‌اي كه كشورهاي اروپاي شرقي و منطقه بالكان براي پيوستن به اتحاديه اروپا اقدامات عجيب و غريبي انجام مي‌دهند(مانند اقدامات خنده‌دار آلباني) لايه‌هاي بسيار مهمي از اوكرايني‌ها نيز در پي اين خواسته‌اند و اين زمين بازي مهمي را براي غرب فراهم آورده تا روسيه را در زمين خود به چالش بكشد .

نظريه پردازان كلاسيكي كه منطق سرمايه داري را ذيل عنوان امپرياليسم توضيح مي‌دهند؛از نوعي سازوكار ادغام‌كننده سخن مي‌گفتند كه طي آن سرمايه‌داري و نهادها و اجزاي وابسته به آن دائما در حال فراتر رفتن از محدوده تحت سيطره جغرافيايي خود و ادغام كردن مناطق ديگر در ذيل نفوذ و حضور خود هستند.فارغ از كهنگي نسبي اين نگاه؛ حقيقت مهمي كه در اين تحليل ساختاري وجود دارد آن است كه منطق پيش رونده غرب در جهان پيراموني روسيه، خاورميانه و آسياي جنوب و جنوب شرقي در پي ادغام بيرون ماندگان از اين دايره است.از اين منظر اتحاديه اروپايي به مثابه يك نهاد برآمده ازسرمايه‌داري به عنوان ابزاري براي اجراي منطق ادغام عمل مي‌كنند و به مردمان محيط‌هاي خارج مانده از سيطره سرمايه داري؛ وعده وفور و فراواني مي‌دهند.بازي امروز در اوكراين در اين چارچوب قابل تحليل است.اقدامات روسيه مانند اعطاي وام 15 ميلياردي مانند تسكين‌دهنده‌اي است كه نمي‌تواند تغييردهنده كليت بازي باشد.گرچه روس‌ها،غرب‌گرايان خود را به حاشيه رانده‌اند و بلاروسي را به انزوا تشويق مي‌كنند تا سد نفوذ غرب را ببندند؛آنچه در خيابان‌هاي كيف مي‌گذرد غرور آنها را سخت مي‌آزارد .

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها