لطفاله پرندین؛ در طول بیش از سه دههای که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد، آمریکا و بهطور کلی جبههی غرب، برای شکست این انقلاب، به طرق مختلف متوسل شده است. تحریم و فشار اقتصادی، بزرگترین ابزار آنها در دهههای اخیر بوده است. اما از آغاز هزارهی سوم میلادی، استفاده از ابزار تروریسم نیز به جمع ابزارهای آمریکا در برابر ایران افزوده شده است. در این ارتباط، رهبر انقلاب ایران بارها نسبت به این امر روشنگری کردهاند.
از جمله اینکه حضرت آیتالله خامنهای در سخنرانی روز عید غدیر، بروز جریان تکفیری در عراق، سوریه و برخی کشورهای دیگر را حاصل برنامهریزی مستکبران برای ایجاد اختلاف در میان مسلمانان خواندند و افزودند: آنها القاعده و داعش را برای تفرقهانگیزی و «مقابله با جمهوری اسلامی» ایجاد کردند، اما اکنون دامن خودشان را گرفته است. ایشان با اشاره به حوادث جاری در منطقه افزودند: نظر دقیق و تحلیلی به این حوادث نشان میدهد آمریکا و همپیمانانش در تلاشهایی که بهدروغ مواجهه با داعش اسمگذاری کردهاند، بیشتر از آنکه درصدد نابودی نطفههای این جریان باشند، در پی تفرقهانگیزی و ایجاد دشمنی میان مسلمانان هستند. حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: هرکسی به اسلام پایبند است و حاکمیت قرآن را قبول دارد، چه شیعه باشد چه سنی، باید آگاه باشد که سیاستهای آمریکایی-صهیونیستی، دشمن واقعی و اصلی اسلام و مسلمانان است. رهبر انقلاب، مراقبت و پرهیز کامل از تحریک احساسات فرق دیگر را وظیفهی مهم همهی مسلمانان برشمردند و افزودند: شیعه و سنی بدانند هر اقدام یا حرفی، از جمله توهین به مقدسات یکدیگر، باعث حساسیتبرانگیزی و آتشافروزی میشود و این
قطعاً به سود دشمن مشترک همهی مسلمانان است. حضرت آیتالله خامنهای در پایان سخنانشان، با اشاره به شکست همهی توطئههای زورگویان جهانی در 35 سال اخیر، تأکید کردند: دشمنان این ملت، به فضل الهی، اینبار هم شکست خواهند خورد و همهی مسلمانان که در ایران اسلامی زندگی میکنند، همچنان آگاه و بصیر به وظایف خود عمل خواهند کرد .
در این مطلب، دلایل ایجاد داعش و بهطور کلی تروریسم در برابر جمهوری اسلامی ایران بررسی خواهد شد.
شاید برای برخی از پژوهشگران تأکید بر نقش آمریکا در ایجاد تروریسم منطقه چندان قابل قبول نباشد، اما اعترافات هیلاری کلینتون در مورد همکاری آمریکا در شکلگیری داعش را شاید بهترین سند در سالهای اخیر در این مورد دانست.
وزیر خارجهی سابق آمریکا در کتاب خود با عنوان «گزینههای دشوار» اعلام کرده است: من به 112 کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود، اما ناگهان همهچیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی (داعش) در روز 5/7/2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم. [1]
اما سؤال اصلی این است که بنا به گفتهی رهبری، چرا غربیها داعش را در برابر ایران تأسیس کردند؟ پاسخ به این سؤال را باید در نقش و جایگاه جمهوری اسلامی جستوجو کرد که باعث شده است دشمنان مدل نظام حکومتی ایران به دنبال راهحلی برای شکست این مدل باشند. در اینجا به چند دلیل از این دلایل اشاره میشود.
1. جایگاه منطقهای برتر
از زمانی که مقامات ایران سند چشمانداز 1404 را ترسیم کردند و بنا بر این سند جایگاه ایران را در رتبهی نخست منطقه تعریف کردند، تلاشها و برنامهریزیهای زیادی برای رسیدن به این مهم صورت گرفته است. با نگاهی تطبیقی به کشورهای منطقهی غرب آسیا، بهخوبی میتوان جایگاه برتر ایران را در بیشتر حوزهها حس کرد. مهمترین شاخصهای که برای این امر میتوان ذکر کرد، ثبات و امنیت داخلی این کشور است.
کشورهایی که خود را بهنوعی در منطقه برتر میدانند، نظیر عربستان و ترکیه، در شرایط کنونی، با چالشها و تهدیدهای امنیتی عمیقی روبهرو شدهاند. عربستان با حمایت از تروریستها و پرورش و تأسیس گروه داعش، اکنون خود را در معرض خطر این گروه میبیند. علاوه بر این، این کشور با قیام استقلالطلبانهی شیعیان استانهای شرقی مواجه شده و در دو بُعد داخلی و خارجی دچار تهدیدات عمیق امنیتی است.
2. پرچمدار محور مقاومت و الگوی مبارزه با استکبار و استعمار
ایران در دهههای پس از انقلاب توانسته است نقش خود را بهعنوان کشوری ضد استکبار و استعمار در منطقه نهادینه کند و در این راه، خود را بهعنوان الگویی موفق معرفی نماید. این کشور که در طول تاریخ بیشترین صدمات را از استعمار و استکبار دریافت کرده، مبارزه با این دو را در قانون اساسی خود نیز بهصورت اصل و قانون درآورده است.
از طرف دیگر، ایران با تشکیل محور مقاومت در منطقه، توانسته است قدرت نرم خود را در سالهای اخیر دوچندان کند. وجود محور مقاومت بزرگترین کابوس غرب در سالهای اخیر در جهان اسلام بوده است؛ چراکه این محور، که از ایران شروع میشود و از سوریه میگذرد و در مرزهای اسرائیل به پایان میرسد، مناطق و نقاط حساس و استراتژیک این منطقه را پوشش میدهد. به همین دلیل، آمریکا و دیگر قدرتهای فرامنطقهای در نقشآفرینی و دخالت در این نقاط، با این محور برخورد کرده و تاکنون آنها عقبنشینی کردهاند و نیروهای این محور پیروز بودهاند. نمونهی بارز این امر در سوریه و لبنان اتفاق افتاده است. از سال 2000 میلادی به بعد، تلاشها برای خلعسلاح حزبالله لبنان بهصورت بیسابقهای تشدید شده است؛ چراکه این گروه بزرگترین تهدید نزدیک برای اسرائیل است، اما نه تنها حزبالله لبنان خلعسلاح نشده است، بلکه با ورود به لایههای قدرت لبنان توانسته است خود را تثبیت کند و در سال 2006 نیز در جنگ 33روزه شکست سختی به ارتش اسرائیل وارد کرد.
از طرف دیگر، نمونهی دیگر که اکنون نیز مسائل آن در جریان است جنگ داخلی سوریه است. این کشور که در محور مقاومت نقش کمر را بازی میکند، از سال 2011 توسط دشمنان این محور مورد حمله قرار گرفته است و با وجود آنکه تروریستهای 80 کشور جهان روانهی این کشور شدهاند، نتوانستهاند نظام حاکم در این کشور را ساقط کنند و از سال گذشته، عقبنشینی تروریستها از مناطق سوریه آغاز شده است.
3. ارائهی الگوی رقیب لیبرالدموکراسی در منطقه
خاورمیانه را تنها منطقهای از جهان میدانند که امواج دموکراسی در آن تاکنون نتوانسته است اثربخشی لازم را داشته باشد و این منطقه همچنان از مدلهای حکومتی دیکتاتوری و استبداد یا در بهترین حالت، دموکراسی انجمنی نیمبند لبنان استفاده میکند. اما انقلاب سال 1357 در ایران مدلی مردمسالار منطبق با ارزشهای اسلامی را به جهان معرفی کرد.
تصور عالمان علم سیاست در این مورد بر این بود که این مدل چندان نمیتواند ثبات داشته باشد و با گذشت چند دهه، کارایی خود را از دست خواهد داد و سرانجام جای خود را به مدل دیگری، که احتمالاً لیبرالدموکراسی مورد نظر غرب است، خواهد داد. اما با گذشت بیش از سه دهه، نه تنها مدل مردمسالاری دینی تضعیف نشده است، بلکه با تکیه بر فقه پویای تشیع، توانسته است برای مسائل روز و نوین پاسخهای متناسبی داشته باشد و این امر این مدل حکومتی را در منطقه بهعنوان مدل مطرح و بانفوذ معرفی کرده است.
در مقابل، مدل دموکراسی انجمنی لبنان که دموکراسی وارداتی است، نتوانسته است ثبات و امنیت را در این کشور برقرار سازد و حتی در اجرای اصول اولیهی خود، یعنی انتخابات و گردش نخبگان نیز با چالش مواجه شده است. نمونهی آن، خالی ماندن پست ریاستجمهوری لبنان است که تاکنون چندینبار اتفاق افتاده و از چند ماه پیش نیز گروه های سیاسی برای معرفی رئیسجمهور به توافق نرسیدهاند و این کشور بدون رئیسجمهور است.
عراق نیز نمونهی جالب و قابل تأمل دیگری است. نیروهای آمریکایی در سال 2003، با هدف نابودی مدل دیکتاتوری در این کشور و حاکم کردن مدل حکومتی دموکراسی، به این کشور لشکرکشی کردند. اکنون 11 سال از آن زمان میگذرد و این کشور نه تنها به دموکراسی نرسیده است، بلکه در معرض خطر تجزیه نیز قرار گرفته است.
غربیها که نتوانستهاند تاکنون دموکراسی را در خاورمیانه وارد کنند و در چند نمونه که تست کردهاند بهسختی شکست خوردهاند، به دنبال حمایت از مدلهای پادشاهی در جهان عرب هستند؛ چراکه این مدل حکومتی بهخوبی با منافع غربیها در منطقه همخوانی داشته است و پادشاهان عرب منطقه از متحدین اصلی آمریکا در دهههای اخیر بودهاند.
فرجام سخن: جمهوری اسلامی؛ توجیه ایجاد داعش
در بالا تنها چند مورد از دلایل قدرتمندی و برتری ایران در منطقه ذکر گردید. در واقع جمهوری اسلامی با این جایگاه ویژه، حتماً هم مورد حملهی دشمنانش قرار خواهد گرفت؛ چراکه این کشور در نظام بینالملل، خود را بهعنوان کشوری تجدیدنظرطلب معرفی کرده که خواستار برهم زدن نظم موجود و حاکم بر جهان است و طبیعی است که از طرف حافظان این نظم، واکنشهایی نیز بروز کند. از این رو، همانطوری که رهبر انقلاب بیان کردند، مستکبران برای مقابله با قدرت فزایندهی ایران بهعنوان کشوری شیعی، به اقدامات تفرقهافکنانه روی آوردهاند و با پررنگ کردن مسئلهی شیعه و سنی، سعی دارند از قدرت کشورهای اسلامی علیه امنیت ایران استفاده کنند.
از این رو، گروه تروریستی داعش را بهعنوان نماد این پروژه معرفی کردهاند و این گروه را با آموزههای متعصبانه و تکفیرگرایانه مجهز کردهاند و سعی دارند با این سلاح، ایران اسلامی را که در سه دههی گذشته بر استقلال خود در مقابل مستکبران تأکید کرده است، تضعیف کنند. بیشک این دسته از کشورها نمیتوانند منطقهی استراتژیک خاورمیانه را به این سادگیها از دست بدهند؛ منطقهای که اهمیت آن تنها به نفت آن نیست، بلکه در سالیان بسیار دور، یعنی زمان امپراتوری رومیها و ایرانیها نیز این منطقه همواره محل مناقشه بوده است. این امر به جغرافیای سیاسی این منطقه برمیگردد که بهدرستی از آن با عنوان «هارتلند» یا «قلب زمین» یاد کردهاند.
ایران خود را بهعنوان پرچمدار مبارزه با استکبار و استعمار و حضور خارجی در منطقه معرفی کرده و در این راه نیز موفق بوده است. این امر مورد رضایت مستکبران نیست و آنها از طرق نظامی نتوانستهاند برای این کشور مشکلی ایجاد کنند. بنابراین استفاده از ابزار تروریسم را در دستور کار قرار دادهاند و بزرگترین و افراطیترین نماد تروریسم در شرایط کنونی، گروه داعش است.
از طرف دیگر، آنچه برای غربیها، بهویژه آمریکا، بسیار حائز اهمیت است شیوهی حکمرانی و به عبارت دیگر، مدل حکومتی در منطقه است. غربیها که نتوانستهاند تاکنون دموکراسی را در خاورمیانه وارد کنند و در چند نمونه که تست کردهاند بهسختی شکست خوردهاند، به دنبال حمایت از مدلهای پادشاهی در جهان عرب هستند؛ چراکه این مدل حکومتی بهخوبی با منافع غربیها در منطقه همخوانی داشته است و پادشاهان عرب منطقه از متحدین اصلی آمریکا در دهههای اخیر بودهاند. ظهور و نفوذ مدل مردمسالاری دینی در منطقه از سوی ایران بهصورت طبیعی با واکنش آمریکا و دیگر کشورهای مخالف این مدل روبهرو میشود.
در انتها نیز باید گفت که به تعبیر رهبری، هدف مستکبران تضعیف جمهوری اسلامی از طریق داعش و القاعده و دیگر گروههای تروریستی است. امری که نه تنها تاکنون هیچ موفقیتی برای آنها نداشته است، بلکه ایران توانسته است از این رهگذر، خود را بهعنوان پرچمدار مبارزه با تروریسم نیز معرفی کند و بر قدرت نرم خود بیفزاید. *
منبع: برهان
دیدگاه تان را بنویسید