مانیفستی برای گذشته، حال و آینده انقلاب اسلامی

کد خبر: 529765

ابرخطابه 14 خرداد 95 در کنار ابرخطبه‌های 29 خرداد 88 و 21 شهریور 88 یک خطابه متفاوت بود. آن 2 خطبه هشتاد و هشتی، به ویژه به لحاظ تأثیر عظیم سیاسیشان اهمیت یافتند و این ابرخطابه، یک مانیفست نظری پیچیده درباره وضع گذشته، فعلی و آینده انقلاب اسلامی شد.

سرویس سیاسی فردا؛ دکتر حامد حاجی‌حیدری*

ابرخطابه 14 خرداد 95 در کنار ابرخطبه‌های 29 خرداد 88 و 21 شهریور 88 یک خطابه متفاوت بود. آن 2 خطبه هشتاد و هشتی، به ویژه به لحاظ تأثیر عظیم سیاسیشان اهمیت یافتند و این ابرخطابه، یک مانیفست نظری پیچیده درباره وضع گذشته، فعلی و آینده انقلاب اسلامی شد. خطابه دشواری است. ابرخطابه 14 خرداد 95، یک متن فنی نامعمول است؛ تلفیق خلاقانه‌ای میان میراث حکمت مشرقی، الهیات اسلامی، علم‌الاجتماع قاره‌ای و ادبیات و تاریخ‌شناسی. همانطور که ابرخطبه‌های 29 خرداد 88 و 21 شهریور 88، دو متن تاریخی شدند که تحلیل‌گران اجتماعی، بدون هر نوع تعصبی، سالها مبهوت آنها خواهند بود، ابرخطابه 14 خرداد 95، صرفنظر از اینکه گوینده آن سخنان، چه مقام سیاسی و معنوی بوده است، تا سال‌ها هدف تأملات مکرر قرار خواهد گرفت. ما در نقطه صفر یک گفت‌وگوی پررونق میان تحلیلگران یک انقلاب توحیدی ایستاده‌ایم و پیشاپیش، معترفیم که پرداخت ما، ممکن است در آینده و از دیدگاهی که چند دهه بعد به این نوشته می‌نگرد، خام و ناپخته به نظر برسد. از میان جنبه‌های انبوهی که در این ابرخطابه مطرح شدند، فی‌الحال، بر مفهوم «انقلابگرایی» تمرکز می‌کنیم و درحالیکه هنوز مشغول تأمل درباره ذهنیت ارجمند خطیب هستیم، فهم خود را از این مفهوم، به تناسب تأملات پیشین و حیطه تخصصی خود، از طریق تطبیق مطلب با میراث علم‌الاجتماع قاره‌ای که مفهوم اجتماعی و سیاسی «انقلاب» از آن برآمده است، تحلیل خواهیم کرد. این، یک تحلیل مقدماتی است. کاوش نظری در قضیه: ابرام و اصرار بر اینکه «انقلابیگری تنها راه پیشرفت و تحقق اهداف است»، موضع تکان‌دهنده‌ای است که ما را به یاد یک زمینه نظری سترگ در طول تاریخ اندیشه می‌اندازد. این موضع نظری، به «عظمت روح» تأکید دارد؛ برای همه شما اتفاق افتاده، مواقعی که حساب و کتاب متعارف نشان داده است که کاری شدنی نیست ولی شما بر آن تمرکز کردید و آن کار شد. ما در جریان رویدادهای پس از انقلاب و جنگ، این موارد را بسیار دیده‌ایم، چه در زندگی خود و چه در رویدادهای مختلف اجتماعی و سیاسی. این لحظات تاریخ را چگونه باید توضیح داد؟ عقلگرایان تجربی که خِرد را به چشم فروکاسته‌اند، از توضیح این لحظه‌های تاریخی که در آن، «عظمت روح» خود را بر دنیا تحمیل می‌کند، ناتوان‌اند. تجربه‌های متعدد تاریخی، اکثریت قریب به اتفاق متفکران سرنوشت‌ساز تاریخ بشر را متقاعد کرده است که اراده و «روحیه» انسانی، به ساحتی تعلق دارد که آن ساحت، متعالی‌تر از ساحت واقعیت تجربی است و تمرکز بر آن سطح از هستی، می‌تواند توان «انقلابی» بشر را بیدار کند و دنیای عینی و تجربی را به لرزه درآورد. کاوش دوم: این برتری و عظمت «ساحت روح» به ماهیت توحیدی «روح» مربوط است. تا زمانی که در سایه یک روحیه توحیدی انقلابی، گروهی از نوع انسان، خود را متعلق به یک روح خدایی می‌دانند، دارای اراده واحدی‌اند که فقط به کلیت معنادار هستی می‌اندیشند، نه هریک به منافع خودشان. در این حال، تمام ارکانی که چرخ مدینه انقلابی را به کار می‌اندازند، ساده و محکم و در چارچوب یک قاعده متعالی به چرخش درمی‌آیند. طرز کار و فکر حکومت انقلابی توحیدی کاملاً واضح بوده و منافع آن مبهم و متضاد نیست. سیاست، ساده و آشکار است و همه مردم، صرفنظر از زدوبندهای روشنفکری، آن را خوب درک می‌کنند. کاوش آخر: وقتی روشنفکر سودانگار و عملگرا، می‌کوشد تا واقعیات انسانی را به روشی درک کند که مهندسان، دنیای ماده را می‌فهمند، جامعه انقلابی را لااقل در میان اقشار متوسط شهری که مخاطبان وی هستند، از شکل می‌اندازد. وقتی این روحیه در کلانشهری مانند تهران، رو به غالب شدن بگذارد، روابط انسانی به سستی می‌گراید و روابط مادی جای آن را می‌گیرد. وقتی سودانگاری و عملگرایی فائق آمد، منافع خصوصی افراد محسوس می‌شوند، فرقه‌های مختلف ملت را شقه‌شقه می‌کنند و آنوقت است که «روحیه عمومی» لطمه می‌بیند و دیگر نمی‌تواند نقش تاریخ‌ساز خود را در پیشبرد با عظمت اجتماع به انجام برساند. وقتی جامعه انقلابی با روشنفکر به فساد کشیده شد، دیگر در هیچ امری اتفاق آرا حاصل نمی‌شود و اراده عمومی دیگر اراده همه نخواهد بود. اگر رابطه اجتماعی در تمام قلبها پاره‌پاره شود و منافع خصوصی زیور مقدس «افکار + عمومی» را به تن کنند، «عظمت روح» سکوت اختیار می‌کند. در این هنگام، احوال اجتماع، مثل کالبدی جسمانی است که روحی در آن وجود ندارد و همه افراد به علل پنهانی و بدون اینکه نفع «ملت» را در نظر بگیرند، رأی می‌دهند. شاید به این خاطر باشد که ابرخطابه 14 خرداد 95 در فضایی این مضامین بلند را با خود حمل می‌کند که شمار زیادی از شرکت‌کنندگان، از ایران و کشورهای اسلامی پیرامون، مهمان تهران شده‌اند. شاید... *-استادیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران منبع: صبح نو

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها