روزنامه شرق: مرگش آرام فرا رسید. ناگهان و راحت؛ پیش از آنکه فکرش را کنی؛ گرچه همه اقسام مرگها مرگاند و آدمی با پیکر خاکی خویش وداع میکند اما رفتنی آرام، آسان و با عزت فضیلتی است که بیشک در زمره عاقببخیری است و هر کسی را از آن نصیب نیست.
آیتالله هاشمیرفسنجانی با مرگی آرام جهان ناآرام ما را ترک کرد و رفت؛ انسانی که در زندگی نسبتا طولانی و پرفرازونشیبش البته مصداق «عاش سعیدا» بود و اینگونه جهان ما را بدرود گفت و مصداق «مات سعیدا» شد که برای اهل معرفت غبطهآور است. روزی که تیتر «حالا میتوانم راحت بمیرم» بر صفحه اول «شرق» ذیل عکس «آیتالله» نشست، باورمان نبود که در فاصله کوتاه چندماهه این سخن آیتالله عینیت پیدا کند و ما حیران هجرت او شویم و او مشعوف دیدار حق. چه تصادف عجیبی؛ آیتالله روزی دعوت حق را لبیک گفت که سالروز قتل دولتمرد محبوبش، امیرکبیر، بود؛ همان مردی که آیتالله در آغاز راه مبارزهاش کتابی در منش و روش او با نام «امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» نوشت؛ هم او که الگویش در مدیریت بود و آرزویش چونان امیرکبیر ساختن ایرانی آباد و آزاد بود.
در طول چند سال گذشته دیدارهای متفاوتی با آیتالله هاشمیرفسنجانی داشتم و هر بار وضعیت جسمی و ذهنی ایشان را ارزیابی میکردم. چالاکتر و فعالتر از بار پیش بود، اما حدود یک ماه گذشته که برای انجام مصاحبهای فرصت دیدار فراهم شد، با وجود اینکه همچنان ذهنش فعال بود، اما جسمش چندان یاری نمیکرد و گَرد پیری بر سيماي او ديده ميشد. پس از جلسه به برخی از دوستان گفتم آقای هاشمی تا حدودی دچار ضعف جسمی شدهاند، با این اوصاف، خبر مرگ او باوركردني نبود.
وقتی سیر حیات سیاسی، اجتماعی و مبارزات و فعالیتهای او را مینگریم و زیبایی و شکوه مرگش را به نظاره مینشینیم ناخودآگاه آرامشی را میبینیم که حیات و ممات این مرد بزرگ را در بر گرفته است؛ آرامشی که محصول ایمان به خدا و باور به روز جزا بود و بهچنان یقینی رسانده بودش که در هر حال او را آرام مییافتی. اینک بنابه پیشبینی خودش با آرامش و خیال راحت این جهان فانی را ترک، و به فرشتگان، به اولیا سلام گفت.
دیدگاه تان را بنویسید