جام جم آنلاین: او در بسیاری از سریالهای پرمخاطب و طنز تلویزیون در سالهای اخیر فعالیت داشته که از آن جمله میتوان به همسایهها، خوشنشینها، گاوصندوق، زن بابا، متهم گریخت، پشت کنکوری ها، کاکتوس و باجناقها اشاره کرد. او در نقشهای جدی هم خوش میدرخشد. از جمله ایفای نقش او در سریالهای ماندگاری مانند کیف انگلیسی، ولایت عشق، شلیک نهایی، سردار جنگل، مدرس و کلاه پهلوی. به همه اینها اگر فعالیتهایش در سینما و تئاتر را هم اضافه کنیم، به یک طومار میرسیم. گرجستانی آدمی شوخطبع است.
گفتوگو را با همین موضوع آغاز کردیم و در ادامه وقتی داشت از فعالیتهایش میگفت، یادآور شد خیلی تلاش کرده در دهه 40 به تیم ملی فوتبال برود، اما بنا به دلایلی که در این مصاحبه میخوانید نتوانسته است. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید. چرا اینقدر آدم شوخطبعی هستید؟ چون به این نتیجه رسیدهام. از کی به این نتیجه رسیدید؟ از موقعی که آدم به جایی میرسد که خودش را میشناسد. از وقتی خودم را شناختم، دور و بریهایم را دیدم، اطرافیانم را شناختم و جامعه را دیدم گفتم بهترین راه این است که هر مشکلی را با شوخطبعی برطرف کنم. در خانه هم مثل نقشهایتان شوخطبع هستید؟ شاید حتی بیشتر. چند فرزند دارید؟ ماشاءالله چهار دختر دارم و یک پسر. با همه آنها بگوبخند دارید و شوخی میکنید؟ بله، اگر نباشم اموراتم نمیگذرد. نوه هم دارید؟ شش تا. پس فکر کنم حسابی سربهسرشان میگذارید. آره. سعی میکنم با آنها ارتباط خوبی داشته باشم. وقتی شما را عصبانی میکنند چه میکنید؟ چون شما یک وجهه عصبانیت هم در نقشهایتان دارید. آره. با آن عصبانیت به نوعی بازی میکنم. عصبانی هستم، اما سعی میکنم شدیدتر نشود. بازی میکنم. به هر حال بچه هستند نباید
وحشت کنند. سعی میکنم به شیوه خوبی بگویم این کار را نکنید. چه چیزهایی مثلا شما را عصبانی میکند؟ مثلا بچه دوست دارد بالا و پایین بپرد. ما در مجتمع زندگی میکنیم. سعی میکنم هوای همسایه پایینی را هم داشته باشم. به نوههایم میگویم عزیز من پایینیها الان میگویند بالاییها دارند چه میکنند. طوری با آنها صحبت میکنم که زیاد مزاحمتی برای همسایهها ایجاد نکنند. شما کلی هم فیلم بازی کردید که به موضوع رعایت حقوق همسایه مربوط میشود. نقشآفرینی در این فیلمها باعث شکلگیری این نگاه شما شده است؟ نه ربطی ندارد. به هر حال نویسنده ایدهای نوشته و ما هم بازی کردهایم، اما همه ما جامعه را میشناسیم. شما جز بازیگری چه کار میکنید؟ هیچی. دیپلم گرفتم رفتم اداره تئاتر. هیچی بلد نیستم. اوقات فراغت چه کار میکنید؟ شکر خدا متن به من میدهند بخوانم. متن میخوانم، تلویزیون نگاه میکنم، سعی میکنم فیلمهای خوب نگاه کنم و سرگرم شوم. یک چیزهایی ذوقی است. کار دستی برای خودم درست میکنم. این ذوقی است. مثلا چیزی خریدم میخواهم شکل دیگری به آن بدهم. خنزر پنزرها را جفت و جور میکنم و چیزی درست میکنم تا شاید دلم خوش شود. ورزش هم
میکنید؟ آن موقع که دبیرستان بودم چهار سال تیم شاهین سابق بودم. خیلی کوبیدم بروم تیم ملی. رفقای من مثل همایون بهزادی و حمید شیرزادگان رفتند تیم ملی و من خیلی ناراحت بودم چرا نرفتم، ولی دیپلم که گرفتم حساب کردم باید کار کنم. ما زیاد دارا نبودیم. پدرم ندار بود. باید از پس مخارج زندگی برمیآمدم. آن موقع باشگاهها پول نمیدادند. مجبور شدم در آن دورانی که میکوبیدم بروم تیم ملی برم، پی کار باشم تا پول درآورم. این شد که ورزش را کنار گذاشتم. رفتم اداره تئاتر و استخدام شدم. پست شما چه بود؟ دفاع وسط بازی میکردم. پس حسابی قلم پا میشکستید؟ از خشونت خوشم نمیآمد. فورواردها مرا میزدند. یک بار با آرنج توی صورتم زدند. به این نتیجه رسیدم نزنی، تو را میزنند (میخندد) خوشحال شدیم با شما صحبت کردیم. پس حتما بنویسید خوشحال شدید (میخندد). امیدوارم امسال سال خوبی برای مردم باشد و دلشان خوش باشد. دلخوشی و شاد بودن خیلی خوب است.
دیدگاه تان را بنویسید