شلوغ بودن منبرکسی دلیل بر حق بودن او نیست/ ظرف میشورم، اما زن ذلیل نیستم/ گشت ارشاد برای مردها لازمتر است/ بزرگان حوزه از حضور من در خندوانه حمایت کردند/برخی اوقات یک میلیون پول منبر میدهند، گاهی یک ریال هم نمی دهند
چند وقت پیش رفته بودم برای روحانیون در قم سخنرانی کنم. به آنها گفتم باید یک عذرخواهی کنم و آن این است که ما چند نفر هستیم یک ذره معروف و مشهور شدیم یا چند تا از مسئولان هستند که روحانی هستند. عملکردهای بد ما به حساب همه شما نوشته میشود. مثلا در بحث درآمد بالاترین شهریه قم اگر طرف متأهل و سطح چهار باشد حدود یک میلیون تومان است در صورتی که من بعضی وقتها برخی از منبرها را که میروم گاهی جلسهای یک میلیون تومان به ما میدهند منتها در مرام خودم به هیچ وجه مجاز نمیدانم از قبل مبلغی تعیین کنم. گاهی هم برای بعضی از این جلسات هیچ چیزی ندادند و فقط گفتند: «حاج آقا ممنون. استفاده کردیم. خیلی خوب بود» و بعد هم آمدیم.
سرویس فرهنگی فردا: وضع فعلی جامعه عجیب است. بعضیها معتقدند جامعه ما به سمت بیدینی میرود و نسل جوان جامعه نابهنجار شده است . موارد روزهخواری، بالا رفتن آمارهای تلخ اجتماعی و... را هم به عنوان نشان درستی این حرفها میدانند. از آن طرف مردم و جوانها هر روز مشکلاتشان بیشتر از قبل میشود. عدهای حس میکنند هر روز آزادیهای بیشتری از آنها سلب میشود. در چنین شرایطی باید واکنش سایر گروههای مردم به آنها چه شکلی باشد؟ سازمانها و نهادهای مختلف چه کاری باید انجام دهد؟ باید مثل گذشته عمل کنند؟ کارهای قبلی مانند گشت ارشاد روی شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه تاثیر مثبت داشته؟ این موارد و کلی سوال دیگر، بهانه ما برای گفتگو با حاجآقا سرلک بود؛ گفتوگویی طولانی که در دفتر کلینیک خانواده سرچشمه انجام شد و چند ساعتی به طول انجامید.
فردا: الان برخی جوان ها به خاطر گشت ارشاد یا ممنوعیت های نظیر آن مدام حس می کنند در تنگنا قرار دارند. برای رضایت آنها چه باید کرد؟ حس میکنم فضاسازیای که برای جوانهای ما میشود این است که آنها یکسره در تنگنا و محدودیتهای نا بجا و بی جا هستند. این خیلی جدی است؛ مثلا در همین قصه تلگرام آن قدر فضای تبلیغاتی و پروپاگاندا سنگینی درست شده که طرف احساس میکند واقعا این محدودیت خیلی غیر قابل تحمل است. جوانهای فعلی زیاد میگویند حوصله چیزی را ندارند و من مطمئن هستم که روی این بی طاقتی کار میشود. البته حتما بخشی اش برمی گردد به مشکلات اقتصادی، معضل بیکاری، تأخیر در سن ازدواج و...، اما حتما یک بخش عمده اش هم به فضاسازیهای الکی برمی گردد. حقوق دو بخش دارد. اصل بحث همین است. یکسری حقوق، واقعی است، اما یکسری حقوق جعلی وجود دارد و حق تراشی میشود.
فردا: این را قبول دارید که بعضی وقت ها این حقوق واقعی به اشتباه سلب می شود؟ بله! دنیا دنیایی است که در آن ظالم و مظلوم وجود دارد. مهم این است که ما ظلم پذیر نباشیم. حتما کسانی هستند که تو در زندگی ات درجه یک هم باشی حقوق تو را تضییع می کنند. این افراد حتما هستند از جامعه و حکومت و مردم و رقیب و حسود بگیرید تا دشمن و امثال این حرف ها! ولی شما باید حقتان را پس بگیرید! فردا: برویم سراغ ماه رمضان، ما ماه مبارک را برخلاف سایر کشورهای اسلامی تلخ و غمگین برگزار نمی کنیم؟ سخت افزار و اپلیکیشن های شادی مان ضعیف است، یعنی برای مصیبت ها و مراسم غم و اینها خیلی خوب حرفه ای هستیم، اما شادی هایمان یا خوب نیستند یا به گناه منجر می شود. ما شادی هایمان را تمرین نکردیم و یک مشکل تاریخی ماست. گاهی اوقات هم شادی ها خیلی عرفانی و درونی تعریف کرده ایم. همان که قرآن می گوید «قل بفضل ا... و برحمته فبذلک فالیفرحوا». فردا: این نقد به خود شما روحانیون هم وارد است؟ بله. تصویری که از چهره مومنین است تصویر شادی نیست، یعنی این وجود دارد. فردا: به «خندوانه» که رفتید از هم صنف های خودتان کسی نگفت این برنامه در شأن روحانیت نیست؟ یک تعداد کمی این طور گفتند، ولی اکثرا تعریف کردند، حتی از بزرگان حوزه مثل مدیر حوزه علمیه وقت که آقای بوشهری بودند یا معاون تبلیغ حوزه تعریف کردند. حتی من شنیدم این برنامه را خود آقا هم دیده بودند. فردا: شما و چند روحانی دیگر فعالیت خوبی در رسانه ها دارید. همین باعث شده مورد نقد هم قرار بگیرید. از طرفی بعضی روحانیون کارهای خاص تری می کنند مثل حضور در استادیوم، یا زدن حرف های عجیب و... این کارها تا حدی مورد تائید است؟ روحانی باید نقش هدایتی اش را در فرمهایی که انتخاب میکند گم نکند. چون روحانی به معنای کسی است که انتخاب کرده کارشناسی دین باشد. او باید نظرات دینی را عمود و محور قرار دهد. بعضی از فرمها ما را از این محور دور میکند. وقتی راجع به محتوا حرف میزنیم یک استانداردی داریم یک معارفی وجود دارد که بر اساس آن معارف، خیلی از حرفها غلط میشود. به اسم دین، غیر دین را توضیح میدهیم و پوزیشنی هم که داریم معلوم است یک پوزیشن عامه پسند است که در آن باید حرفهای دلبرانه بزنیم. اگر مدیریتی نباشد، اینها باعث میشود فرد روحانی کم کم از جایگاه یک مبلغ و هدایتگر خارج شود. به قول یکی از مجریها آخوند باید بوی نعلین و بوی تسبیح بدهد.
فردا: خیلی از مواقع زدن این حرف های دلبرانه باعث می شود آدم هایی که در خواب هم نمی دیدیم نمازخوان شوند. آیا این اتفاق خوبی نیست؟ یادتان باشد جذب شدن حتما هدف نیست. جذب شدن به چه چیزی؟ اتفاقا ما فکر می کنیم یک جوان وقتی معتقد شود که تکلیف خیلی چیز مهمی نیست، خیلی خطرناک شده است. شما نمی توانید کسی را پیدا کنید فقط بد باشد، معدل هر چیزی خوبی و بدی اش را تعیین می کند. این خیلی چیز مهمی است من می گویم مجالسی که در آن محتوای استاندارد دینی ارائه نمی شود ضررش بیشتر از منفعتش است. اگر چه جمعیت زیادی داشته باشد! اصلا جمعیت ملاک نیست! شما از روی آدم ها به حق نرس، از حق به آدم ها برس. این که منبری شلوغ باشد معنایش این نیست که منبر حقی است یا اگر منبری خلوت بود منبر باطلی است. فردا: اهل تفریح هستید؟ چه تفریحاتی انجام میدهید؟ بهترین تفریح زندگیام این است که با خانوادهام مسافرت بروم و خودم هم رانندگی کنم. تفریحات روزانهام هم در خانه این است که گاهی ظرف بشویم، کمک خانم و خانواده کنم. با بچهها هم خیلی بازی میکنم. فوتبال و فوتبال دستی بازی میکنیم. فردا: به شما نمیگویند زن ذلیل؟ نه. در خانواده نسبتا آدم مقتدری هستم. مقتدر نه به معنای این که زور بگویم، ولی اگر بعد از مشورت و... نظری داشته باشم، همه همراهی میکنند از این جهت دوستان میدانند که در خانه نظرم تأمین میشود. فردا: مراکز عمومی با خانواده با لباس روحانیت میروید؟ بله. چون مردم یک ذره من را میشناسند، بدون لباس هم برای آنها آشنا هستم و دردسرش چند برابر میشود. این باعث شده اگر یک بازار ساده بخواهم بروم که به صورت طبیعی نیمساعت طول میکشد، یک ساعت و نیم طول میکشد. مردم حرف میزنند، مشورت میخواهند، عکس میگیرند و... گاهی اوقات خانواده پشیمان میشوند که با من بیرون آمدند و واقعا اذیت میشوند. فردا: تا به حال در فضای عمومی به عنوان یک روحانی به شما اعتراضی شده است؟ بله! خدا را شکر این چیزها را زود فراموش میکنم، اما خاطرههای شیرینش بیشتر در ذهنم میماند. مثلا چند وقت پیش در فرودگاه هواپیما تأخیر داشت. چند نفر مخصوصا کسی از جلوی من رد میشد چپ چپ به من نگاه کرد تکه انداخت من هم خیلی راحت به او گفتم چرا اینطوری نگاه میکنی مگر من هواپیما را خراب کردم. من هم مثل تو منتظر هستم که درست شود و برویم سوار شویم بنده خدا خندهاش گرفت. بعضی وقتها هم کلمات تند و زشتی که بعضیهایش جسارتهای غیراخلاقی بوده شنیدم، ولی خدا شاهد است آنقدر که احترام، محبت، تکریم و لطف دیدم اصلا قابل مقایسه نیست شاید مثلا یک هزارمش توهین و جسارت دیدم. فردا: نمیترسید که به شما حمله شود یا اذیتتان کنند؟ نه. چند ماه پیش که در مترو یک روحانی را با چاقو زده بودند، تصمیم گرفتم با مترو به خانه بروم. خیلی برایم عجیب بود که در واگنهای مترو چند نفر بلند شدند جایشان را به من بدهند. فکر کردم من را میشناسند، اما گفتند که برایشان آشنا نیستم. بهشان گفتم که دم شما گرم. شما به خاطر لباس من به من این احترام را میگذارید و این لباس هم لباس پیغمبر است. پیغمبر حتما از شما قدردانی میکند. فردا: یک سوال شخصی هم داریم. درآمد شما چقدر است؟ بیشترین پاکتی که گرفتید چقدر بوده؟ نجومی بوده است؟
چند وقت پیش رفته بودم برای روحانیون در قم سخنرانی کنم. به آنها گفتم باید یک عذرخواهی کنم و آن این است که ما چند نفر هستیم یک ذره معروف و مشهور شدیم یا چند تا از مسئولان هستند که روحانی هستند. عملکردهای بد ما به حساب همه شما نوشته میشود. مثلا در بحث درآمد بالاترین شهریه قم اگر طرف متأهل و سطح چهار باشد حدود یک میلیون تومان است در صورتی که من بعضی وقتها برخی از منبرها را که میروم گاهی جلسهای یک میلیون تومان به ما میدهند منتها در مرام خودم به هیچ وجه مجاز نمیدانم از قبل مبلغی تعیین کنم. گاهی هم برای بعضی از این جلسات هیچ چیزی ندادند و فقط گفتند: «حاج آقا ممنون. استفاده کردیم. خیلی خوب بود» و بعد هم آمدیم. فردا: حاج آقا در ایام مقارن ولادت حضرت امام حسن مجتبی هستیم نکته ای، توصیه ای دارید بفرمایید. در مورد کریم اهل بیت (ع) دو نکته مهم وجود دارد. اول این که با افرادی که اختلاف نظر یا مشکل داریم با دوستی صحبت کنیم. امام حسن (ع) وقتی توهین های آن فرد شامی تمام شد به جای مقابله و پاسخ دادن به او، پرسید که غذا خوردی؟ خسته ای؟ و... جامعه و مسئولان ما به چنین نگاه کریمانه ای احتیاج دارند. بخصوص در مواجهه با اعتراضات مردم. مردم مشکلات زیاد دارند و باید درک شوند، اما مسئولی که حاضر نیست از پشت میزش تکان بخورد این مشکلات را نمی فهمد. خلاصه شبهای قدر میشود این بیت که میگوید: «شهریارا با خدا کن آشتی/ گرچه جای آشتی نگذاشتی» در شبهای قدر به این فکر کنیم که خدا به ما چه داد، چه توقعی داشت و ما چه کارهایی کردیم. گذشته خود را مرور کنیم. ما مصداق آن شعری هستیم که میگفت: «خداوندا از آن روزی که ما را آفریدی، به غیر از معصیت چیزی ندیدی»، «خداوندا به حق هشت و چهارت/ ز ما بگذرشتر دیدی ندیدی» بدانید که اگر گذشته خود را مرور کنید میفهمید که باید دست تان به درگاه خدا دراز باشد. در این شرایط به مناجات روی میآورید و سعی میکنید بیشترین استفاده را کنید. یک توصیه دیگر هم دارم. شبهای قدر شبهای قرار است. شبهای انس با خود است. خودتان را مرور کنید. برای خودتان وصیت نامه بنویسید. اگر خودتان را خوب بشناسید دیگر میتوانید با خدا قول و قرار بگذارید.
دیدگاه تان را بنویسید