چرا نه به بدبینی و خوش بینی افراطی؟

کد خبر: 1353613

روزنامه «صبح نو» در گزارشی تحلیلی به تبیین بیانات رهبر‌انقلاب درباره مذاکره، بر اساس تجربه های گذشته و واقعیت های موجود پرداخته است و به این سوال پاسخ داده است که؛ چرا نه به بدبینی و خوش بینی افراطی؟

 چرا نه به بدبینی و خوش بینی افراطی؟

درحالی‌که بار دیگر فضای سیاسی کشور با خبرهای مربوط به گفت‌وگوهای هسته‌ای میان ایران و آمریکا داغ شده، رهبر انقلاب در سخنانی صریح و راهبردی، بار دیگر تأکید کردند که مسائل کشور نباید به نتیجه این مذاکرات گره بخورد. اشاره ایشان به گفت‌وگوهای عمان به‌عنوان یکی از ده‌ها مأموریت وزارت امور خارجه، هشداری است نسبت به تکرار تجربه‌ای تلخ در ماجرای برجام؛ تجربه‌ای که طی آن، بسیاری از امور کشور، از سرمایه‌گذاری گرفته تا سیاست‌گذاری اقتصادی، معطل «پیشرفت مذاکرات» ماند و در نهایت، با خروج آمریکا از توافق، خسارت‌های زیادی متوجه کشور شد.

با چنین نگاهی، لازم است پرونده مذاکرات هسته‌ای را نه با عینک سیاه دیدن و نه با خوش‌خیالی تمام، بلکه با رویکردی محاسبه‌گر و تحلیل‌محور بررسی کنیم. دور جدید مذاکرات - عمدتا به ‌صورت غیرمستقیم و با میانجی‌گری عمان - آغاز شده و هر دو طرف علائمی از تمایل به حل‌وفصل مسالمت‌آمیز نشان داده‌اند. بااین‌حال، تجربه‌های گذشته و واقعیات میدانی ایجاب می‌کند که نه دچار خوش‌بینی افراطی شویم و نه بدبینی فلج‌کننده. 

در شرایطی که مجددا بحث مذاکرات هسته‌ای میان ایران و آمریکا در کانون توجه محافل سیاسی و رسانه‌ای قرار گرفته، تأکیدات اخیر مقام معظم رهبری بر ضرورت واقع‌گرایی، پرهیز از شرطی‌سازی کشور و لزوم پیگیری مستمر در همه سطوح اجرایی و دیپلماتیک، چشم‌انداز دقیقی از مسیر صحیح در برخورد با این پرونده حساس ارائه می‌دهد.

تصویر مفهومی شطرنج ایران و آمریکا - مذاکرات تهران و واشنگتن همچون بازی شطرنجی پیچیده است که در آن هر حرکت با محاسبه دقیق پاسخ طرف مقابل همراه است. در شرایط کنونی، دو کشور در حال ارزیابی گام‌های یکدیگرند و نه میدان جنگ، بلکه صفحه شطرنج دیپلماسی محل رویارویی است. در شرایط کنونی، خوش‌بینی افراطی می‌تواند موجب نادیده گرفتن موانع جدی پیش‌رو شود و بدبینی افراطی نیز ممکن است فرصت‌های بالقوه برای کاهش تنش را از دید پنهان کند. در ادامه ابتدا به عواملی می‌پردازیم که نشان می‌دهند چرا نباید مذاکرات را از پیش شکست‌خورده دانست (پرهیز از بدبینی مفرط) و سپس به دلایل احتیاط در مقابل امیدواری بیش از حد (پرهیز از خوش‌بینی مفرط) اشاره خواهیم کرد.

عدم تمایل آمریکا (دولت ترامپ) به جنگ مستقیم با ایران

شواهد متعدد حاکی از آن است که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا علی‌رغم سیاست «فشار حداکثری» نمی‌خواهد ایالات متحده را درگیر یک جنگ پرهزینه و نامعلوم دیگر در خاورمیانه کند. ترامپ بارها تأکید کرده که خواهان حل مسأله ایران از طریق توافق است نه یک درگیری نظامی فاجعه‌بار . یک تحلیل مؤسسه آمریکایی تصریح می‌کند: «جنگ با ایران فقط خطر یک درگیری بی‌پایان دیگر را به همراه ندارد، بلکه می‌تواند کل دستور کار گسترده ترامپ را در داخل و خارج از کشور از بین ببرد.» به عبارت دیگر، رئیس‌جمهور آمریکا آگاه است که جنگ با ایران منابع آمریکا را مستهلک کرده و تمرکز واشنگتن را از اولویت‌های مهمی چون رقابت با چین و روسیه منحرف می‌کند. در همین راستا، در بحبوحه تلاش‌ها برای آغاز مذاکره، ترامپ لحن خود را تعدیل کرده و از لحن کاملا تهدیدآمیز فاصله گرفته است. او اخیرا تصریح کرده: «امیدوارم که بتوانیم به یک توافق صلح برسیم... ترجیح می‌دهم یک توافق صلح ببینم تا گزینه دیگر.»

چنین اظهاراتی نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور آمریکا حداقل در ظاهر به راه‌حل دیپلماتیک علاقه‌مند است و شخصا تمایلی به شروع جنگ جدید ندارد؛ چنان‌که ناظران این جملات ترامپ را «سخنان یک مذاکره‌کننده... که هنوز به ارزش دیپلماسی اعتقاد دارد» توصیف کرده‌اند. از منظر امنیتی - نظامی نیز کاخ سفید به خوبی می‌داند که حمله پیش‌دستانه به ایران می‌تواند نتیجه معکوس داشته باشد. تحلیلگران هشدار می‌دهند هرگونه اقدام نظامی احتمالا تهران را دقیقا به سمتی سوق خواهد داد که آمریکا مدعی است می‌خواهد جلوی آن را بگیرد: یعنی ساخت سلاح هسته‌ای.

ماهیت غیرنظامی برنامه هسته‌ای ایران و نبود انگیزه برای پنهان‌کاری

از منظر ایران، برنامه هسته‌ای اساسا با اهداف غیرنظامی و علمی پیش می‌رود و مقامات ایران پیوسته تأکید کرده‌اند که به دنبال سلاح اتمی نیستند. رهبران جمهوری اسلامی بر مبنای فتوای مذهبی رهبری، تولید و به‌کارگیری بمب اتمی را حرام دانسته‌اند. حتی در فضای مذاکرات جاری نیز همسویی ظاهری عجیبی شکل گرفته است: «آقای ترامپ هم اعلام کرد؛ تنها چیزی که من از ایران می‌خواهم این است که بمب هسته‌ای نداشته باشد. در ایران هم مقامات همیشه تأکید کرده‌اند ما بمب هسته‌ای نداریم، نمی‌خواهیم بسازیم و آماده‌ایم که این موضوع را کاملاً اثبات کنیم.»

این اشتراک موضع (عدم دستیابی ایران به سلاح اتمی) می‌تواند پایه‌ای برای تفاهم باشد. نماینده ویژه ترامپ (استیون ویتکاف) تأکید کرده که رئیس‌جمهور آمریکا نمی‌خواهد جنگی آغاز کند و «همه چیز می‌تواند با گفت‌وگو حل شود.» او حتی ابراز امیدواری کرده که برای مذاکره به تهران سفر کند. این تغییر لحن از سوی واشنگتن - هرچند ممکن است تاکتیکی باشد - نشان‌دهنده آن است که کاخ سفید حداقل آماده بررسی گزینه‌های دیپلماتیک است و از ادبیات گذشته که صرفا تهدید و فشار بود فاصله گرفته است. 

تعدیل فشارهای جناحی در سیاست داخلی ایران 

در ایران پس از انتخابات اخیر، دولت پزشکیان با شعار احیای دیپلماسی و بهبود روابط خارجی روی کار آمده و نشانه‌هایی بروز داده که آماده مذاکره «عزتمندانه» با غرب است. به نحوی که موضوع هسته‌ای گروگان دعواهای جناحی نشود. در گذشته، یکی از موانع جدی در مسیر دیپلماسی هسته‌ای، مخالفت‌ها و فشارهای سیاسی داخلی بوده است؛ اما اکنون با تغییر ترکیب قوه مجریه در تهران ، انتظار می‌رود صدای واحدتری از تهران به گوش برسد.

تجربه تاب‌آوری اقتصادی - اجتماعی ایران در برابر فشار حداکثری

کارزار «فشار حداکثری» دولت ترامپ در سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ آسیب‌های قابل‌توجهی به اقتصاد و معیشت ایران وارد کرد، اما در دستیابی به هدف نهایی خود - یعنی واداشتن ایران به تسلیم یا فروپاشی از درون - ناکام ماند. جامعه ایران نشان داد که علی‌رغم مشکلات، توان تحمل فشار خارجی را دارد و با سازوکارهایی نظیر افزایش تولید داخلی، تقویت تجارت منطقه‌ای و دور زدن تحریم‌ها، می‌تواند ضربه‌ها را تا حدی خنثی کند. این تاب‌آوری ایران پیام روشنی برای واشنگتن داشت: سیاست فشار خالص بدون ارائه مسیر دیپلماتیک مکمل، نتیجه دلخواه آمریکا را در بر ندارد. اکنون که ایران از دوران سخت فشار حداکثری عبور کرده و تا حدی خود را وفق داده، با فراغ بال بیشتری به میز مذاکره نگاه می‌کند و احساس اضطرار کمتری دارد. از زاویه‌ای دیگر، واشنگتن نیز دریافته است که ادامه وضعیت بن‌بست و تحریم نامحدود، بدون ارائه مشوق جدی، صرفاً به توسعه بیشتر برنامه هسته‌ای ایران منجر می‌شود. بنابراین هر دو سوی مذاکرات دلایل منطقی دارند که به جای افزایش تنش، مسیر چانه‌زنی را در پیش بگیرند.

ملاحظات منطقه‌ای: تغییر رویکرد کشورهای عربی خلیج فارس و نقش بازدارنده جنگ برای همه طرف‌ها

برخلاف دوره‌های قبل که برخی همسایگان عرب ایران (به‌ویژه عربستان سعودی) آشکارا از تقابل آمریکا با ایران حمایت می‌کردند، اکنون شاهد واقع‌گرایی بیشتری در منطقه هستیم. عربستان سعودی و امارات متحده عربی به این جمع‌بندی رسیده‌اند که تنش پایدار با ایران به نفع ثبات و توسعه آنها نیست. در سال ۲۰۲۳ با میانجی‌گری چین، تهران و ریاض پس از سال‌ها قطع رابطه، توافق ازسرگیری روابط دیپلماتیک را امضا کردند و فصل جدیدی از کاهش تنش را آغاز نمودند. دولت سعودی حتی از میزبانی عمان برای مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا استقبال کرد؛ وزارت خارجه عربستان سعودی در بیانیه‌ای رسمی اعلام کرد ریاض امیدوار است نتایج این مذاکرات «به حمایت از اقدامات مشترک برای تقویت امنیت، ثبات و صلح در منطقه و جهان منجر شود.»

این موضع نشان می‌دهد کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس اکنون حل‌وفصل مسالمت‌آمیز پرونده هسته‌ای ایران را بر رویارویی ترجیح می‌دهند، چراکه هرگونه درگیری در خلیج فارس مستقیما امنیت ملی و اقتصاد آنها (به ‌خصوص صادرات نفت) را تهدید می‌کند. امنیت تنگه هرمز به‌عنوان شریان انرژی جهان، نگرانی مشترک همه کشورهای منطقه است؛ حتی یک برخورد محدود نظامی در این آبراه می‌تواند قیمت نفت را به‌ شدت افزایش داده و اقتصاد جهانی را ملتهب کند.

حمایت ضمنی قدرت‌های شرقی (روسیه و چین) و نقش اروپا

در عرصه بین‌المللی نیز وضعیت به گونه‌ای است که انزوای ایران دشوارتر از گذشته شده و آمریکا برای فشار حداکثری تنها نیست. روسیه و چین اکنون بسیار بیش از سال ۲۰۱۵ به ایران نزدیک شده‌اند . روسیه به شریکی راهبردی برای تهران تبدیل شده و چین نیز علنا تحریم‌های آمریکا را نادیده گرفته و میلیون‌ها بشکه نفت از ایران خریداری می‌کند. در چنین فضایی، مسکو و پکن هرگونه ماجراجویی آمریکا علیه ایران را به منزله تقویت یک‌جانبه‌گرایی واشنگتن قلمداد کرده و احتمالا در مجامع جهانی با آن مخالفت خواهند کرد.

این دو کشور شاید مستقیماً در مذاکرات هسته‌ای حضور نداشته باشند، اما وزن ژئوپلیتیک‌ آنها به‌عنوان پشتوانه‌ای برای ایران عمل می‌کند که آمریکا را به گزینش مسیر گفت‌وگو تشویق نماید. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا که از آغاز، یکی از بانیان مذاکرات هسته‌ای بود، همچنان خواهان احیای نوعی توافق یا تفاهم با ایران است. اروپایی‌ها از یک سو نگران برنامه هسته‌ای ایران و احتمال رقابت تسلیحاتی در منطقه هستند و از سوی دیگر، پس از جنگ اوکراین به منابع انرژی ایران در میان‌مدت نیم‌نگاهی دارند. هرچند اعتماد میان تهران و تروئیکای اروپا (انگلیس، فرانسه، آلمان) نیز بر اثر خروج آمریکا از برجام آسیب دیده، اما اروپا همواره کوشیده میانجی‌گری کند و کانال‌های دیپلماتیک را باز نگه دارد. نقش مثبت عمان و قطر در میزبانی گفت‌وگوها و تبادل پیام‌ها نیز مورد حمایت اروپا و حتی ایالات متحده است و همین امر فرصتی هرچند شکننده برای دیپلماسی ایجاد کرده که شایسته بهره‌گیری است.

دلایل پرهیز از خوش‌بینی افراطی در مذاکرات هسته‌ای

با وجود نکات مثبتی که ذکر شد، اتخاذ رویکرد خوش‌بینانه مفرط نیز می‌تواند خطرناک باشد؛ چراکه موانع بزرگ و اختلافات عمیق میان ایران و آمریکا همچنان پابرجاست.

فعالیت گسترده و مخرب لابی اسرائیل و مخالفان سرسخت توافق

 یکی از جدی‌ترین عوامل تضعیف‌کننده دیپلماسی ایران و آمریکا، نفوذ و کارشکنی لابی‌های ضدایرانی در واشنگتن - به‌ویژه لابی اسرائیل - است. تجربه تاریخی نشان داده هر زمان ایران و آمریکا به تفاهم نزدیک شده‌اند، دولت اسرائیل و حامیان قدرتمند آن در کنگره آمریکا تمام توان خود را برای عقیم‌ساختن توافق به کار انداخته‌اند. در مقطع برجام ۲۰۱۵ بنیامین نتانیاهو (نخست‌وزیر اسرائیل) علنا در کنگره آمریکا علیه توافق سخنرانی و بعدها ترامپ را تشویق به خروج از آن کرد. اکنون نیز با شروع مذاکرات تازه، تندروهای تل‌آویو و لابی‌های همسو (نظیر کمیته روابط عمومی آمریکا - اسرائیل یا همان آیپک) به شدت فعال شده‌اند تا مانع هرگونه توافق شوند.

این شبکه نفوذ، خواسته‌های حداکثری و غیرواقع‌بینانه‌ای را تبلیغ می‌کند تا هرگونه نقطه اشتراک را ناممکن سازد. گزارش‌ها حاکی است همان نئو‌محافظه‌کارانی که آمریکا را به جنگ عراق کشاندند، اکنون نیز ایده حمله به ایران را ترویج می‌کنند و از طریق اندیشکده‌هایی مانند بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها (FDD) و مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک فشار می‌آورند. آنها مدعی‌اند شاید اکنون بهترین زمان برای اقدام نظامی باشد و از این طریق می‌کوشند مسیر توافق را منحرف سازند. این در حالی است که خود ترامپ می‌گوید خواهان توافق است نه درگیری.

****حضور چهره‌های تندرو ضد ایران در اطراف ترامپ

اگرچه خود ترامپ به لحاظ مشرب سیاسی گاه متمایل به معامله و خودنمایی از طریق توافق است، اما نباید فراموش کرد تیم مشاوران و اطرافیان او مملو از افرادی است که مواضع بسیار سختگیرانه علیه ایران دارند. در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، افرادی چون جان بولتون (مشاور امنیت ملی) و مایک پامپئو (وزیر خارجه) سیاست «فشار حداکثری» و حتی تغییر رژیم را دنبال می‌کردند. اکنون نیز در اطراف ترامپ، شخصیت‌هایی مانند استیون ویتکاف (فرستاده او در امور ایران) گرچه لحن دیپلماتیک اتخاذ کرده‌اند اما خطوط قرمز سختی را مطرح می‌کنند. برای نمونه، ویتکاف علاوه بر موضوع هسته‌ای، بحث محدودسازی برنامه موشکی ایران را نیز پیش کشیده که این خود زنگ خطری از نیت‌های بعدی تیم ترامپ است. رسانه‌های نزدیک به تندروها نیز فضای افکار عمومی آمریکا را چنین می‌سازند که هر توافقی باید شامل تغییر رفتار منطقه‌ای ایران و حذف توان موشکی آن باشد - خواسته‌هایی حداکثری که تهران بارها رد کرده است. در واقع، همان‌گونه که اشاره شد، «بسیاری از عناصر بانفوذ در داخل و خارج دولت [آمریکا] در حال مطالبه شرایطی هستند که معادل تسلیم کامل ایران است: توقف کامل غنی‌سازی، برچیدن برنامه هسته‌ای، قطع روابط با تمامی متحدان منطقه‌ای و تغییر اساسی سیاست خارجی.» روشن است که «هیچ دولتی در ایران نمی‌تواند چنین شروطی را بپذیرد.»  بنابراین حضور و نفوذ این جریان تندرو در اطراف ترامپ، یک سد جدی در برابر هرگونه تفاهم معقول ایجاد می‌کند. هر لحظه ممکن است با کوچک‌ترین امتیازدهی آمریکا به ایران، این افراد ترامپ را به «ضعف در برابر ایران» متهم کنند و او را از ادامه مسیر بازدارند.  تا زمانی که این چهره‌های ضدایرانی سایه خود را بر تیم ترامپ گسترانده‌اند، نمی‌توان با خوش‌بینی کامل به نتیجه مذاکرات نگریست.

خطوط قرمز ایران در مورد بازرسی‌های سرزده و توان موشکی

از سوی ایران، اگرچه اراده گفت‌وگو وجود دارد، اما تهران هرگز از اصول و خطوط امنیت ملی خود عدول نخواهد کرد. دو موضوع مشخص که همواره خط قرمز ایران بوده‌اند عبارت‌اند از: الف) میزان و گستره بازرسی‌های هسته‌ای؛ ب) توانایی موشکی و نظامی متعارف ایران. در خصوص بازرسی‌ها، ایران پروتکل الحاقی را ذیل برجام به‌طور موقت اجرا می‌کرد که نظارت‌های بسیار فراگیر آژانس را شامل می‌شد. اما پس از خروج آمریکا از توافق، این همکاری فراتر از پادمان متوقف شد. اکنون اگر آمریکا خواهان هرگونه توافق پایدار است، احتمالا بازگشت نظارت‌های گسترده را مطالبه خواهد کرد؛ حال آنکه ایران تأکید دارد تنها در چارچوب قوانین بین‌المللی (و با رفع کامل تحریم‌ها) حاضر به افزایش نظارت‌هاست و اجازه «بازرسی فراتر از حد» و دسترسی به اماکن نظامی حساس را نخواهد داد. خاطره بد ایران از پرونده‌های ادعایی گذشته (مثل داستان سایت‌های مشکوک) موجب شده تهران به شدت نسبت به سوءاستفاده‌های اطلاعاتی احتمالی از بازرسی‌ها بدبین باشد. این اختلاف نظر بر سر حدود بازرسی، می‌تواند در مراحل نهایی مذاکرات گره سختی بیندازد. در مورد برنامه موشکی نیز موضع ایران کاملا روشن است: توان موشکی بخشی غیرقابل تفکیک از قدرت بازدارندگی و دفاعی کشور است و درباره آن مذاکره‌ای نخواهد کرد. رهبر انقلاب تصریح کرده‌اند که مذاکره بر سر مسائل دفاعی خط قرمز است.

همین واقعیت ساده به آن معناست که هرگونه امید واهی در غرب مبنی بر گنجاندن برنامه موشکی ایران در یک توافق، از سوی تهران به شکست منجر خواهد شد. در بهترین حالت، ایران حاضر به گفت‌وگو درباره برخی شفاف‌سازی‌های فنی (مثلا عدم نصب کلاهک هسته‌ای روی موشک‌ها) یا توافقات منطقه‌ای جداگانه (مانند عدم تجاوز) است، اما تحدید کمی و کیفی موشک‌ها را خط قرمز می‌داند. جمع کردن این خواسته متضاد کار ساده‌ای نخواهد بود و لذا خوش‌بینی بیش از حد جایز نیست.

مدل متفاوت ایران در پیشنهاد توافق مرحله‌ای در برابر رویکرد آمریکا

بر اساس گزارش‌ها، ایران و آمریکا حتی در شکل کلی توافق نیز دیدگاه‌های متفاوتی دارند. تهران به دلیل بی‌اعتمادی عمیق به واشنگتن (که در بخش بعد توضیح داده می‌شود) تمایل دارد هرگونه گشایش به ‌صورت گام‌به‌گام و مرحله‌ای باشد تا بتواند پایبندی طرف مقابل را راستی‌آزمایی کند. برای مثال، گمانه‌زنی شده که ایران ممکن است ابتدا یک توافق موقت محدود را بپذیرد که در آن مثلا غنی‌سازی ۶۰ درصد خود را در ازای آزادسازی برخی پول‌های بلوکه ‌شده یا رفع بخشی از تحریم‌ها متوقف کند و سپس در مراحل بعدی به سمت توافق جامع‌تر حرکت شود . اما در سوی مقابل، دولت ترامپ ممکن است خواهان یک توافق بزرگ یک‌جایی باشد تا آن را یک پیروزی تمام‌عیار جلوه دهد. هرچند برخی علائم حاکی است که خود ترامپ احتمال یک توافق موقت را رد نکرده و گفته شاید توافق متفاوت و قوی‌تری با ایران داشته باشیم.

اما مشخص نیست تعریف او از توافق «قوی‌تر» چیست. اگر منظور او مجموعه امتیازات حداکثری از ایران باشد (همان‌گونه که اطرافیانش مطرح می‌کنند) قطعا ایران تن به آن نخواهد داد. به هر روی، اختلاف درباره فرآیند مذاکرات و گام‌بندی اقدامات می‌تواند مشکل‌آفرین باشد. نمونه کوچکی از این اختلاف را در همین آغاز کار دیدیم: آمریکا خواهان مذاکره مستقیم فوری بود، ولی ایران ابتدا تنها گفت‌وگوی غیرمستقیم را پذیرفت تا حسن نیت طرف مقابل را بیازماید.

عدم اعتماد ایران به وعده‌های آمریکا بر اساس تجربه خروج از برجام

شاید بنیادی‌ترین عامل بدبینی تهران، خاطره تلخ بدعهدی آمریکا در برجام باشد. ایران در سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ به اذعان ۱۵ گزارش پیاپی آژانس انرژی اتمی، به‌طور کامل به تعهدات برجامی خود عمل کرد. اما دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ بدون هیچ دلیل حقوقی معتبر، به ‌صورت یک‌جانبه از توافق خارج شد و تحریم‌های فلج‌کننده را بازگرداند. این اقدام ضربه عظیمی به اعتماد ایرانیان وارد ساخت. در نگاه تصمیم‌گیران تهران، آمریکا ثابت کرد که امضای رئیس‌جمهورش حتی پای یک قطعنامه شورای امنیت (قطعنامه ۲۲۳۱) هم اعتبار ندارد و هر لحظه ممکن است با تغییر دولت، تعهدات بین‌المللی‌اش را نقض کند. جامعه ایرانی نیز این رخداد را به چشم دید و اکنون همین سابقه باعث شده ایران در مذاکرات جدید بسیار محتاط و سختگیر باشد.

به بیان دیگر، ایران دیگر به صرف قول و امضای آمریکا اکتفا نخواهد کرد و خواهان سازوکارهای تضمین‌کننده است. از جمله شروطی که مقامات ایران مطرح کرده‌اند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: ارائه تضمین حقوقی و سیاسی مبنی بر عدم خروج مجدد آمریکا از توافق در آینده؛ وجود یک مکانیزم راستی‌آزمایی مرحله‌ای برای رفع تحریم‌ها (تا ایران اقداماتش را متناسب با عمل طرف مقابل انجام دهد)؛ پیش‌بینی غرامت در صورت نقض عهد دوباره آمریکا و نقش‌آفرینی سازمان ملل یا قدرت‌های دیگر در تضمین اجرای تعهدات آمریکا. بااین‌حال، دستیابی به چنین تضمین‌هایی به ‌شدت دشوار است. رئیس‌جمهور آمریکا قادر نیست رئیس‌جمهور بعدی را به رعایت توافق ملزم کند مگر با تصویب در سنا (که آن هم مستلزم همراهی مخالفان سرسخت ایران در کنگره است، امری بعید) اروپایی‌ها نیز در عمل نشان دادند که در برابر تحریم‌های ثانویه آمریکا ناتوان‌اند و تلاش‌هایی چون سازوکار اینستکس عملاً بی‌اثر بود. بنابراین یک شکاف عمیق روان‌شناسی اجتماعی - سیاسی بین دو کشور شکل گرفته: ایران اعتمادش را به آمریکا از دست داده و جامعه آمریکا نیز ایران را متهم می‌کنند که از مذاکرات قبلی فقط امتیاز اقتصادی گرفت و برنامه موشکی‌اش را توسعه داد. رفع این بی‌اعتمادی متقابل زمان‌بر خواهد بود. بدین ترتیب، حتی در بهترین حالت یعنی حسن نیت دو دولت، باز هم باید انتظار داشت مذاکرات بسیار پیچیده و طولانی شود و هر دو طرف برای اعطای امتیاز اصلی مردد باشند.

موضوعات فنی حساس

سطح غنی‌سازی ایران و مواد انباشته‌شده، سانتریفیوژهای پیشرفته و...: هر توافق جدیدی مستلزم آن خواهد بود که برنامه هسته‌ای ایران به نحوی مهار یا محدود شود. اکنون که ایران در واکنش به خروج آمریکا، قیود برجامی را کنار گذاشته، چالش‌های فنی تازه‌ای پدید آمده است: ایران ذخایر قابل ملاحظه‌ای اورانیوم غنی ‌شده با خلوص ۲۰ درصد و حتی ۶۰ درصد در اختیار دارد؛ سانتریفیوژهای مدرن IR-6 و IR-4 را در حجم بالا نصب کرده و دانش فنی‌اش نیز نسبت به ۲۰۱۵ افزایش یافته است. از دید غرب، این پیشرفت‌ها زمان گریز هسته‌ای ایران را به‌ شدت کاهش داده و باید بخشی از آن معکوس شود. اما از دید ایران، عقب‌نشینی از دستاوردهای هسته‌ای که در پاسخ به نقض عهد آمریکا حاصل شده، بدون دریافت امتیاز متناظر منطقی نیست. 

اکنون پرسش دشوار این است که با مواد غنی‌شده و ماشین‌آلات اضافه ایران چه باید کرد؟ در برجام ۲۰۱۵، تهران پذیرفت مازاد اورانیوم خود را به خارج بفرستد و سانتریفیوژهای اضافه را مهروموم کند؛ اما این‌بار به سبب بی‌اعتمادی، احتمالا حاضر به خروج ذخایر اتمی‌اش از کشور نخواهد بود مگر آنکه آمریکا رفع تحریم‌ها را کاملا انجام ‌شده و برگشت‌ناپذیر نشان دهد.

مطالبات ایران برای رفع واقعی تحریم‌ها و چالش‌های اجرایی آن

از منظر تهران، معیار موفقیت هر توافقی برخورداری عملی ایران از منافع اقتصادی آن است. در برجام ۲۰۱۵، اگرچه روی کاغذ تحریم‌های مرتبط هسته‌ای رفع شد، اما بسیاری از شرکت‌های خارجی به دلیل ترس از برگشت تحریم‌ها یا فشارهای آمریکا از معامله با ایران خودداری کردند و اقتصاد ایران بهره کافی نبرد. این‌بار ایران می‌خواهد مطمئن شود که رفع تحریم‌ها واقعی و ملموس باشد. به‌عنوان مثال، تهران احتمالا خواهد خواست که بتواند به سرعت صادرات نفت خود را به سطح قبل از تحریم برساند، درآمدهای نفتی را آزادانه به کشور منتقل کند، به شبکه بانکی بین‌المللی (سوئیفت) دسترسی داشته باشد و سرمایه‌گذاری خارجی در بخش‌های نفت و گاز و صنعت انجام شود. اما ایالات متحده حتی اگر یک توافق جدید امضا کند.

استمرار تنش‌های منطقه‌ای علی‌رغم مذاکرات 

هرچند در بخش قبل گفتیم کشورهای عربی از مذاکرات استقبال کرده‌اند، اما نباید فراموش کرد که اسرائیل عملا در وضعیت جنگ غیرمستقیم با ایران به ‌سر می‌برد. رویدادهای سال ۲۰۲۴ این حقیقت را آشکارتر ساخت. اسرائیل و ایران وارد مرحله بی‌سابقه‌ای از رویارویی شدند. در چنین فضایی، حتی اگر مذاکرات هسته‌ای در مسقط جریان داشته باشد، هر لحظه ممکن است یک رخداد میدانی - مثلا درگیری در سوریه، عراق یا حمله خرابکارانه به تأسیسات هسته‌ای ایران - گفت‌وگوها را از ریل خارج کند. اسرائیل احتمالا از اقدامات پنهان برای تخریب مذاکرات فروگذار نخواهد کرد؛ چه از طریق حملات سایبری و خرابکاری در سایت‌های ایران، چه ترور دانشمندان (مانند آنچه در دوره‌های قبل انجام داد) و چه تحریک آمریکا با اطلاعات اغراق‌آمیز از فعالیت‌های ایران. اما از سوی دیگر همین وضعیت ممکن است دولت تندروی نتانیاهو را تحریک کند برای خروج از انزوا، اقدامی ماجراجویانه علیه ایران ترتیب دهد تا انسجام داخلی را بازیابد. این سناریو سابقه تاریخی دارد (مثلا حمله اسرائیل به رآکتور عراق در بحبوحه مشکلات داخلی بگین) 

درعین‌حال، هرگونه توافقی - چه کوچک چه بزرگ - تنها زمانی شانس دوام دارد که نگرانی‌های حداقلی هر دو طرف را برطرف کند: تضمین‌هایی به ایران بابت بهره‌مندی اقتصادی داده شود و در مقابل، اطمینان حاصل شود برنامه هسته‌ای ایران صلح‌آمیز باقی خواهد ماند. اعتمادسازی تدریجی کلید موفقیت است؛ چراکه همان‌طور که دیدیم، بی‌اعتمادی بزرگ‌ترین مانع در این مسیر است. به‌طور خلاصه، نه باید با بدبینی مطلق، مذاکره را بیهوده دانست و درهایDiplomacy  را بست و نه با خوش‌بینی افراطی، از سختی کار غافل شد. ایران و آمریکا در یک مقطع حساس تاریخی قرار گرفته‌اند.

صبح نو

۰

دیدگاه تان را بنویسید