جناب خوئینی‌ها! قدری هم شجاعت داشته باشید

کد خبر: 1003494

«موسوی خوئینی‌ها» شجاعت پذیرش اعمال خود در چهل سال بعد انقلاب را ندارد و ناجوانمردانه همه آنها را به اراده عالی نظام اسلامی نسبت داده است.

جناب خوئینی‌ها! قدری هم شجاعت داشته باشید
خبرگزاری مهر: داود مهدوی زادگان: نامه سرگشاده آقای موسوی خوئینی‌ها خطاب به ولی فقیه نظام اسلامی از سویی خوشحال کننده است و از سوی دیگر تاسف‌بار. او یکی از هدایت گران جریانی است که همواره هزینه انقلاب را بدون توجیه عقلانی بالا برده بی آنکه مسئولیت کارشان را بپذیرند بلکه همیشه مسئولیت این هزینه ها را بر دوش اراده عالی نظام می گذارد.

چه هزینه هایی که در دهه شصت به نام «خط امام» بر انقلاب و امام تحمیل کردند و چه هزینه های سنگین اقتصادی و اجتماعی که در سه دهه اخیر به نام «اصلاحات» بر مردم و رهبری بار کردند. خوئینی‌ها با حضوری نا پیدا در تمام بالا رفتن هزینه های انقلاب و نظام نقش اساسی داشته است. حادثه کوی دانشگاه در سال ۷۸ که جرقه آن با تعطیلی روزنامه سلام شروع شد و فتنه ۸۸ نمونه بارز آن است. در تمام این مدت، بویژه در سه دهه اخیر، خوئینی‌ها همواره کوشیده است که هدایت گرِ در سایه باقی بماند و کمتر در مراء و منظر مردم باشد. البته این رویه، کار را بر انقلاب و نظام دشوار کرده بود. اما ظاهراً حیات سیاسیِ در سایه برای امثال خوئینی‌ها دشوارتر و نا امید کننده تر شده است که این‌چنین با نوشتن نامه سرگشاده پایان آن را اعلام می کند.

این خروج وی از سایه و خفای سیاسی خوشحال کننده است. اما وجه تاسف‌بار آن، در این است که خوئینی‌ها شجاعت پذیرش اعمال خود در چهل سال بعد انقلاب را ندارد بلکه ناجوانمردانه همه آنها را به اراده عالی نظام اسلامی نسبت داده است. محتوای نامه سر گشاده خوئینی‌ها چیزی بیش از این نیست و از هرگونه محتوای معرفتی به دور است. این نامه آغاز پایانِ یک تندرو به ظاهر انقلابی دهه شصتی و تجدیدنظر خواه بعد امام(ره) است. به همین خاطر، پرداختن به نامه سرگشاده خوئینی‌ها فقط از جهت بیان چهره واقعی نویسنده آن ارزش دارد و بس. پرداخت اجمالی را از همین جمله پایانی وی که گفته «پس همگان تسلیم امر محتوم و مشیّت الهی خواهیم بود، ان‌شاءالله»؛ آغاز می کنم.

جناب خوئینی‌ها

اینطور نیست که همگان تسلیم مشیت الهی باشند بلکه برخی ها تسلیم مشیت شیطان و طاغوت هستند. مشیت و خواست الهی از بندگانش این نیست که با عوام فریبی و دروغ خودشان را بی تقصیر بخوانند و خداجویان مخلص را مقصر جلوه دهند.

عمری را آشکار و پنهان در عالی ترین سطوح مدیریتی و سیاستگذاری و مشاوره و خط مشی دهی حضور فعال داشته باشد، ولی به رو خود نیاورد و چونان غریبه ای که در تمام این سال‌ها بیرون از گود ایستاده است و خود را خیر خواه جلوه نماید. این چنین فریبکاری و دو رویی مشیت الهی نیست و باور کردنش، ابلهی است.

خواست خدا این نیست که بارِ گناهانتان را بر عهده دیگری بیاندازید و چونان انسانی معصوم سخن بگویید؛ تو گویی دامنت از هر گناهی پاک مانده است و کارنامه اعمالت چون فجر صادق می درخشد. خود تنزیهی چندِش آور این است که چهل سال در متن برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها و تصمیم سازی ها و حوادث فتنه انگیز اثر گذار باشی ولی بگویی"این آمدن ها و رفتن ها خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست"! اینجا ست که آشکارا واژه تقدیر به بازی گرفته می شود و به سپر کارنامه سیاسی چهل ساله تبدیل می گردد و رندانه خود را بی گناه جلوه می دهی و این هم فریبی روی فریب دیگراست.

ای که خود را در چارچوب اراده عالی بی اختیار می دانی، بر مردم فاش بگو که در این چهل سال، کدام آمدن و رفتن هایت داخل چارچوب اراده عالی بوده است؟ اگر شمردن آنها برایت سخت است، آیا باید رهبری و هدایت تسخیر لانه جاسوسی را داخل چارچوب اراده عالی قرار داد یا خارج آن؟ همچنین حمایت از نفاق جریان قائم مقامی یا فتنه های کوی دانشگاه ( ۷۸ ) و سال ۸۸ را؟ آیا اینگونه حمایت ها هم در چارچوب اراده عالی بوده است!؟

ای کسی که می گویی از همه مسموعات و مشاهدات و گزارش ها و تحلیل ها با خبری و هر صبح و شام در کوچه و پس کوچه های جردن به پایین پرسه می زنی، فاش و آشکار بگو، آیا در ذهن و زبان مردم درباره تو هم سخنی هست یا فقط درباره نظامی که پرچم اسلام معرفش است، سخن می گویند؟ یعنی تو، در این چهل سال هیچکاره بودی و کنار گود نشسته بودی!؟

یعنی می خواهید بگویید که در این چهل سال، فقط تاریخ نویس بودید و نه تاریخ گردان!؟ در این صورت، چگونه با قاضی شارع بودنت در دهه شصت می توان کنار آمد. چه ناستودنی و نا جوانمردی است که یک خود خوانده خط امامی دردها و رنج های مردم را چونان ابزاری برای فشار بر نظام و اراده عالی تا مرز تسلیم شدن بکار برد.

جناب خوئینی‌ها

شما حتی به قدر نیش زنبور هم شجاعت نیش زدن به کارنامه سیاسی معوج چهل ساله خود را ندارید. ولی تیغ بر میراث امام خمینی (ره) میکشی!؟ این تیغ کشیدن ها دور از انتظار نیست. چون سه دهه است که با عَلَم اصلاحات، گام به گام از میراث امام فاصله گرفتید. نام خمینی (ره) آنچنان بر گوش شما سنگینی می کند که راه جفا با میراث دار راستینش را پیش کشیده اید.

تداوم سنت سیاسی ولایت، آنچنان به خشمت آورده که از روی کین و غضب، اراده عالی نظام را به ضرورت تجدید نظر از اصل و اساس انقلاب و نظام اسلامی فرا می خوانید. درد شما، نه صرفاً آن اراده عالی که خود میراث امام خمینی (ره) است که پرچم آن با افتخار و سرافرازانه در سراسر جهان در حال اهتزاز است؛ شجاعت همین اندازه سر بلند کردن را هم ندارید تا این افتخار را مشاهده کنید که اگر می داشتید، طور دیگر نامه می نوشتید.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها