فلاش‌بک؛ راز‌های یک دعوای قدیمی/ عبدی و زیباکلام جنگ را از کجا آغاز کردند؟ / حامیان هاشمی و چپ‌های رادیکال چرا به نبرد با هم رفته اند؟

کد خبر: 1005403

در شرایط کنونی که دولت حسن روحانی با ناکامی شدید آرام‌آرام به کار خود پایان می‌دهد و زمزمه حذف جریان نزدیک به هاشمی از صحنه سیاسی به گوش می‌رسد، جناح چپ اصلاح‌طلب که از قضا طیف تندرویی هم محسوب می‌شود، نیم‌نگاهی به ورود به قدرت دارند و کارگزارانی‌ها هم با دانستن این موضوع در مقاطع مختلف علیه آنها می‌تازند.

فلاش‌بک؛ راز‌های یک دعوای قدیمی/ عبدی و زیباکلام جنگ را از کجا آغاز کردند؟ / حامیان هاشمی و چپ‌های رادیکال چرا به نبرد با هم رفته اند؟
گروه سیاسی فردا: اخیرا صادق زیباکلام در گفتگو با روزنامه حزب کارگزاران به‌تندی علیه سعید حجاریان و عباس عبدی تاخته و گفته است: «حزب توده ۷۰سال پیش فرهنگ برچسب زنی و انگ‌زدن به مخالفان خود را وارد این کشور کرد، امروزه برخی از اصلاح‌طلبان نیز همچنان وامدار این فرهنگ هستند... ادبیات به‌کار گرفته‌شده توسط حزب توده به چریک‌های فدایی خلق و بعد به سازمان مجاهدین خلق رسید اکنون نیز آقایان عبدی و حجاریان به‌جای پاسخ به اصل انتقادها، فرد منتقد را مزدور وابسته و مرتجع می‌خوانند».
زیباکلام که یکی از مدافعان سفت‌وسخت هاشمی رفسنجانی است در مقاطع مختلف و در جدال‌های متعدد سمت هاشمی ایستاده است؛ تا حدی که او سال گذشته در مصاحبه‌ای گفته بود که «آقای هاشمی رفسنجانی را بسیار دوست داشتم و تأثیرات مهمی از ایشان گرفتم». او گرچه در موضوعات روز گاهی به نیرو‌های کارگزاران هم انتقاد می‌کند، اما هیچگاه در ابعاد کلان سیاست‌های هاشمی را مورد انتقاد قرار نداده است و می‌دانیم که سیاست‌ورزی حزب کارگزاران سازندگی هم از هاشمی رفسنجانی منبعث است و شاید بتوان تاختن‌های او به موسوی‌خوئینی‌ها و سپس عبدی و حجاریان را در همین گزاره تحلیل کرد.
اختلاف موسوی‌خوئینی‌ها و هاشمی رفسنجانی و متعاقبش جدال‌های طرفدران آن دو مربوط به امروز نیست و ریشه‌ای طولانی دارد؛ خاصه در دهه ۷۰ که دو طیف راست و چپ بیش از پیش در عرصه سیاسی با نماد‌های فکری و رفتاری خود بروز و ظهور کردند. در آن مقطع چپ‌های خط امامی که بعد‌ها با نام اصلاح‌طلبان شناسایی شدند سیاست‌های اقتصادی دولت هاشمی را به‌شدت محکوم می‌کردند و حتی از لحاظ سیاسی هم او را متهم به سرکوب مخالفان می‌کردند که بی‌تردید یکی از شاخص‌ترین نیرو‌های چپ‌گرای اسلامی موسوی‌خوئینی‌ها بود. این طیف از نظر حامیان هاشمی در حقیقت همان افرادی بودند که در ابتدای انقلاب با رویکرد‌های تند با مخالفان برخورد می‌کردند و حتی منتقدانی مانند زیباکلام تسخیر سفارت را ناشی از رویکرد آن‌ها می‌دانند که بازهم در این میان موسوی‌خوئینی‌ها یکی از مهم‌ترین عوامل تخسیر سفارت شناخته می‌شود.
نیرو‌های چپ تا جایی وارد مناقشه با هاشمی شدند که مهم‌ترین سیاست انتخاباتی ایشان در انتخابات دوم خرداد ۷۶ نفی دولت هاشمی بود و برخی حتی می‌گویند خاتمی با رأی سلبی به هاشمی و نه رأی ایجابی رئیس‌جمهور شد. چنین سیاستی در انتخابات مجلس ششم به اوج خود رسید؛ زمانی که هاشمی در انتخابات نامزد شد و چپ‌ها این‌بار با تمام قوا به او حمله کردند که گزارش‌ها، مصاحبه‌ها و مقالات متعدد از تندترین واکنش نیرو‌های چپ‌گرا علیه هاشمی بود. فعالان سیاسی مقالات آتشین روزنامه‌های وقت را در مخالفت با هاشمی فراموش نمی‌کنند.
گرچه هاشمی در سال ۸۸ و به دلیل مناقشاتی که در پی انتخابات ریاست‌جمهوری به وجود آمد به نیرو‌های چپ‌گرا یا همان اصلاح‌طلبان نزدیک شد، اما این واقعیت انکارناپذیر است که ناراحتی اصلاح‌طلبان از او و نیرو‌های کارگزاران و بالعکس ناراحتی حامیان هاشمی از چپ‌گرا‌ها باقی مانده بود. مجموعه اصلاح‌طلب‌ها که دیگر هاشمی هم جزو آن‌ها محسوب می‌شود به‌دلیل منافع مشترک همدیگر را تحمل می‌کردند، اما اختلافات ریشه‌دار آن‌ها در بزنگاه‌های مختلف خودنمایی می‌کرد. نمونه بارز آن خاطره‌ای است که هاشمی رفسنجانی درباره موسوی خوئینی‌ها ذکر کرده است: «آقای موسوی خویینی‌ها آمد... از رهبری رنجیده، به‌خاطر اینکه ایشان را رئیس قوه قضائیه نکرده است. گفتم آیت‌الله خامنه‌ای مایل‌اند در دفتر خودشان کاری به ایشان واگذار نمایند؛ نپذیرفت؛ و گفت: بنا دارد با انتخابات میان دوره‌ای به مجلس برود. پیشنهاد همکاری با نهاد ریاست‌جمهوری را هم دادم. گفت: اگر بنا باشد کاری را بپذیرد، این را می‌پذیرد».
این خاطره به موسوی‌خوئینی‌ها بسیار سنگین آمد و باعث شد که او بعد از فوت هاشمی درباره این خاطره بگوید: «در هر دو مورد، ایشان را تخطئه می‌کنم. اگرچه توصیه شده است که أُذکروا موتاکم بالخیر (از مرده‌های‌تان به نیکی یاد کنید) همین اندازه می‌گویم که اگر دیگر خاطرات ایشان تا این اندازه بی‌دقت باشد، در استفاده از آن‌ها همواره باید جانب احتیاط را در پیش گرفت».
ناراحتی خوئینی‌ها از هاشمی محدود به این پاسخ نشد تا در گفت‌وگویی با خبرگزاری دولت (ایرنا) بگوید: «اگر آقای هاشمی، معتقد بود کاری باید انجام شود، دیگر هیچ مانعی را بر سر راه نمی‌پذیرفت؛ ایشان معتقد بود، برای راه‌افتادن کار می‌شود قانون را دور زد، معتقد بود افراد و گروه‌های مزاحم را باید از سر راه بر داشت. اصلا برایش مهم نبود که قانونی است یا غیرقانونی، حقی از بین می‌رود یا نه... ایشان می‌رفت در نمازجمعه، علیه روزنامه سلام حرف می‌زد. سلام تنها یک تریبون بود در مقابل تریبون‌های متعددی که ایشان به عنوان رئیس جمهور در اختیار داشت. هم تریبون دولت را داشت، هم رادیو تلویزیون را داشت و هم نماز جمعه را داشت، همه را داشت. یک روزنامه سلام مگر چه‌قدر تیراژ داشت و چه کار عجیب و غریبی می‌توانست بکند؛ ولی آن را مزاحم می‌دانست... آقای هاشمی هیچ‌وقت در عمرش در خط اعتدال نبود. ایشان در آن تقسیم‌بندی اولیه یکی از عناصر کاملا برجسته جناح چپ بود. از یک‌مقطعی، قدری صحبت‌هایش را تغییر داد و کم‌کم از جناح چپ فاصله گرفت و به راست نزدیک شد. خطبه‌های نمازجمعه ایشان را در دهه ۶۰ بخوانید سوپررادیکال بود... آقای هاشمی آن‌قدر رادیکال بود که مرحوم آقای آذری‌قمی در واکنش به یکی از سخنرانی‌های آقای هاشمی حرف‌های تندی زده بود. می‌خواهم بگویم آقای هاشمی خط اعتدال نبود. حسابی سوپرچپ بود».
البته دلخوری‌های دو جناح چپ و راست اصلاح‌طلبی فقط محدود به گذشته‌های نسبتا دور هم نیست و گفته می‌شود در همان انتخابات سال ۹۲ هم میان خاتمی و هاشمی اختلاف نظر‌های گسترده‌ای بر نامزد نهایی اصلاح‌طلبان وجود داشت. ابراهیم اصغرزاده سال گذشته در گفت‌وگویی با روزنامه «شرق» درباره این اختلاف نظر گفته بود: «آقای هاشمی در انتخابات سال ۹۲ نقش مهمی ایفا کرد. او توانست سرمایه اجتماعی بالایی را به انتخابات تزریق کند. او بعد از رد صلاحیتش از جانب شورای نگهبان این سرمایه اجتماعی را در مذاکره با اصلاح‌طلبان روی میز گذاشت و اصرار کرد که فقط باید از آقای روحانی حمایت کرد و زیربار حمایت از آقای عارف نرفت. در واقع اصلاح‌طلبان با آقای هاشمی ائتلاف کردند، نه با آقای روحانی».
چنین گزاره‌ای نشان می‌دهد که هاشمی می‌خواست نیروی خود؛ یعنی روحانی رئیس‌جمهور شود و خاتمی و نزدیکانش نظرشان عارف بود. وقتی خواسته هاشمی به کرسی نشست به روحانی به خاتمی تحمیل شد عمق اختلافات بالا گرفت تا حدی که عارف به دستور خاتمی و نه به رضایت خود از انتخابات کنار کشید و حتی در نامه انصرافش قید نکرد که به نفع روحانی کنار می‌کشم. چنین موضوعی زمینه بازشدن دوباره مناقشات میان راست‌ها و چپ‌های اصلاح‌طلب را فراهم کرد؛ هرچند آن‌ها برای منافع مشترکی که داشتند به‌صورت علنی با هم وارد منازعه نمی‌شدند، اما پشت پرده دلخوری‌های گسترده‌ای میان ایشان وجود داشت که در گفت‌وگوی خوئینی‌ها علیه هاشمی یا انتقاد‌های تند کارگزارانی‌ها علیه عارف این موضوع به وضوح به چشم می‌خورد.
شخصی مثل عبدی هم به‌دلیل دوران زندانی که برای انتقادهایش به هاشمی تحمل کرده است و هاشمی را در زندان‌رفتنش مقصر می‌داند مانند خوئینی‌ها همواره کینه‌ای در دل دارد و به انحاء مختلف به هاشمی می‌تازد؛ برای مثال سال گذشته که کتاب خاطرات سال ۷۵ هاشمی منتشر شد، عبدی این خاطرات را بی‌اساس و عامل تحریف واقع دانست.
با دانستن چنین گزاره‌هایی می‌توان دلیل حمایت بی‌دریغ چپ‌هایی مانند تاجزاده و عبدی از خوئینی‌ها و حملات طرفداران هاشمی مانند زیباکلام را دریافت؛ خاصه آنکه در شرایط کنونی که دولت حسن روحانی با ناکامی شدید آرام‌آرام به کار خود پایان می‌دهد و زمزمه حذف جریان نزدیک به هاشمی از صحنه سیاسی به گوش می‌رسد، جناح چپ اصلاح‌طلب که از قضا طیف تندرویی هم محسوب می‌شود، نیم‌نگاهی به ورود به قدرت دارند و کارگزارانی‌ها هم با دانستن این موضوع در مقاطع مختلف علیه آن‌ها می‌تازند. چنین شرایط غبارآلودی در جبهه اصلاحات عملا نیرو‌های این جبهه را در برابر یکدیگر قرار داده است تا شاید بتوان گفت دیگر با یک جبهه اصلاحات روبه‌رو نیستم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها