تیر آخر
ترامپ پس از تلاش فراوان برای ایجاد اجماع علیه جمهوری اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت تصویب قطعنامه لغو نشدن تحریمهای تسلیحاتی کشورمان، در نهایت شکست خورد.
دولت ترامپ که بارها عنوان کرده بود اجازه نمیدهد تحریمهای تسلیحاتی ایران لغو شود، حالا پس از ۳ سال و نیم یکجانبهگرایی، نتیجه سیاستهای خود در قبال ایران، کشورهای منطقه، ارتباط با کشورهای اروپایی و تقابل با چین و روسیه را به صورت یکجا در جلسه شورای امنیت مشاهده میکند. دلایل رأی کشورها اعم از رأی منفی یا ممتنع به این قطعنامه پیشنهادی کمابیش روشن و آشکار است. کشورهای مشارکتکننده در برجام بخوبی به این مسأله واقفند در صورتی که همین یک حق ایران در توافق هستهای که باید در روز ابتدایی اجرای این توافق اجرایی میشد هم، در دوران فشارهای اقتصادی و سیاسی واشنگتن بر تهران اجرایی نشود، دیگر میتوان با صراحت بیان کرد هیچ چیز از این توافق باقی نمانده است. در عین حال ترس از اقدامات بعدی ایران در این زمینه که میتواند شامل اجرایی نکردن پروتکل الحاقی، برداشتن گامهای بیشتر جهت عقبنشینی از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ و حتی بیرون آمدن کلی از برجام باشد، نیروی محرکه دیگری برای آنها بود که رأی ممتنع به این قطعنامه دهند.
البته در این میان نمیتوان به همین راحتی از نوع نگاه کشورهای مختلف جهان و بویژه اروپا به دولت ترامپ و اقداماتی که ترامپ در طول ۳ سال و نیم گذشته در مقابل آنها انجام داد نیز به این آسانی گذشت؛ به راه انداختن جنگ تجاری با چین، اعمال تحریمهای متنوع علیه روسیه، طلبکار بودن بیش از پیش از اروپاییان و دعوای تجاریای که با آنها داشت و نوع برخورد سخت و خشن دولت او با مسأله چندجانبهگرایی که یکی از اصول نوین در عرصه روابط بینالملل بوده و توانسته تا حد زیادی مشکلات جهانی را حل کند، همه و همه دلایلی است که با هم میتواند در نهایت کشورهای مختلف را به رأی دادن علیه خواست آمریکا وادارد. البته در این میان هستند کسانی که رأیگیری جمعهشب در شورای امنیت سازمان ملل را رفراندومی برای بررسی محبوبیت و کارآمدی ترامپ از نگاه دیگر قدرتهای جهانی میدانند و اعتقاد دارند این مسأله به وضوح نشان داد دنیا دیگر به ادامه کار ترامپ علاقهای ندارد.
اما آیا این شکست به معنای ایستادن آمریکا در همین نقطه کنونی و ادامه ندادن سیاستهایش در مقابله با ایران است؟ مسلما اینطور نیست و ترامپ تا رسیدن به زمان انتخابات ریاستجمهوری به دلیل کمبودی که در عرصه سیاست خارجی در کارنامه خود دارد، به هر ترتیب ممکن سعی خواهد کرد فشارها بر ایران را بیشتر کند تا نشان دهد کمپین فشار حداکثری میتواند موفق باشد.
به نظر میرسد در شرایط کنونی که دولت آمریکا تمام تلاشش را انجام میدهد تا مانع اجرایی شدن یکی از نخستین تعهدات کشورهای غربی در برداشتن تحریمهای تسلیحاتی شود، یادآوری این مسأله به دولت جمهوری اسلامی که برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی یکی از مسائلی بود که باید در همان ابتدا و بر اساس لغو قطعنامه ۱۹۲۹ اجرایی میشد جالب توجه و مؤثر باشد. ممکن است دولت ایالاتمتحده در طول چند ماه باقیمانده تا ۲۷ مهر تلاشهای دیگری برای اقناع ایران جهت پذیرفتن عدم لغو تحریمها داشته و فشارهای بیشتری وارد کند. برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی اما بدهی دولت روحانی از ابتدای مسأله تصویب شدن برجام است و باید همیشه در نظر داشت که دولت آمریکا در همان روز اجرایی شدن برجام این کار را باید قبول میکرد اما نکرد و این تأخیر دیگر جایی برای ادامه یافتن ندارد.
از هماینک تعداد زیادی از کارشناسان برجام مدعی شدهاند رأی نیاوردن قطعنامه در واقع به ضرر ایران بوده است، چراکه باعث فعال شدن مکانیسم ماشه توسط دولت ترامپ میشود اما این افراد توجه نکردهاند که مسأله «اسنپ بک» و تلاش آمریکا برای استفاده از مکانیسم ماشه، هماینک هم در شورای امنیت با اماواگرهای حقوقی بسیاری همراه است. حتی اگر آمریکا بتواند مکانیسم ماشه را فعال کند، کسی که بیشترین ضرر را از مرگ تمام و کمال برجام میبرد، غرب و بویژه آمریکاست. به نظر میرسد طی روزهای اخیر دولت ترامپ اصرار داشته باشد از مسأله اسنپ بک برای نگهداشتن چماق بالای سر ایران استفاده کند اما از منظر دیگر، مکانیسم ماشه میتواند چماق ایران بر سر غرب باشد. اگر اسنپ بک فعال شده و پرونده ایران دوباره به شورای امنیت رود، نخستین اقدام ایران، لغو همه تعهداتش در برجام است که این شامل استفاده از تکنولوژیهای نوین در عرصه صنعتی و همینطور بیرون کردن بازرسان آژانس از ایران است. یکی از مهمترین دستاوردهای برجام برای غرب، دسترسی تاریخی و بیسابقه به اماکن و تأسیسات هستهای ایران است.
تحریمهای شورای امنیت تحریمهای تجاری استدر یک تقسیمبندی عرفی، تحریمهای اقتصادی را میتوان به 2 دسته تحریمهای بانکی و غیربانکی تقسیم کرد. تحریمهای غیربانکی نیز خود انواع مختلفی دارند؛ از تحریمهای تجاری مربوط به صادرات و واردات گرفته تا تحریمهای مربوط به حوزه سرمایهگذاری. درباره تحریمهای شورای امنیت باید گفت بیش از 90 درصد تحریمهای ذیل قطعنامههای شورای امنیت تحریمهای تجاری هستند. درواقع تحریمهایی هستند که کشورها را ملزم میکند تا صادرات کالاهای مربوط به حوزه هستهای یا موشکی را به ایران انجام ندهند. نکته مهم درباره تحریمهای تجاری این است که این نوع تحریمها نسبت به سایر تحریمها قابلیت دور زدن بسیار بیشتری دارند. مرکز امنیت نوین آمریکا در گزارشی که سال 2016 درباره اثربخشی تحریمهای اقتصادی منتشر کرد، ویژگی تحریمهای تجاری را قابلیت دور زدن آنها مطرح میکند. در واقعیت نیز این موضوع به طور ملموسی آشکار است. بهرغم تحریمهای تجاری شورای امنیت از سالهای 2006 تا 2010 در حوزه هستهای و موشکی، هیچگاه برنامه هستهای و موشکی ایران متوقف نشد، چراکه تحریمهای تجاری معمولا شامل کالا میشوند که این کالاها یا از طریق بازارهای غیررسمی یا از طریق تولید داخلی قابلیت جایگزینی دارند. در مقایسه با تحریمهای تجاری، تحریمهای پولی و بانکی از اهمیت بیشتری برخوردارند، چراکه اگرچه تهیه کالا به روشهای مختلف قابل انجام است اما اگر پولی رد و بدل نشود، تهیه کالا هیچ ارزشی نخواهد داشت. در قطعنامههای شورای امنیت تنها 2 مورد تحریم بانکی الزامآور به چشم میخورد. در قطعنامه 1747 بانک سپه و در قطعنامه 1929 یک شعبه از بانک ملت در لیست تحریمهای شورای امنیت قرار گرفت که تنها مجازات آنها بلوکه شدن اموالشان در کشورها بود. نکته قابل توجه این است که این نوع تحریم بانکی هیچگاه نمیتواند باعث ایجاد محدودیت عمده در روابط پولی و بانکی شود، چراکه اولا معمولا بانکهای جایگزین تبادلات را انجام میدهند و ثانیا این تحریمها اگرچه الزام حقوقی دارند اما در مسأله اقتصاد موسسات مالی به سود فکر میکنند نه مسأله حقوقی، بنابراین اگر فایده اقتصادی تجارت با ایران بیش از هزینه آن باشد، از انجام آن چشمپوشی نمیکنند. شاید همین مسائل باعث شد تا سیاستگذاران آمریکایی پس از سال 2010 به این نتیجه برسند که تحریمهای شورای امنیت نمیتواند بر اقتصاد ایران فشار بیاورد و خود با استفاده از نظام مالی آمریکا سعی کردند به ایران فشار وارد کنند. نکتهای که نفیو در کتاب هنر تحریمها به آن اشاره میکند و علت تحریمهای جامع یا فلجکننده آمریکا پس از سال 2010 علیه ایران را همین عدم ایجاد فشار کافی توسط تحریمهای شورای امنیت میداند.
تحریمهایی بدون پشتوانه اقتصادیاگرچه تحریمهای شورای امنیت از نظر حقوقی و سیاسی جایگاه بالایی دارند اما اثرگذاری تحریمها بیش از آنکه متاثر از عوامل حقوقی یا سیاسی باشد، متاثر از عوامل اقتصادی است، چراکه برای بازیگران اقتصادی در دنیا سود از هر چیزی مهمتر است، بنابراین بهرغم اینکه تا پیش از سال 2010 تحریمهای شورای امنیت علیه ایران اعمال میشد اما این تحریمها اثر چندانی نداشت. حتی تحریمهای آمریکا نیز تا پیش از سال 2010 نتوانسته بود اقتصاد ایران را با چالش جدی روبهرو کند اما پس از سال 2010 آمریکا با سوءاستفاده از قدرت اقتصادی خود و با استفاده از دلار به عنوان عامل جنگ اقتصادی توانست موسسات مالی دنیا را از همکاری با ایران دور کند و فروش نفت ایران را کاهش دهد. همانطور که گفته شد موسسات مالی و بازیگران اقتصادی در تبادلات خود به سود اقتصادی بیش از هر چیز دیگر توجه میکنند، بنابراین پس از سال 2010 آمریکا برای اولینبار بدون توجه به قطعنامههای شورای امنیت یا مسائل حقوقی، در مرحله اول به بانکها و موسسات مالی دنیا اعلام کرد که در صورت همکاری با ایران از نظام پرداخت و حساب کارگزاری دلار محروم میشوند و در مرحله دوم در سال 2012 به کشورهای خریدار نفت ایران اعلام کرد در صورت عدم کاهش خرید نفت خود از ایران، بانکها و موسسات مالی این کشورها را که در تبادلات مالی مربوط به نفت نقش دارند از نظام پرداخت و حساب کارگزاری دلار محروم میکند. از آنجایی که بیش از 70 درصد تجارت دنیا با دلار انجام میشود برای موسسات مالی دنیا محرومیت از نظام پرداخت و حساب کارگزاری دلار به معنای از دست دادن بخش زیادی از تبادلات مالی است، بنابراین هزینه تجارت با ایران یعنی محرومیت از حساب کارگزاری و پرداخت دلار در آمریکا بسیار بالاتر از سود تجارت با ایران میشود. پس آنچه اهمیت دارد تحریمهای بانکی آمریکا است و تحریمهای شورای امنیت به دلیل نداشتن این پشتوانه اقتصادی برای بازیگران اقتصادی چندان اهمیت ندارد. حتی افرادی مانند دکتر ظریف که پیش از برجام برای توجیه ضعفهای برجام میگفت تحریمهای شورای امنیت مهم است، پس از برجام و در پاسخ به این سوال که چرا بانکها و موسسات مالی دنیا با ایران همکاری نمیکنند، شروط تحریمی آمریکا را عامل این عدم همکاری اعلام کرد. بنابراین در شرایطی که تحریمهای آمریکا اکنون به طور جامع علیه ایران و نظام بانکی ایران اعمال میشود، بازگشت تحریمهای شورای امنیت از نظر اقتصادی بیمعناست.
مکانیسم ماشه، عامل فشار سیاسیبه نظر میرسد از آنجایی که اروپاییها در دوران مذاکرات، توافق برجام و پس از آن به عنوان بخشی از نقشه آمریکا عمل میکردند اکنون نیز همین کار را پیش میبرند. آمریکاییها به دنبال مذاکره با ایران در موضوعات غیرهستهای و کاهش توانایی ایران در این زمینهها هستند. آنها برای این کار ابتدا با خروج از برجام فشار اقتصادی حداکثری را کلید زدند، سپس با ترور حاج قاسم سلیمانی سعی در ایجاد فشار امنیتی داشتند و اکنون نیز به وسیله اروپا فشار سیاسی و حقوقی برای تن دادن ایران به مذاکره را کلید زدهاند.
بزرگترین ترس غرب این است که در مرحله فعلی، هم برجام را از دست بدهد و هم دسترسی به سایتها و تأسیسات هستهای کشورمان را. به همین ترتیب مشاهده میشود مکانیسم ماشه در صورتی که اجرایی هم شود، در شرایط تحریمی فعلی نهتنها مشکلی برای ایران ایجاد نمیکند، بلکه میتواند راهی برای آغاز دوباره فعالیتهای ایران در حوزه هستهای باشد. البته باید این مسأله را نیز در نظر داشت که راهکار اجرایی نشدن مکانیسم ماشه، صراحت لهجه ایران در برخورد با این اقدام آمریکاست. بهترین راهکار این است که دولتی که خود برای تصویب شدن برجام مذاکره کرده است، به صراحت بیان کند در صورت فعال شدن این مکانیسم، ایران چه راهکاری برای مقابله با آمریکا و غرب دارد. اجرایی نکردن پروتکل الحاقی، بیرون کردن بازرسان آژانس و حتی خروج از انپیتی، همه گزینههای در دسترس ایران است و در صورتی که به صراحت بیان شود ایران چه اقدامی در این باره انجام میدهد، میتواند تهدیدات آمریکا برای اجرایی کردن مکانیسم ماشه را تا حد زیادی بیاثر سازد.
علت اینکه ایران در وهله کنونی باید با قدرت وارد میدان شود و خواسته خود مبنی بر لغو تحریمهای تسلیحاتی را دنبال کند، این است که اولا اجماعی در جهان در این باره با نظر آمریکا وجود ندارد و رأی شورای امنیت نشان داد جهان آمادگی لازم برای برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی ایران را دارد و در عین حال ۳ مسأله دیگر نیز در این باره وجود دارد :
۱- در صورتی که ایران قاطعانه وارد میدان نشود و خواست خود را با دیپلماسی فعال پیش نبرد، این سیگنال برای چین و روسیه که به دنبال افزایش تجارت خود با ایران هستند، ارسال میشود که ایران مقابل خواستههای غرب در نهایت کوتاه میآید. ارسال سیگنال ضعف در مقابل آمریکا میتواند اثری منفی بر همکاریهای راهبردی با روسیه و چین داشته باشد. یکی از مسائلی که آمریکا هماکنون بشدت از آن هراس دارد و مسؤولان این کشور را به تکاپو انداخته تا خود را برای شرایط جدید در منطقه غرب آسیا آماده سازند، مسأله همکاریهای تجاری چین و ایران و احتمال افزایش این همکاریها و توسعه آن با سایر کشورها مانند هندوستان و روسیه است. اگر ایران در شرایط فعلی از موضع خود در قبال برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی کوتاه بیاید، سیگنال بسیار بد و مخربی برای فعالیتهای تجاری بعدی ایران با این ۲ کشور و سایر کشورهایی که هماکنون به ایران توجه نشان میدهند، به وجود میآید.
۲- ارسال سیگنال ضعف نهتنها متحدان ایران را ناامید میکند، بلکه هم دولت فعلی و هم دولت آینده آمریکا (چه دموکرات و چه جمهوریخواه) را به این فکر میاندازد که احتمالا در بسیاری از موارد دیگر نیز میتوانند با ادامه دادن به کمپین فشار حداکثری، ایران را وادار به پذیرش خواستههای خود کنند. حتی در شرایطی که دموکراتها هم در انتخابات ماه نوامبر رأی بیاورند، این سیگنال آنها را نیز به این فکر میاندازد که میتوانند به سمت گامهای جدیتری برای برخورد با ایران بروند و ارسال سیگنال ضعف در این موقعیت بشدت خطرناک است.
۳- ادراکسازی از نحوه برخورد ایران با دشمنانش در اوج فشارها و تحریمها مسألهای بسیار مهم برای آینده کشور و نوع برخورد کشورهای دیگر (چه دوست و چه دشمن) با ایران است. اگر این ادراک برای کشورهای جهان به وجود بیاید که ایران در برهههای زمانی متفاوت، فشار تحریمها را بشدت تحمل میکند ولی در آخرین لحظه که کمپینهای فشار و تحریم در حال فروپاشی است، حاضر به باج دادن به طرف مقابل میشود، ادراک به وجود آمده نحوه تعامل آنها با ایران را تغییر خواهد داد. در واقع با کوتاه آمدن ایران در مسأله تحریمهای تسلیحاتی یا فعال شدن مکانیسم ماشه، ایران این ادراک را برای کشورهای غربی به وجود میآورد که تحریم روی ایران جواب میدهد یا کمپینهای فشار حداکثری میتواند ایران را به زانو درآورد. در شرایطی که مسؤولان آمریکایی خود به این نتیجه رسیدهاند که کمپین فشار حداکثری آمریکا نتوانسته در قبال ایران موفق باشد، این سیگنال و ادراکسازی بشدت میتواند به ضرر جمهوری اسلامی باشد.
دیدگاه تان را بنویسید