بحران هویت آمریکا را به سرنوشت شوروی نزدیک می‌کند

کد خبر: 1032627

زمانی که فوکویاما فیلسوف آمریکایی ژاپنی الاصل در سال 2006 نظریه جدید عبور از نومحافظه کاری و پایان تاثیرگذاری آمریکا بر جهان را مطرح می کرد نگاه ایالات متحده به بیرون از مرزهای این کشور متمرکز بود و جورج بوش از نیروی زور برای برخورد با دنیای بیرونی استفاده می کرد.

بحران هویت آمریکا را به سرنوشت شوروی نزدیک می‌کند

گروه ترجمه فردا: امیل امین، روزنامه نگار مصری الشرق الاوسط

زمانی که فوکویاما فیلسوف آمریکایی ژاپنی الاصل در سال 2006 نظریه جدید عبور از نومحافظه کاری و پایان تاثیرگذاری آمریکا بر جهان را مطرح می کرد نگاه ایالات متحده به بیرون از مرزهای این کشور متمرکز بود و جورج بوش از نیروی زور برای برخورد با دنیای بیرونی استفاده می کرد. پیش از آن مادلین آلبرایت وزیر خارجه بیل کلینتون مدعی بود که آمریکایی ها شایستگی رهبری جهان را دارند چرا که جهانی بینی متفاوت و برتری نسبت به سایر مردم دارند و چشم انداز وسیع تری پیش روی خود می بینند. بسیاری از کارشناسان این نظریه را مورد انتقال قرار داده و آن را نادرست خواندند و مدعی شدند اگر این ادعا درست بود جهان مقابل آمریکا تسلیم می شد و قدرت را به آنها واگذار می کرد. از سوم نوامبر تا امروز اتفاقات روی داده نشان می دهد چشم انداز و جهان بینی آمریکا کوچک است و کوتاه و به همین دلیل است که چیزی فراتر از دعوای داخلی جمهوری خواهان و دموکرات ها را نمی بینند. همچنین این وقایع نشان می دهد که نظریه قرن آمریکایی هم نادرست بود آن هم در حالی که روسیه و چین بسیاری از ابعاد قدرت نفوذ سیاسی و اقتصادی در جهان را از آن خود کرده اند و واشنگتن دیگر توان پرداختن هزینه های رسیدن به امپراطوری رویایی خودش را ندارد ، اتفاقی که معمولا نشان دهنده افول حکومت های بزرگ در تاریخ جهان بوده. می توانیم این سوال را بپرسیم که سرنوشت آمریکا و بحران های پیش روی در این روزها به کجا می رسد؟ آمریکا با چالش های متعددی مواجه است که شاید نخستین آنها بحران هویت است، جایی که آمریکای جکسونی با آمریکا ترامپی مواجه می شود. آمریکای اول در تلاش بود برای یکپارچه کردن تمامی نژادها و اقوام و آمریکای دوم در مسیر بازگشت به قومی گرایی و تبعیض نژادی گام برمی داشت. در واقع بحران موجود یک مشکل ساختاری و بنیادین است و تنها آنطور که به نظر می رسد رقابتی در مسیر رسیدن به ریاست جمهوری نیست. تنوع افکار همیشگی موجود در آمریکا اینبار به چالش جدی و خطرناکی برای این کشور مبدل شده به شکلی که خود آمریکایی ها نمی دانند در چه مسیری گام بر می دارند. زمانی که بایدن رئیس جمهور جدید از رهبری دوباره آمریکا در جهان می گوید رویکرد سیاستمداران قبلی خودش را دنبال می کند مثل آنها که می گفتند آمریکا آخرین امید انسان ها در جهان است. اما وقتی به شرایط داخلی ایالات متحده می نگریم با کشوری مواجه می شویم که توجه بیش از حد به خارج تهدیدها و چالش های متفاوتی را در داخل برایش ایجاد کرده است. این سیاست ها بحران اقتصادی برای نسل های آتی آمریکا به همراه خواهد داشت در حالی که بدهی های ایالات متحده در ماه می گذشته به بیش از 27 ترلیون دلار رسید و حتی موجب شد رییس بانک فدرال آمریکا نسبت به آینده اقتصادی این کشور اظهار نگرانی کند خصوصا اگر بحران مالی حاصل از شیوع کرونا نیز همچنان ادامه داشته باشد و وضعیت را بدتر کند. این در حالی است که جنجال های حاصل از عدم انتقال مسالمت آمیز قدرت بین ترامپ و بایدن نیز می تواند از دیگر عوامل تشدید بحران اقتصادی در آمریکا باشد و مشکلات امنیتی حاصل از آن آسیب بیشتری با بازار و اقتصاد ایالات متحده وارد می کند. شکاف های عمیق در جامعه آمریکا به جایی رسیده که شبه نظامیان مسلح جناح راست را به خیابان می کشاند و زمینه ایجاد جنگ های داخلی و نژادی در این کشور را ظاهر می سازد. جنگ هایی که شاید در آینده ای نزدیک و در عرصه های قومی و حتی مذهبی تحقق پیدا کند. در سوی دیگر روز هفتم نوامبر یک اتفاق تاریخی در آمریکا روی داد زمانی که پیاده نظام جناح چپ انقلابی علیه نظام سرمایه داری و نئولیبرالیسم رقم زدند ، همان سرنوشتی که ایالات متحده برای اتحاد جماهیر شوهری رقم زد. آنچه که امروز بیش از کووید 19 جامعه آمریکا را تهدید می کند کابوس از هم پاشیدگی و فروپاشی داخلی است به شکلی که در سیاستش رنگ و بویی از رقابت شریف و اخلاقی باقی نمی ماند بلکه مبدل به تقابل دو جریان سرشار از نفرت و خشم می شود ، جریان هایی که هرکدام بدتر از طرف مقابل به نظر می رسد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها