حرمگردی، بهشتگردی
مهدی قزلی در وبلاگش نوشت: گزارشی از بازدید فوق برنامه کاروان وبلاگی از حرم حضرت علی (ع) و حضرت عباس (ع)
(این مطلبم در همشهری آیه چاپ شد. اگر داور مسابقه سفرنامه نویسی نبودم با همین مطلب جایزه سفر حج عمره را میبردم! بهترین داور هم همان سه نفری که برنده شدند!)
حسین نخلی از ایران کارش هماهنگ کردن با رفقا و دوستان و سازمان عتبات و ... بود تا در این سفر حضرات وبلاگی بازدیدهای فوق برنامه هم داشته باشند. سازمان عتبات عالیات در همان ایران و قبل از مشرف شدن، آب پاکی را روی دستش ریخته بود و گفته بود که حرمین حضرت سیدالشهدا (ع) و حضرت عباس علیهم السلام کلا با ایرانی ها همکاری ندارند. حسین هم دست به دامن خود حضرت علی (ع) شده بود و امام حسین (ع) و البته رفقایش در نجف و کربلا. بالاخره زاده نجف بودن و عربی دانستن، این محسنات را هم داشت. به لطف همین پیگیری ها بازدیدهایی از قسمت های مختلف حرم حضرت علی (ع) و حرم های کربلا داشتیم که به این راحتی ها قسمت هر زائری نمی شود. متن حاضر گزارش اختصاصی همان بازدیدهاست.
بزرگان مدفون در حرم حضرت علی (ع)
به لطف هماهنگی موبایلها را میبریم داخل. دهقانی، عکاس گروه هم دوربین حرفهایاش را میآورد. راهنما میبردمان به زیارت بزرگانی که در حرم حضرت علی (ع) مدفون هستند. قبر این بزرگان در حجرههای دورتادور حیاط حرم قرار دارد؛ آیات عظام شیخ عباس قمی، حسین نوری، نائینی و در پای ایوان طلا هم علامه حلی، مقدس اردبیلی، آیتالله خویی و سیدمطصفی خمینی.
پرسیدیم چرا این بزرگان درست و حسابی معلوم نیست جایشان؟ راهنما طفره رفت از جواب. یک نفر گفت: عراقیها دوست ندارند خیلی راجع به علمای نجف صحبت کنند چون همهشان پسوندهای مکانی ایرانی در اسمشان هست؛ قمی، نائینی، کاشانی، سیستانی و .... اینجوری معلوم میشود کی به کیست!
رفقا از فرصت استفاده کردند و تکی و خانوادگی و دستهجمعی عکس گرفتند با ایوان طلای نجف و بنده خدا عکاس.
مسجد عمران بن شاهین
ماجرای این عمرانخان این بوده که حدود هزار سال پیش از دست عوامل حکومت فراری بوده و پناه آورده بوده به حرم حضرت علی (ع) . یک شب در خواب امیرالمومنین (ع) را میبیند که به او میگوید خودش را به سلطان معرفی کند و هیچ آسیبی نخواهد دید. همین اتفاق میافتد و عمران به شکرانه حفظ جانش مسجدی میسازد آنجا. درست پشت ضریح حضرت. از ورودی این مسجد هزار ساله فقط یک نفر میتواند رد بشود. الان هم آنجا محل بازسازی فرشهای قدیمی و عتیقه حرم است؛ فرشهایی که 200 تا 900 سال قدمت دارند.
زنده با ضریح، زنده با حرم
راهنما از یکی از درهایی که هیچ تابلویی رویش نیست ما را میبرد داخل و از پلههایی میرویم بالا و یکدفعه سردرمیآوریم از جایی پر از کامپیوتر و مانیتور و تلویزیون. یک نفر به مترجم میگوید: «حسین بپرس اینترنت دارن اینجا؟» حال آن بنده خدا مثل معتاد خماری بود که مدتی جنس بهاش نرسیده. همه جمع حالشان همین بود؛ وبلاگیهایی که دو سه روز بود اینترنت نداشتند! آنجا مرکز مانیتورینگ حرم بود. البته این مانیتورینگ برای پخش زنده روی اینترنت بود. دوربینها همه فول اچدی و همه سونی؛ اصل جنس! بعضی جاهای مانیتور بدون تصویر بود. یکی از بچهها گفت: «اینها دوربینهای قسمت زنانه است.» همه خندیدند راهنما هم بعد از ترجمه خندید و البته تصحیح کرد که جاهای تاریک برای قسمتهایی است که در حال تعمیر است. در یکی از کادرها عدهای را میبینیم که جنازهای را وارد حرم میکنند. جنازه وارد کادر دیگری میشود که ورودی ساختمان ضریح است و بعد وارد کادر سیاه میشود که دیگر نمیبینیمش. این جنازهها از سراسر عراق برای طواف در حرم امیرالمومنین (ع) به اینجا میآیند.راهنما از کارهای فرهنگی و فنی سایتشان گفت و از تحریریه چهار پنج نفرهشان. بچهها هم از سرعت اینترنت پرسیدند و فیلترینگ. چهره وبلاگیها وقتی صحبت سرعت اینترنت بود، دیدن داشت.در همان جای تنگ و کوچک که به لطف کولرهای گازی، مطبوع و خنک بود، راجع به توسعه حرم حضرت امیر (ع) توضیحاتی دادند. اتمام کار رواق حضرت ابوطالب و احداث صحن فاطمه الزهرا (س) که تازه مراحل گودبرداری خود را میگذراند از آن جمله بود. ما هم ابراز امیدواری کردیم که صحن حضرت فاطمه (س) زودتر ساخته شود چون قرار است بخشهای فرهنگی بروند آنجا.
رواق پدربزرگ
رواق حضرت ابوطالب در قسمت غربی حرم ساخته شده؛ جایی که در سفر قبلیام (زمان حکومت صدام) راه رفت و آمد بود. رواق، پنج در به سمت ضریح داشت به نیت پنج تن و 14قبه روی سقفش بود به نیت 14معصوم که از طلوع خورشید تا غروب نور طبیعی را میرساند داخل رواق.
آینهکاریها سبک و سیاق ایرانی دارد و راهنما میگوید این صحن کار مشترک ایرانیها و عراقیهاست. هر کس برای زیارت به حرم حضرت امیرالمومنین (ع) رفت و گذرش به این رواق افتاد، خوب است پای 96 ستون مرمری آن را خوب نگاه کند چون پای هر ستون اسم چهار عالم روی سنگ با ظرافت حک شده است؛ علمایی که از قبل در آن محل دفن بودهاند و بیشترشان پسوند مکانی ایرانی ته اسمشان دارند.
کتابخانهای مثل کوه یخ
معروف است که کوههای یخ شناور در قطب بیشتر حجمشان در آب است و فقط قسمت کمی از آنها از آب بیرون است. این موضوع وقتی در ذهنمان یادآوری شد که فهمیدیم کتابخانه حرم که 120هزار جلد کتاب در قفسههایش دارد، حدود 2میلیون نسخه هم در مخزن دارد و کارمندان در تلاش هستند تا آنها را کمکم وارد قفسهها کنند. البته کتابخانه در سال 2005 و همزمان با ولادت حضرت فاطمه (س) راهاندازی شده و کل کارها برای بعد از صدام است. انتظار نداشتیم ولی کتابها در همه زمینهها هستند؛ پزشکی، مهندسی، ادبیات و البته دینی و حوزوی. مثل کتابخانه آستان قدس خودمان به شیوه قفسه باز اداره میشود و مراجع (که پولی هم نباید بدهد) هر کتابی را خواست برمیدارد و مطالعه میکند. این کتابخانه برای فارسیزبانها هم کتاب دارد. توضیحات راهنما و مترجم به اینجاها رسیده بود که از رفقا کسی نمانده بود و همه پای قفسهها بودند.
دوباره که جمع شدیم در راهروی کتابخانه، عکس چند آدم حسابی اتو کشیده را به دیوار دیدیم که به حکما و علما و دانشمندان شبیه بودند. پرسیدیم و جواب شنیدیم که اینها کسانی هستند که کتابخانه شخصیشان را به کتابخانه حضرت علی (ع) هدیه کردهاند.
مخطوطات زیرزمینی
از بین تمام رفقا پنج نفر قرار شد بروند زیرزمین و محل تعمیر و نگهداری کتب خطی را ببینند. دلیل کم شدن بازدیدکننده هم کمبود فضا بود، دلیل انتخاب حقیر هم کاغذ و قلمی که دستم بود! از یکی دو در آهنی رد شدیم و از راهپلهای رفتیم زیرزمین و داخل دالانهای پیچ درپیچ که گوشه و کنارش پر از فرش بود. وقتی رسیدیم به انتهای دالانهای پیچپیچ راهنما روشنمان کرد که اینجا در اصل مخزن فرشهای حرم است؛ فرشهایی که بیشتر ایرانی بودند.
کارکنان این بخش در دانشگاه تهران و کتابخانه آیتالله مرعشی در قم، دورههایی را گذرانده بودند و همه مراحل کارشان را با همان امکانات محدود کاملا علمی و حرفهای پیش میبردند. فهرستبندی، ترمیم، جلد کردن، کارهای شیمیایی برای از بین بردن باکتریهای مضر و کِشت باکتریهای مفید، اسکن قبل و بعد از ترمیم و ارائه به مخزن، کارهایی بود که درباره 439 کتاب انجام شده بود و درمورد بقیه هم در حال انجام بود.
مسوول بخش برایمان توضیح داد که هر کتاب حدود 300 صفحهای از 17 نفر به مدت یک ماه وقت میبرد تا وارد مخزن شود.
مخطوطات داخل مخزن هم در نوع خودشان جالب بودند، از قران روی پوست آهو به شکل لباس جنگی تا کتابهایی با قدمت بیش از 1300 سال. از بخشهای مختلف تعمیر و نگهداری نسخ خطی دیدن کردیم و آخر سر هم در دفترچه خاطراتشان نوشتیم: اجرتان با علی، یا علی.
احساس خوبی از همت و علاقه کارکنان بخش مخطوطات در دلمان درست شد. مسوولیتپذیری و جدیت در تکتکشان دیده میشد؛ چیزی که در نظامهای بوروکراتیک هر روز کمتر میشود.
ناهار مهمان پدر
همیشه آرزو داشتم بدانم در این بالکنها و زیرزمینهای اطراف حرم امام رضا (ع) و حرمهای دیگر چه خبر است. هنوز روز نصف نشده بود که به این آرزو رسیده بودم در حرم پدر امت. نماز خواندیم و بعضی رفقا از رادیوی حرم (که محلی و اینترنتی بود و در شرف بینالمللی شدن) دیدن کردند و آخر سر رفتیم مهمانخانه حضرتی و یک ناهار عراقی خوشمزه با خورشی پر از عدس و گوشت تازه نوشجان کردیم. مزه این غذا و خاطره این مهمانی بعید است به این زودیها فراموشمان شود.
حرم حضرت سقا و جسام
دو روز بعد در کربلا باز هم حسین نخلی دست به کار هماهنگی شد تا مثل همان حرمگردی نجف را در حرم حضرت عباس (ع) و امام حسین (ع) هم داشته باشیم. از قبل و با فضا سازی سازمان عتبات برای بازدید از حرمین شریفین کربلا کمترین امیدی نداشتیم ولی به لطف حضرت عباس (ع) و دوستی نخلی با کسی به اسم جسام برنامه جور شد. هرچند متاسفانه نتوانستیم دوربین را داخل حرم ببریم.جسام مردی جوان، با مرام و خوشاخلاق بود، با ریش پروفسوری و لباسی مرتب. نخلی میگفت: «در تمام مرزهای زمینی و هوایی اسمش ثبت است.» به گفته خودش حداقل پنج، شش ساعتی برای هر بار ورودش به ایران معطلش میکنند. برای چه؟ بهخاطر اینکه با سازمان عتبات عالیات سرشاخ است.
جسام خوشآمد گرمی به ما میگوید و اطلاعاتی کلی میدهد و از ما میخواهد انتظار نداشته باشیم اینجا مثل حرم امام رضا (ع) باشد و تاکید میکند همه اتفاقاتی که خواهیم دید برای بعد از سقوط صدام است. میگوید حرم اصلا بخش فرهنگی نداشته و جایی هم که الان خواهیم رفت، قبلا بازداشتگاه بعثیها بوده تا هرکس بلند صلوات بفرستد را ادب کنند!
از نشر 18 مجله و توزیع در حرم و مساجد و دانشگاهها میگوید و بهروزرسانی پنج سایت از جمله سایت حرم که به سه زبان است، تهیه و توزیع سیدی، نگهداری و بازنگری نسخ خطی، تحقیق و حتی پاسخگویی به شبهاتی که وهابیها مطرح میکنند.
ورود آقایان ممنوع
جسام توضیحاتی درباره رادیوی زنان و خانواده که به ادعای خودش اولین رادیوی تمام زنانه دنیاست، میدهد که مجری و کارگردان و نویسنده و بخش فنی و ... همه خانم هستند.
در این بخش تمام زنانه، ورود آقایان ممنوع بود پس نایب گرفتیم در این بخش: یکی از خانمها گفت 50 درصد عربی میفهمد و قرار شد با او برویم اما بعد ایشان صد درصد برای ما ترجمه کردند؛ برنامههای رادیو تا فاصله 160 کیلومتری کربلا قابل شنیدن است. رادیو زنان دو برنامه پخش زنده دارد، صبح و عصر. صبحها بحث کارشناسی پیرامون مسائل اجتماعی دارند که از خانمهای کارشناس حضوری دعوت میشود و از آقایان تلفنی. کادر رادیو اغلب تحصیلات دانشگاهی دارند و بقیه هم دوره دیدهاند. برنامه مخاطبان خوبی دارد و جالب اینکه اغلب افرادی که برای طرح مشکل تماس میگیرند، آقایان هستند و این یعنی رادیو زنان یا «الکفیل» بین مردان هم پذیرفته شده. رنج سنی مجریها از 10 سال است که برای کودکان برنامه اجرا میکنند تا 30 سال.
اینترنت تعطیل، انیمیشن در حد تیم ملی
رفتیم طبقه بالای یکی از همین حجرههای ضلع قبله حرم؛ بخش فنی و سایت. اعضای تحریریه در یک اتفاق تاریخی همگی در مرخصی بودند. اینترنتبازهای حرفهای که چند روز از اینترنت دور بودند با دیدن کامپیوترهای آنلاین از خود بیخود شدند. کم مانده بود ماوس و کیبورد را از دست رفقای عراقی بیرون بکشند که وساطت کردیم. اینها را فقط باید بست به تخت و ترک داد!
در یکی از اتاقهای بخش فنی، جسام موجودی را بهمان معرفی کرد به اسم احمد مامیثا. احمد با اینکه نه تحصیلات دانشگاهی داشت و نه آموزشی دیده بود ولی به تنهایی و بدون وسایلی مثل موشن کپچر یک فیلم انیمیشن سه بعدی را از صفر ساخته بود تا صد. این آدم خوش ذوق از راه سرچ مقاله در اینترنت و خواندن و تمرین توانسته بود در زمینه انیمیشن متبحر شود و انصافا بخشی از انیمیشنی که دیدیم از کیفیت خوبی برخوردار بود و جای مرحبا داشت. جالب بود که بعضیها استفادههای مفید هم از اینترنت دارند و کلی کسب سواد و تجربه میکنند و ته فعالیتشان نمیشود عضویت در سایتهای مجازی و گروهی و خواندن و رصد کردن همدیگر و قس علی هذا!
داشتم زور میزدم به احمد بفهمانم کارش خیلی عالیست که حالم را گرفت و به فارسی گفت: «ببخشید اگر اشکالاتی دارد.»
تواضع این جوان 23-24 ساله شرمنده مان کرد. تا چند سال پیش هم ایران زندگی میکرده و فارسیاش کامل است. فیلم احمد درباره مباهله پیامبر با اهل نجران بود. به احمد گفتم فیلمشان را برای جشنوارههای ایران بفرستد. از جسام هم پرسیدیم مراجع و علما گیر نمیدهند که در حرم کار انیمیشن میکنید. لبخند زد و گفت: این کار زیر نظر آیتالله سیستانی است. به قول این وبلاگیهای معتاد، لایک به این همه روزآمدی آقای سیستانی!
کتاب و کتابخوانی و کتابخانه
از جایی که تقریبا میشد دفتر امور فرهنگی و روابط عمومی حرم حضرت عباس، بیرون آمدیم و در صحن، نمازمان را خواندیم. بالای در ورودیاش هم تابلویی نیست. اینها اصولا هنوز درگیر بروکراسی نشدهاند. کارهایشان را با انگیزههای جهادی و درونی انجام میدهند و خدا کند هیچ وقت مثل ما به ثبات بروکراتیک دچار نشوند.
نوبت کتابخانه شد. یکراست رفتیم داخل قرائت خانه و و سط جوانهایی که مشغول مطالعه بودند و مثل جاهای قبلی با خوش رویی و احترام مسوولش مواجه شدیم. کتابخانه که در سال 1963 توسط سید عباس کاشانی تاسیس شده بود، در روزهای جمعه، دوشنبه و چهارشنبه از ساعت دو بعد ازظهر تا آخر وقت و روزهای شنبه به طور کامل مخصوص خانمها بود، با کادر کاملا خانم. بقیه ایام هم مردانه.
سید عباس کاشانی در زمان صدام در قم ساکن بوده و سال گذشته (1389) از دنیا رفته. کتابهای کتابخانه در زمان صدام تعدادش کم بوده. کتابهای دینی از بین رفته و کتابهای ناسیونالیستی و قبیلهای جایش را گرفته بوده. بیشتر وقتها هم از فضای کتابخانه به جای زندان و بازداشتگاه استفاده میشده. این ملعون حتی کتابهای خطی را هم به گنجینه کتابهای خطیاش در بغداد منتقل کرده که الان دیگر از آنها اطلاعی در دست نیست.
مسوول کتابخانه گفت: «الان به برکت حضرت عباس (ع) 35 هزار عنوان و 40 هزار جلد کتاب دارند که همگی جدید و در تمامی زمینهها هستند. بیشترشان هم از نمایشگاه کتاب تهران و بیروت و قاهره و دمشق و ... تهیه شدهاند.» با ناراحتی ادامه داد از کل این کتابها دودرصدش برای دوره صدام است. حسرت میخورد که این کارها که در سه،چهارسال اخیر انجام شده اگر در 30-40 سال گذشته پیگیری میشد چقدر خوب میبود. وقتی هم دیگر خواستیم کتابخانه را ترک کنیم ازمان خواست دعا کنیم که او خوب خدمت کند.
حالا دیگر یک نفر باید حسین نخلی را جمع میکرد که احساساتی نشود.
مخطوطات عباسیه
در بخش کتابهای خطی کتابخانه حرم حضرت عباس (ع) بیش از آنکه به نگهداری فیزیکی اقدام کنند، مشغول مقابله و چاپ مجدد نسخ خطی و قدیمی که قدمتشان به 300 سال پیش هم میرسد، هستند. نه کتاب از این مخطوطات تا حالا به طور کامل خوانده و مقابله شده است. مسوول این بخش 18 سال در قم زندگی کرده و به خوبی فارسی صحبت میکرد. میگفت طلبه فاضلی به اسم سیدحسن بروجردی تا حالا 500 عنوان از 2200 کتاب خطی را فهرست کرده است. کارکنان این بخش هم دورههایی در ایران برای مقابله کتابها و تبادل دانش دیدهاند و هنوز هم با قم در ارتباط هستند تا کاری به صورت موازی انجام نشود و هر دو طرف قبل از شروع به فعالیت روی یک کتاب با هم هماهنگ میکنند.
مسوول این بخش گفت در زمان صدام در این محل گوسفند زنده نگه میداشتهاند و در زمان انتفاضه شعبانیه شیعیان، سربازها برای گرم شدن کتاب خطی آتش میزدهاند و به جای هیزم استفاده میکردهاند و حتی اینقدر نمیفهمیدند که کتابها ارزش دارد والا همه را میدزدیدند!
حرم ساقی از عاشورا تا حالا
بعد از بازدید از کتابخانه، در حیاط حرم جمع شدیم. آقای جسام که هنوز مشتاق و پرانرژی بود، توضیحاتی درباره ساختمان حرم و نحوه بازسازی آن داد؛ حرم از زمان واقعه تا به امروز هفت بار از نو ساخته شده که البته قدمت ساختمان هفتم 656 سال است و تحت نظر سلطان مغول ساخته شده است.
جسام گفت کارهای زیربنایی که بعد از سقوط صدام انجام شده معادل با تمام کارهایی است که 400سال قبل از سقوط صدام صورت گرفته. بعد با تاکید گفت که در حال حاضر 80 درصد هزینه بازسازی را حکومت عراق میپردازد و 20 درصد هم از نذوراتی است که داخل ضریح میریزند.
سردابِ کم آب
سری به موزه حرم زدیم و بعد از آن دوباره در حرم جمع شدیم. ظهر بود و بچهها خسته. به شوخی به او گفتیم قول میدهیم پولها را از عتبات بگیریم و بدهیم به شما. خندید و گفت از این کار استقبال میکنند.
شکممان به قار وقور افتاده و در واقع نشستهایم تا ببینیم غذای حضرتی برایمان جور میشود یانه. از هر دری حرفی میزدیم که صحبتها رسید به سرداب حرم. از سرداب پرسیدیم و جسام با اعتماد به نفس گفت که سرداب 11پله دارد و 2 متر و 25 سانتیمتر پایینتر از سطح حرم است. 177 حفره بزرگ و کوچک در سرداب پیدا شده شامل اتاقهای قدیمی و حرم قدیمی و ... که به طور طبیعی داخل همهشان آب وجود داشت.
در حقیقت کل بنای حرم روی آب بوده و مهندسان و محققانی که بازدید کردهاند، گفتهاند سالم ماندن حرم 656 سال روی آب شبیه معجزه است. طبق نظر کارشناسان در صورت ادامه این روند حتما بنای حرم آسیب میدید و به همین خاطر سرداب بازسازی شد غافل از اینکه روند طبیعی گردش آب از بین میرود و رفتهرفته آب سرداب کم میشود و الان هم آب کمی جاری است.
در کنکاشهای خودشان در سرداب 12 قبر متعلق به صالحین و اولیا پیدا کردند اما نمیدانند متعلق به چه کسانی است.
درباره سرچشمه آب هم گفت که هیچ کس نمیداند سرچشمه این آب از کجاست و برخلاف تصور عموم از آب فرات نیست چون فرات تا حرم 35 کیلومتر فاصله دارد. فرات 450 سال پیش از کنار حرم رد میشده که مسیرش به دلیل تغییرات جوی عوض شده است.
پرسیدیم این اطلاعات دقیق را از کجا دارد و اصلا سرداب را دیده یا نه. خندید و گفت کتابی درباره سرداب حرم حضرت عباس (ع) نوشته که به خاطر همان، یک بار توفیق دیدن سرداب را پیدا کرده است.
ناهار مهمان سقا
گفتیم اگر ناهار نیست مزاحم نمیشویم. به خاطر تبرکش منتظر ماندهایم والا ناهار داریم. جسام تاکید میکند صبر کنیم و میرود تا برای ما کارت ورود به مهمانسرای حضرت عباس (ع) را تهیه کند. ناهار را مهمان علمدار میشویم و همین مهمان بودن، غذا را از همیشه دلچسبتر و خوشمزهتر میکند.
دیدگاه تان را بنویسید