سرویس فرهنگی «فردا»: میلاد امام حسن عسکری علیه السلام، سراسر شور و نشاط و هدایت است و چنین طروات بی حد و حصر الهی که از وجود مبارک یازدهمین نور پروردگار ساطع می شود، برای مؤمنین، تجلی رحمت و غفران و نیل به پروردگار است. ویژهنامه زیر چشیدن جرعه ای از خنکای جریان معرفت امام جوانمان است.
سخنان شهید مطهری درباره سیره امام عسکری علیهالسلام
شهید مطهری (ره): وجود مقدس امام حسن عسكرى عليه السلام از ائمه اى هستند[كه تحت فشار بسيار بودند]چون هر چه كه دوران ائمه[به دوره امام عصر عليه السلام]نزديكتر مى شد كار بر آنها سخت تر مى گرديد. ايشان در سامرا بودند كه در آن وقت مركز خلافت بود.از زمان «معتصم »مركز خلافت از بغداد به سامرا منتقل شد. مدتى آنجا بود، دو مرتبه برگشت.علتش هم اين بود كه لشكريان معتصم خيلى به مردم ظلم مى كردند و مردم شكايت كردند و ابتدا معتصم گوش نكرد ولى بالاخره هر طور بود راضى اش كردند و او براى اينكه سپاهيان از مردم دور باشند مركز را به سامرا منتقل كرد.
امام عسكرى و امام هادى عليهما السلام اجبارا در سامرا به سر مى بردند، در محلى كه به نام «العسكر» يا «العسكرى » ناميده مى شد، يعنى محلى كه محل سپاهيان و در واقع پادگان بود، يعنى خانه اى كه در آن زندگى مى كردند برايشان انتخاب شده بود كه مخصوصا در پادگان باشند و تحت نظر. ايشان در بيست و هشت سالگى از دنيا رفتند (پدر بزرگوارشان هم در حدود چهل و دو ساله بودند كه از دنيا رفتند)و دوره
امامتشان فقط شش سال طول كشيد. به نص تواريخ، تمام اين مدت شش سال يا در حبس بودند يا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشرة و ممنوع الملاقات بودند. از نظر معاشرت آزادى نداشتند،اگر هم احيانا رفت و آمدهايى مى شد يا گاهى حضرت را مى خواستند، تحت نظر بودند، وضع عجيبى بود. مى دانيد كه هر يك از ائمه گويى يك خصلت خاص بيشتر در او ظهور داشته است كه خواجه نصير در آن دوازده بند خودش هر يك از ائمه را با يك صفتى توصيف مى كند كه بيشتر در او ظهور داشته است. وجود مقدس امام عسكرى عليه السلام به جلالت و هيبت و رواء (1) به اصطلاح، ممتاز بودند يعنى اساسا عظمت و هيبت و جلالت در قيافه ايشان به نحوى بود كه هر كس كه ايشان را ملاقات مى كرد تحت تاثير آن سيما قرار مى گرفت قبل از اينكه سخن بگويند و او از علم ايشان چيزى بفهمد. وقتى كه سخن مى گفتند درياى مواجى شروع مى كرد به سخن گفتن، ديگر تكليفش روشن است. در بسيارى از حكايات و روايات اين قضيه كاملا مشخص و محرز است. حتى دشمنان با اينكه ايشان را سخت تحت تعقيب داشتند و گاهى به زندان مى بردند وقتى كه با حضرت روبرو مى شدند وضع عجيبى داشتند، نمى توانستند در مقابل ايشان خضوع نكنند، كه
در اين زمينه داستانى را محدث قمى در كتاب الانوار البهيه از احمد بن عبيد الله بن خاقان، پسر وزير المعتمد على الله، و او از پدرش نقل مى كند در حالى كه خودش هم حضور داشته است. داستان فوق العاده عجيبى است كه وقت گفتنش را عجالتا ندارم. علت عمده اين كه اينقدر امام شديد تحت نظر بود اين بود كه اين مطلب شايع بود و مى دانستند كه مهدى امت از صلب اين وجود مقدس ظهور مى كند. همان كارى كه فرعون با بنى اسرائيل مى كرد كه چون شنيده بود كسى از بنى اسرائيل متولد مى شود كه زوال ملك فرعون و فرعونيها به دست او خواهد بود پسرهاى بنى اسرائيل را مى كشت و فقط دخترها را زنده نگه مى داشت و زنهايى را مامور كرده بود بروند در خانه هاى بنى اسرائيل و ببينند كدام زن حامله است و هر زنى را كه حامله بود تحت نظر بگيرند،عين اين كار را دستگاه خلافت با امام عسكرى عليه السلام انجام مى داد. چه خوب مى گويد مولوی: حمله بردى سوى در بندان غيب / تا ببندى راه بر مردان غيب اين احمق فكر نمى كرد كه اگر اين خبر راست است مگر تو مى توانى جلوى امر الهى را بگيرى؟!هر چند وقت يك بار مى فرستادند به خانه حضرت به تفتيش، مخصوصا وقتى كه امام از دنيا رفت،
چون گاهى مى شنيدند كه حضرت مهدى متولد شده اند. راجع به ولادت ايشان هم داستان را همه شنيده ايد كه خداى متعال ولادت اين وجود مقدس را مخفى كرد و در حين ولادت كمتر كسى متوجه شد. ايشان شش ساله بودند كه پدر بزرگوارشان از دنيا رفتند.در دوران كودكى، شيعيان خاص از هر جا كه مى آمدند حضرت ايشان را به آنها ارائه مى دادند. ولى عموم مردم اطلاع نداشتند، اما اين خبر بالاخره پيچيده بود كه پسرى براى حسن بن على عسكرى متولد شده است و او را مخفى مى كنند. گاهى مى فرستادند به خانه حضرت كه اين بچه را به خيال خود پيدا كنند و بكشند و از بين ببرند، ولى كارى كه خدا مى خواهد مگر بنده مى تواند بر ضد آن عمل كند؟!يعنى وقتى قضاى حتمى الهى در يك جا باشد ديگر بشر نمى تواند كارى در آنجا بكند. بعد از وفات حضرت و نيز مقارن با وفات حضرت، مامورين ريختند خانه امام را تفتيش كامل كردند و زنهاى جاسوسه خودشان را فرستادند كه تمام زنها، كنيز و غير كنيز را تحت نظر بگيرند، ببينند آيا زن حامله اى وجود دارد يا نه؟ يكى از كنيزان را احتمال دادند كه حامله باشد.او را بردند تا يك سال نگاه داشتند، بعد فهميدند كه اشتباه كرده اند و چنين قضيه اى
نبوده است. وجود مقدس امام عسكرى مادرى دارد به نام «حديث »كه به لقب «جده»معروف است. چون جده حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه)بودند ايشان را«جده»مى گفته اند. زنهاى ديگرى هم در تاريخ هستند كه به اعتبار اينكه شهرتشان به اعتبار نوه شان است اينها را«جده »مى گويند، از جمله جده شاه عباس است كه دو تا مدرسه هم در اصفهان به نام «جده »داريم. زنى كه شهرتش به نام نوه اش باشد قهرا به نام «جده »معروف مى شود. اين زن بزرگوار به نام «جده »معروف شد.ولى تنها جده بودن سبب شهرتش نشد، مقامى دارد، عظمتى دارد، جلالتى دارد، شخصيتى دارد كه نوشته اند(مرحوم محدث قمى رضوان الله عليه هم در الانوار البهية مى نويسد)بعد از امام عسكرى مفزع الشيعه بود يعنى ملجا شيعه اين زن بزرگوار بود. قهرا در آن وقت - چون امام عسكرى بيست و هشت ساله بوده اند كه از دنيا رفته اند،على القاعده مطابق سن امام هادى هم حساب كنيم- زنى بين پنجاه و شصت بوده است. اينقدر زن با جلالت و با كمالى بوده است كه شيعه هر مشكلى برايش پيش مى آمد به اين زن عرضه مى داشت. مردى مى گويد به خدمت عمه امام عسكرى حكيمه خاتون دختر امام جواد رفتم، با ايشان صحبت كردم
راجع به عقايد و اعتقادات مساله امامت و غيره. ايشان عقايد خود را گفت تا رسيد به امام عسكرى. بعد گفت فعلا امام من فرزند اوست كه الآن مستور و مخفى است.گفتم حال كه ايشان مخفى هستند اگر ما مشكلى داشته باشيم به چه كسى رجوع كنيم؟ فت به جده رجوع كنيد.گفتم:عجب!آقا از دنيا رفت و به يك زن وصيت كرد؟!فرمود: امام عسكرى همان كار را كرد كه حسين بن على كرد.حضرت امام حسين وصى واقعى اش و وصى او در باطن على بن الحسين بود ولى مگر بسيارى از وصاياى خودش را در ظاهر به خواهرش زينب سلام الله عليها نكرد؟عين اين كار را حسن بن على العسكرى كرد. وصى او در باطن اين فرزندى است كه مخفى است ولى در ظاهر كه نمى شد بگويد وصى من اوست. در ظاهر وصى خودش را اين زن با جلالت قرار داده است.
آگاهی امام بر اسلام آوردن بزرگ نصرانی
یکی از راویان حدیث به نام جعفر بن محمّد بصری حکایت کند: روزی در محضر حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام بودیم ، یکی از مامورین خلیفه وارد شد و گفت : خلیفه پیام داد که چون أنوش نصرانی یکی از بزرگان نصاری - در شهر سامراء است و دو فرزند پسرش مریض و در حال مرگ هستند، تقاضا کردهاند که برویم و برای سلامتی ایشان دعا کنیم . اکنون چنانچه مایل باشید، نزد ایشان برویم تا در نتیجه به اسلام و خاندان نبوّت ، خوش بین گردند. اامام علیه السلام اظهار داشت : شکر و سپاس خداوند متعال را که یهود و نصاری نسبت به ما خانواده اهل بیت از دیگر مسلمین عارفتر هستند. سپس حضرت آماده حرکت شد، لذا شتری را مهیّا کردند و امام علیه السلام سوار شتر شد و رهسپار منزل أنوش گردید. همین که حضرت نزدیک منزل أنوش نصرانی رسید، ناگهان متوجّه شدیم أنوش سر و پای برهنه به سوی امام علیه السلام میآید و کتاب انجیل را بر سینه چسبانده است ، همچنین دیگر روحانیّون نصاری و راهبان ، اطراف او در حال حرکت هستند. چون جلوی منزل به یکدیگر رسیدند، أنوش گفت : ای سرورم ! تو را به حقّ این کتاب - که تو از ما نسبت به آن آگاهتر هستی و تو از درون ما و آئین ما مطّلع
هستی - آنچه را که خلیفه پیشنهاد داده است انجام بده ، همانا که تو در نزد خداوند، همچون حضرت عیسی مسیح علیه السلام هستی . امام حسن عسکری علیه السلام با شنیدن این سخنان ، حمد و ثنای خداوند را به جای آورد و سپس وارد منزل نصرانی شد و در گوشهای از اتاق نشست . و جمعیّت همگی سر پا ایستاده و تماشای جلال و عظمت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند، بعد از لحظاتی حضرت لب به سخن گشود و اشاره به یکی از دو فرزند مریض نمود و اظهار داشت : این فرزندت باقی میماند و ترسی بر آن نداشته باش ؛ و امّا آن دیگری تا سه روز دیگر میمیرد، و آن فرزندت که زنده میماند مسلمان خواهد شد و از مؤمنین و دوستداران ما اهل بیت قرار خواهد گرفت . أنوش نصرانی گفت : به خدا سوگند، ای سرورم ! آنچه فرمودی حقّ است و چون خبر دادی که یکی از فرزندانم زنده میماند، از مرگ دیگری واهمهای ندارم و خوشحال هستم از این که پسرم اسلام میآورد و از علاقه مندان شما اهل بیت رسالت قرار میگیرد. یکی از روحانیّون مسیحی ، أنوش را مخاطب قرار داد و گفت : ای أنوش ! تو چرا مسلمان نمیشوی؟ پاسخ داد: من اسلام را از قبل پذیرفتهام و نیز مولایم نسبت به من آگاهی کامل دارد.
در این موقع ، حضرت ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام اظهار نمود: چنانچه مردم برداشتهای سوئی نمیکردند، مطالبی را میگفتم و کاری میکردم که آن فرزندت نیز سالم و زنده بماند. أنوش گفت : ای مولا و سرورم ! آنچه را که شما مایل باشید و صلاح بدانید، من نیز نسبت به آن راضی هستم . جعفر بصری گوید: یکی از پسران أنوش نصرانی همین طور که امام علیه السلام اشاره کرده بود، بعد از سه روز از دنیا رفت و آن دیگری پس از بهبودی مسلمان شد و جزء یکی از خادمین حضرت قرار گرفت.
در محضر امام یازدهم علیه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام در فرازی از نامه خود به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری که از معتمدین شیعه بود را مطالبی را مطرح می کنند که همراه با ذکر برخی نکات در زیر می آید: امام حسن علیه السلام در ادامه نامه خود پس از آنکه ضرورت وجود و هدایتگری اهل بیت علیهم السلام را تبیین می کند به حق الهی آنها که خداوند متعال بر عهده مردم نهاده است اشاره می کند و می فرماید: فَفَرَضَ عَلَیْكُمْ لِأَوْلِیَائِهِ حُقُوقاً أَمَرَكُمْ بِأَدَائِهَا ؛ خداوند ، حقوقى براى اولیاء خود بر شما واجب و شما را به اداى آن مأمور کرد. توضیح: با توجه به جملات قبلی و بعدی این عبارت ، مراد حضرت از اولیاء الهی در این فراز همان اهل بیت علیهم السلام هستند و منظور از حقی که از آن نام می برد خمس یا همان سهم امامی است که در فقه مطرح است. هر چند ممکن است سایر حقوق امام نیز در اینجا قابل تطبیق باشد اما آنچه یقینی به نظر می رسد همین عنوان خمس است. که در واقع سهم مکتب است نه سهم شخصی. (برگرفته از درس تفسیر آیت الله جوادی آملی 29/11/1390) آنگاه امام علیه السلام به ضرورت ادای این حقوق پرداخته و می فرماید: لِیَحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ مِنْ
أَزْوَاجِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمْ وَ مَآكِلِكُمْ وَ مَشَارِبِكُمْ ؛ تا آنچه از زنان و اموال و خوردنیها و نوشیدنهاى خود دارید، بر شما حلال باشد. توضیح: بنا بر آنچه در احکام فقهی ثابت است کسی که خمس بر او واجب شد حق دخل و تصرف در آن اموالی که خمس به آنها تعلق گرفته ندارد (بر او حرام است) تا اینکه خمس (یک پنجم) آن را جدا کرده و بپردازد ؛ از آن به بعد است که می تواند در آن مال دخل و تصرف کند (بر او حلال است). سپس امام علیه السلام ، این فاز از نامه را با دو آیه از آیات قرآن به پایان می برد و می نویسد: قَالَ اللَّهُ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى (1) وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ (2) ؛ بگو مزدى از شما براى رسالتم طلب نمی کنم ؛ مگر دوستی در حق نزدیكان (اهل بیتم) را و بدانید كه هر كه (در ادای این حقوق) بخل بورزد، در حق خودش بخل ورزیده و (بدانید که) خداوند بىنیاز است و شمایید كه نیازمندان درگاه اویید.
نگاهی به صحیفه عسکریه
آنچه از دعاهای منقول از امامان شیعه به دست ما رسیده است، منبعی مطمئن و غنی برای شناخت تعالیم عرفانی و توحیدی امامان معصوم و ذخیره فرهنگی ارزشمندی برای بشریّت است. در کتب سیره و شرح حال امامان، دعاهایی از آن بزرگواران نقل شده است. برخی از عالمان و پژوهشگران نیز به گردآوری این ادعیه و تدوین «صحیفه»های ائمّه علیهمالسلام پرداختهاند و این، جدا از «صحیفه سجّادیّه» است که ماجرایی ویژه و مستندی خاص دارد. از سوی مؤسّسه «الامام المهدی» ـ در قم، به سرپرستی استاد سیّد محمّدباقر ابطحی اصفهانی ـ مجموعهای شش جلدی تحقیق، تدوین و نشر یافته که حاوی دعاهای چهارده معصوم علیهمالسلام است. جلد ششم این مجموعه، دعاهای امام رضا تا امام مهدی علیهمالسلام را در بردارد. بخش خاصّ به امام یازدهم، عنوان «الصّحیفة العسکریّة، الجامعة الادعیة الحادی عشر من الائمّة، الامام الحسن بن علیّ العسکری» را بر پیشانی خود دارد که حاوی 51 دعای کوتاه و بلند از آن امام همام است. در این نوشته، مروری گذرا به این ادعیه نورانی داریم، تا از گلگشت در این بوستان عرفان و معنویّت، مشام جان را معطّر سازیم و از میراث معنوی اهل بیت علیهمالسلام بیشتر بهرهمند گردیم.
نگاهی اجمالی در آغاز، مروری بر دعاهای منقول از امام حسن عسکری علیهالسلام داریم، تا با دور نمایه، مناسبتها و جایگاههای این دعاها آشنا شویم: 1. دعای امام در تسبیح خدا، 2. دعای او در ستایش خداوند، 3. دعای او در حمد خدا به خاطر دیدن فرزندش، 4. صلوات او بر پیامبر و یکایک جانشینانش، 5. دعای او برای درخواست حاجت، 6. دعا برای حاجتطلبی از آستان پروردگار، 7. دعا برای قضای حوائج پس از نماز، 8. دعا برای طلب روزی و طول عمر، 9. دعا در احتجاب و پناهندگی به حرز الهی، 10. دعا در احتجاب و پناه جویی به خدا، 11. دعا برای حرز و ایمنی، 12. دعا در پرهیز از وسوسههای شیاطین، 13. دعای مظلوم علیه ظالم، 14. استعاذه از شرّ دشمنان، 15. تعویذ برای درمان تب، 16. تعویذ برای سر درد، 17. دعا برای درمان تب نوبه، 18. دعای روز سوم شعبان، 19. دعا در ماه رمضان، 20. دعا در تعقیب نماز صبح، 21. دعا هنگام صبح، 22. دعای صبح و عصر، 23. دعا برای ورود به مسجد، 24. دعای دیگری برای ورود به مسجد، 25. دعای قنوت، 26. دعای دیگری برای قنوت، 27. دعا پس از فراغت از نماز، 28. دعا برای مشکلات در راه سفر، 29. دعا هنگام غذا خوردن، 30. دعا در ذکر حاملان عرش، 31.
دعای توسّل حضرت موسی علیهالسلام به محمد و خاندانش علیهمالسلام ، 32. دعای دیگر حضرت موسی علیهالسلام ، 33 ـ 37. دعاهای دیگر توسّل حضرت موسی علیهالسلام به پیامبر و عترت او علیهمالسلام ، 38. دعای او در مناجات امیر مؤمنان علیهالسلام ، 39 ـ 49. دعاهای او درباره اشخاص گوناگون همچون: اسحاق بن اسماعیل، اشجع، عیسی بن صبیح و محمد بن علی بن ابراهیم، (و ده جمله کوتاه دعایی)، 50. دعا برای ساعت یازدهم روز، 51. دعا برای توسّل به امام عسکری علیهالسلام در ساعت یازده. همان گونه که از عنوان مناسبت بعضی دعاها برمیآید، مفاهیم آنها درباره حمد و ثنای پروردگار، صلوات و درود بر خاندان رسالت، پناه جویی به درگاه خداوند قادر متعال از شرّ دشمنان، کید حاسدان، آفات، امراض، دردها و مشکلات است همچنان که اشاره شد، تعدادی از این دعاها کوتاه و یک سطری است، بخشی نیز بلند و چند صفحهای و برخی هم متوسّط. ناگفته نماند که بعضی از این دعاها، از ائمّه علیهمالسلام دیگر هم نقل شده است؛ لذا محقّق گرامی کتاب، با اشاره به اینکه این دعا در دعاهای امام علی یا امام صادق علیهماالسلام و... گذشت، از آوردن دوباره آن پرهیز کرده و تنها جملات نخست دعا را آورده
است. مضامین ادعیه همان گونه که از عنوان مناسبت بعضی دعاها برمیآید، مفاهیم آنها درباره حمد و ثنای پروردگار، صلوات و درود بر خاندان رسالت، پناه جویی به درگاه خداوند قادر متعال از شرّ دشمنان، کید حاسدان، آفات، امراض، دردها و مشکلات است. آنچه هم که در اوقات خاصّی همچون: روز میلاد سیدالشهدا علیهالسلام و ماه رمضان و هنگام غذا خوردن است، اهمیّت این روزها و مناسبتها و عملها و شناخت نعمتهای پروردگار و توفیق خواهی برای ادای شکر آنهاست. در دعاهای مربوط به اشخاص نیز، در نامهها و توقیعاتی که برای اصحاب خویش و نویسندگان عریضه پاسخ میداده، دعای خیری به تناسب هر شخص، درباره آنان ذکر کرده که گویای عنایت خاصّ حضرت به دوستداران اهل بیت علیهمالسلام و مرتبطان با خطّ ولایت است. از دعاهایی که اشاره شد، دعاهای شماره 4، 6، 7، 18، 21، 25 و 51، به دلیل مفصّلتر بودن و مضامین بیشتر، درخور توجّه ویژه است. درنگی در آستان سه دعا برای ژرف نگری در مفاهیم ادعیه حضرت عسکری علیهالسلام درنگی متأمّلانه در آستان سه دعا داریم، تا با حقایقی از زبان آن حضرت آشنا شویم: 1. صلوات بر پیامبر و جانشینانش (دعای چهارم) عبداللّه بن محمّد بن عابد
میگوید: در سامرّا در خانه حضرت ابا محمد عسکری علیهالسلام به دیدارش رفتم، سال 255 هجری بود. از او خواستم صلوات بر پیامبر و اوصیای آن حضرت را بر من دیکته کند تا بنویسم. کاغذ بسیار هم با خودم برده بودم. حضرت، بیآنکه از روی نوشتهای املاء کند، بر من دیکته کرد و فرمود: بنویس... این صلواتها نخست با درود بر خاتم پیامبران شروع شده، سپس بر امیرمؤمنان، بر حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین، آنگاه بر یکایک امامان علیهمالسلام و درباره هر کدام، صلواتی خاص با عبارات و اوصافی ویژه آمده است که اشاره به ابعاد شخصیت و فضایل و مناقب هر یک از آن زبدگان عالم آفرینش دارد. در صلوات بر پیامبر، از آن حضرت با اوصافی همچون: حامل وحی، مبلّغ رسالات الهی، معلّم کتاب خدا، بر پا دارنده نماز و زکات و دعوت گر به دین حق یاد میکند و از آمرزش الهی در سایه توسّل به آن حضرت سخن میگوید، که مظهر رحمت الهی و جلوه بتشکنی و طاغوت ستیزی است و آیین او را برترین ادیان برمیشمارد. در صلوات بر علیّ بن ابی طالب علیهالسلام ،او را به عنوان برادر، جانشین و امانت دار علم و راز رسول خدا، زبان گویای حکمت نبوی، غم زدا از چهره پیامبر و درهم کوبنده کافران
و فاجران معرّفی میکند و بر دوستان و موالیان او دعا و بر دشمنان و معاندانش نفرین میفرستد. در صلوات بر حضرت زهرا علیهاالسلام از مقامات والا، برگزیدگی، مظلومیّت، محروم شدنش از حق و جایگاهش نزد خدا و رسول سخن میگوید. همچنین درباره یکایک امامان علیهمالسلام . راوی میگوید: آن حضرت همین طور میگفت و مینوشتم، تا پس از امامهادی علیهالسلام به خودش رسید و توقّف کرد. از او علّتش را پرسیدم، فرمود: اگر نبود که این، دینی است که خداوند فرمانمان داده که ادا کنیم و به اهلش برسانیم، دوست داشتم درباره خود نگویم، لیکن دین است. بنویس. آنگاه صلوات بر خود و سپس بر امامزمان علیهالسلام را بیان میکند که صلوات بر امام عصر طولانیتر از صلوات دیگران است. در فرازی از آن چنین آمده است: «خداوندا! عدالت را با او آشکار ساز، او را با یاری خود تأیید کن، یاورانش را یاور باش و دشمنانش را خوار گردان. به سبب او جبّاران کفر را در هم شکن و به وسیله او کافران و منافقان و همه ملحدان را نابود ساز، هر جا که باشند، در خاوران و باختران، در خشکی و دریا، در دشت و کوهستان. و با وجود او زمین را پر از عدالت کن و دین پیامبرت را غالب و چیره گردان». دعای
قضای حوائج: در این دعا، ضمن ستایشهای بلندی که از مقام رُبوبی شده، از رنج و گرفتاری خویش و پناه جویی به درگاه الهی و استغاثه به حضرت پروردگار سخن گفته است. در بخشی از این دعا، ادّعا نامهای بر ضدّ حکومت جبّاران و ستمگران است 2. دعای قضای حوائج ( دعای ششم ) حِمْیَری نقل میکند: خدمت آن حضرت بودم، نامهای از زندان به دست امام عسکری علیهالسلام رسید که یکی از هواداران حضرت نوشته بود و از سنگینی کُنْد و زنجیر و بد رفتاری حکومت و پریشان حالی خود شکوه کرده بود. امام عسکری علیهالسلام ضمن دعوت او به صبر و مقاومت و آزمایش دانستن اینگونه مصائب و یادآوری پاداشهای الهی آن، دستور داد که عریضهای به خداوند بنویسد و آن را به حرم امام حسین علیهالسلام بفرستد و آن را در آن محلّ شریف به خداوند عرضه دارد. متن آن عریضه و شکوائیّه به درگاه خدا چنین باشد: «الی اللّه الملک الدّیّان...»1 در این دعا، ضمن ستایشهای بلندی که از مقام رُبوبی شده، از رنج و گرفتاری خویش و پناه جویی به درگاه الهی و استغاثه به حضرت پروردگار سخن گفته است. در بخشی از این دعا، ادّعا نامهای بر ضدّ حکومت جبّاران و ستمگران است. و اینکه آنان در زمین، سلطه
یافته و دینداران را به بازیچه گرفتهاند و اموال عمومی و بیتالمال مسلمین را صرف عیّاشی، موسیقی و مُطربی میکنند و صاحبان حق را از حقوقشان محروم میسازند و با سلطه جبّارانه خویش، ذلیلان الهی را عزّت میبخشند و عزیزان خدایی را خوار میسازند و در پشت درهای بسته، حجابها و دربانها، خود را از دسترس نیازمندان دور نگه میدارند تا خیرشان به کسی نرسد... «انّه قد علا الجبابرةُ فی ارضک و ظَهَروا فی بلادک...» در ادامه، حاجات خود را از خدا میخواهد و خواستار رهایی و نجات است و تنها تکیهگاهش را هم خدا میداند که امید هر محروم و بی پناه است. همچنین درودهای بلندی بر پیامبر اکرم و خاندان او و برخی خواستههای دیگر بیان شده است. این دعا و شکوائیّه ـ که آموزش امام عسکری علیهالسلام به یک زندانی سیاسی علوی در عصر طواغیت عبّاسی است ـ به نوعی، کیفرخواست علیه حکّام جائر است که از دین و مسلمانی، نامش را یدک میکشند و به بدترین شیوههای ظالمانه و غیر اسلامی، بر امّت مسلمان حکم میرانند و پاکان و حقطلبان را به بند میکشند. 3. دعای قنوت (دعای 25) این دعا، بُعد سیاسی قویتری دارد. گروهی از مردم قم در سامرّا خدمت آن حضرت میرسند و از بد رفتاری
و ستمهای «موسی بن بُغا»، که حاکم بر آنان بوده است، گلایه و شکایت میکنند. امام حسن عسکری علیهالسلام به آن مظلومان یادآور میشود که از «سلاح دعا» بهره بگیرند و در قنوتهای نمازشان این دعا را بخوانند: «الحمدللّه شکرا لنعمائه و استدعاءً لِمزیده...»2 دو خطّ روشن و برجسته در کلّیت این دعای مبسوط و ژرف، دیده میشود: یکی، خطّ نفرین بر ستمکاران و غاصبان و دیگری، خطّ دعا برای عدالت گستران و حق طلبان. مثل هر دعای دیگر، آغاز آن با حمد و ثنای الهی و برشمردن نعمتهای او و درود بر پیامبر خاتم و خاندان اوست. سپس ورود به عرصه نیاز خواهی، حاجت گستری، درد دل و مناجات با پروردگار. آنگاه شکایت به درگاه خدا از سلطه نا اهلان و گسترش ظلم و انحراف و حکومتِ آنان که نه امین بر دین و نه مورد اعتماد بر دنیا و اموالاند، حکومت حقّه اهل بیت را غاصبانه تصرّف کردهاند و آن را دست به دست میگردانند و در بیتالمال، به دلخواه عمل و مصرف میکنند و با حقّ محرومان، یتیمان و بیوه زنان، آلات و ابزار موسیقی و لهو و لعب و عیّاشی میخرند و اهل ذمّه را بر مسلمانان مسلّط ساختهاند و کارها را به دست فاجرانِ بیدین و بی رحم سپردهاند و هر چه میخواهند،
میکنند و هر حریمی را میشکنند. امام عسکری علیهالسلام در پایان، از خداوند میطلبد که در سایه حکومت مردان خالص و بندگان صالح، همه آفاق، سرشار از عدالت و رحمت باشد و خداوند، درجات والا و پاداشهای عظیم به آنان عطا کند در ادامه، از خداوند میخواهد که شوکت و عظمتشان را بشکند، پرچمشان را سرنگون و کاخهایشان را ویران سازد، خورشیدشان را تیره و یادشان را محو کند و با سنگ حق، مغز آنان را متلاشی کند و رعب و وحشت بر دلهایشان افکند و نسل آنان را براندازد و وحدتشان را از هم بپاشد و شرمسار، سرشکسته، خوار و رسوا گرداند. در فصل دوم این دعای بلند، درخواست امام آن است که حقّ و عدل، آشکار و رایج گردد و در سایه عدالت و داد، دلها زنده، افکار منسجم، حدود الهی برپا، گرسنگان و محرومان سیر و کامیاب گردند. درخواست اینکه ما در دولت حق و عدل، تلاشگر و عدالت گستر و حقّ محور باشیم و پناه و مأمنی برای پیروان دین خدا گردیم. سپس از هر کس که دعوت گر به حق و منادی عدالت و پناه مظلومان و سدّی در مقابل تبهکاران و جانیان باشد، به نیکی یاد کرده و در حقّشان دعا میکند و نصرت، غلبه و شوکت آنان را از خدا میطلبد که تنها و تنها برای خدا و ادای
وظیفه، هر سختی را تحمّل میکنند و رنج سفر و غربت و دوری از خانواده را برای اجرای احکام الهی تحمّل میکنند و مردم را به «توحید ناب» در فکر و عمل فرامیخوانند و قیام به امر الهی دارند. طبعا نمونه اعلا و فرد شاخص اینگونه حقطلبی و عدالت گستری، حکومت حقّه حضرت مهدی علیهالسلام است که نوید آن داده شده و خود حضرت عسکری و پیروان او هم چشم به راه ظهور آن سپیده روشن ایمان بودند. دعا، بسیار عالی و بلند، دارای نکات عرفانی ژرف و اشارات لطیف است که شرح و بسط آن در این مختصر نمیگنجد. امام عسکری علیهالسلام در پایان، از خداوند میطلبد که در سایه حکومت مردان خالص و بندگان صالح، همه آفاق، سرشار از عدالت و رحمت باشد و خداوند، درجات والا و پاداشهای عظیم به آنان عطا کند. این، نگاهی گذرا به سه دعا از ادعیه نورانی امام حسن عسکری علیهالسلام بود. باشد که از مکتب عرفانی معصومان علیهمالسلام درس عبادت و نیایش بیاموزیم و در زندگی، گام جای گام آنان نهیم.
مداحی حاج محمود کریمی در میلاد امام حسن عسکری (علیه السلام)
مطالب برگرفته از سایتهای شهید آوینی، تبیان و راسخون است.
دیدگاه تان را بنویسید