به گزارش خبرگزاري فارس ، اين مذاكرات در حالى صورت خواهد پذيرفت كه مقامات عاليرتبه عراقي از جمله سيد عبدالعزيز حكيم، بارها با ارسال نامههايي خطاب به مقامات كشورمان، از دولت ايران خواسته اند به وظيفه انسانى و دينى خود در كمك به مردم مظلوم عراق و بازگشت صلح و امنيت به اين كشور كمك نمايد. مذاكره ايران و آمريكا درباره موضوع عراق ،علاوه بر دستاوردها و فرصتهايى كه براى مردم عراق و حتي جمهورىاسلامى ايران فراهم خواهد آورد، بدون ترديد همراه با پيامدها و بازتابهاى ناگوارى هم در سطح منطقه و همچنين افكار عمومى داخل كشور خواهد بود. بنا براين اگر قرار است در اين موقعيت حساس بر سرموضوعى حساس چون عراق مذاكرهاى انجام شود، بايد مذاكراتى از موضع عزت، هدفمند، تاكتيكى، مقطعى و با برنامهاى مدون و از پيش تعريف شده باشد. * مذاكره با آمريكا و فرصتهاى پيش رو به اعتقاد برخي تحليل گران سياسي ، پيشنهاد اخير ايالات متحده آمريكا مبنى بر مذاكره با ايران را بايد از جنسى ديگر دانست چراكه اين بار آمريكايىها برخلاف دورههاى گذشته، پيشنهاد مذاكره را نه به خاطر عدول جمهورىاسلامى ايران از ارزشها و آرمانهاى انقلابىاش، بلكه به
اعتبار نفوذ معنوى و الهامبخش انقلاباسلامى ايران در ميان مردم عراق، از مقامات كشورمان درخواست نمودهاند. آنها از مسؤولاننظام خواستهاند ديدگاههاى خود را پيرامون چگونگى بازگشت امنيت و آرامش به ميان مردمعراق ارائه نمايند. درخواست آمريكا براى مذاكره با ايران نشان مىدهد ايران يك واقعيت مسلم و انكار ناشدنىاست. بنابراين معقولانهترين مسير براى آمريكايىها اين است كه از مسير تصادم با جمهورىاسلامى ايران خارج شوند. گرداب عراق به آمريكايىها نشان داد قدرت، صرفاً از لوله تفنگ برنمىخيزد و كشورى كه بايد در منش و رفتار خود تغييرات اساسى دهد، ايالات متحدهآمريكاست، نه ايران. اين تغيير رفتار را در مواضع منفعلانه و عجز و درخواستهاى آمريكابراى مذاكره با ايران مىتوان مشاهده كرد. اگر چه در موضوع گرگ و ميش بودن نسبت ايران و آمريكا هيچ تغييرى ايجاد نشده است اما در عينحال عامل سومى به بحث اضافه شده كه مىتواند كليت موضوع را تغيير داده و نوع مواجهه نيزتغيير يابد. اين عامل سوم در شرايط جديد، عجز و ناتوانىاى است كه گريبان آمريكايىها راگرفته و آنها را رها نمىكند. منطق وضعيت جديد حكم مىكند، چنانچه ميسر است و يا
مىتوان شرايط جديدى را ايجاد كرد. عليرغم شيطنتها و دشمنىهاى 28 ساله مقامات كاخ سفيد با انقلاب اسلامى ايران، موضوعمذاكرات غيرمستقيم و حتى مستقيم در برهههايى حساس از تاريخ انقلاب در دستور كار طرفين قرار داشته است. در جريان سفر "مك فارلين" به تهران، مذاكرات ميان مقامات دو كشور با اشراف و نظارتمسؤولان عالىرتبه نظام انجام پذيرفت و در برههاى كه احساس مىشد محتواى مذاكرات ممكناست مورد بهرهبردارى صهيونيستها قرار گيرد، با درايت حضرت امام خمينى(ره)، به آقاىرفسنجانى دستور داده شد، در خطبههاى نماز جمعه تهران، درخواست مذاكره آمريكا با ايران وپيامهاى آنان را افشا كند تا مورد سوءاستفاده رسانههاى صهيونيستى قرار نگيرد. همچنين پس از واقعه 11 سپتامبر و حمله آمريكا به افغانستان و سپس بازسازى اين كشور،مذاكراتى چند جانبه ميان ايران و مقامات غربى و آمريكايى از جمله سفيران ايران و آمريكا در كابل انجام شد. در عرف ديپلماتيك، دو كشورِ در حالجنگ هم از مذاكره سر باز نمىزنند چنانكه در طول دوران جنگ تحميلى، سفارتخانههاى ايرانو عراق در پايتخت دو كشور فعال بودند. از سوى ديگر، در عرف روابط بينالملل گفته مىشود،
كشورها و دولتها بايد "منافع دائم" خودرا تأمين نمايند و هيچ "دشمن دائمى" وجود ندارد. اگرچه در اين ميان، وضعيت مولود نامشروعغرب به نام رژيم اشغالگر قدس، استثناست؛ چرا كه جمهورى اسلامى ايران اين رژيم را دولتقانونى نمىداند كه بخواهد با آن مذاكره و رابطهاى داشته باشد. در برهه حساس كنونى، پاسخ مثبت ايران به مذاكره با آمريكا در موضوع عراق كه با مطالعات وسيع و گستردهاى توسط كارشناسان دستگاه ديپلماسى و كميتههاى مشورتى كشورمان همراه بوده است، فرصتها و دستاوردهايى را براى جمهورى اسلامىايران خواهد داشت چرا كه در سالهاى اخير، حجم بالايى از تبليغات رسانههاى غربى بهويژه آمريكا معطوف اينقضيه بود كه نظام جمهورى اسلامى ايران را نظامى غيرمشروع و محور شرارت معرفى نمايند؛اما پيشنهاد اخير آمريكايىها نشان داد تبليغات گذشته آنان، تنها رويكردى غيرواقعبينانه داشتهاست، چرا كه آنان پيشنهاد مذاكره با كشورى را دادهاند كه مىخواهد علاوه بر تأمين امنيت وصلح در عراق، بخشى از مشكلات آمريكا در اين كشور را نيز حل نمايد. به اعتقاد گروهي كارشناسان تلاش 4 ساله غرب براى انزواى بينالمللى ايران در پرونده هستهاى، در ماههاى
پايانى سال85 تا حدودى به ثمر نشست و قطعنامههاى شوراى امنيت نشان داد حتى كشورهايى نظير چين وروسيه هم تحت فشار آمريكا، ناچار به همراهى و همگامى با غرب هستند. به باور اين كارشناسان، پاسخ مثبت ايران به درخواست آمريكا، علاوه بر كاهش فشارهاى بينالمللى بر ايران، باعث برهمخوردن آرايش بينالمللى عليه فعاليتهاى هستهاى ايران خواهد شد. واكنش كشورهايى همچونژاپن، هند، چين، روسيه، انگليس، آلمان، فرانسه، ايتاليا و بسيارى ديگر از كشورهاى مؤثر درصحنه بينالمللى به مذاكره ايران و آمريكا، گوياى اين واقعيت است كه ايران با در پيش گرفتنتاكتيكى موفق در عرصه ديپلماسى، آنان را به تكاپو وا داشته است كه بيش از پيش خود را بهايران نزديك نمايند تا مبادا آمريكايىها گوى سبقت را از آنان بربايند. تأكيد صريح "توكيو" بهسرمايهگذارى در "ميدان نفتى آزادگان" نشان داد كشورهايى چون ژاپن - كه از دوستان نزديك آمريكا محسوب مىشود - به دوگانگى در گفتار و عمل آمريكايىها هم اعتراض كرده و گفتهاند،چرا آمريكايىها ما را براى فسخ قراردادهاى اقتصادى با ايران تحت فشار مىگذارند اما از سوىديگر خود براى مذاكره با ايران پيشقدم مىشوند؟! همچنين
كشورهايى همچون چين و روسيه و حتى اتحاديه اروپايى هم احساس كردهاند، اگرخود را به ايران نزديك نكنند، بازنده اصلى و نهايى خواهند بود. از مزايايي كه موافقين مذاكره با امريكا براي اين اقدام ذكر مي كنند اين است كه، با توجه به فرصت به دست آمده، اين برهه زمانى بهترين وقت براى امتياز گرفتن ايران ازكشورهايى چون روسيه، چين و اتحاديه اروپايى است و بايد به آنها گوشزد كرد ممكن است همراهى و همگامى آنان با رفتارهاى سختگيرانه آمريكا، باعث اسارت آنها در دامى گردد كهآمريكا براىشان پهن كرده است تا مانع نزديكى آنان به ايران شود و در عين حال فرصتى همبراى نزديكى آمريكا و توافق با جمهورى اسلامى ايران در مسائل منطقهاى حاصل مىشود. ما در شرايطى با آمريكايىها در بغداد مذاكره مىكنيم كه به اعتقاد دوست و دشمن، در يكى ازدورانهاى پرافتخار و پراقتدار خود بهسر مىبريم. اما در آن سوى ميدان، آمريكايىهاسختترين و بحرانىترين روزهاى خود را خصوصاً در منطقه خاورميانه - بهويژه عراق -مىگذرانند كه اين امر باعث شده، از موضع اقتدار با طرف مقابل سخن بگوئيم، موضعى كه يقيناًامتيازهاى فراوانى را مىتواند براى طرفى كه دست برتر را بر سر
ميز مذاكره دارد، به همراهداشته باشد. درخواست مذاكره آمريكا نشان داد برنده اصلى حمله آمريكا به عراق، جمهورى اسلامى ايرانبوده است. امروز به اعتقاد تمامى تحليلگران سياسى، هيچ صلحى در خاورميانه بهويژه عراقبدون مشاركت ايران شكل نخواهد گرفت و امروز پس ازگذشت 50 ماه از حمله آمريكا به عراق،مقامات كاخ سفيد براى خروج از باتلاق عراق چارهاى جز دراز كردن دست نياز به سوىجمهورى اسلامى ايران ندارند. از سوي ديگر ناامنى در عراق يقيناً به نفع جمهورى اسلامى ايران نخواهد بود. تجزيه عراق به سه بخشكردنشين، سنىنشين و شيعهنشين، امنيت ايران را سخت در معرض تهديد قرار داده و اين سرزمين را به پايگاهى براى غرب بهويژه رژيم جعلى صهيونيستى، تبديل خواهد كرد. طرح"كردستان بزرگ"، يكى از رؤياهايى است كه سالها اين رژيم در سر مىپروراند.بر اين اساس، بازگشت امنيت به عراق، به نوعى تأمين امنيت جمهورى اسلامى ايران نيزمحسوب مىشود. تحويل و يا اخراج گروهك تروريست منافقين از عراق، مىتواند يكى از دستور كارهاىمذاكره ميان ايران و آمريكا باشد چرا كه گروهك نفاق، پروندهاى سياه در به خاك و خون كشيدنمردم ايران و عراق داشته است. يكى از
راههاى بازگشت صلح و امنيت به عراق، پاك شدن خاكعراق از اين جرثومههاى فساد و ناامنى است. از ديگر مزاياي مذاكره ايران و آمريكا به گمان موافقين مذاكره اين است كه، علاوه بر آرام كردن فضاى بينالمللى، فضاى داخل كشور را نيز بهسمت آرامش سوق خواهد داد؛ آرامشى كه امنيت سرمايهگذارى و رونق اقتصادى را به همراهخواهد داشت. اعلام مذاكره ايران و آمريكا به زخم زبانهاى برخى رقباي سياسى دولت هم پايان خواهد داد؛ آنهايى كه دولت احمدىنژاد را متهم به جنگطلبى و جنگافروزى كرده و آن را دولتى فاقد نرمش و مصلحتسنجى معرفى مىنمايند. * مذاكره ايران و آمريكا و مخاطرات پيشِ رو مخالفان مذاكره با آمريكا معتقدند دولت آمريكا "شيطان بزرگ" و رابطه با اين كشور به منزله "رابطه گرگ و ميش" است. در حال حاضر هم هيچ نشانهاى مبنى بر خارج شدن آمريكا از خصيصه گرگ صفتى آن مشاهدهنمىشود. اين كشور همچنان درندهخو، متجاوز و غيرقابل اعتماد است. همه شواهد وقرائن موجود حاكى از آن است كه نه تنها آمريكا تغيير ماهيت نداده بلكه كينهتوزىهايش عليهايران و جهان اسلام، روز به روز شتاب بيشترى به خود گرفته است. به عبارت ديگر، مذاكره، داراى ابزار و
لوازمى است كه مهمترين آنها داشتن حسننيت و صداقتدر طرفين مذاكره است كه در اين فقره به نيكى مىدانيم كه آمريكا از هيچ صداقت و حسن نيتىبرخوردار نمىباشد و فقط براى بهرهگيرى و حل مشكلات خويش مىخواهد به صورت ابزارىاز موضوع مذاكره بهرهبردارى كند. در يك جمله بايد مذاكره ايران با آمريكا را در جهت حلمشكل آمريكا دانست، نه حل مشكل عراق! به اعتقاد مخالفين مذاكره نبايد از نظر دور داشته باشيم كه درگيرى و چالش ايران و آمريكا، ماهوى است و از ماهيتطرفين درگيرى نشأت مىگيرد. ايران بر اسلام ناب محمدى(ص) كه ظلمستيز است تكيه دارد وآمريكايىها بر خوى استكبارى خود. بنابراين صحنههاى درگيرى مىتواند تغيير كند اما اصل درگيرى پابرجا خواهد ماند مگر آنكهيكى از دو طرف، تغيير ماهيت دهند - يا ما خداى ناكرده از اسلام دست بكشيم و يا آمريكايىها ازخوى استكبارىشان دست بكشند - از آنجا كه هيچ يك از اين دو در افق پيش رو ديده نمىشود، سادهانديشى است كه فكر كنيم مشكلات ما از اين راهها حل مىشود. شواهد و قرائن بسياري نشان مي دهد كه آمريكا مذاكره را فقط براى "مذاكره" مىخواهد نهبراى حل و فصل مسائل عراق يا فيمابين. به تعبير
ديگر، به محض آنكه ايران به مذاكره با آمريكا تن در دهد، در حقيقت خواسته آنها بعد از 28 سال را برآورده ساخته است. مخالفين مذاكره همچنين بر اين باور هستند كه مقاومت جمهورى اسلامى ايران در برابر زورگويىهاى آمريكا در 28 سال گذشته، موجب شدهتا ايران به پرچمدار مبارزه با نظام سلطه جهانى تبديل شود و به عنوان يك الگوى موفق وكارآمد، پيش روى نهضتهاى آزادىخواه و استقلالطلب اسلامى قرار گيرد تا جايى كه ايننهضتها ريشه خود را بر آمده از انقلاب اسلامى مىدانند. حتى استراتژيستهاى بزرگآمريكايى هم به اين مسأله اشاره داشته و مىگويند، امروز انتفاضه فلسطين، حزبالله لبنان،رويكردهاى اسلامگرايان در الجزاير، اندونزى، تركيه و برخى نهضتهاى مؤثر در جهان اسلام،ناشى از تأثيرات الهامبخش انقلاب اسلامى ايران است. در واقع آمريكايىها قصد دارند از طريق مذاكره با ايران، اين الگو را بشكنند؛ به اين معنا كهمذاكره را فقط براى مذاكره مىخواهند و از انجام و حتى شروع مذاكره قصد دارند توهم ايناقدامات را به نهضتهاى جهان اسلام القا كنند كه اگر جمهورى اسلامى ايران خاستگاه و عقبهاستراتژيك و ايدئولوژيك شماست، اين ريشه و عقبه هم نهايتاً
پس از 28 سال مقاومت، چارهاىجز نشستن در كنار آمريكا و مذاكره با آمريكا نديده است. واقعيت اين است كه آمريكايي ها برخلاف تمامي قوانين بين المللي هنوز پنج ديپلمات دستگير شده ايراني را در اختيار دارند و مقارن با نشست شرمالشيخ و ادعاى آمريكا درباره علاقمندى به مذاكره، وزيرخارجه اين كشور در سناى آمريكا خواستار تصويب بودجه 109 ميليون دلارى براىتامين هزينههاى حمايت از گروهكهاى برانداز در ايران مىشود و از طرف ديگر همين رژيم برتشديد فشارهاى اقتصادى از طريق ائتلاف (5+1) اصرار مىورزد و از جانب سوم، ديك چنىمعاون كينه توز رئيس جمهور آمريكا و از طراحان اصلى قشون كشى به عراق و افغانستان، ازعرشه ناو يو.اس.اس.استيتس، با لحنى تهديدآميز مىگويد: "حضور ناوهاى آمريكايى در خليجفارس، پيام روشنى براى دوستان و دشمنان ماست. ما اجازه نمىدهيم ايران به سلاح اتمىدسترسى پيدا كند و در اين مسير تمام گزينهها را براى مقابله روى ميز داريم." تحليلگران بسيارى مانند نشريه آمريكايى يو.اس.نيوز، به درستى تأكيد مىورزند: "نه گزينهنظامى و نه فشار اقتصادىعليه ايران، هيچ يك نتيجه نداده و قابل دفاع نيست و به همين دليلدولت بوش، راهبرد
فشار براى كشاندن تهران به ميز مذاكره را اتخاذ كرده است". ما چرا بايد در به هدف نشستن اين آخرين تير تركش كه اتفاقاً در تاريكى و نااميدى محض از چلهكمان رها شده، كمك كنيم و سيبل را به نقطهاى هدايت كنيم كه تير به همان سو رها شده است؟!! به عبارت ديگر آمريكا به مذاكره با ايران- فارغ از موضوع آن- به عنوان يك پروژه چند وجهىمىنگرد كه در صورت وقوع مىتواند نتايج خيره كننده بسيارى با خود به همراه آورد؛ آمريكاهم مىتواند خود را از مخمصه عراق بيرون بكشد، هم به دنيا اعلام كند كه فشار چند ساله بهايران هستهاى به نتيجه رسيد، و هم به افكار عمومى در ايران و جهان چنين وانمود كند كه ادعاىحرمت مذاكره با شيطان بزرگ، صرفاً جنگ زرگرى بود و به اصطلاح، هيچ اصل ايدئولوژيكثابتى در عرصه سياست وجود ندارد. مقاومت 28 ساله جمهورى اسلامى ايران در برابر باجخواهى و زورگويى آمريكا و متحدانش،ايران اسلامى را به پرچمدار مبارزه با سلطه جهانى و يك الگوى موفق براى حركتهاىآزادىخواهانه و استقلالطلبانه تبديل كرده است؛ به گونهاى كه امروز، نهضتهاى اسلامى درجهان اسلام، با الهام گرفتن از 28 سال ايستادگى و مقاومت ايران اسلامى، به حركت خود
ادامهمىدهند و جمهورى اسلامى ايران را عقبه استراتژيك و نمونه موفق و پيشتاز براى جنبشهاىمقاومت مىدانند. شايد يكى از شگردهاى رسانههاى آمريكا و غرب در طول اين مذاكرات آنباشد كه ايران نيز پس از 28 سال تسليم فشارهاى آمريكا شد. با توجه به دلايل موافقين و مخالفين مذاكره با آمريكا در عراق و درباره عراق كه به درخواست مقامات عراقي انجام مي شود بايد گفت در اين مرحله نه بايد مانند گروهي از موافقين آنچنان ذوق زده و مشعوف با موضوع مذاكره روبرو شويم كه گويا تمام مشكلات ايران در گرو اين مذاكره است و نه موضوع مذاكره را براي هميشه منتفي بدانيم و بگوييم تا تغيير ماهيت امريكا كه نا ممكن است مذاكره انجام شدني نيست. در اين مرحله ضمن بدبيني كامل و با احتياط و با حفظ اقتدار، عزت، استقلال و هويت ناب اسلامى مي توان اين مرحله را نيز امتحان كرد و حداقل اتمام حجت كرد به همه كساني كه خوش بينانه به امريكا نگاه مي كنند.اگر در اينموقعيت حساس و بر سر موضوعى همچون عراق قرار است مذاكرهاى انجام شود، بايد مذاكراتىهدفمند، تاكتيكى، مقطعى و با برنامهاى مدون و از پيش تعريف شده باشد، چرا كه قرار است باگرگى مذاكره كرد كه لباس ميش بر تن
كرده است!
دیدگاه تان را بنویسید