حقوق‌های نجومی و تضییع حقوق یک ملت/ تجربه آمریکا برای حقوق مدیران چگونه است؟

کد خبر: 537932

مدیر صندوق توسعه ملی و دیگر دوستان اش احتمالا نه فکر می کنند و نه حتی اگر زحمت فکر کردن را به خود دهند رابطه بین حقوق نامتعارف خود و این قهقرایی که با سرعت به سمت اش می رویم را می فهمند. این وظیفه ماست که بفهمیم و بفهمانیم که به کجا می رویم.

حقوق‌های نجومی و تضییع حقوق یک ملت/ تجربه آمریکا برای حقوق مدیران چگونه است؟
حقوق‌های نجومی و تضییع حقوق یک ملت
سرویس سیاسی فردا؛ سید محمد قانعی زاد*:

خبرهای شوک کننده حقوق های چند ده و صد میلیونی هفته های اخیر خواب را از چشم مردمی ربوده که نظاره گر از دست رفتن سرمایه های ملی هستند. گرچه خبرهای این چنینی جدید نیست و ملت عادت به شنیدن خبر جزایری ها و زنجانی ها کرده اند، اما این فسادهای مالی جدید متفاوت بود از این جهت که شهرام ها و بابک ها این دفعه سر از داخل سیستم درآورده اند و دیگر فردی خارج از سیستم دولتی نیست که به نوعی کلاه دولت و ملت را برداشته باشد. به علاوه که حداقل توقعی که از دولت و شخص رییس جمهور در موضع گیری مناسب نسبت به این موضوع می رفت تا به نوعی نشان داده شود که این یک رویه قابل قبول نیست برآورده نشد. اما این رویه چه بلایی بر سر ما می آورد؟ مرور همه تجمعات سال های اخیر کارگران و معلمان برای دریافت حقوق و معوقات طولانی شان حس خوبی نیست. وقتی بدانی اقشار زحمت کش این جامعه که حساب و کتاب زندگی شان روز به روز است و حقوق ماه به ماه شان به دلیل کسری بودجه عقب می افتد و بعد مدیرانی که به تصدق سر آنها بر صندلی تکیه می زنند حقوق هایی می گیرند که برابر حقوق چند سال و شاید تمام عمر این بندگان خداست. گویی که کسری بودجه فقط دامان آن را می گیرد که شرمنده فرزند و همسرش است برای یک لقمه نان وگرنه نوبت مدیران که می شود کسری که وجود ندارد هیچ، بلکه کمک هزینه ورزش و کتاب و اوقات فراغت فرزندان و وام های چند صد میلیونی هم اضافه می شود. آن مدیر دولتی یا مدیر بالادست اش از خودشان نمی پرسند که در کجای دنیا مدیران چنین کمک هزینه هایی دریافت می کنند؟ در همه جای کره خاکی بانک ها وام را به مشتریان خود می دهند و بر اساس قوانین و منافع بانکی شان نه به خاطر مدیر بودن جناب مدیر! در کشورهای پیشرفته عقیده بر این است که قشر متوسط جامعه است که با تلاش و کوشش جامعه را می سازد. بنابراین سعی بر این است که این قشر غالب جامعه باشد. به عنوان مثال از این لحاظ ایالات متحده در سال 1971 در اوج خود بوده با 61 درصد قشر متوسط که البته در حالا حاضر رو به کاهش است. این قشر که معمولا دارای تحصیلات است درآمد مورد نیاز برای زندگی متوسط در یک جامعه را دارد. اگر از آمارهایی که قشر متوسط جامعه ما را 90 درصد هم می داند (!) بگذریم و واقعیت زندگی مردم جامعه را در نظر بگیریم قشر متوسط جامعه ما کم است. آمار مجمع جهانی اقتصاد قشر متوسط ابران را حدود 34 درصد می داند. این به معنای آن است که اکثر درآمد و منابع جامعه در دست یک قشر حداقلی جامعه است و اکثر جامعه زیر خط فقر برای یک زندگی حداقلی دست و پا می زنند. بر کسی پوشیده نیست که در محیط های اداری معمول است که تعدادی از کارمندان صبح برای زدن کارت و صرف صبحانه در محل کار حاضر شده و در میانه روز به طرز عجیبی ناپدید و البته در پایان روز باز حضور حود را می رسانند برای عمل مهم زدن کارت. در میانه روز این قشر کارمند که با حقوق اندک کارمندی یا همان آب باریکه امورات زندگی شان نمی گذرد به دنبال رزق و روزی خودشان اند در بیرون اداره. طیبعتا کارهای اداری سرعت لازم را ندارد و خیلی از ارباب رجوع ناراضی و خواستار سرعت بیشتر در انجام درخواست هایشان. در این شرایط باز طیبعتا کارمند بیچاره با سوء استفاده از فرصت پیش آمده به ارباب رجوع پیشنهاد می دهد که می تواند کار ایشان را در خارج ساعات اداری انجام دهد در مقابل شیرینی و یا هم رشوه با این توجیه که هزینه دارد زدن از وقت خانواده برای انجام کارهای اداری. مدتی پیش با دوستی مذهبی صحبت می کردم که قصد برگشت به دیار وطن را داشت و برای استادی در دانشگاه های شریف و تهران اقدام کرده بود. صحبت به حقوق استادان و هزینه های زندگی رسید. دوست عزیز که در شرعیات کامل پابند است جالب بود که آماده بود برای همین منجلاب. می گفت که گرچه موظفی اساتید 40 ساعت در هفته (یعنی روزی هشت ساعت از شنبه تا چهارشنبه) است ولی خوب این پذیرفته شده که حقوق دو سه میلیونی استادی کفاف زندگی را نمی دهد و همه در بیرون دانشگاه کار می کنند. مدیر صندوق توسعه ملی و دیگر دوستان اش احتمالا نه فکر می کنند و نه حتی اگر زحمت فکر کردن را به خود دهند رابطه بین حقوق نامتعارف خود و این قهقرایی که با سرعت به سمت اش می رویم را می فهمند. این وظیفه ماست که بفهمیم و بفهمانیم که به کجا می رویم. از آنجا که نمونه عینی همیشه راهگشاست می شود نگاه کرد به آنچه در سایر کشورها می گذرد. در ایالات متحده حقوق دریافتی هر فردی که از جیب دولت حقوق می گیرد بر اساس قانون آزادی اطلاعات شفاف و به صورت آنلاین منتشر می شود چه یک کارمند ساده باشد چه استاد دانشگاه و چه رییس جمهور. این به آن معناست که هر کسی با یک گوگل ساده می تواند چک کند حقوق دریافتی همه مدیران، فرمانداران، سناتورها و اعضای کابینه را. این شفاف سازی ساده ترین و مؤثرترین راه کنترلی است. برای کنجکاوی حقوق استادم را چک کردم. دیدم حقوق* اش کمی بیش از فرماندار کالیفرنیا و برابر حقوق فرماندار نیویورک است و در حدود حقوق بایدن معاون اول رییس جمهور و سایر وزرا و برابر نصف حقوق باراک اوباما شخص رییس جمهور. از طرف دیگر نظافت چی دانشگاه حقوق اش دو برابر مبلغی است که کافیست برای زندگی یک خانواده سه نفره. این معنای غالب بودن قشر متوسط در جامعه است. رییس جمهور یک کشور گرچه مسوولیت بالایی دارد ولی دلیلی ندارد که حقوق اش همراه با همه مزایای دیگر چندین برابر سطح معمول جامعه باشد، رییس یک بانک یا صندوق توسعه ملی که این وسط دیگر محلی از اعراب ندارد! از آن طرف آن نظافت چی هم آدم است و احتمالا مثل هر بشری نیاز دارد به محل سکونت و غدایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن. پس حقوق اش باید کفاف زندگی اش را دهد. که اگر ندهد آن دانشگاه و در مرحله بعد جامعه باید هزینه ای چند برابر را متحمل شود تا جبران بهره وری کم او را کند و یا جلوی فساد ناشی از آن را بگیرد. البته توقع درک این مطلب ساده از دولتمردان نفتی امری دشوار و بعید به نظر می رسد. شاید تصمیم سازان هم این را قبول کرده اند که بالاخره نان برای همه می رسد اگر حلال نشد خوب حرام، برای آن مدیر با دست درازی به بیت المال و برای قشر پایین با زدن از کار و رشوه. تنها نکته ای که آنها در نظر گرفته اند وجود قشری است که لقمه حرام از گلویش پایین نمی رود. مگر آقای شهیدمان در روز عاشورا به اصحاب عمر بن سعد نگفت که شما سخن من را درک نمی کنید چون شکم هایتان پر شده از حرام؟ اگر مال حرام آن روز عمر بن سعد را در مقابل امام حسین (ع) قرار داد، امروز و فردا ما را در مقابل امام زمان مان (عج) قرار نمی دهد؟ پس چه فرقی است بین ما و عمر بن سعد؟ البته که فرق بسیار است! او امام زمان اش را به بهای حکومت ری فروخت و ما به بهای اندک چند ساعت از کار زدن و یا اندکی مال خودمان را در دایره دشمنان امام زمان مان قرار می دهیم. کوتاه سخن که "لا يغير الله ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم"، اصلاح جامعه وابسته به اصلاح من و توست. من و تو هستیم که می توانیم اصلاح شویم و اصلاح کنیم. * حقوق در این متن به معنای جمع حقوق و همه مزایای دیگر است. پانوشت: هدف این نوشتار به هیچ وجه سیاه نشان دادن شرایط اجتماعی اقتصادی ایران و سفید نشان دادن شرایط در ایالات متحده نیست. در یک مورد خاص به عنوان نمونه به مقایسه شرایطی پرداخته شده است که می تواند راهگشای مشکلات امروزه جامعه ما باشد. *دانشجوی دکتری - دانشگاه ایالتی نیویورک در بافلو

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها