تحلیل عباس عبدی از نظرسنجی‌ها در امریکا

کد خبر: 590245

شايد بتوان گفت خاستگاه اصلي شكل‌گيري ابزار و شيوه نظرسنجي در ايالات متحده امريكاست و مهم‌ترين موسسات نظرسنجي از جمله گالوپ نيز در آنجا تاسيس شده‌اند.

روزنامه اعتماد؛ عباس عبدي : شايد بتوان گفت خاستگاه اصلي شكل‌گيري ابزار و شيوه نظرسنجي در ايالات متحده امريكاست و مهم‌ترين موسسات نظرسنجي از جمله گالوپ نيز در آنجا تاسيس شده‌اند.
نظرسنجي‌ها نيز دو گونه هستند. برخي از آنها قابل راستي‌آزمايي هستند و برخي ديگر خير. نظرسنجي‌هاي انتخاباتي از مواردي هستند كه قابليت راستي‌آزمايي دارند. چرا كه در نهايت نتيجه انتخابات معلوم مي‌شود و ميزان درستي و نادرستي نظرسنجي‌ها نيز روشن مي‌شود. در سال جاري دو يا سه مجموعه نظرسنجي مهم انجام شد كه همه نامعتبر تلقي شدند. نخستين مورد مربوط به نظرسنجي از مردم بريتانيا درباره برگزيت يا همان راي به ماندن يا رفتن از اتحاديه اروپا بود و نظرسنجي دوم (منظور مجموعه‌اي از نظرسنجي‌هاست) درباره انتخابات رياست‌جمهوري امريكاست. در مورد اول، تا آخرين لحظات راي‌گيري نيز نظرسنجي‌ها پيش‌بيني مي‌كردند كه با فاصله حداقل ٢ درصد مردم به ماندن در اتحاديه اروپا راي خواهند داد ولي نتيجه عكس شد و تقريبا با فاصله اندكي مردم به خروج از اتحاديه اروپا راي دادند. البته در فاصله برگزيت و انتخابات امريكا مورد ديگري هم در كلمبيا بود كه نظرسنجي‌ها از موافقت مردم كلمبيا با قرارداد صلح دولت اين كشور با چريك‌هاي فارك خبر مي‌دادند كه نتيجه واقعي رفراندوم آن نيز با فاصله اندكي به نفع مخالفان صلح شد، ولي چون اطلاعي از كم و كيف يا اعتبار نظرسنجي‌هاي آن كشور ندارم، اين مورد را ناديده گرفتم، هرچند منطقي كه در ادامه به كار خواهم برد براي همه آنها يكسان است.

مجموعه نظرسنجي‌هاي مورد دوم تقريبا اتفاق نظر داشتند كه هيلاري كلينتون پيروز انتخابات رياست‌جمهوري امريكاست ولي چنين نشد. هرچند پيش‌بيني نتايج انتخابات امريكا به دليل پيچيدگي‌هايي از جمله وجود كارت الكترال و اين احتمال كه فرد پيروز راي كمتري بياورد، سخت است، ولي در هر حال كارايي نظرسنجي‌ها مورد سوال واقع شده است و در مقابل عده‌اي نيز به دفاع از آن پرداخته‌اند و توجيهاتي را در اين ناكارايي طرح كرده‌اند، از جمله يكي از كارشناسان اين موضوع نوشته است كه: «نظرسنجي‌ها به‌طور ميانگين پيش‌بيني مي‌كردند خانم كلينتون راي مردم (popular vote) را با اختلافي حدود ۴ تا ۵ درصد ببرد. خانم كلينتون در حال حاضر (كه ۹۷ درصد آراي شمارش شده) هنوز حدود ۱۴۰ هزار راي در كل كشور بيشتر از آقاي ترامپ به دست آورده است. بنابراين اصل پيش‌بيني درست بوده اما دامنه آن كمتر از ميزان پيش‌بيني شده است. اگر در نظر بگيريم كه بيشتر اين نظرسنجي‌‌ها دست‌كم ۳ درصد حاشيه خطاي مفروض داشته‌اند، شايد بتوان گفت كه تنها ۱ تا ۲ درصد در برآوردشان خطا رخ داده است. گذشته از خطاي اندك در سطح ملي، در سطح ايالتي از ميان ۵۰ ايالت و نيز واشنگتن دي‌سي، تنها پيش‌بيني در ۵ ايالت نادرست از كار درآمد: فلوريدا، كاروليناي شمالي، ميشيگان، ويسكانسن، و پنسيلوانيا. اما در سيستم الكترال كالج، اين ايالت‌ها در مجموع ۹۰ راي از مجموع ۵۳۸ راي الكترال را در اختيار داشتند كه همه به حساب آقاي ترامپ واريز شد و كل معادلات را دگرگون كرد. بنابراين با آنكه نظرسنجي‌ها فقط در ۱۰ درصد از ايالت‌ها مرتكب خطاي پيش‌بيني شدند، اما اثر اين مقدار بر روي كل انتخابات (به دليل سيستم الكترال كالج) دگرگون‌كننده بود. زيرا در واقع نبرد در اين دوره نه براي كل ۵۳۸ راي كه عملا براي همان ۹۰ (تا حداكثر ۱۴۷) راي بود. به علاوه اگر دامنه خطاي همين نظرسنجي‌ها هم در نظر گرفته شود، دامنه اشتباه پيش‌بيني‌شان باز هم كمتر مي‌شود.»

بنده در اين يادداشت مي‌كوشم كه محل نزاع را روشن كنم و با توجه به نكته‌اي كه پيش از انتخابات طي يادداشت «دو پرسش بي‌پاسخ درباره انتخابات امريكا» درباره نظرسنجي‌هاي اخير امريكا گفتم آن موضوع را دقيق‌تر شرح دهم.

نتايج يك نظرسنجي در دو حالت ممكن است مطابق با واقعيت نباشد. اول اينكه نظرسنجي خطا و نادرست انجام شده باشد. اين خطا در مرحله نمونه‌گيري يا پرسشگري يا طرح سوال مي‌تواند رخ دهد. مهم‌ترين خطاي معمول در نمونه‌گيري است به ويژه آنكه نظرسنجي‌ها را حتي‌المقدور با تعداد محدودي انجام مي‌دهند و در نتيجه خطاي نمونه‌گيري به سرعت خود را نشان خواهد داد. پژوهشگران براي اينكه مرتكب خطاي نمونه‌گيري نشوند، از شيوه‌هاي گوناگوني استفاده مي‌كنند. خطاي بعدي، خطاي تعميم است. به عبارت ديگر ممكن است نتايج درست باشد، ولي دقت تعميم نتايج چنان نباشد كه اعداد حاصل از نظرسنجي نشان مي‌دهند.

براي نمونه اگر نتايج نظرسنجي راي نفر «الف» را ٥٢ و نفر «ب» را ٤٨ درصد اعلام مي‌كند، بايد دقت تعميم را هم گزارش كرد، چون اين رقم از يك سو تقريبي است و از سوي ديگر احتمالي. مثلا بايد گفت كه به احتمال ٩٥ درصد با خطاي فاصله يك درصد اين نتايج درست است. يعني ممكن است نتايج نهايي به احتمال ٩٥ درصد، با نتايجي ميان حداكثر ٥٣ و ٤٧ و نيز حداقل ميان ٥١ و ٤٩ رخ دهد. در هر دو صورت نفر پيروز شخص الف است ولي اگر خطاي فاصله ٣ درصد باشد ممكن است نفر «الف» با ٥٥ به ٤٥ برنده يا با ٤٩ به ٥١ بازنده شود. پس در اين صورت احتمال باخت يا برد براي هر دو نفر وجود دارد، هرچند نتايج خام حاصل از نمونه به نفع شخص الف است. خطاي دوم در نظرسنجي‌ها به تحليل نتايج برمي‌گردد. برخي گمان مي‌كنند كه نظرسنجي فقط به همان رقمي كه در نهايت اعلام مي‌شود ختم مي‌شود. در حالي كه چنين نيست. بلكه اين پژوهشگران هستند كه از اين آمار و ارقام و برحسب شرايط خود استفاده و تحليل مي‌كنند. در اينجا به دو نوع خطاي تحليلي اشاره مي‌كنم. نخستين مورد خطا در احتمال تغيير نظرات تا پاي صندوق است. در سال ١٣٧٦ كه نظرسنجي انتخابات دوم خرداد در موسسه آينده انجام شد، رقم واقعي راي آقاي خاتمي در روز دوم خرداد پيش‌بيني نشده بود بلكه به‌طرز چشمگيري رقم كمتري براي آقاي خاتمي برآورد شده بود. ولي از آنجا كه اين رقم حاصل نظر‌سنجي بود كه چند روز پيش از انتخابات انجام شده بود، بايد سير صعودي آراي آقاي خاتمي محاسبه و به صورت احتمالي بيان مي‌شد و اگر چنين كاري صورت مي‌گرفت، براساس همان نتيجه چند روز پيش و روزهاي قبل آن مي‌شد معلوم كرد كه آراي وي به حدود ٧٠ درصد خواهد رسيد. اين خطا را نظرسنجي نشان نمي‌دهد، بلكه تحليلگر است كه بايد به آن توجه كند. ظاهرا در انتخابات امريكا اين نوع از خطا وجود داشته كه مورد توجه قرار نگرفته است. نتايج نشان داده كه نسبت كساني كه در هفته و روزهاي آخر به تصميم رسيده‌اند در ميان راي‌دهندگان به ترامپ بيشتر است پس بايد همين روند را تا پاي صندوق ادامه مي‌دادند و به ارقام جديدي مي‌رسيدند. خطاي دوم مربوط به سيال بودن فضاي سياسي و دوقطبي و احساسي شدن است.
نمونه‌گيري‌هاي مرسوم با پرسش‌هايي عادي براي شرايط معمولي هستند، لذا در فضاي ملتهب و سيال و حتي نامرسوم سياسي نه نمونه‌گيري‌ها مي‌تواند معرف جامعه باشد و نه پرسش‌ها قادر به سنجش دقيق نظر است. به ويژه وقتي كه نتايج نزديك به هم باشند. براي نمونه گفته مي‌شود كه برخي پاسخگويان امريكايي در نظرسنجي‌ها از اينكه بگويند به ترامپ راي خواهند داد شرم داشته‌اند. چنين وضعي قطعا حالت عادي نيست و بايد براي اصلاح پرسشنامه يا تحليل نتايج فكري كرد. به نظر مي‌رسد كه هر سه موضوع برگزيت، مذاكرات صلح كلمبيا و انتخابات رياست‌جمهوري امريكا با اين وضعيت مواجه بودند. حتي اگر كار چنداني براي رفع اين مشكل نتوان ‌كرد، ولي تحليلگر را نسبت به تعميم نتايج محتاط مي‌كند. اين همان نكته‌اي بود كه در يادداشت خودم پيش از انتخابات امريكا متذكر شدم. گمان نمي‌كنم كه نظرسنجي‌هاي امريكايي‌ها مخدوش بوده است. اين نظرسنجي‌ها ابزاري براي سنجش نظر در شرايط عادي و مرسوم است، ولي نسبت به تحليل نتايج و بيان يافته‌هاي آنها در شرايط سياسي ملتهب و نزديك بودن نتايج به يكديگر بايد كاملا محتاط بود و از اين نظر مشكل اصلي متوجه نظر‌سنجي نيست بلكه مشكل به تحليلگران برمي‌گردد. براي اثبات درستي يا نادرستي ايده اين يادداشت مي‌توان وضعيت سياسي ايالت‌هايي كه نتايج نظرسنجي با واقعيت تطبيق نداشته را با وضعيت ساير ايالت‌ها مقايسه كرد، هرچند اين مقايسه كلي و غيردقيق خواهد بود. بنابراين تكرار مي‌كنم كه تحليل نظرسنجي موضوعي به مراتب فني‌تر و دقيق‌تر از اجراي آن است. افراد ناآشنا با موضوع، برداشت‌هاي نادرست از نظر‌سنجي‌هاي درست خواهند كرد. اين تحليل فقط به يك زاويه از نظر‌سنجي پرداخته است.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها