ماجرای سفر هوایی با کودک

کد خبر: 600447

اگر شیطون درون کودک بیدار شود و شروع به ایجاد مشکل و سروصدا کند، ما را از داخل هواپیما بیرون می‌اندازند! در این شرایط باید بسته‌های شیرینی و خوراکی برای سرگرم کردن کودک به همراه داشته باشید.

ماجرای سفر هوایی با کودک
سرویس سبک زندگی فردا: مکالمه مادر با کودک در حال مسافرت با هواپیما: «لطفا دوباره نزن زیر گریه. وای نه، رسما داری گریه می کنی. وای نه! یعنی این منم که با بچه‌ی درحال گریه کردن سوار هواپیما شدم!» قبل از اینکه شما یک پدر یا مادر شوید، پرواز کردن با هواپیمایی که یک کودک هم از مسافران آن باشد، حتما آزار دهنده ترین چیز دنیا برایتان بوده. پس از بچه دار شدن نیز، سفر با هواپیمایی که یک کودک از مسافران آن باشد باز هم آزار دهنده ترین چیز در کل دنیا است. تنها تفاوت با مورد اول این است که الان آن کودک متعلق به شماست و شما هیچ چاره‌ای جز نشستن در کنار آن ندارید. اگر تاکنون با کودک خود سوار هواپیما نشده‌اید، یا هنوز صاحب فرزند نشده‌اید، هم اکنون ۱۲ مرحله‌ی احساسی از سفر هوایی به همراه کودک را در اختیار شما می‌گذاریم. در ادامه این مطلب را به نقل از سفرمی بخوانید.
ماجرای سفر هوایی با کودک
ما مجبوریم با هواپیما سفر کنیم. خدایا، آیا واقعا با این کودک باید سوار هواپیما شوم؟ در قرن ۲۱ و سال ۲۰۱۶ پرواز با کودکان اصلا نباید به عنوان یک مشکل محسوب شود. از حالا به بعد مسئله‌ی مهم فقط برقراری ارتباط از راه دور است. شاید بتوانیم به جای پرواز با هواپیما به وسیله‌ی خودرو سفر کنیم. اما تصور کنید، ۱۴ ساعت رانندگی با صدای بچه، خیلی بدتر از پرواز است. فکر کنم تنهایی کاری که باید انجام دهیم این است که استعفا بدهیم و تا زمانی که کودک شیطون کوچولو راهی مدرسه نشده، هرگز از خانه خارج نشویم. بسیار خب، پرواز رزرو شد. من واقعا تصمیم گرفتم به همراه کودکم با هواپیما سفر کنم، اما وحشت زده هستم. اگر شیطون درون کودک بیدار شود و شروع به ایجاد مشکل و سروصدا کند، ما را از داخل هواپیما بیرون می‌اندازند! در این شرایط باید بسته‌های شیرینی و خوراکی برای سرگرم کردن کودک به همراه داشته باشید. اما فراموش نکنید که بسته‌های شیرینی باید به مقداری باشد که به همه‌ی مسافران هواپیما برسد. علاوه بر خوراکی، وسایلی از قبیل کتاب، اسباب بازی، کالسکه، صندلی کودک، تنقلات، جت خصوصی خودمان، پرستار کودک کار بلد، و یک روانپزشک دارای مجوز تا حین پرواز با والدین برای رهایی از این تجربه‌ی ویران کننده صحبت کند، مورد نیاز هستند. این مشکل خیلی بزرگی نیست، من هم کنارت هستم. اصلا لازم نیست به تک تک مسافران رشوه بدهیم تا کودکمان را تحمل کنند. فقط باید مطمئن شویم زمان خواب کودکمان با زمانی که به فرودگاه می‌رسیم و در کل مسیر پرواز، هماهنگ باشد. تا در طول پرواز به راحتی بخوابد، همین. به طور مثال من مادری در حال انجام دادن ماموریت خود هستم و همه چیز به‌خوبی پیش خواهد رفت، البته از آنجاییکه در این پرواز، همراه بقیه‌ی مسافران هستیم و لطفا اجازه دهید کودک من آرام بماند….. صبر کنید، آیا من بایستی کودکم را برای رد شدن از گیت امنیتی از کالسکه بیرون بیاورم؟ ولی کودک از خواب بیدار می‌شود! باور نمی‌کنم هنوز حتی داخل ترمینال اصلی نشده، همه‌ی نقشه‌هایم نقش بر آب شد. آقای مامور حفاظت و امنیت، بسیار خب. اما اگر کودکم بیدار شود و تا ۴ ساعت دیگر به گریه کردن ادامه دهد، تقصیر شماست. ما موفق شدیم (حداقل تا گیت امنیتی) خوشبختانه ما از قسمت امنیتی عبور کردیم، آماده‌ی پرواز هستیم و کودک هنوز خواب است. می دانید چرا من بلیط این پرواز را خریدم؟ چون مناسب برنامه‌ی تغذیه‌ی فرزندم بود. این برنامه‌ای بود که من ریختم و اگر پرواز فقط ۵ دقیقه تاخیر داشته باشد، در شبکه‌های اجتماعی با قدرت و خشمی که تابه‌حال ندیده‌اند، روبرو می شوند. من ۵۰ هزار فالور دارم، کاری می‌کنم همه‌ی مردم این نمایش هوایی را ببینند. ما روی صندلی‌هایمان هستیم، کودک خواب است. من یک مادر نمونه هستم. به مهارت‌های این مادر ماهر نگاه کنید. باور نمی‌کنم، که این موضوع ساده اینقدر من را عصبی و نگران کرده بود. کودک من، در کل زمان پرواز خواب بود من به راحتی تنقلات می‌خوردم و مجله می‌خواندم. وقتی که هواپیما فرود آید، همه من را تحسین خواهند کرد و من یک کتاب درمورد تربیت خوش رفتارترین کودک در تاریخ هواپیمایی خواهم نوشت.
«وای، نه، داره از خواب بیدار می‌شه. هواپیما تازه از زمین بلند شده، نباید الان بیدار بشه! بچه آروم باش!»
پسری که بر روی صندلی کناری ما نشسته است، از همان ابتدا موقع نشستن، به ما چشم غره‌ای رفت! «مسافرا و اعضای کادر پروازی چه از ما خوششان بیاید، چه نه، به هر حال ما از مسافران این پروازیم و در طول پرواز می‌توانی روی شانه های نحیف خودت استراحت کنی» وای، نه! چهره‌ی کودکم نشان می دهد که زمان عوض کردن پوشک رسیده است! من درک می‌کنم که عوض کردن پوشک بچه در دستشویی هواپیما برای هر پدر و مادری یکی از سخت‌ترین کارها‌ست و به معنای یک فاجعه است! کاملا مطمئنم که عوض کردن پوشک بچه در دستشویی هواپیما بسیار شکنجه آور است. «میز تعویض پوشک بچه در هواپیما اندازه‌ی تخته شیرجه‌ی اسباب بازی قدیمی می‌مونه، امیدوارم فقط این بچه یک موقع داخل کاسه توالت نیفتد» «خواهش می کنم شروع به گریه کردن نکن. لطفا گریه نکن!» وای نه! رسما داری گریه می کنی. باورم نمیشود من همان فردی هستم که با نوزاد در حال گریه کردن در هواپیما است! هرگز تصور نمی‌کردم یک روزی در چنین موقعیتی قرار بگیرم. به نظر می رسد مردی که کنار ما نشسته، همین حالاست که درب خروج اضطراری را باز کند و از هواپیما بیرون بپرد. «انگار این پرواز هرگز تمام نمی‌شود. تمام انرژی و منابع ام ته کشیده است» فرزندم دوباره گریه کردن را شروع کرد، او نمی‌خواد غذا بخورد. کتاب‌ها هم دیگر کمکی به من نمی‌کنند، هر وقت هم با بچه در راهروی هواپیما قدم می‌زنم، خانمی که رو صندلی C4 نشسته است با آه بلند و غرغرکنان در مورد کنترل جمعیت ابراز نظر می‌کند. من خطاب به خانم مهماندار: من یک فنجان پلاستیکی کوچک گل رز نیاز دارم، خیلی سریع لطفا!
ما در حال فرود هستیم! ما موفق شدیم!
جا داره، همینجا از دانشگاه و همچنین پدر و مادرم، خدمه پرواز، مخترعان پستونک، پوشک بچه، دستمال مرطوب نوزاد، خلبان، خود هواپیما و تمام خدایانی که در هر کیش و آیین، در کل ادوار تاریخ بشر پرستش می‌شدند، تشکر کنم. من هرگز دوباره با کودک سوار هواپیما نمی‌شوم!
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها