سرمقاله رسالت: تزکيه و تصفيه قدرت

کد خبر: 606581

در اولين سال پيروزي انقلاب ، مجلس خبرگان ، براي تدوين قانون اساسي جديد تشکيل شد و مجموعه اي از نخبگان، علما و انديشمندان انقلابي کشور با انتخاب مردم ، براي تدوين و تصويب قانون اساسي جديد که طرح کلان نظام اسلامي وارزش هاي آن بود گرد هم آمدند .

در اولين سال پيروزي انقلاب ، مجلس خبرگان ، براي تدوين قانون اساسي جديد تشکيل شد و مجموعه اي از نخبگان، علما و انديشمندان انقلابي کشور با انتخاب مردم ، براي تدوين و تصويب قانون اساسي جديد که طرح کلان نظام اسلامي وارزش هاي آن بود گرد هم آمدند . در اولين روزها و اولين جلسات ، مقرر شد هريک از نمايندگان ، طي نطقي کوتاه و خلاصه، اصلي ترين و مهم ترين يافته ها و ديدگاه هاي خود در مورد حکومت ، کليّت قانون اساسي و ارزش هاي حاکم بر نظام اسلامي را براي طرح شدن در کميسيون ها بيان کنند. استاد پرورش جزء اولين کساني بود که به بيان نظر خود پرداخت . او طي اولين سخنراني خود در مجلس خبرگان ، مهم ترين و حياتي ترين موضوعي را که در تحقيقات قرآني خود يافته بود و آن راعظيم ترين خطري مي دانست که حکومت اسلامي را تهديد مي کند بيان کرد .

استاد پرورش طي سال ها تفکر و تدبر در مجموعه اي از آيات قرآن و احاديث و تبادل نظر با بزرگاني همچون علامه طباطبائي ، شهيد بهشتي و شهيد مطهري، اطمينان يافته بود که بزرگ ترين تهديد براي نظام اسلامي ، فساد اقتصادي مسئولين و اطرافيان آنهاست و در صدد بود با برجسته کردن آن و راه علاج آن در قانون اساسي ، از وقوع آن پيشگيري کند. او تلاش کرد در شرايطي که هنوز فساد اقتصادي مسئولين بروز و ظهوري نداشت و نگراني کسي را بر نمي انگيخت ، توجه همگان را به اين خطر جلب نمايد و اصولي از قانون اساسي را به آن اختصاص دهد . او در روز هاي پاياني مجلس خبرگان نيزبار ديگر در سخنراني ديگري اين مهم را تبيين کرد وبازهم تأييد و تحسين علماي بزرگ مجلس را برانگيخت و موجب اضافه شدن اصول ديگري به پيش نويس قانون اساسي شد . به مناسبت سومين سالگرد رحلت آن معلم قرآن ، خلاصه اي ويراستاري شده از اين دو سخنراني ، براي قدرداني از تلاش هاي بزرگان مان در تدوين قانون اساسي و ياد آوري پشتوانه هاي قرآني اين قانون ، تقديم مسئولين محترم کشور ، دوستان وشاگردان استاد مي گردد :

نايب رئيس ( شهيد ) بهشتي : آقاي پرورش بفرمائيد. (مرحوم )پرورش : بسم الله الرحمن الرحيم. مطالبي را در زمينه پيش نويس قانون اساسي بايد مطرح کنم که در اين وقت مختصر

نمي گنجد، لذا فقط عناوين آنها نظير ادبيات پيش نويس، مسئله حاکميت، مسئله مالکيت و مسئله ارتش را عرض مي کنم و اگر در آينده فرصتي شد به استحضار خواهم رساند، اما به اعتبار اينکه امروز قرار شد فقط بحث پيرامون مسائل کلي باشد و وارد جزئيات نشويم بنابراين در مسئله حاکميت مطالبي را به استحضار مي رسانم. اصولا برخورد اسلام با قدرت، از سه مرحله مي گذرد. مرحله اول مرحله اي است كه اسلام قدرت را در دست يك نظام جبار و خناس و طاغوتي مي بيند و با تمام وجودش مي كوشد كه اين قدرت را كه همان قيافه زور است از دست او بگيرد كه اين مرحله ، اخذ قدرت است و آيات زيادي در قرآن كريم مشعر به اين معناست." فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ " ." وَما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ " و از اين قبيل آيات خيلي زياد است كه مرحله گرفتن قدرت است. مرحله دوم، مرحله اي است كه وقتي اسلام آن قدرت را از دست نظام جابر گرفت، در اين مرحله قدرت را در وجودش كانون مي دهد و آن را پالايش مي کند و در حقيقت مرحله دوم مرحله تزكيه و تصفيه قدرت است كه باز آيات زيادي در قرآن كريم هست، مثلا وقتي پس از فتح مکه خداوند به پيامبر مي فرمايد « إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا » اينجا مرحله تصفيه قدرت است و باز در سوره احزاب ميفرمايد « وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضاً لَّمْ تَطَؤُوها وَكَانَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيراً " و وارث گردانيديم شما را بر زمين و سرزمين ها و اموال و زميني كه در آن زمين گام ننهاده ايد و خداوند بر هر چيزي تواناست.
در اين جا مي بينيم كه پيامبر در اوج قدرت است يعني قدرت اقتصادي به اعتبار اموال و قدرت انساني و خلاصه در اوج قدرتهاي مختلف سياسي ، نظامي و اقتصادي است، اينجا بلافاصله مؤلفه هاي قدرت را که همان اطرافيان قدرت هستند و احتمال هرگونه سوء استفاده از اين قدرت در موردشان وجود دارد ، مورد خطاب قرار ميدهد و خطاب به خود پيامبر مي گويد « : يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا . » اي پيامبر هم اكنون كه تو وارث شدي بر سرزمينها، بر اموال و بر تمام سيستمهاي نظامي و اقتصادي و اجتماعي ، اين مؤلفه هاي ، قدرت که اطراف تو اند ممكن است ازقدرت تو سوء استفاده كنند ، به آنها بگو اگر قصد دارند در كنار اين قدرت ، زينت دنيا و زخارف دنيا را طلب كنند، بگو بيايند طلاق بگيرند و به سلامت مرخصشان كن.
اينجا مرحله تزكيه و تصفيه قدرت است . مرحله سوم، مرحله پخش قدرت است به تمام مردم . شايد در هيچ يك از مكاتب بشري اين چنين ، با قدرت برخورد نشده . عاليترين مكاتب و نظامها اين است كه مي گويد قدرت را از دست جابر و طاغوت مي گيرم و خودم را هم احياناً تزكيه مي كنم ولي قدرت رابه ملت نمي دهم، خودم به عنوان قيم ملت ،

قدرت را در دست مي گيرم و آن را در محدوده ي نظام نگه مي دارم. اسلام اينطور نيست، در اسلام قدرت را از دست نظام جابر مي گيرد و در خودش كانون مي دهد، تمركز مي دهد و تصفيه و تزكيه مي كند و بعد قدرت را بين مردم پخش مي كند . اين مرحله سوم که در اسلام ويژگي منحصر به فرد دارد و در هيچ مكتبي ديده نمي شود بايد در قانون اساسي مورد توجه عميق واقع شود چون اين مرحله سوم اگر محقق شود قدرت دارد از هر نوع انحراف و كژي در درون نظام اسلامي و دربين مسئولين جلوگيري كند . اين مرحله ، مرحله اي است كه قدرت تزكيه شده ، به جمعيت مؤمنين که در دايره اسلام قرار دارند براي مقابله با فساد، واگذار شده . باز آيات قرآن دراين مورد زياد است " كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ اصل امربه معروف و نهي از منكر، يكي از اصول مسلّم اسلام و قرآن است . اين اصل به مردم حق مي دهد و حتي تکليف مي کند که هر کجا تخلف و فسادي در مسئولين ديدند وارد ميدان شوند و نهي کنند . اين را اسلام به عنوان يك نيرو و قوه به رسميت شناخته در حالي كه در پيش نويس قانون اساسي ، از مسئله امر به معروف و نهي از منكر يادي نشده، يعني از قوه ملت ، كه اسلام، در مرحله سوم ، قدرت تصفيه شده را به آنان واگذار مي كند و اينچنين حساب شده و دقيق حاكميتي را براي ملت به رسميت مي شناسد، متأسفانه يادي نشده است.اين سه مرحله ،

يعني نگاهي كه اسلام بر اساس قرآن و روايات ،به قدرت دارد و آن را از سه مرحله مي گذراند بايد كاملا در حاكميت ملي و حاكميت ملت مورد توجه قرار گيرد. متأسفانه در پيش نويس قانون اساسي ، در بخش حاكميت ملي ، آنجا كه سه قوه ياد شده يعني قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضائيه، از اين قوه عظيم ملت هيچگونه يادي نشده است و اگر ما ديديم در گذشته با وجود سه قوه كه در قانون اساسي بود باز آنگونه نظام و مسئولينش به انحراف و فساد و خود کامگي كشيده شد ند ، علتش اين بود كه قوه ملت در صحنه نبود و جريان نداشت تا اين قوه ي جاري و عظيم بتواند آن دستگاه هايي را كه قدرت به آنها واگذار شده بود يعني قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضائيه را هميشه در حالت نظافت و پاكي نگه دارد. بنابراين ذكر اين مسئله در قانون اساسي يک ضرورت قطعي است . والسلام.استاد پرورش در زمان بسيار محدود جلسه ، با دور انديشي ، دو محور اساسي مورد نظر خود را مطرح کردند که امروزپس از سي و پنج سال ، مسئله اول و خطر اول کشور و نظام ما است و آن خطر ، دنياطلبي ، فساد و اشرافي گري مسئولين واطرافيان و خانواده هاي آنها است . ايشان با استناد به آيات قرآن برضرورت طرد بي اغماض دنياگرايان از صحنه مديريت و مسئوليت کشور تأکيد نمودند و راه مقابله با اين پديده خطرناک را قدرت دادن به مردم ، براي حضور در صحنه نظارت بر مسئولين و امر به معروف و نهي از منکر دانستند . ايشان نه تنها وجود قواي سه گانه و دستگاه هاي نظارتي آنها را براي ريشه کن کردن فساد مسئولين کافي ندانستند بلکه نفوذ تدريجي فساد در اين دستگاه ها را مورد تأکيد قرار داده ، مصون ماندن اين سه قوه از فساد را هم در گروي حضور قدرتمند مردم در صحنه امر به معروف و نهي از منکر دانستند که اين ، نگاهي نو و هوشمندانه به فريضه امر به معروف و نهي از منکر بود که متأسفانه هنوز هم به درستي ترويج و تبيين نمي شود .
وقتي باندها و شبکه هاي فساد ، تبديل به قدرتي مي شوند که در قواي سه گانه و دستگاه هاي نظارتي و حراستي نفوذ مي کنند و حکومتي دردرون حکومت تشکيل مي دهند ، تنها قدرت مردم است که مي تواند با حضور دائمي در صحنه ، به ياري ولايت و ياري مسئولان متعهد و انقلابي آمده ، دست هاي فاسد را از صحنه مديريت کشور قطع کند . استاد پرورش اين توفيق و افتخار را داشت که در مجلس خبرگان و در شرائطي که هنوز فساد اقتصادي مسئولين قابل باور نبود ، اولين کسي بود که با صراحت و دور انديشي به مقوله فساد اقتصادي مسئولين پرداخت و پرچم مبارزه با فساد اقتصادي را برافراشت واين حرکت و اين برداشت قرآني او مورد تأييد و تحسين علماء بزرگ مجلس واقع شد . حمايت همه جانبه بزرگان مجلس سبب شد اصل هشت قانون اساسي به موضوع امر به معروف و نهي از منکر اختصاص يابد و در آن اصل تأکيد شود مردم وظيفه دارند در قبال فسادهايي که در دولت مشاهده مي کنند امر به معروف و نهي از منکر کنند . اهميت اين اصل زماني آشکارتر مي‌گردد که بدانيم امروز برخي از مراکز مصلحت سنجي و قانون گذاري با صراحت اصرار دارند دست مردم را از صحنه نظارت بر مسئولين کوتاه کرده و حتي اطلاع يافتن مردم از ثروت و در آمد و حقوق مسئولين را ممنوع کنند .

استاد پرورش در يکي از آخرين جلسات مجلس خبرگان نيز هنگام بحث پيرامون موضوع بررسي ثروت مسئولين ، بار ديگر خطر فساد مالي کارگزاران نظام را به طور شفاف تر مطرح کرد ند که ، آن نطق نيزدر قسمت دوم اين نوشته تقديم مي گردد . سيد مسعود شهيدي

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها