مانیفست نواصولگرایی باید تبری از لیبرالیسم باشد

کد خبر: 701160

علی‌رغم نهی شدید در قرآن، سیره معصومین (ع) و سخنان امام (ره)، امروزه اشرافی‌گری جزء لاینفکی از جریان‌های سیاسی شده است، به‌گونه‌ای که نه‌تنها از آن شرم نمی‌کنند، بلکه بی‌محابا به آن دامن می‌زنند و مانور اشرافیت می‌دهند. بدیهی است که چنین مشیی از سوی داعیه‌داران اصولگرایی (که نیازی به ذکر نامشان نیست) برای هر جوان انقلابی بسیار دردناک‌تر است از مشی جریان مقابل.

سرویس سیاسی فردا: با انتشار نامه آقای قالیباف به جوانان حزب اللهی یکی از کاربران فضای مجازی به نام Cubano به پرسش های مطرح شده در نامه پاسخ داد و نوشت: این نامه رو از طریقی تعیین شده هم براشون ارسال کردم. متن نامه این کاربر فضای مجازی را در ادامه میخوانید:
سلام علیکم
به‌عنوان یکی از جوانان این سرزمین که دوست‌دار دین و وطنش است، از جناب دکتر قالیباف بابت نامه به جوانان انقلابی تشکر می‌کنم. لکن در حد فهم و تجربه یک جوان ۳۰ ساله، نکاتی که از سر درد در قلب و ذهنم وجود دارد را مطرح می‌کنم:
الف. ناگفته نیست که دو عنوان «اصولگرایی» و «اصلاح‌طلبی» امروزه از معنای حقیقی خود افول کرده‌اند و به نظر این حقیر عناوین «لیبرال‌های مسلمان» و «لیبرال‌های تجدیدنظرطلب» برای دو جریان شناخته شده لایق‌تر است، چنانچه بروز شاخصه‌های لیبرالیسم از نظر اقتصادی (اصالت بانک، بورس و سرمایه پولی)، اجتماعی (اصالت توسعه اجتماعی، جامعه مدنی و نسخه‌های فاسد غربی) و سیاسی (بده‌بستان‌های سیاسی و سازش)، در هر دو جریال محرز است و مصادیق بسیاری دارد و تفاوت تنها در تعابیر و شدت و ضعف آنهاست. روزی امام این امت فرمود «لیبرال‌ها مهم‌ترین خطر را برای این انقلاب دارند/مصاحبه با نشریه لوموند» و آقایان که به‌زعم خود لیبرال‌ها را از حکومت بیرون کردند، اکنون خود به دام لیبرالیسم افتاده‌اند.
ب. علی‌رغم نهی شدید در قرآن، سیره معصومین (ع) و سخنان امام (ره)، امروزه اشرافی‌گری جزء لاینفکی از جریان‌های سیاسی شده است، به‌گونه‌ای که نه‌تنها از آن شرم نمی‌کنند، بلکه بی‌محابا به آن دامن می‌زنند و مانور اشرافیت می‌دهند. بدیهی است که چنین مشیی از سوی داعیه‌داران اصولگرایی (که نیازی به ذکر نامشان نیست) برای هر جوان انقلابی بسیار دردناک‌تر است از مشی جریان مقابل. چه آنکه اگر امروز به سیره ائمه (ع) و وصیت امام (ره) عمل شود، باید دست و پای هزاران از این دست از خوان نعمت انقلاب جمع شود و هر آنچه به‌عنوان پیشقدمی و آقازادگی امتیاز گرفته و سهم برده‌اند از ایشان بازستانده شود و در پیشگاه این مردم سرافکنده عذرخواهی کنند و به یاد بیاورند جمله امام خود را که فرموند «خمینی هم حقی ندارد… خاک بر سر من اگر بخواهم که خون شما ریخته شود و من استفاده‌اش را ببرم/سخنرانی ۱۵ خرداد ۵۸، مدرسه فیضیه».
ج. وادادگی و خودباختگی کسانی که خود یا فرزندانشان تحصیل‌کرده آکادمی‌ها و دانشگاه‌های غربی هستند یا در آنجا زندگی می‌کنند چه جای تعجب دارد؟ هنوز جوهر سخن امام خشک نشده است که فرمود «ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، اما محال است به این زودی‌ها از دست تربیت‌یافتگان شرق و غرب خلاص شویم/پیام خطاب به فرهنگیان و مسؤولان و دانشجویان مراکز تربیت معلم»، با وجود این، چه جای انتظار از مجلس اصولگراست که برجام کذایی را در ۲۰ دقیقه تصویب نکند و نام چهره‌های شاخص اصولگرایی مانند علی لاریجانی، احمد توکلی و محمدرضا باهنر در میان آنها نباشد. (که امیدوارم روز معهود، آقایان برای این وادادگی و سازش، و درحقیقت خیانتی که در حق مردم شهیدپرور کردند، پاسخی درخورد داشته باشند وگرنه کارشان با کرام‌الکاتبین است.)
د. سکوت معنادار (و گاهی لاپوشانی) چهره‌های اصولگرایی در قبال فسادهایی که از سوی برخی اصولگرایان صورت می‌پذیرد به‌عنوان حفظ منافع حزبی و جریانی، یا مصلحت‌اندیشی‌های بی‌پایه در مقابل فساد چهره‌های خاص که شائبه‌ی زد و بند دارد، چه جایگاهی در اصول اسلامی و اصول به جا مانده از امام (ره) دارد؟ منِ جوان درک می‌کنم هر حرفی را نباید زد که امکان ایجاد هزینه برای انقلاب و نظام در مجامع جهانی را دارد. اما اتخاذ موضع سکوت و بستن دهان دیگران به جای موضع‌گیری و برآمدن در مقام پاسخگویی برای فسادهایی که تشت آبرویی نظام را به پایین افکنده و صدای آن در تمام جهان پیچیده، چه جایگاهی در مصلحت‌اندیشی دارد، جز اینکه عده‌ای مطامع شخصی را بر منافع ملی مقدم و آبروی خود را از آبروی انقلاب و نظام بالاتر می‌دانند.
ه. شاهد بوده‌ایم که در تمام سالهای پس از انقلاب، جریان اصولگرا هزینه‌های ناکارآمدی و بی‌عرضگی خود را سهواً و عمداً بر گردن امام و رهبری (حفظه الله) انداخته‌اند و حقیقتاً خون به جگر این دو بزرگوار کرده‌اند. کم ندیدیم از فتنه‌هایی که در این جامعه رخ داد (سال‌های ۷۴، ۷۸، ۸۸ و قس علی هذا) که در هرکدام از آنها همین به‌اصطلاح بزرگان اصولگرایی خفه‌خون گرفته و در بیان حقیقت الکن شده‌اند که مبادا گفتن حق از آرای ایشان بکاهد و این خود بزرگترین نشانه نفاق است. «و چون با كسانى كه ايمان آورده‌اند برخورد كنند مى‌گويند ايمان آورديم و چون با شيطان‌هاى خود خلوت كنند مى‌گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط [آنان را] مسخره مى‌كنيم/بقره، ۱۴»
اکنون جناب آقای قالیباف، با احوالی که گفته شد، خود شما برآیندی به دست آورید که چند تن از اصولگرایان باقی‌مانده است که لکه‌های ننگ بر دامنشان نچکیده و همچنان در مسیر امام (ره) باقی مانده باشد. لهذا هر جریانی چه با نام پرطمطراق « نواصولگرایی » یا هر نام دیگر شکل بگیرد، اگر نسبت خود را با شعارها و وصیت امام راحل (ره) و نقطه‌ی مقابلش یعنی لیبرالیسم تبیین نکند، چه تضمینی هست که همانند سلفش به دام لیبرالیسم نیفتد؟
این حقیر معتقد است که جریان انقلابی جداً نیازمند بازخوانی سخنان و وصایای امام (ره) است و باید مانیفستی تهیه گردد که در آن از لیبرالیسم (و مصادیق آن مانند اقتصاد ربوی و اخلاق نسبی) و از امید به غرب و شرق صراحتاً تبری جسته شود و منافع شخصی و حزبی جای خود را به منافع ملی و اشرافیت‌زدگی جای خود را به ساده‌زیستی (به‌عنوان یک اصل) بدهد. در غیر این صورت این حقیر امیدی به تداوم آن نخواهم داشت.
والسلام من التبع الهدی
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها