ماجرای دیالوگ حاجی سیدتو کشتن!

کد خبر: 818570

سعید مظفری از قدیمی‌های دوبله خاطراتی از روز‌های دور و سریال‌ها و فیلم‌هایی می‌گوید که در ذهن خیلی از مردم آشنا هستند و شاید برخی ابهام‌ها نیز درباره دوبله این آثار وجود داشته باشد.

ماجرای دیالوگ حاجی سیدتو کشتن!

خبرگزاری مهر: سعید مظفری از قدیمی‌های دوبله خاطراتی از روز‌های دور و سریال‌ها و فیلم‌هایی می‌گوید که در ذهن خیلی از مردم آشنا هستند و شاید برخی ابهام‌ها نیز درباره دوبله این آثار وجود داشته باشد.

پس از انتشار قسمت‌های اول و دوم گفتگوی مفصل با سعید مظفری که تاریخ حضورش در دوبلاژ، خاطراتی از دیگر گویندگان و سخنانی درباره امروزِ این کار را در بر می‌گرفت، سومین قسمت و در واقع موخره این گفتگو منتشر می‌شود.

در این قسمت از گفتگو هم خاطره بازی در بخش‌هایی ادامه پیدا می‌کند و در نهایت درباره آینده هنر دوبله صحبت می‌شود. مظفری معتقد است دوبله برای ماندن و ادامه راهش نیاز به تلفیق قدیمی‌ها و جوان‌تر‌ها دارد. در این بخش همچنین درباره دوبله فیلم‌های ایرانی و جنگی در دهه ۷۰ صحبت می‌شود که مظفری سهم چشمگیری در دوبله آن‌ها داشت. نمونه بارز این آثار فیلم «آخرین شناسایی» است که صدای این گوینده و یکی از دیالوگ هایش هنوز در اذهان مخاطبان باقی مانده است.

در ادامه، آخرین بخش از گفتگوی بهاری مان با سعید مظفری را می‌خوانید:

* آقای مظفری شما از معدود گوینده‌های پیشکسوتی هستید که صدایتان نسبت به دوران جوانی تغییر نکرده است. به نظرم جنس صدای گوینده‌ای مثل بهرام زند طی چند سال گذشته تغییر کرده بود. مشخص بود که بهرام زند است، ولی طراوت دوران جوانی یا دهه‌های ۷۰ و ۸۰ ایشان را نداشت، ولی صدی شما در حال حاضر با زمانی که مثلا به جای پرویز پورحسینی در «کمال الملک» گویندگی می‌کردید، تفاوت چندانی ندارد.

-حنجره تنها عضو بدن است که دیر پیر می‌شود. منتهی یک بخشی از این مساله به شانس و اقبال ربط دارد. ممکن است صدای کسی تا لحظه مرگ تغییر نکند از آن طرف ممکن هم هست صدای فرد تغییر کند. الان مثلا صدای منوچهر اسماعیلی نسبت به ۵ سال پیش خیلی تغییر کرده است.

* یا صدای آقای خسروشاهی مثلا کمی...

-گرفته‌تر شده است. خسرو هم مثل بهرام زند حرص و جوش می‌خورد.

* از سریال «کمال الملک» نام بردیم. از کار‌های آقای کسمایی بود؟

-نه. این کار را ناصر طهماسب دوبله کرد.

* آقای طهماسب هم از هم‌نسلان شماست؟

-نه. او یک نسل زودتر از من به دوبله آمد.

* وقتی با آقای مدقالچی صحبت می‌کردم، بحث شما شد و ایشان گفت که آقای مظفری مدیر دوبلاژ خوبی است. از حرف‌های شما هم چنین برداشتی دارم که دانسته و آگاه کار‌ها را انجام داده اید. خودتان علت این را که مدیر دوبلاژ خوبی بوده اید، چه می‌دانید؟ آیا به خاطر دیالوگ نویسی خوب است؟

- من خودم را خوب نمی‌دانم. روی قضاوت بخشی از بچه‌های خودمان که به کار و حرفشان اعتقاد دارم، مردم و خبرنگاران است. در کار مدیر دوبلاژی کسی نمی‌تواند دیالوگ بنویسد مگر این که همان طور که گفتم از اول بنشینید پای تماشای فیلم و حس بازیگر را درک کنید. هیچ وقت به شما نمی‌گویند کل دیالوگ و جمله را عوض کن بلکه ممکن است بگویند سانسورش کن یا طوری بنویس که قابل پخش باشد. خیلی وقت‌ها در فیلم ها، شمای مخاطب متوجه می‌شوید که رابطه و نسبت افراد چگونه است، ولی گاهی این کار در نوشتن برخی دیالوگ‌ها و آن جهت دهی طوری انجام می‌شود که مخاطب متوجه نمی‌شود. حداقلِ داشته‌های یک مدیر دوبلاژ، انشای خوب است یعنی باید انشای قابل قبولی داشته باشد تا دیالوگ‌های خوب و شسته رفته‌ای تحویل گوینده اش بدهد.

حداقلِ داشته‌های یک مدیر دوبلاژ، انشای خوب است یعنی باید انشای قابل قبولی داشته باشد تا دیالوگ‌های خوب و شسته رفته‌ای تحویل گوینده اش بدهد داشتن سواد نه در این کار بلکه در هر کار دیگری مهم است.

* یکی از مدیر دوبلاژ‌هایی که شما سریال‌های زیادی را با او کار کرده اید زهره شکوفنده است. یکی از سریال‌های خاطره انگیزتان هم «پزشک دهکده» است که شما گوینده شخصیت سالی بودید. یا مینی سریال دیگری بود به نام «دختر ماهاراجه» و یا «مزرعه پامفیلد» که با مدیریت خانم شکوفنده کار شد. جالب است که «پزشک دهکده» از سریال‌های درجه یک خارجی نبود، اما در دوبله کاری با این سریال شد که در تلویزیون ایران به یکی از عناوین پرطرفدار تبدیل شد. خاطره‌ای از آن دارید؟

-در مسیر دوبله آن فیلم من را عوض کردند.

* بله آقای یاکیده به جای شما آمد.

-بله. مدیری به دلیل یک اختلاف من را ۸ ماه ممنوع الکار کرد و گفتند که نیا.

* از طرف مدیر شبکه ۲ به شما ابلاغ شد؟

-نه. از طرف مدیر بخش دوبلاژ. اسم خوبی هم داشت. قبلا در رادیو مدیر بود و انصافا مدیر خوبی هم بود. بالاخره سر هرچه بود، به خاطر اختلافی من را عوض کردند. من هم گفتم باشد، بیرون کار می‌کنم. به همین دلیل از یاکیده برای آن نقش دعوت کردند. شکوفنده هم مقاومت کرده بود و مدیر مورد اشاره گفته بود نه خیر! این طور است که هست. خود آن مدیر بعد‌ها که به من زنگ زد و من دوباره سر ضبط دوبله آن سریال رفتم؛ از تلفن‌هایی گفت که مردم زده بودند و از تعویض صدای سالی گلایه کرده بودند. کار به جایی کشیده بود که آقای محمد هاشمی رفسنجانی رییس وقت صدا و سیما به این مدیر زنگ زده بود و گفته بود چه خبر شده که این همه تلفن و شکایت می‌شود؟ به هر حال دوباره برای گویندگی در آن کار دعوت شدم.

کار به جایی کشیده بود که آقای محمد هاشمی رفسنجانی رییس وقت صدا و سیما به این مدیر زنگ زده بود و گفته بود چه خبر شده که این همه تلفن و شکایت می‌شود؟ * بحث شبکه ۲ شد. آقای مقامی یک مدت در شبکه ۲ خیلی فعال بودند و سریال دوبله می‌کردند. یکی از آن ها، سریال ایرانی «مزد ترس» بود که شما در آن به جای حمید تمجیدی صحبت می‌کردید.

-بله آن سریال را من دوبله کردم.

* عجب! فکر می‌کردم از کار‌های ایشان بوده، چون در آن زمان آقای مقامی به جای عبدالرضا اکبری حرف می‌زد، فکر کردم «مزد ترس» هم کار ایشان بوده است.

-نه. «مزد ترس» را با کمک ایشان دوبله کردم. هر فیلمی که حمید تمجیدی ساخت، تا لحظه رفتنش از ایران، من به جایش حرف زدم. من را خیلی دوست داشت.

* از جمله فیلم‌های نسبتا متاخری که صدای آقای مقامی و شما را کنار هم شنیدیم، فیلم «لوتر» بود که شما در آن به جای شخصیت مارتین لوتر صحبت می‌کردید.

-بله. آن فیلم، بیرون از صدا و سیما دوبله شد.

* و یا فیلم «اگه می‌تونی منو بگیر» که فکر کنم در تلویزیون دوبله شد که شما به جای دی کاپریو صحبت می‌کردید و آقای مقامی تام هنکس را می‌گفت.

-بله. آن فیلم در تلویزیون دوبله شد. صدای مقامی واقعا حرف نداشت که ناگهان دچار این مساله و بیماری شد. متاسفانه کم توانستیم با هم کار کنیم. همیشه از هم دور بودیم. ولی کارش خیلی خوب بود. صدای زیبایی داشت و یکی از گوینده‌های خوب بود. درباره آن ماجرا، تعریف می‌کرد که برق خانه شان رفته بود و به دنبال شمع به آشپرخانه رفته بوده. می‌گفت: در تاریکی پایم را روی پله اول گذاشتم و تا خواستم پله دوم را طی کنم، هیچ چیز نفهمیدم. سرش گیج رفته و با سر به زمین می‌خورد. همسرش هم که متوجه ماجرا می‌شود، سریع آمبولانس خبر می‌کند و به اورژانس می‌رساندندش. در بیمارستان دکتر به او می‌گوید که ضربه مغزی خفیف شده و امیدوار است که به صدایش آسیب نرسد.

صدای مقامی واقعا حرف نداشت که ناگهان دچار این مساله و بیماری شد. متاسفانه کم توانستیم با هم کار کنیم. همیشه از هم دور بودیم. ولی کارش خیلی خوب بود. صدای زیبایی داشت و یکی از گوینده‌های خوب بود * که آسیب رسید!

-بله. متاسفانه.

* خانم رفعت هاشم پور همسر آقای مقامی هم به نظرم از سال ۸۲ یا ۸۳ بود که دیگر کار دوبله نکرد و کنار گذاشت.

-بله. صاحب فیلم‌ها پول‌های خوبی پیشنهاد می‌دادند، ولی دیگر نیامد.

* چرا؟ آیا دلخوری به وجود آمده بود؟

-نه. نسبت به این کار دید جدیدی پیدا کرد.

* فکر می‌کنم آخرین کاری که خانم هاشم پور در آن صحبت کرد، سریال «معصومیت از دست رفته» داود میرباقری بود.

-آخرین فیلمی که ایشان در آن صحبت کرد، یک فیلم هندی بود که من مدیر دوبلاژش بودم. آمیتاب باچان در آن بازی می‌کرد.

* منظورتان «گاهی خوشی گاهی غم» است؟

-بله همان فیلم بود. خانم رفعت را با خواهش و تمنا آوردم تا رل همسر آمیتاب باچان را در آن فیلم بگوید. نمی‌آمد! ولی بالاخره آوردمش و به من گفت: تو باعث شدی من قولم را بشکنم. دیگر نمی‌آیم زاغول! به خاطر رنگ چشم هایم به من می‌گفت: زاغول. بعد هم رفت. بعد از رفتنش به من زنگ زدند و گفتند سعید یک تکه از دیالوگ‌های خانم رفعت ضبط نشده است. پای تلفن از عکس العمل من فهمیدند که ناراحت شده ام. وقتی علتش را پرسیدند، گفتم نمی‌دانید با چه خواهش و التماسی آورده بودمش. بعد به خانم هاشم پور زنگ زدم و گفت: زاغول مگر نگفتم نمی‌آیم؟ گفتم خانم رفعت، این جمله به جان شما جا افتاده است، شما من را می‌شناسید و می‌دانید از این گاف‌ها نمی‌دهم. گفت: حالا چه می‌خواهی؟ گفتم این یک تکه را دوباره بگیریم. گفت: خب فردا زنگ بزن! گفتم بیایید ها! گفت: فردا زنگ بزن. فردایش که زنگ زدم گفت: زاغول می‌آیم، ولی فقط به خاطر تو. به هر حال آمد و آن جمله را گرفتیم و از فردایش دیگر پا به محیط دوبله نگذاشت.

* این فیلم کجا دوبله شد؟

-استودیوی قرن بیست و یک بود.

* شما از حرف زدن یا مدیریت دوبله فیلم هندی لذت می‌برید؟ من که واقعا حیفم می‌آید صدای گویندگان دوبلاژ را روی فیلم‌های هندی بشنوم.

مگر من خوشم می‌آید فیلم‌های درپیت چین و کره‌ای را دوبله کنم؟ اصلا از نوع صحبت کردنشان خوشم نمی‌آید. نوع دیالوگ گفتنشان و کشیدن آخر کلماتشان! -نه، از سر ناچاری است. مگر من خوشم می‌آید فیلم‌های درپیت چین و کره‌ای را دوبله کنم؟ اصلا از نوع صحبت کردنشان خوشم نمی‌آید. نوع دیالوگ گفتنشان و کشیدن آخر کلماتشان! ولی وقتی اکثر فیلم‌های تلویزیون این‌ها هستند، مگر چاره‌ای هم هست؟

* صحبتِ سریال شد، یاد «پدرسالار» افتادم که شما در آن به جای محمود پاک نیت صحبت می‌کردید. مدیر دوبلاژ آن کار آقای مقامی نبود؟

-نه خانم ژاله علو بود.

* که شما با ایشان «اوشین» را کار کردید. ایشان هم جزو مدیران و گوینده‌هایی است که دیگر در دوبله نیست.

-ابتدا قهر کرده بود، ولی بعد از مدتی دیگر نیامد.

* آقای مظفری درباره مدیریت دوبلاژ و نوشتن دیالوگ‌های فیلم طوری که قابل پخش باشد حرف زدیم. در این زمینه یک شوخی بین عموم مردم باب شده که می‌گویند سریال «اوشین» را در ایران آن قدر عوض کردند که ژاپنی‌ها خودشان نسخه جدیدش را از ما خریدند و پخش کردند. آیا این شوخی به واقعیت نزدیک است؟

-نه. اصلا این طور نبود. تنها جایی از سریال که عوض شد، توسط واحد دوبلاژ شبکه دو تغییر کرد؛ مثل الان که ویراستار دارد. آن قسمت هم مربوط به بخش کوتاهی از زندگی اوشین و پنج یا شش خط از دیالوگ‌های سریال بود.

* در این کار خانم علو باعث شد که گوینده‌ای مثل مریم شیرزاد بین مردم گل کند و شناخته شود.

-بله همین طور است. خاطره‌ای که در این زمینه دارم این است که اول قرار بود مینو غزنوی برای نقش اوشین بیاید، اما به دلیل اتفاقاتی که افتاد، خانم غزنوی قهر کرد و نیامد.

خاطره‌ای که در این زمینه دارم این است که اول قرار بود مینو غزنوی برای نقش اوشین بیاید، اما به دلیل اتفاقاتی که افتاد، خانم غزنوی قهر کرد و نیامد * تا یادم نرفته به یک فیلم دیگر هم اشاره کنم که دوبله‌ای خوب داشت؛ «محرمانه لس آنجلس» که شما، بهرام زند، حسین عرفانی، پرویز ربیعی و خیلی گویندگان درجه یک دیگر در آن صحبت می‌کردید. البته این فیلم دوبار دوبله شد که یکی در تلویزیون و دیگری بیرون دوبله شد. در نسخه تلویزیون بهرام زند به جای راسل کرو صحبت می‌کرد و حسین عرفانی به جای کوین اسپیسی، اما در نسخه بیرون چنگیز جلیلوند به جای کرو صحبت می‌کرد و ناصر طهماسب به جای اسپیسی. نکته مهم این است که در هر دو نسخه، شما جای یک بازیگر یعنی گای پیرس صحبت کردید.

-به جای گای پیرس خیلی صحبت کرده ام. یک سریال ۱۶ قسمتی پلیسی بود که سال‌ها پیش به جایش صحبت کردم. آن سریال را آقای پرویز بهرام برای تلویزیون کار کرد.

* حس دوباره کاری نداشتید که در دوبله بیرون «محرمانه لس آنجلس» به جایش حرف زدید؟

-نه. آن مدیر دوبلاژ دیده من قبلی را گفته بودم، راضی بوده و طبیعی است که چنین انتخابی بکند. من هم اگر مدیر دوبلاژ باشم، ریسک نمی‌کنم و سراغ همان گوینده قبلی می‌روم.

* سریال ایرانی «بوعلی سینا» یکی از سریال‌هایی بود که شما در دهه ۶۰ در دوبله آن حضور داشتید. یادتان هست مدیر دوبلاژش چه کسی بود؟

-مطمئن نیستم، ولی فکر کنم ناصر طهماسب بود. چون طهماسب آن سال‌ها خیلی فعال بود.

* الان ظاهرا خیلی کم کار شده است.

-بله دیگر تلویزیون نمی‌آید. بهار سال گذشته بود که خبر داد دیگر به تلویزیون نمی‌آید. یک سال و نیم دو سال پیش، اگر ۱۰ فیلم در تلویزیون دوبله می‌شد، نصف بیشترش را طهماسب دوبله می‌کرد بعد ناگهان این وضعیت کمتر شد.

* و بیشتر بیرون کار می‌کند.

-به شرطی که کارش را جدا بگیرند. می‌آید تنها کارش را می‌کند و می‌رود.

* آقای مظفری بخشی از کار‌های شما در دهه‌های ۶۰ و ۷۰، فیلم‌های جنگی و دفاع مقدسی بود.

-بله. خیلی از این فیلم‌ها کار کردم.

* یک نمونه بارزش فیلم «آخرین شناسایی» با مدیریت ناصر طهماسب بود که شما آن دیالوگ «حاجی سیدتو کشتن!» را در آن داشتید. این جمله خیلی وارد فرهنگ و شوخی‌های عامیانه شد. نمونه دیگرش هم «کانیمانگا» بود که باز هم مدیر دوبلاژش آقای طهماسب بود.

-آن جمله حاجی سیدتو کشتن، برای خود فیلمنامه بود، نه طهماسب در آن دست برده بود نه من. نوشته خود کارگردان بود.

* بین خود گوینده‌ها هم سر این دیالوگ با شما شوخی می‌کردند؟

-بله. بچه‌ها تا به هم می‌رسیدند یا با من روبرو می‌شدند، می‌گفتند حاجی سیدتو کشتن! (می خندد)

* یک فیلم شاخص دیگر جنگی، «سجاده آتش» بود که در آن به جای رضا ایرانمنش صحبت کردید.

-بله آن فیلم را خودم دوبله کردم.

* نقش منفی فیلم را هم عطاالله کاملی گفت: به جای حبیب الله حداد که نقش فرمانده عراقی را بازی می‌کرد.

-و چقدر هم خوب گفت. صدایش خیلی برای آن نقش مناسب بود. کار روی این فیلم‌ها خیلی سخت بود، چون به نظرم با صدای بچه‌های دوبله، جور در نمی‌آمدند. یعنی آن حس منتقل نمی‌شد. یادم می‌آید یک فیلم را با امیرهوشنگ زند کار می‌کردیم که بخش عمده دیالوگ هایش انگلیسی بود. من آمدم، ژرژ پطرسی آمد، عباس نباتی، خود زند و آن‌هایی که انگلیسی می‌دانستند، آمدند، ولی آخر سر، کار از آب در نیامد و کارگردان گفت: نمی‌شود. به همین دلیل سراغ بچه‌های برون مرزی صدا و سیما رفتند.

* «دیده بان» حاتمی کیا هم یک فیلم دیگر است که شما در آن صحبت کردید و ایرج رضایی دوبله اش کرد.

-از «دیده بان» خاطره خاصی ندارم، ولی حاتمی کیا را شخصیت مهربانی دیدم و با همه خوب بود، اما فیلم را چندان دوست نداشتم بنابراین خاطره‌ای از آن ندارم.

* خیلی فیلم‌های جنگی هست که شما در آن‌ها صحبت کردید. یک نمونه دیگرش «یاس‌های وحشی» بود که به جای جعفر دهقان صحبت کردید. حسین پاکدل هم در آن فیلم بازی می‌کرد. آن فیلم را خودتان دوبله کردید؟

-بله. آن موقع برای ساخت فیلم‌های جنگی خیلی کمک می‌کردند. هم حوزه هنری بود هم ارشاد. به همین دلیل اکثر کارگردان‌ها به سمت این قضیه رفتند. در آن میان، چند فیلم خوب و ماندگار ساخته شد، ولی غیر از آن‌ها آثار ماندگار دیگری سراغ ندارم.

* به یاد فیلم «داستان عشق» یا همان «لاو استوری» افتادم که شما در آن با ژاله کاظمی همکاری داشتید؛ گوینده‌ای که از او یاد نکردیم.

-یکی از آثار خوب من و خانم ژاله بود. ایشان خیلی به من کمک کرد.

* ایشان نسل اولی بود؟

ژاله کاظمی خیلی کمکم کرد. به من می‌گفت: بگو پسر! تو می‌تونی! فکر کردی این‌ها کی هستن؟ فکر نکن این‌ها آدم‌های گنده‌ای هستن! خودت را کوچک نبین! اگر خودت را حقیر ببینی از کار حذف می‌شی ها! -بله. یادم می‌آید اولین رل اولی که گفتم برای خانم فهیمه راستکار بود. یک روز در استودیوی شهاب بودم که خانم راستکار من را دید و پیشنهاد کار داد. گفت: چهار روز باید پیش من بیایی. آن زمان، فیلم‌ها یک روزه دوبله نمی‌شد. یک تایم صبح بود و یک تایم عصر که برای دوبله فیلم‌ها داخل استودیو می‌رفتیم. یعنی برای دوبله یک فیلم، یک هفته باید تایم صبح (از ۹ صبح تا ۱۳) به استودیو می‌رفتیم. وقتی سر قرار کار رفتم، دیدم رل اول یک فیلم را برایم در نظر گرفته است؛ یک خواننده ایتالیایی بود به نام دومینو مدیچی. البته درباره فامیلش مطمئن نیستم. به هر حال برای اولین بار بود که رل اول را می‌گفتم و خیلی هول شده بودم، اما ژاله کاظمی خیلی کمکم کرد. به من می‌گفت: بگو پسر! تو می‌تونی! فکر کردی این‌ها کی هستن؟ فکر نکن این‌ها آدم‌های گنده‌ای هستن! خودت را کوچک نبین! اگر خودت را حقیر ببینی از کار حذف می‌شی ها!

* ژاله کاظمی بعد از انقلاب خیلی کم کار شد؟

-بله. بیشتر از چند فیلم صحبت نکرد. یک بار در استودیوی قرن بیست و یک با یکی از خانم‌های گوینده بگو مگو کرد. این ماجرا مربوط به زمانی بود که تازه از آمریکا آمده بود و گفته بودند به او کار ندهید. خیلی از لحاظ روحی به هم ریخته بود. در آن جدل به آن خانم گفته بود چه لذتی می‌بری از این که نقش‌های من را می‌گویی و من را خانه نشین کرده ای؟

* آن گوینده چه می‌گفت؟

-او هم جواب‌هایی می‌داد، ولی ژاله به هم ریخته بود و ناراحت بود. آن زمان خیلی دلشکسته بود. اجازه نداشت گویندگی کند؛ مدیر دوبلاژی که مطلقا. تلویزیون که برایش کاری نداشت فقط ماند بخش خصوصی که آن هم این طور شد. به نظرم می‌شد حداقل به خاطر ملاحظه یک همکار قدیمی، نقش هایش را نگفت.

* صحبت ژاله کاظمی شد، به یاد خانم نیکو خردمند افتادم. یکی از گویندگان زنی که شاید زیاد از او یاد نشود.

-بله. لطفا حتما در مطلبی که منتشر می‌کنید، از خانم خردمند یاد کنید. خیلی خانم خوب و محترمی بود.

* مدتی است که مستند «صدا‌های ماندگار» را از آرشیو صدا و سیما گرفته ام و می‌بینم. این مستند در سال ۷۵ پخش شد که در آن مستند با شما و خانم خردمند مصاحبه شده بود.

-بله خیلی کار خوبی بود. هنوز هم در خاطرم مانده است. کارگردانش چه کسی بود؟

* شهرام جعفری نژاد.

-می دانید چرا در یادم مانده؟ چون اولین اثر مستندی بود که درباره این کار ساخته می‌شد و بعد از آن هم آثاری که ساخته شد، آن روح و حال و هوا را نداشت. نمی‌دانم شاید به خاطر همین مساله که اولین بود.

* به سال‌های اکنون برگردیم. از جمله آثار شاخصی که طی سال‌های اخیر دوبله شده و به خاطرم مانده، «باجه تلفن» است.

-که چه فیلم سختی بود!

* و نقش مقابل شما را تورج مهرزادیان می‌گفت.

-اصلا کل فیلم را من و مهرزادیان بودیم. هم رل من سخت بود هم رل مهرزادیان. یک باجه تلفن و دو ساعت فیلم، خیلی است.

* مدیر دوبلاژش خودتان بودید؟

-بله. کار خودم بود.

* یکی دیگر از نقش‌های چند سال پیشِ شما دکتر واتسن در فیلم سینمایی جدید شرلوک هولمز است که بازیگرش جود لاو بود. در فیلم اول، افشین زینوری جای رابرت داونی جونیور (شرلوک هولمز) صحبت کرد و در فیلم دوم یعنی «بازی سایه ها» چنگیز جلیلوند. افشین زینوری هم از آن گویندگان جوانی است که شاگردی پیشکسوتانی مثل شما و نسل شما را کرده است. کیفیت گویندگی این گوینده، کاملا نشان می‌دهد که چه کسانی تربیتش کرده اند.

-بله. او با بچه‌های دیگر فرق دارد. کارش را که ببینید، متوجه می‌شوید که بین نسل جدید از همه بهتر است، اما متاسفانه به نظرم این اواخر دارد کمی اشتباه می‌رود. نمی‌دانم، ولی به نظرم اگر بچه‌های قدیم را دوست دارد باید به راه آن‌ها برود.

* مشکلش کجاست؟

-آخر دیالوگ هایش را می‌کشد، ته کلمات را کشش خاصی می‌دهد و حالت‌هایی به صدایش می‌دهد که در هنرپیشه نمی‌بینید. جایی که هنرپیشه دارد آرام حرف می‌زند او فریاد می‌کشد و خیلی قرص و محکم دیالوگ می‌گوید. به نظرم حیف است، چون در جوان گو‌ها یکی افشین است و یکی سعید شیخ زاده.

* جناب مظفری عاقبت کار را چطور می‌بینید؟

-کار دوبله برای این که بماند، نیازمند این است که قدیمی‌ها با این بچه‌های جدید زیرزمینی تلفیق شوند. نمی‌شود فقط ما بمانیم. این کار، چون اسپانسر و حامی ندارد، در خطر از بین رفتن است، اما اگر جوان‌ها و عاشقان کار بیایند، می‌شود کاری کرد. اگر این جوان‌ها بیایند و در کنار قدیمی‌ها قرار بگیرند و یک اتحاد بین گویندگان شکل بگیرد، کسی که ناچار است با آن‌ها راه بیاید، صاحب فیلم است و آن وقت دیگر نمی‌تواند از شرایط سوءاستفاده کرده و پول کلان به جیب بزند؛ آن هم در حالی که گویندگان دستمزد زیادی برای کارشان نمی‌گیرند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها