نامه رييس دفتر شهيد رجايی به موسوی
جناب موسوي! براي اينکه بدانيد چه اتفاقي دارد ميافتد لطفا کمي به اطراف خود بنگريد که با چه عواملي در محاصرهايد و کمي بينديشيد که از پشت پرده چگونه و چرا با حمايتهاي معنيدار برخي ياران متضاد العقيده به پيش ميرويد؟
ایرنا: حسن عسگري راد رييس دفتر شهيد رجايي و مشاور وقت ميرحسين موسوي در نامه اي به اين نامزد انتخابات رياست جمهوري ، نسبت به سياه نمايي عملکرد دولت نهم توسط سه نامزد رقيب، اعتراض کرد. متن کامل نامه به اين شرح است: "جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي زيد عزه سلام عليکم با تجديد عهد و ارادت با توجه به شيوه تبليغاتي برخي نامزدهاي اين دوره رياست جمهوري خواستم بر اساس تکليف نکاتي را بهعرض برسانم. ظاهرا سه رقيب، از جمله حضرتعالي با استفاده از فرصت، هرچند به قصد خدمت در نظر داشتيد در راستاي معرفي و شناسايي خود، برنامه هاي اجراييتان را در معرض افکار عومي قرار دهيد اما متاسفانه ملاحظه شد عموما نامزدهاي محترم و حضرتعالي به جاي اعلام برنامههاي راهبردي انجام شدني در مورد هر يک از مسايل سياسي، اقتصادي و فرهنگي، بيشتر به کند و کاو در عملکرد دولت نهم - که ميراث بر دولتهاي پيشين از جمله شما بود - همت گماشتيد تا با انگشت گذاشتن روي برخي کاستيها، که اغلب به دليل عملکرد نادرست دولتهاي گذشته باقي مانده، همه تلاشهاي ابتکاري و نکات قوت اين دولت را به چالش بکشيد. من به سياهنماييهاي هماهنگ شده ساير نامزدها کاري ندارم اما از شما که در دوران جنگ تحميلي زير چتر امن رهبري امام راحل(ره) افتخاراتي بدست آورده بوديد، احساس شد يکباره در جبهه رقابت ناعادلانه با آقاي احمدينژاد به همه آن دستاوردها خدشه وارد کرديد، پس بسيار متاسف شدم! جناب اقاي موسوي! وقتي مجموع گفتار شما را در چند برنامه، خاصه از شبکه يک سيما گوش دادم، يک نکته بيش از همه مرا شگفتزده کرد و مانند عامه و خواص مردم بهتزده شدم که چرا بعد از يکدوره بيست ساله با سکوت معنيدار! براي مسئوليتپذيري اين دوره رياستجمهوري، اين چنين خود را به آب و آتش زديد تا با اعلام "احساس خطر!" گويي ميخواهيد - مثلا - مانند دميدن صور اسرافيل، هوش و حواس همه را به خود متوجه کنيد که با روي کار آمدن دوباره احمدينژاد مرگ همگاني با رويکردي همه خرابيها در پيش است! بلکه مردم با احساس ترس و تجربه تلخ چند دوره سازندگي و اصلاحات، به شما روي آورند و رايها را پيش پاي شما بريزند که مانند فرشته نجات وضع نابسامان کشور را سر و سامان دهيد! جناب موسوي! براي اينکه بدانيد چه اتفاقي دارد ميافتد لطفا کمي به اطراف خود بنگريد که با چه عواملي در محاصرهايد و کمي بينديشيد که از پشت پرده چگونه و چرا با حمايتهاي معنيدار برخي ياران متضاد العقيده به پيش ميرويد؟ البته به خودتان خيلي زحمت ندهيد که همه آنها را بشناسيد اما بد نيست سري به معابر عمومي بزنيد تا شايد هزينه اين تبيلغات سنگين - از کجا آمده - را بتوانيد بدهيد که توسط پادوهاي نامتجانس برخي جوانان و دختران بزک کرده با ارايه پارچه سبز، نماد سيادت شما علاوه بر شگفتيآفريني در ساختار جديد الگوي مصرف! مورد بيحرمتي قرار گرفت و چه بسا چنين برداشت شد که قصد داريد با اجرايي کردن سخن آغازين تبليغات خود، به بهانه جمعآوري گشت ارشاد، اصل انکارناپذيري امر به معروف و نهي از منکر اسلامي را به بايگاني تعطيل بسپاريد! راستي! کجايند آنها که در تبليغات دورهاي، مشي و منش شما را از بين ساير نامزدها و ياران نزديک به شهيد رجايي به آن بزرگوار اشبه دانستهاند تا اکنون ملاحظه کنند يک بار ديگر - همانند دور نهم انتخابات رياستجمهوري - قصه دهنکجي به مباني و مقدسات اسلامي با توجيهات برخي فرزندان انقلاب روي پرده نمايش رفته است! آيا باور نداريد علاوه بر آرايش اين نوع تبليغات گزنده خواستيد پروژه رقابت براي پيروزي خود عليه آقاي احمدينژاد را تکميل کنيد؟ آيا قبول نداريد با نشانه گيري انگشت اتهام عليه خدمات صادقانه دوره چهار ساله رقيب اصلي خود نه تنها مسوولان منصف که عامه مردم را رنجيده خاطر ساختيد و اغلب از بيمهري شما انگشت حيرت و شگفتي بر دندان فشردند؟! مرا ببخشيد با توجه به شرايط حساس کشور که در بيان برخي نکات ظريف، هر چند روزي به عنوان مشاور شما، با شما انس و الفتي داشتم، اما امروز از مرز اخلاص و احترام اندکي خارج شدم. چه کنم که اين گويش صادقانه را از همنشيني با رجايي عزيز آموختهام که بر سر دو راهيهاي تصميم، تنها بايد جانب انقلاب و نظام اسلامي را نگه دارم. و اينک هر چند از خرده ريزههاي تامل برانگيز تشکيل يک جبهه رقابت ناسالم عليه آقاي احمدينژاد ميگذرم اما فقط يادتان ميآورم روزي که دولت هشتم هنوز بر سر کار بود و من به قصد عرض سلام بحضورتان رسيدم، آن روز از هر دري صحبت شد و سرانجام با تقديم کتابي - از نوشته خودم - با موضوع نگراني فرهنگي، وقتي گفتگوي ما به آسيبهاي فرهنگي جامعه خاتمه يافت، اظهار داشتيد: "مگر آقايان - شايد دولت اصلاحات - در اين چند سال مشکل اقتصادي مردم را حل کردند تا بتوانند به مشکل فرهنگي جامعه بپردازند؟!" و در تاييد و ادامه همين درد دل مجموعه 5 گفتار معروف خود را به اينجانب هديه کرديد. اينک در تحليل و برداشت دقيق به اين "احساس خطرتان" در آغاز رقابت انتخاباتي دور دهم رياستجمهوري که بهدنبال مشابه نگراني گذشته خود با واژههاي "جمود و تحجرگرايي" در دور نهم، نثار آقاي احمدينژاد کرديد بايد عرض کنم نوشته ناچيزي از نگارنده در جواب همه نادرستانديشيها خاصه در پاسخ به بيانيه - به اصطلاح - همانديشانه خانم صديقي همسر شهيد بزرگوار رجايي(ره) که با وارد کردن اتهام "فريبکاري" عليه احمدينژاد، در کيهان چاپ شد، تقريبا احساس شد بلکه حداقل در طول يک دوره چهار ساله سفرهاي استاني صادقانه و بيبديل رييسجمهور مردمي همه آن نگرانيها و توهمپردازيها اغلب همسو نگران را از حالت تخفيفانگاري به باور توقير و احتراممداري وي تبديل کند اما گويي همچنان اين بدبينيها و جبههگيريها هنوز ادامه دارد، نه از اين نظر که آقاي احمدينژاد امتحان خوبي نداد، بلکه ظاهرا دعوا بر سر يک نقطه حساس اتکايي و مبنايي انقلاب است که برخي صاحبان انديشههاي متناقض را روي آن محور اساسي، همسو نگه داشته است!! وانگهي اگر احساس خطر شما عموما به مسايل اقتصادي مربوط ميشود پس چرا به عنوان مشاور عالي دولتهاي پيشين موضوع نگرانيتان را جدي پيگيري نکرديد تا دولت به دولت مشکلات اقتصادي حل نشده بماند؟! جناب آقاي موسوي! براي اينکه خاطرتان را يکباره آسوده کنم تا باور کنيد انبوه مشکلات فعلي عمدتا - حتي به عقيده قبلي خودتان - ريشه در دورههاي دولتهاي پيشين دارد، نظر شما را به بخشي از نامه منتشر نشده اينجانب به عنوان برادر ارجمند آقاي خاتمي که در مرداد 82 بهخودشان تقديم داشتم و 8 نسخه ديگر آن را براي برخي از مقامات ارشد و جنابعالي و چهار وزير دولت هشتم نيز فرستادم معطوف ميدارم، تا باور کنيد آقاي احمدينژاد عليرغم مشکلاتي که با انباشته شدن پروژههاي ناتمام از گذشته به دولت نهم انتقال يافته بود با ساختارشکني هاي باورنکردني اگر به حل همه آنها فائق نيامده بيترديد در به حداقل رساندن آنها توفيق ويژه داشته است. در اينجا هرچند بنا ندارم به آمار تلاشها و پيشرفتهاي اين دولت بپردازم که در اين نوشتار مجال اين پردازشها نيست اما براي تقويت باورهاي مردم فداکار ما، ناچارم به چاپ قسمتي از همان نامه ارسالي به جناب آقاي خاتمي بسنده کنم. "جناب آقاي خاتمي!... اکنون کار بجايي رسيده که در هيچ نقطه - شهر و روستا - در صف نان... در اماکن عمومي و در هر کجا که چند نفر جمعاند و نق ميزنند، نميشود از دولتمردان حتي مقامات ارشد دفاع کرد. چرا؟ شايد از اوضاع داخلي بيخبريد. خدا کند اين طور نباشد... آيا هيچوقت به ارزيابي عملکرد همه دولتمردان خود پرداختيد که نکند شعارهايشان با اعمالشان نميخواند؟... آيا آماري در دست هست که چند درصد فرزندان مقامات و مديران، پشت درهاي استخدام مانده باشند؟... آيا دقيقا خبر داريد فاصله طبقاتي تا کجاست؟ فقط نوکيسهها که از رژيم گذشته درس گرفته و دست آنها را از پشت بستهاند در جهنم تجمع ثروت، آواي "هل من مزيد" سر ميدهند! اکثر عائله دولت از بيتالمال آنقدر سهمي ندارند که شکم خانوادههايشان را سير کنند! و... اما برخي آنچنان حقوق کلان ميگيرند و کمر خود را بستهاند که نميدانند چگونه خرج کنند. تنها مجلسنشينان - ظاهرا دوره ششم - که نماينده مردماند و بايد از حق آنها دفاع کنند، تفاوت حقوقشان با اکثر کارکنان دولت خجالتآور است! وقتي حقوق بازنشستهها را در سال جاري 12% اما نرخ نان را 17% و بقيه مواد را عملا بين 20 تا 30% افزايش داديد چگونه ميخواهيد اين فاصله عميق طبقاتي را پر کنيد؟ وانگهي به فرموده مقام معظم رهبري حل مشکل اصلي حقوق بگيران اين نيست که هر ساله بر اساس تورم، درصدي به حقوقشان بيفزاييد چون به نسبت معکوس، اين نداري و کسري بيشتر ميشود و فاصله دارا و ندار عميقتر. آن روز که رجايي و اعضا دولتش حقوقشان را مثلا از بيست هزار تومان به هفت هزار تومان تقليل دادند نه بدين خاطر بود که حقوقبگيران فقير و ندار - باقي - بمانند. براي اين بود که توقعات اجتماعي افزايش نيابد تا بعدها به تدريج بتوانند درآمد و هزينه سرانه را متعادل کنند. کشورهاي پيشرفته که مشکل تاريخي ما را نداشتند به گونهاي ديگر اين مشکل را حل کردند. آنها حداقل رفاه را براي تقريبا همه اقشار فراهم کردهاند که کسي رنج نداري نبرد... آيا اطلاع دقيق داريد که در روستاها چه ميگذرد؟ چه بلايي بر سر کشاورزي و محصولات اساسي چون گندم و برنج آمده است؟ راستي، چايکاران چه ميکشند؟ پرورش کرم ابريشم کارش به کجا کشيده؟ کارخانههاي مربوط با چه معضلي دست بگريبانند؟ تا آنجا که بنده از نزديک به درددلشان گوش ميکنم. اغلب تکليف خود را نميدانند. اکثر جوانها يا به اعتياد پناه بردهاند و يا راهي شهرهاي بزرگ شده و به شغل کاذب روي آوردهاند. قصه فرار مغزهاي متخصص هم که بيش از گذشته ادامه دارد. کشورهاي پيشرفته - غرب - هم از اينکه نکته ضعف ما حداکثر استفاده را ميبرند. آنها بلدند، چگونه در سيل مهاجرت و پناهندگيها، متخصصان و مالداران را از بقيه جدا و دستچين کنند تا کشور خود را توانمندتر سازند و دولتهاي ما را با اين همه مشکلات داخلي و با انبوه جمعيت عاطل و باطل و مصرفکننده درگير و در نهايت به خودشان وابسته سازند. آنها با اخذ ماهرانه ماليات، سياست صرفهجويي در تمام زمينهها، حتي آب، برق و مواد غذايي را به صورت يک فرهنگ عمومي جا انداختند تا از آن طرف رفاه اجتماعي، مثل توسعه راهها - و ساخت و ساز - پلهاي هوايي داخل شهرها براي حل مشکل ترافيک، محيط زيست سالم و درمان رايگان را عملي نمايند اما در کشور ما نه تنها حکومت که جامعه نيز از يک سو بهزندگي کثيرالموتة، سوق داده شود و از سوي ديگر مطالبات انجام نشدني مردم افزايش يابد و... آيا توجه داريم، عملکرد برخي از مديران از اختلاس تا افتادن در دام رشوه! که حتي فساد آن دامن برخي از مقامات را آلوده ساخت، چقدر به اعتماد عمومي لطمه زد؟... آيا خبر داريد در شهرهاي دور چه ميگذرد؟ مردم دستشان به جايي نميرسد و جان جامعه از اين بلاي عمومي - فساد اداري - به لب آمده است!..." جناب آقاي موسوي! اينک اين شما و همه دلسوزان ناظر به جريان انتخابات اين دوره با تصويري هرچند کوتاه که از معضلات اقتصادي گذشته تا امروز در اذهان ملت ما نقش بست ميتواند تصور شود کدام دولت با تلاش شبانهروزي و اقدامات ابتکاري توانست و اکنون ميتواند با شتاب بيشتر اقتصاد کشور را سر و سامان بخشد. هرچند اکثر صاحبنظران سياسي جهان بر اين باورند که حل مشکل اقتصادي هر کشور به سياست خارجي - فعال يا انفعالي - آن کشور مربوط است. و اين موضوع بستگي دارد به اينکه هر کشور چه نسخهاي را براي درمان بيماري اقتصادي کشورش بپيچد و تازه چقدر توان و شجاعت لازم را داشته باشد که با زبان قابل فهم و ايستادگي عليه زورگويان جهاني، آن سياست مورد نظر کشورش را در عرصه بينالمللي پايدار کند. در اين مورد گفتنيهايي است که در مجال اين نوشته نيست. "
دیدگاه تان را بنویسید