خاطرات یکی از محافظین، از روز‌هایی که امام (ره) به ایران آمد

کد خبر: 922308

استاندار سابق قم و از مبارزین انقلابی و محافظ امام خمینی (ره) در سال‌های ابتدایی انقلاب گفت: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل عدم شناخت از ماموران و ارتشی‌های مردمی یا طاغوتی، مبارزه مسلحانه نداشتیم و عمده فعالیت‌ها، تبلیغاتی و فرهنگی بود.

خاطرات یکی از محافظین، از روز‌هایی که امام (ره) به ایران آمد

خبرگزاری ایسنا: سیدمهدی صادقی ضمن معرفی خود با اشاره به خاطراتی از دوران انقلاب و شکل‌گیری نهضت عنوان کرد: بنده متولد ۱۳۳۲ هستم که در سال ۴۲ با این‌که یک نوجوان ۱۰ ساله بودم در بسیاری از سخنرانی‌های امام (ره) در قم حضور می‌یافتم و از همان کودکی به نوعی با مبارزات و فضای انقلابی آشنا شدم. خانواده من در مبارزات فعال بودند و پدر، جسته گریخته در جریان مبارزات و با دوستانی در ارتباط بود.

وی تصریح کرد: هیبت و منش امام (ره) فراموش نشدنی است، وقتی امام (ره) را دستگیر کردند و در اطراف حرم، جمعیت گسترده‌ای دست به اعتراض زدند، آنجا اولین باری بود که در سن نوجوانی شاهد چنین اعتراضاتی از نزدیک بودم. آن روز شهید مصطفی خمینی با آن حالت صبور و آرام در بالای منبر مردم را به صبر و شکیبایی دعوت می‌کرد، ولی مردم در شور و هیجان بودند و با خشم اعتراض خود را به رژیم نشان می‌دادند.

صادقی اظهار کرد: جمع کثیری از درب جنوبی حرم خارج شدند و روی پل حجتیه به سمت سه راه خورشید رفتند یک انباری روی پل بود، هر کس چوبی برداشت و به سمت خیابان می‌دوید، من نیز همراه جمعیت بودم.

استاندار سابق قم افزود: آن طرف میدان نیز نیرو‌های ارتش و سربازانی که ماسک زده بودند ایستاده بودند و تیراندازی هوایی می‌کردند، مردم به سمت هتل‌های بلند مرتبه فرار می‌کردند، بعد از دقایقی، تیر‌های مستقیم شروع شد، تقریباً ۱۵ زن که همراه جمعیت و از محله چهل اختران بودند روی پل حجتیه گیر افتاده بودند، روی پل با نیرو‌های ارتش و سربازان گلاویز شدند، در حالی که به سمت پل می‌دویدم متوجه شدم سه تن از خانم‌ها را از بالا به داخل رودخانه که ارتفاع ۶ متری داشت پرت کردند.

صادقی تصریح کرد: آن روز تعداد زیادی از جمعیت در قم زخمی شدند بعد از آن حکومت نظامی شکل گرفت و مبارزات به مراتب با دشواری‌های بیشتری همراه بود.

وی خاطرنشان کرد: در آن ایام پدرم به دلیل شرایط اقتصادی به خوزستان رفت، اگر چه مبارزات را در جنوب کشور ادامه دادیم و در مسیر اندیمشک و یا مهران اعلامیه توزیع می‌کردیم، یک روز با خودروی پیکان در مسیر بودم و به عادت همیشگی دسته‌ای از اعلامیه را به سمت تجمعی که ایستاده بودند منتشر می‌کردم، وقتی از کنار جمعیت دور شدم متوجه شدم که جمعیت در کنار ژاندارمری قرار داشت و هر لحظه ممکن بود مأموران، من را تعقیب کنند از این رو هر چه اعلامیه داشتم در زیر یک پل و در داخل پارچه‌ای پنهان کردم، اگر چه به نظر می‌رسید با سرعتی که داشتم مأموران نتوانستند و یا نخواستند من را تعقیب کنند.

وی گفت: بعد از شروع نهضت در سال ۵۶ که با مقاله‌ای توهین آمیز علیه امام (ره) جدی‌تر شد با این‌که در خوزستان درس می‌خواندم، به قم آمدم و با گروهی از دوستان که عمدتاً از فرزندان اقوام بودند فعالیت‌ها را آغاز کردیم و نوار‌های امام را می‌گرفتیم و بعد از پیاده سازی و تکثیر، توزیع می‌کردیم.

صادقی عنوان کرد: برای خرید دستگاه تکثیر نیز با مشکلات زیادی مواجه بودیم و فروشنده‌ها به هر کسی این دستگاه را نمی‌فروختند، من جهت خرید این دستگاه در پوشش یک دانشجو به خیابان طالقانی تهران و به فروشگاهی مراجعه کردم و آن را خریدم.

وی اظهار کرد: در سال ۵۷ مبارزات اوج گرفت و پاتوق ما عمدتاً چهارمردان و دور شهر بود، من سه راهی یا همان نارنجک دست‌ساز را با روغن گلیسیرین و گوگرد درست می‌کردم و در اختیار بچه‌ها قرار می‌دادم تا اجازه ندهند سربازان و نیرو‌های ارتش وارد معابر و کوچه‌ها شوند.

این مبارز سیاسی بیان کرد: ما فقط تصمیم داشتیم ارتشی‌ها را بترسانیم، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل عدم شناخت از مأموران و ارتشی‌های مردمی یا طاغوتی، مبارزه مسلحانه نداشتیم و عمده فعالیت‌ها، تبلیغاتی و فرهنگی بود.

وی تصریح کرد: نگران بودیم نکند یک فرد بی گناهی کشته شود و یا لطمه‌ای ببیند، حتی برای احتیاط بیشتر سه راهی‌ها را از پشت بام، پرتاب نمی‌کردیم و با کمین در کوچه، آن را به زیر تانک‌هایی پرت می‌کردیم که برای سرکشی به کوچه‌ها می‌آمدند.

استاندار سابق قم ادامه داد: وقتی سه راهی‌ها زیر تانک منفجر می‌شد، صدای وحشتناکی را تولید می‌کرد و تانک‌ها فرار می‌کردند و ما از دیدن این صحنه‌ها، انرژی می‌گرفتیم. اگر چه همان سرباز‌ها و نیرو‌های ارتشی در اواخر دوران رژیم پهلوی و به ویژه بعد از رفتن شاه، با ما رفیق و با مردم همراه شده بودند، ما نیز خوشحال بودیم از این‌که در بین آن هیجانات، لطمه‌ای به آن‌ها نزده بودیم.

وی اظهار کرد: با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب و شدت گرفتن مبارزات، منزل مصادره شده فرد نزول خوری را که در صفائیه قرار داشت به صورت پایگاه فرهنگی درآوردیم، در ابتدا تصمیم گرفتیم مبارزه مسلحانه باشد، اما منصرف شدیم، چون تشخیص افراد در آن شرایط نیز سخت بود.

این مبارز سیاسی یادآور شد: در جریان ۱۷ شهریور نیز من در تهران و در مسیر راهپیمایی بودم، اما در خیابان ایران مهر تصادف کردم و به راهپیمایی نرسیدم، بعد از کشتار مردم بی گناه به خیابان ژاله رفتم و شروع به رسیدگی به مجروحان کردیم، که گاهی هم‌چنان تیراندازی می‌شد.

وی گفت: سرباز‌ها مستقیم تیراندازی می‌کردند، جوانی که ۵ متر جلوی من ایستاده بود تیر مستقیم به پیشانی‌اش خورد و به شهادت رسید.

استاندار سابق قم در خصوص فعالیت‌های سیاسی در قم تصریح کرد: قم مرکز فعالیت‌های سیاسی و مبارزه با رژیم شاهنشاهی بود، و شروع انقلاب نیز بعد از سال ۴۲ به طور جدی از قم آغاز شد و این حرکت‌ها به سراسر کشور رسید.

وی عنوان کرد: با توجه به این‌که مردم اسلحه‌ای در اختیار نداشتند، افرادی مانند شهید علی اوسط سنگ قلاب و فلاخن درست و با مهارت خاصی سنگ پرتاب می‌کرد، یک روز در همین مبارزات، تیر مستقیم در گذر خان به وی اصابت کرد و به شهادت رسید.

صادقی اظهار کرد: درگیری و گریز از سمت چهارمردان شروع می‌شد و به سمت صفائیه می‌رفت، در آن زمان خودرویی داشتم و به یاد دارم یک فرد زخمی را با چه مشقتی به درمانگاه رساندیم، در آن ایام مردم شب‌ها از روی بام شعار می‌دادند و واقعاً چه غوغایی بود.

وی گفت: من در حادثه فیضیه و کشتار طلاب و پرت شدن آن‌ها از روی بام‌ها، حضور داشتم. بعد از کشتار صحنه‌های وحشتناکی را می‌دیدم؛ روحانیت در آن ایام نقش مهمی در جریان مبارزات داشت.

این مبارز سیاسی عنوان کرد: یک روز در جریان مخالفت مردم با یکی از لوایح شاه به یاد دارم که درب فیضیه باز شد و ۲۰۰ روحانی به میدان آستانه ریختند و شعار می‌دادند "ما تابع قرآنیم، رفراندوم نمی‌خواهیم". دیدم دو نفر با لباس شخصی و مشکوک در بین جمع هستند، من نیز کلتی که همراه داشتم را درآوردم و چند تیر هوایی شلیک کردم و این افراد متواری شدند.

صادقی با اشاره به ایام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توضیح داد: امام (ره) بعد از انقلاب به قم آمد و در سخنرانی فیضیه حضور داشت. من در سن ۲۷ سالگی مدیر مرکز نگهبانی از امام (ره) و متصدی برنامه‌های محافظتی ایشان بودم.

وی گفت: مردم در کوچه‌ای که بیت امام (ره) قرار داشت جمع می‌شدند و علاقه خود را به ایشان نشان می‌دادند، امام (ره) نیز پاسخ محبت‌های مردم را با تکان دادن دست و لبخندی ملیح نشان می‌داد، یک روز به یاد دارم فراموش کردیم مانعی که سر کوچه قرار دارد را برداریم. آن روز ایشان وقتی مانع را بین خود و مردم دیدند به شدت عصبانی شدند، تا آن روز عصبانیت امام (ره) را ندیده بودم، وقتی مانع را برداشتیم سیل جمعیت به سمت ایشان آمد.

وی ادامه داد: ایشان شب‌ها خودشان به نگهبان‌ها سرکشی می‌کردند و حتی برای آن‌ها خوراکی می‌آورد و با آن‌ها با محبت صحبت می‌کرد و این برای ما بسیار دلپذیر بود و از محبت ایشان واقعاً احساس خوبی داشتیم.

صادقی اظهار کرد: در ایام پیروزی شخصیت‌های زیادی به دیدار ایشان می‌آمدند و از بزرگان و یا از خبرگزاری‌ها به امام (ره) سر می‌زدند و ما در کنار ایشان بودیم، یک روز امام (ره) را به مسجد امام حسن عسگری بردیم و همه جلوی ایشان حلقه زدیم. به یاد دارم یک نفر با لحن عجیب که انگار از ته دل باشد و واقعاً لحنی تکان دهنده بود به امام گفت: الهی من فدای شما بشوم؛ امام (ره) در حالی که سرشان پایین بود یک تبسم زد، بعد از ۴۰ سال طمأنینه، سکوت و نیم نگاه و لبخند ایشان را از یاد نبرده‌ام.

این مبارز سیاسی بیان کرد: افتخار دارم خطبه عقد ازدواج من و همسرم را امام (ره) در شب عید غدیر سال ۵۸ قرائت کردند، وقتی به دفتر ایشان رسیدیم با این‌که محافظ امام (ره) بودم، اما خیلی از هیبت ایشان دستپاچه شدم، آن روز حسن صانعی وکیل من و امام (ره) نیز وکیل خانم شدند.

وی ادامه داد: ایشان فرمودند: چقدر مهر کردید؟ گفتم ۵ هزار تومان، گفتند کم است. وقتی مادر خانم گفت: ۵۰ هزار تومان، امام (ره) رضایت دادند.

صادقی عنوان کرد: امام (ره) با توجه به بیماری قلبی به تهران رفتند و من با تشکیل سپاه وارد این مجموعه شدم و با حضور در کنار برادرانی، چون شهید زین الدین، در پاکسازی کردستان حضور یافتیم و بعد در جنگ شرکت داشتیم.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    سایر رسانه ها