عکاسان ایرانی و خارجی از خاطراتشان میگویند: ۳ روایت معتبر از دو عکس مشهور امام خمینی(ره)
عکسهای مشهور یا کمتر دیده شدهای از امام خمینی(ره) منتشر شده است. سابقه این عکسها به نجف و پاریس برمیگردد و تا زمان ارتحال ایشان هم ادامه داشته است. تعدادی از عکاسان این تصاویر فوت شدهاند و آنهایی که هستند هنوز با لذت از خاطرات لحظه ثبت عکس تعریف میکنند. به مناسبت سالگرد ارتحال امام(ره)، سه روایت از دو عکس مشهور ایشان که توسط عکاسان گفته شده است در ادامه میآید.
فرهیختگان: محمدحسین حیدری، عکاسی را از سال ۱۳۵۸ در حوزه فرهنگ و هنر اسلامی که بعدا نامش به حوزه هنری تغییر کرده، آغاز کرد. سپس از سال ۱۳۶۲ در معاونت تبلیغات و انتشارات مشغول به کار شد و سال ۷۵ دبیری سرویس عکس روزنامه جوان را برعهده داشت. حیدری ازجمله عکاسانی است که سابقه عکاسی از امام خمینی(ره) و دوران دفاعمقدس را دارد. او در گفتوگو با «فرهیختگان» خاطرات تازهای را از زمان عکاسیاش از امام خمینی(ره) بیان کرده است.
«خانم مریم کاظمزاده و مرحوم شاهرخ حاتمی دو عکاسی بودند که همراه با امام در پاریس بودند و به ایران آمدند و همچنین «میشل ستبون» عکاس فرانسوی، پوشش تصویری خوبی از دوره حضور امام در پاریس داشتند. برای روز 12 بهمنماه 57 و زمان ورود امام خمینی(ره) به فرودگاه مهرآباد، عکاسانی همچون محمد صیاد و محسن شاندیز، مجموعه عکسهای خوبی گرفتند. برای همان روزهای دهه فجر نیز عکاسان مجموعههای خبری، خاکی و قدمچی از روزنامه اطلاعات و پرتوی از روزنامه کیهان، عکسهایی ماندگار گرفتند. بعدها جهت عکسبرداری در مراسم مختلف، عکاسان از رسانهها میآمدند. آن عکسی از امام که روی اسکناسهاست از جمله کارهای علی کاوه است. اسلامیراد و محمود کلاری از جمله عکاسانی بودند که در آن روزها از صداوسیما آمدند. در جماران هم چند نفری عکاس بودند که الان عکسهای آنها در آرشیو دفتر حفظ و نشر آثار امام(ره) است. من هم، بهصورت دورهای، اگر امکانش فراهم میشد برای عکسگرفتن از امام(ره) به جماران میرفتم. در سال 62 و همان روزی که علی کاوه همان عکس مشهور امام را انداختند، خود من هم جزء هفت، هشت عکاسی بودم که به جماران رفتم و عکس گرفتم. خاطرم است جوادیان، اولیازاده و صیاد در این جمع بودند. آن روز عمده عکسهایی که از امام گرفته بودند حین سخنرانی و داخل حسینیه بود، ولی این عکس و آن فضا، مربوط به اتاق کار امام بود که در پشت حسینیه قرار داشت. چندباری بچههای عکاس مجموعههای خبری، برای عکاسی از حضرت امام(ره) درخواست داده بودند تا اینکه آقا سیداحمد هماهنگ کردند و حضرت امام آمدند در حیاط حسینیه نشستند و عکاسها بهصورت همزمان عکاسی کردند. حدود چهار، پنج دقیقه بیشتر طول نکشید، صندلیای گذاشته بودند و امام نشستند و عکسها گرفته شد. وقتی هم که برنامههای جمعی و سخنرانی حضرت امام در داخل حسینیه بود، روبهروی جایگاه سخنرانی امام و در سمت راست حسینیه فضایی بود که عکاسها بهصورت مشترک با دوربین صداوسیما حضور داشتند. البته همین بودن در کنار دوربین صداوسیما، سختیهای خاص خودش را داشت و فضا کم بود و بهنوبت، بااحتیاط و آرام برای عکاسی میرفتیم تا ضبط صداوسیما به مشکلی نخورد.» عکسهای زیر را حیدری در اختیار روزنامه فرهیختگان قرار داده است.
عکاس فرانسوی و درخت سیب
«میشل ستبون»، عکاس فرانسویای است که در پاریس همراه امام خمینی بوده و تعدادی از عکسهای مشهور ایشان را ثبت کرده است. او در سال 95 به دعوت انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس به ایران آمد و در گفتوگو با فارس از آن عکسها گفت. «امام در قالب دوربین برای من یک شخصیت باور نکردنی بود، شخصیتی که در سراسر جهان درباره ایشان بحث میکردند، در خانهای در حاشیه شهر وارد شدند. ایشان در خانهای با باغچهای کوچک که هنوز طناب رخت به آن آویزان است، زندگی میکردند. افراد کمی دور ایشان بودند. در اولین روزها موقع نماز جماعت فقط پنج نفر پشتسر ایشان بودند. من از امام عکسهایی در حالتهای عادی گرفتم مثل لحظهای که عمامهشان را میپیچیدند. وقتی میخواستند برای بازگشت به ایران سوار هواپیما شوند، خیلی آرام و عادی روی صندلی نشسته بودند، درحالی که اطرافیانش هیجانزده بودند. امام طوری بودند که انگار اتفاقی نیفتاده است. در تمام عکسها میدیدیم که لباس ساده تن ایشان بود.»
«در نوفل لوشاتو و جای دیگر یکی بودند. تنها لبخند را در عبور از مرز در هواپیما دیدم. ایشان تعهد را قبل و بعد داشتند و هدف مشخصی را دنبال میکردند. ایشان رفتار یکنواختی در همه حال داشتند. حتی وقتی فالاچی (خبرنگار) چادرشان را برداشتند، امام واکنشی نشان ندادند.»
«امام میخواستند به من بفهمانند که میدانم چند وقتی است روی بحث انقلاب کار میکنید؛ چون مشاوران به ایشان گفته بودند؛ ایشان با من شوخی میکردند البته شوخی کلامی نبود، گاهی لبخند و چشمک میزدند.»
«من آن زمان که امام(ره) به فرانسه رفتند در کاشان بودم. به من گفتند زیاد وقتم را تلف نکنم، زمانی که به امام ملحق شدم فقط چهار نفر همراه ایشان بودند. ایشان به اهمیت رسانهها آگاه بودند. وقتی به ایران برمیگشتند من هم در هواپیما بودم؛ البته قبل از بازگشت در ایران بودم و مشاوران به من اطلاع دادند که خودم را فوری به پاریس برسانم و با امام به ایران برگردم. به ایشان میتوانستم نزدیک شوم. من را خوب میشناختند با اینکه فارسی بلد نبودم، اما به من لطف داشتند. ایشان دقتنظر داشتند و میدانستند فرد مقابلشان یک رسانهای است.»
«من از ایشان خواستم تنها زیر درخت سیب بنشینند. هفتههای بعد تعداد جمعیت آنقدر زیاد بود که امکانپذیر نبود چنین عکسی از ایشان بگیرم. ایشان به من نگاه کردند و دستی به محاسن خود کشیدند و بعد من این عکس را از ایشان گرفتم. اما در هواپیما وقتی وارد خاک ایران شدند و از مرز رد شدند، امام لبخندی بر لب داشتند. در هواپیما شرایط خاصی حاکم بود، چون هنوز انقلاب پیروز نشده است؛ هر لحظه ممکن بود توسط دولت بختیار اتفاقی بیفتد.»
دیدگاه تان را بنویسید