خدایا، جامه ستّاری را بر پیكر من بپوشان!/ به گونه‌ای دعا کنیم که اجابت آن را بفهمیم/ غضبی در میان دو رحمت!/ نوای محمود کریمی: ای که در آسمان هر غمزده مهتاب تویی/ ترتیل جزء بیست و چهارم

کد خبر: 277562

در اینجا عرض می‌كند: خدایا! من از تو به تو فرار می‌كنم. كار موحّد ناب هم همین است. انسان هیچ چیز را منشاء اثر نمی‌داند تا از آنها بگریزد، مگر قهر خدا را. و هیچ چیزی را مبداء لطف نمی‌داند تا به سوی بگریزد، مگر مهر خدا را! چنین كسی در خوف و رجاء موحّد است. نمی‌ترسد، مگر از خدا. امید ندارد، مگر به خدا.

خدایا، جامه ستّاری را بر پیكر من بپوشان!/ به گونه‌ای دعا کنیم که اجابت آن را بفهمیم/ غضبی در میان دو رحمت!/ نوای محمود کریمی: ای که در آسمان هر غمزده مهتاب تویی/ ترتیل جزء بیست و چهارم
سرویس فرهنگی «فردا»: ماه پربرکت رمضان ایامی نورانی و روحانی است. این اوقات، فرصتی است برای تهذیب نفس، برای نزدیکی به پروردگار، برای واگذاشتن شیطان درون و برون و فرصتی است برای ارزشمند شدن انسان. این فرصت‌ها می‌تواند به یک فصل جدید در زندگی‌مان منجر شوند؛ به یک فصل معرفت و شناخت الهی. بیایید لحظه لحظه این ماه را قدر بدانیم و در سایه ولی امرمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میهمان سفره پر نعمت و برکت آن شویم. این چند سطر را نیز میهمان «فردا» باشید ...
.: دعای روز بیست و چهارم :.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيهِ مَا يُرْضِيكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا يُؤْذِيكَ وَ أَسْأَلُكَ التَّوْفِيقَ فِيهِ لِأَنْ أُطِيعَكَ وَ لا أَعْصِيَكَ يَا جَوَادَ السَّائِلِينَ. خدايا در اين ماه‏ آنچه تو را خشنود مى‏‌كند از تو درخواست مى‏‌كنم، و از آنچه تو را ناخشنود مى‏‌كند به تو پناه مى‏‌آورم، و از تو در اين ماه توفيق اطاعت و ترك نافرمانى‌‏ات‏ را خواستارم، اى بخشنده به نيازمندان.
.: شرح دعای ابوحمزه در محضر علامه جوادی آملی :.
خدایا، جامه ستّاری را بر پیكر من بپوشان!
در اینجا وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه عرض می‌كند: تو اگر بر كُرسی كَرم و حِلم بنشینی و در ساهره قیامت افراد را احضار كنی، حلم و كرم تو هرگز كُفو ندارد، همتا ندارد؛ تا ما بگوئیم برابر با كرم عدّه‌ای را كیفر دادی، چون چیزی برابر كَرم تو نیست! لذا عرض می‌كند: خدایا ! آن كَرم تو اَجلّ از مجازات مجرمین است و حلم تو بزرگتر از آن است كه همتا و كُفو تقصیر مقصّران باشد. و من هم به فضل تو پناهنده شدم . هارِبٌ مِنكِ إلیكَ؛ این هارِبٌ مِنكِ إلِیكِ در جمله‌های قبل هم بود و در آنجا به عرضتان رسید به این كه: این از آن واسِطهُ العِقدهای این دعای نورانی است. چند جمله در این دعای ابوحمزه ثمالی هست كه كم نظیر یا بی‌نظیر است؛ همان بِكَ عَرَفتُكَ وَ أنتَ دَلَلْتَنِی از این قبیل است، إنَّ الرّاحِلَ إلِیكْ قَریبُ المُسافَه از این قبیل است، وَ أنَّكَ لا تَحتَجِبُ عَنْ خَلقِكَ إلا أنْ تَحجُبَهُمُ الأعمالَ دُونَكْ از این قبیل است، هارِبٌ مِنكَ إلِیكْ از این قبیل است كه اینها توحید ناب است. و در صحیفه سجادیّه هم ما را دعوت به توسّل كرده است. ذات أقدس إله فرمود به این كه: وَابْتَغُوا إلیهِ الوَسیلِه.(6) وسیله را ائمه علیهم السَّلام بازگو كردند؛ هر عملی كه انسان با آن عمل به خدا نزدیك می‌شود وسیله اوست. ولایت اهل‌بیت وسیله است، نماز و روزه وسیله است، حج و زیارت وسیله است، صدقات وسیله‌اند. هر عمل قُربی كه انسان را به خدا نزدیك می‌كند، توسّل به خداست. گاهی انسان با نماز به خدا متوسّل می‌شود، گاهی با روزه متوسّل می‌شود. ولی وجود مبارك امام سجاد در همین بخش‌هائی كه خواهد آمد عرض می‌كند: خدایا! من اقرار به گناه را وسیله قرار دادم، چنین كه در بخش‌های مناجات و مانند آن هم هست. ولی بالاتر از همه اینها مطلب اوج گرفته‌ای است كه در صحیفه سجادیّه آمده است كه عرض می‌كند: خدایا! وَ وَسیلَتِی إلِیكَ اَلتُّوحید وَ أنّی لَمْ اُشرِكْ بِكِ شِیئاً. (7) اگر دیگران وسیله می‌آورند، و اگر تو همگان را دستور دادی به اِبتغاءِ الوَسیله، فرمودی: وَابَتغُوا إلِیهِ الوَسیلِه، من توحید ناب را وسیله آوردم. من از این كه هیچ چیزی را در هیچ لحظه‌ای شریك تو قرار ندادم، این پرهیز از شرك را وسیله قرار دادم . وَ وَسِیلَتِی إلِیكَ اَلتُّوحید وَ أنّی لَمْ اُشرِكْ بِكَ شِیئاً. این نكره در سیاق نفی نشان می‌دهد كه به هیچ وجه مشرك نبود. این همان است كه ذات أقدس إله درباره انبیای ابراهیمی و مانند آن تعبیر كرده است كه: یَعبُدُونَنی لا یُشرِكُونَ بِی شِیئاً‌. (8) هیچ چیزی را شریك من قرار نمی‌دهند. نه شرك جَلی دارند، نه شرك خَفی دارند. نه در برابر صَنم و وَثن كُرنش می‌كنند، نه در برابر هوی و هوس خضوع دارند و نه ریائی دارند و مانند آن. در اینجا عرض می‌كند: خدایا! من از تو به تو فرار می‌كنم . كار موحّد ناب هم همین است. انسان هیچ چیز را منشاء اثر نمی‌داند تا از آنها بگریزد، مگر قهر خدا را . و هیچ چیزی را مبداء لطف نمی‌داند تا به سوی بگریزد، مگر مهر خدا را! چنین كسی در خوف و رجاء موحّد است. نمی‌ترسد، مگر از خدا. امید ندارد، مگر به خدا . در سوره احزاب خشیت را منحصراً درباره ذات أقدس إله خلاصه كرد، اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ یَخشَونَهُ وَ لا یَخشَونَ اَحَداً إلا الله. (9) آنگاه عرض می‌كند: "اِلهی أنْتَ اُوسَعُ فَضلاً وَ أعظَمُ حِلمَاً مِنْ تُقایِسَنِی بِعَمَلِی." تو بخواهی برابر با كار ما پاداش بدهی، منزّه‌تر از آنی. یا ما را به خطیئه ما بلغزانی، من كی‌ام؛ مَا أنَا یا سِیِّدِی وَ مَا خَطَرِی. اصلاً ما به حساب نمی‌آئیم. قدرت بی‌كران بخواهد یك پَر كاهی را، سبك‌تر از پَر كاهی را جابجا بكند، این برای او زیبنده نیست. هَبنِی بِفَضلِكَ یا سَیِّدِی وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفوِكْ وَ جلِّلْنِی بِسِتْرِكَ. این «جَلَّل» اگر گفته شده است: فلان شخص را جَلَّلَهُ، یعنی تجلیل كرد، تعظیم كرد. اگر گفتند: جَلَّلَ الفَرَس، یعنی جُلّ و پالانی كه او را بپوشاند، پتوئی كه او را بپوشاند، لباسی كه او را بپوشاند، بر او پوشانده است. قبلاً هم داشتیم : وَ جَلِّلْنِی بِسَترِكَ . الآن هم داریم وَ جَلِّلْنِی بِسِترِكَ. یعنی خدایا! جامه ستّاری را بر پیكر من بپوشان! جِلّ و جُلّ عفو را بر اندامم بپوشان، تا به جلال بار یابم. آن جُلّ گذاری مایه جلال من بشود. وَ جَلِّلْنِی بِسِتْرِكَ. مرا با آن جامه ستّاری‌ات بپوشان تا به جلال‌ات برسم . وَاعْفُ عَنْ تُوبیخِی بِكَرَمِ وَجهِكْ.
.: ضیافت معرفت با گفتاری از بهجت عارفان :.
به گونه‌ای دعا کنیم که اجابت آن را بفهمیم
برخى گمان مى‏‌كنند كه دعا كار پيرزن‏ ها و پيرمردها و عَجَزه( افراد ناتوان و عاجز) است، آن‏ها كه نمى ‏توانند در ميدان جنگ و جهاد شمشير بزنند، ولى معلوم مى‏‌شود مسأله از اين بالاتر است! در روايت درباره‏ ى شرايط استجابت دعا، آمده است: «مَنْ دَعا وَ هُوَ لايُحِسُّ سِوَى الاْءِجابَةِ أُسْتُجيبَ لَهُ.» هر كس دعا كند و جز اجابت احساس نكند، دعايش مستجاب مى‏ شود. گويا حالتى در ما پيدا شده شبيه به يأس از اجابت، كه دعاى ما فقط با زبان و لقلقه‏ ى لسانى است؛ نه دعاى برخاسته از دل مطمئن و اميداور به اجابت. قلب متيقّن و دلِ شكسته‏ اى مى‏‌خواهد كه دعايش مثل تير به هدف برسد، به گونه ‏اى كه دعا كنيم و اجابت آن را بفهميم، و يا حدّاقل به ما وعده‏ ى استجابت بدهند، ولو بعد از چهل سال، هم چنان كه درباره‏ ى حضرت يعقوب ـ عليه ‏السّلام ـ ظاهرا دارد.
.: تفسیر روز از بیکران وحی در محضر آیت‌الله مکارم شیرازی :.
غضبی در میان دو رحمت! آیات ۱ تا ۳ سوره مبارکه غافر
بسم الله الرحمن الرحیم حم تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ
ترجمه: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ۱ ـ حم. ۲ ـ این کتابى است که از سوى خداوند قادر و دانا نازل شده است. ۳ ـ خداوندى که آمرزنده گناه، و پذیرنده توبه، داراى مجازات سخت و صاحب نعمت فراوان است; معبودى جز او نیست; و بازگشت (همه) به سوى اوست.
تفسیر
اوصافى امیدبخش!
در آغاز این سوره، نیز به «حروف مقطعه» برخورد مى کنیم، که در اینجا نوع تازه اى از آن است: «حاء» و «می‌م». در زمینه تفسیرِ این حروف، بحث هاى فراوانى در آغاز سوره هاى «بقره»، «آل عمران»، «اعراف» و بعضى دیگر از سوره‌ها، داشته‌ایم، چیزى که در اینجا باید بر آن افزود، این است که: در بعضى از روایات، و همچنین در بسیارى از کلمات مفسران، دو حرف آغاز این سوره، به نامهائى از خدا که با این دو حرف آغاز گردیده، تفسیر شده است، چنان که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) به «حمید» و «مجید» تفسیر گردیده. (۱) بعضى نیز «ح» را به نام هائى مانند «حمید» و «حلیم» و «حنان»، و «م» را به نام هائى مانند «ملک» و «مالک» و «مجید» تفسیر کرده‌اند. این احتمال نیز وجود دارد که، «ح» اشاره به «حاکمیت» و «م» اشاره به «مالکیت» خداوند بوده باشد. از «ابن عباس» نیز نقل شده که، «حم» از اسمهاى اعظم خدا است. (۲) روشن است این تفسیر‌ها با هم منافاتى ندارد و ممکن است همه، در معنى آیه جمع باشد. * * * در آیه بعد،‌‌ همان گونه که روش قرآن است بعد از ذکر «حروف مقطعه» سخن، از عظمت مقام «قرآن» به میان مى آورد، اشاره به اینکه این کتاب با این همه عظمت، از حروف ساده «الفبا» ترکیب یافته، بنائى چنان عظیم، از مصالحى چنین کوچک، و این خود دلیل بر اعجاز آن است. مى فرماید: «این، کتابى است که از سوى خداوندِ قادرِ دانا نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ). «عزت» و قدرتش موجب شده که، احدى نتواند با آن برابرى کند، و علمش سبب گردیده که، محتواى آن در اعلى درجه کمال، و فراگیر همه نیازهاى انسان‌ها در طریق تکامل باشد. * * * آیه بعد خدا را به پنج وصف دیگر، از صفات بزرگش، که بعضى امیدآفرین و بعضى خوف آفرین است، توصیف کرده، مى گوید: «خداوندى که گناهان را مى آمرزد» (غافِرِ الذَّنْبِ). «توبه‌ها را مى پذیرد» (قابِلِ التَّوْبِ). (۳) «مجازاتش شدید است» (شَدِیدِ الْعِقابِ). «نعمتش فراوان است» (ذِی الطَّوْلِ). (۴) «خداوندى که معبودى جز او نیست» (لا إِلهَ إِلاّ هُوَ). «و بازگشت (همه شما) به سوى او است» (إِلَیْهِ الْمَصِیرُ). آرى کسى که واجد این اوصاف است، فقط او شایسته عبودیت است و مالک پاداش و کیفر. * * * نکته‌ها: ۱ ـ در دو آیه فوق (آیه ۲ و ۳) بعد از ذکر نام «اللّه» و قبل از ذکر «معاد» «إِلَیْهِ الْمَصِیرُ»، هفت وصف از اوصاف الهى بیان شده است که، بعضى از «صفات ذات» و بعضى از «صفات فعل» است و مجموعه اى از توحید و علم و قدرت و رحمت و غضب را بیان مى دارد، و «عزیز» و «علیم» پایه اى است براى نزول این کتاب آسمانى، و «غفران ذنوب» و «قبول توبه» و «شدت عقاب» و «بخشش نعمت‌ها»، مقدمه اى است براى تربیت نفوس و پرستش خداوند یگانه اى که هیچ معبودى جز او نیست. * * * ۲ ـ در میان این اوصاف، «غافر الذنب» مقدم داشته شده و «ذى الطول» (صاحب نعمت و فضل) نیز در آخر آمده، و در این میان «شدید العقاب» است. در حقیقت غضبش، در میان دو رحمت قرار گرفته!، و از این گذشته در کنار این وصف که حاکى از غضب خداوند است، سه وصف از اوصافش که از رحمت او حکایت دارد بیان شده، و همه این‌ها دلیل بر این است که، «رحمتش بر غضبش پیشى گرفته» است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ». * * * ۳ ـ جمله «إِلَیْهِ الْمَصِیْرُ»، نه تنها اشاره به این است که بازگشت همه در قیامت به سوى او است، بلکه مطلق بودن آن از این حکایت مى کند که، بازگشت همه امور در این جهان و آن جهان، به سوى او و سلسله همه موجودات به دست او است. * * * ۴ ـ قابل توجه اینکه، جمله «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» که به عنوان آخرین وصف آمده، و حکایت از مقام «توحید عبودیت» و عدم شایستگى غیر او براى پرستش مى کند، به عنوان آخرین صفت، و نتیجه نهائى بیان شده، و لذا در حدیثى از «ابن عباس» آمده است که، مى گوید: او «غافر الذنب» است براى کسى که «لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ» بگوید، «قابل التوب» است، براى کسى که «لا إِلهَ إِلاَّ اللّه» بگوید «شدید العقاب» است براى کسى که «لا إِلهَ إِلاّ اللّه» نگوید، «ذى الطول» و غنى و بى نیاز است از کسى که «لا إِلهَ إِلاّ اللّه» نگوید. بنابراین، محور همه این صفات، کسانى هستند که، مؤمن به توحید باشند و در گفتار و عمل از این خط اصیل الهى منحرف نشوند. * * * ۵ ـ اسباب آمرزش، در قرآن مجید در قرآن مجید، امور زیادى به عنوان اسباب مغفرت، و از بین رفتن گناهان معرفى شده است که، به قسمتهائى از آن ذیلاً اشاره مى شود: ۱ ـ توبه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اى کسانى که ایمان آورده‌اید به سوى خدا باز گردید، و توبه خالص کنید، امید است خداوند گناهان شما را ببخشد». (۵) ۲ ـ ایمان و عمل صالح: وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّد وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و نیز به آنچه بر محمّد (صلى الله علیه وآله) نازل شده است، ایمان آوردند، آیاتى که حق است و از سوى پروردگارشان مى باشد خداوند گناهان آن‌ها را مى بخشد». (۶) ۳ ـ تقوا: إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر تقواى الهى پیشه کنید، خداوند براى تشخیص حق از باطل، به شما روشن بینى مى دهد، و گناهانتان را مى بخشد». (۷) ۴ ـ هجرت و جهاد و شهادت: فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ: «کسانى که هجرت کنند و از خانه و وطن خود رانده شوند، و در راه من آزار بینند و پیکار کنند، و مقتول گردند گناهانشان را مى بخشم». (۸) ۵ ـ انفاق مخفى: إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُو‌ها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر انفاق هاى خود را در راه خدا آشکار سازید، خوب است، و اگر آن را پنهان دارید، و به فقرا بدهید، به سود شما است و از گناهانتان مى بخشد». (۹) ۶ ـ دادن قرض الحسنة: إِنْ تُقْرِضُوا اللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ: «اگر به خداوند قرض الحسنه دهید، آن را براى شما مضاعف مى کند و شما را مى آمرزد». (۱۰) ۷ ـ پرهیز از گناهان کبیره، که موجب آمرزش گناهان صغیره است: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ: «اگر از گناهان کبیره که از آن نهى شده‌اید، اجتناب کنید، گناهان صغیره شما را خواهیم بخشید». (۱۱) به این ترتیب، درهاى مغفرت الهى از هر سو، به روى بندگان باز است که هفت در آن، در بالا به استناد هفت آیه قرآن، ذکر شد، تا از کدامین در وارد شویم، و چه خوب‌تر که از هر در وارد شویم. * * * ۱ ـ «معانى الاخبار» صدوق، صفحه ۲۲ (باب معنى الحروف المقطعه فى اوائل السور). ۲ ـ تفسیر «قرطبى» ذیل آیات مورد بحث. ۳ ـ «توب» ممکن است جمع «توبه» و یا مصدر، بوده باشد (مجمع البیان). ۴ ـ «طول» (بر وزن قول) به معنى نعمت و فضل است، و به معنى توانائى و رسائى و امکانات و مانند آن نیز آمده است. بعضى از مفسران گفته‌اند «ذى الطول» به کسى گفته مى شود که نعمتى طولانى به دیگرى مى بخشد، بنابراین معناى آن اخص از معناى «منعم» است (مجمع البیان). ۵ ـ سوره تحریم، آیه ۸. ۶ ـ سوره محمّد، آیه ۲. ۷ ـ سوره انفال، آیه ۲۹. ۸ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۹۵. ۹ ـ سوره بقره، آیه ۲۷۱. ۱۰ ـ سوره تغابن، آیه ۱۷. ۱۱ ـ سوره نساء، آیه ۳۱.
.: نوای ضیافت :.
نوای محمود کریمی در مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
دانلود
.: ترتیل جزء بیست و چهارم قرآن کریم با صدای حامد شاکرنژاد :.
لینک دانلود از سایت شهید آوینی
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها