تحلیل از چپ و راست؛

از نرخ ارز تا فقدان امید

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1114738

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

تقاضای غیرواقعی، عامل افزایش قیمت ارز

محمد کهندل، اقتصاددان در یادداشتی برای «ایران» نوشته است: «روند سال‌های اخیر نشان می‌دهد که افزایش قیمت ارز در اقتصاد ایران ناشی از تقاضای واقعی نیست. همان‌طور که رئیس جمهور نیز اشاره کردند در حال حاضر در بخش واقعی اقتصاد میزان عرضه ارز از تقاضا پیشی گرفته است، بنابراین کمبودی در بازار ارز وجود ندارد که علت افزایش نرخ ارز در روزهای اخیر باشد. ناگفته پیداست برخی کشورهای نادوست، ثبات نرخ ارز در  اقتصاد ایران را برنمی‌تابند، حتی بودجه‌هایی را نیز برای این موضوع در نظر گرفته‌اند و به دنبال نوسان و افزایش نرخ ارز در کشور ما هستند که ارتباط مستقیمی با مذاکرات دارد. البته ما هم نسبت به مذاکرات خوشبین نیستیم. مذاکرات با شروطی که ایران قائل شده با این مضمون که ما مذاکره می‌کنیم تا تحریم‌ها برداشته شود، در حالی که هرگز هدف امریکا از ادامه روند مذاکرات تحقق این خواست ایران نیست بلکه آنها می‌خواهند حوزه برجام را به مسائل دیگر مانند برجام موشکی و برجام منطقه‌ای بکشانند که از هیچ منظری به نفع ایران نیست بلکه امریکا از تحریم به عنوان اهرمی برای خلع سلاح ایران در منطقه استفاده می‌کند که هرگز منجر به بهبود شرایط اقتصادی و به تبع آن کاهش قیمت ارز نمی‌شود. آقای رئیس جمهور امروز اذعان داشتند دست‌هایی در کار است. قطعاً همین‌طور است، چرا که در اقتصاد وقتی عرضه از تقاضا بیشتر باشد، چرا باید قیمت افزایش پیدا کند؟ طبق آمارهای رسمی، در روز 14 آذرماه، حدود 450 میلیون دلار در سامانه نیما ارز نیمایی عرضه شده اما فقط برای 250 میلیون دلار آن مشتری و تقاضا وجود داشته است، با این حال چرا باید قیمت ارز نوسانی باشد؟ پس مسأله، غیرطبیعی است و رئیس جمهور به درستی به آن اشاره کردند.

همچنین مسأله تأثیرگذار دیگر در تعیین نرخ ارز علاوه بر تقاضای واقعی، تقاضا در واردات غیررسمی یا همان قاچاق است. با این توضیح که از طریق مبادی رسمی و سیستم بانکی و گشایش اعتبار رخ نمی‌دهد. در حالی که اگر بتوان جلوی این موضوع را گرفت، بخشی از تقاضای غیرواقعی ارز کنترل می‌شود.

موضوع دیگر که در کنترل بازار ارز تأثیرگذار است، تقاضا از مسیر سفته‌بازی است. به عنوان مثال هم‌اکنون به هر کارت ملی چند صد دلار یا یورو اختصاص داده می‌شود. در حالی که این تخصیص باید فقط شامل حال مسافران و متقاضیان واقعی باشد، در غیر این صورت به دلیل اختلاف قیمت قابل توجهی که وجود دارد، سفته‌بازی همواره رونق خواهد داشت و روند بازار را متأثر می‌کند.

با این حال ضرورت دارد که دولت و مدیران اقتصادی کشور با دو اقدام عاجل نخست مانع واردات کالا و خدمات  قاچاق شوند و پس از آن در تخصیص ارز دقت نظر کافی به خرج دهند که دست سفته‌بازان از بازار ارز کوتاه شود. با این دو اقدام مدیریت ارزی به صورت فیزیکی که بیانگر میزان ارز موجود است، محقق می‌شود. در کنار این موضوع پیشنهاد می‌شود با کشورهایی که مراودات اصلی داریم و طرف‌های تجاری ما هستند، با ایجاد تفاهمنامه مناسبات اقتصادی را به سمتی سوق دهیم که نیاز به تبادل ارز نباشد بلکه از طریق تسویه بین دو کشور اتاق پایاپای شکل بگیرد که منجر به کاهش تقاضا می‌شود. با این اقدامات به طور قطع شاهد کاهش نرخ ارز و ایجاد شرایط مطلوب در حوزه ارزی کشور خواهیم بود.»

 

تعلیقی بر یک سخنرانی- ۲

عباس عبدی در ادامه یادداشت دیروز خود که به نقد سخنان رئیس جمهور در برنامه تلویزیونی اختصاص داشت، نوشته است: مطالب داخل «» منتخب سخنان آقای رییسی در برنامه تلویزیونی یکشنبه‌شب است و ادامه آنها نیز تعلیقی است که بر این اظهارات نوشته‌ام.

«با کسری بودجه جدی مواجه هستیم؛ این کسری بودجه را باید تا آخر سال حل کنیم. اگر حل نشود مشکلات جدی خواهیم داشت.» اگر همین یک کار را به صورت پایدار انجام دادید دیگر نیاز به کارنامه‌ای ندارید؟ کلا قبول هستید؟ ولی اینکه اضافه کرده‌اید اگر حل نشود؛ یعنی چه؟ کی باید حل کند؟ اگر یک کارشناس این جمله را بگوید منطقی است ولی رییس‌جمهور باید بگوید من این را حل می‌کنم یا نمی‌توانم حل کنم. برنامه شما برای این «اگر حل شود» چیست؟ به‌علاوه مشکلات جدی یعنی چی؟ از اینکه هست جدی‌تر؟ مگر نگفتید حقوق کارمندان را حل کردید؟ خب همان راه را هم برای تامین کسری بودجه ادامه دهید. اگر حقوق‌ها را بدهید ۸۰ درصد بودجه تامین است. امیدوارم حل مشکل کسر بودجه از طریق تغییر در تعریف مفاهیم نباشد. اگر شیوه تامین حقوق کارمندان را توضیح داده بودید بهتر می‌توانستیم داوری کنیم.

«باید در کشور درآمدها را افزایش بدهیم و هزینه‌ها را کاهش دهیم.» بله، باید این کار را کرد. مهم‌ترین درآمد فروش منابع نفتی و صادرات آن است. فعلا مهم‌ترین هزینه قابل کاهش نیز هزینه‌های مبادله با خارج است که گفته می‌شود حداقل تا ۲۵ درصد بر قیمت تمام‌شده کالا و خدمات اضافه می‌کند. هر دو مورد نیز مرتبط با حل مساله برجام است که ظاهرا اراده‌ای در مورد حل آن تاکنون شکل نگرفته است.

«همه باید کمک کنند؛ هم دولت کمک کند و هم مجلس؛ دولت پرخرج قابل قبول نیست.» مشکل اصلی‌تر دولت؛ پرخرج بودن آن نیست، بلکه ناکارآمدی آن است. در هر حال هر کدام را حل کردید مردم حمایت خواهند کرد.

 

لزوم تناسب بین قرار و جرم انتسابی

سیدعلی مجتهدزاده . حقوق‌دان امروز در یادداشتی برای «شرق» نوشته است: «رئیس دستگاه قضائی روز دوشنبه در جلسه شورای عالی قوه قضائیه روی نکته بسیار مهمی دست گذاشت و خواهان رعایت تناسب بین جرم، مجازات و قرار‌های صادره شد. این مسئله یعنی وجودنداشتن تناسب بین موارد یادشده آن‌قدر در فرایندهای قضائی کشور در سال‌های اخیر تثبیت شده که متأسفانه هم‌اکنون بسیاری آن را به‌عنوان یک رویه عادی و معمول می‌شناسند. حال آنکه چه از منظر مبانی حقوقی و چه سیاست‌گذاری حوزه قضائی کشور، رعایت‌نشدن تناسب بین جرم، مجازات و قرار‌های صادره یک اشکال بنیادین محسوب می‌شود که می‌تواند هم‌زمان باعث انحراف عملکرد دستگاه قضائی، برهم‌زدن عدالت در کشور و ایجاد نارضایتی در بخشی از جامعه که درگیر این موضوع هستند، بشود. آقای محسنی‌اژه‌ای روز دوشنبه درباره موضوع یادشده این‌گونه گفته است: مجازات‌های تعیین و قرار‌های صادره باید مورد نظارت قرار گیرند و دادستان محترم کل کشور نظارت‌های خود را توسعه دهند و به‌روزتر کنند تا قرار‌ها مناسب باشند. گاهی ممکن است تخلف قانونی وجود نداشته باشد‌ اما قرار تعیینی برای آن متناسب نیست، خصوصا در مواردی که مسائل مالی در میان نیست. فلسفه تعیین قرار برای متهمان و افراد زندانی ناظر به ایجاد امکانی است تا از یک‌سو آمار زندان‌ها به دلایل مختلفی کاهش پیدا کند و از سوی دیگر فرد متهم یا مجرم هم در دوران بررسی پرونده یا تحمل کیفر نتواند از دست عدالت فرار کند. موضوع قرارهای قضائی تقریبا در تمام نظام‌های حقوقی جهان به‌نوعی وجود دارد و همواره در کنار آن مسئله وجود تناسب بین قرار و جرم انتسابی به متهم نیز مورد تأکید قرار گرفته است. در قوانین ایران نیز در ماده ۲۱۹ قانون مجازات اسلامی آمده است: «مبلغ وجه التزام، وجه‌الکفاله و وثیقه نباید در‌هر‌حال از خسارت وارد به بزه‌دیده کمتر باشد». به‌هم‌خوردن این تناسب، آن‌طور‌که تاکنون محل انتقاد بوده و اخیرا هم در سخنان رئیس دستگاه قضائی بازتاب داشته، قرار قضائی را از محتوای حقوقی خود خالی می‌کند و آن را به امکانی برای تشدید مجازات متهمان و مجرمان بدل می‌کند. به این معنا که با تعیین قرارهای سنگین و نامتناسب عملا افرادی که طبق قانون می‌توانستند از شرایط آزادی موقت و خلاصی از بازداشت برخوردار شوند، به دلیل ناممکن‌بودن تأمین قرار صادره مجبور به تحمل محدودیت شرایط زندان و بازداشت خواهند بود.

 این موضوع از وقتی حساسیت بیشتری پیدا می‌کند که به یاد بیاوریم در مقابل قرارهای قضائی سنگین برای برخی چهره‌ها و افراد منتقد، برای برخی از اشخاصی که دارای نگرش سیاسی متفاوت و یا روابط خاصی بودند، چه شرایط سهل و مطلوبی جهت سپری‌کردن دوره محکومیت زندان ‌یا آزادی کامل در دوران بررسی پرونده فراهم شده است. مشکل کار اینجاست که متأسفانه نه‌فقط در قانون امکان روشنی برای سنجش میزان تناسب بین قرارهای قضائی و جرائم در نظر گرفته نشده بلکه در آن سو نیز نه‌فقط برخی مقامات صادرکننده چنین قرارهایی بازخواست نشده‌اند بلکه در مواردی صدور همین دست قرارها باعث شهرت آنها شده است. به این مسائل باید البته اشکال دیگری را هم اضافه کرد و آن‌هم عدم آزادی برخی وثیقه‌ها در مدت‌زمان قانونی از بازداشت دستگاه قضائی است. موارد‌ی سراغ داریم که برای متهمان یا مجرمانی قرار وثیقه صادر شده‌ اما بعد از طی زمان قانونی، وثیقه سپرده‌شده آزاد نشده است. به هر تقدیر در این مورد رئیس دستگاه قضائی به اشکال درستی اشاره کرده که اصلاح آن می‌تواند بخش زیادی از نارضایتی مردم از دستگاه قضائی را کاهش دهد. اما لازمه این اصلاح آن است که فراتر از توصیه‌های معمول به مقامات قضائی مربوط در این زمینه، از یک‌سو سازوکار معینی برای نظارت بر این مسئله و حتی طرح شکایت بابت آن از طرف مردم پیش‌بینی شود و از سوی دیگر گام‌هایی عملی برای اصلاح قوانین در این حوزه برداشته شود.»

 

کار برای مردم‌ و دوستان و دشمنانش! 

سیدمحمد سعید مدنی امروز در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: «پس از هجرت مسلمانان به مدینه بدون اغراق و به گواه همه منابع تاریخی معتبر‌، نخستین کاری که پیامبر‌(ص) انجام داد‌، «کار» بود. ...  آن روز جز اصحاب با بصیرت معنای کار و اقدامات اولیه پیامبر(ص) را درک نکردند. ... امروز که باز خیلی از مدعیان خود‌باخته و روشنفکران غربزده معنای آن حرکت پیامبر را متوجه نمی‌شوند و فکر می‌کنند راه حکومتداری و رسیدن به پیشرفت فقط و فقط، تقلید کورکورانه و وابستگی و تشبه به غرب است، بسیاری از متفکران و تمدن‌شناسان و مورخان مادی و نامی در خود غرب چون آرنولد تاین‌بی ‌یا ویل دورانت یا... در آثار خود انگشت حیرت می‌گزند و در عجبند که چگونه آن پیامبر امی مکتب ندیده‌، چوپان قراریط چنین پس از هجرت پایه‌های تمدن اسلامی را یکی یکی با صلابت و تدبیر و ظرافت بر‌می‌داشت...؟! ... در دفاع از منافع ملی و حقوق مردم و نوامیس فرهنگی و اعتقادی در برابر دشمنان زیاده‌خواه و قدرت‌های مستکبر گستاخ، راهی وجود ندارد جز اینکه قرص و قاطع برخورد کنیم. یک قدم عقب بنشینی دشمن ده قدم جلو می‌آید این سنت تاریخ است که بارها هم در عرصه عمل به اثبات رسیده است. ... مذاکرات در وین موقتا به پایان رسید. به قول رئیس‌گروه مذاکره‌کننده ایران‌، حالا «توپ در زمین آمریکاست». صورت مسئله خیلی روشن است. طرف مقابل مذاکره چه اروپا و چه آمریکا برخلاف همه ادعاها و متمدن‌نمایی‌ها و... و علی‌رغم اینکه ایران به گواه مجامع ناظر بین‌المللی به همه تعهدات خود عمل کرده‌، با وحشیگری جاهلانه و ضعف‌ها و البته نشانه‌هایی که گهگاه از بعضی عناصر و اعضا هیئت قبلی مذاکره‌کننده ایرانی سر می‌زد و حتی اظهارات تعجب‌آور بعضی مقامات دولتی که بوی ضعف و بدهکاری و گاه «گرا» دادن می‌داد، گستاخ‌تر شده و بدون عمل به تعهدات خود، ابوسفیان‌وار چند قدم جلوتر آمد و بالاخره با وقاحت تمام زیر قرارداد بین‌المللی زده است و... حالا برای مذاکره با ایران به التماس افتاده است. ماجرا خیلی روشن است ایران به تعهدات خود عمل کرده و طرف مقابل بدون هیچ شرط و پیش‌شرط و حرف زیادی و دخالت غیر مسئولانه در‌باره مسائلی(مثل امنیت و سلاح‌های دفاعی و...) که اساسا ربطی به او ندارد و فقط در حوزه اختیارات حکومت و ملت انقلابی ایران است، باید به تعهدات خود عمل کند و تحریم‌ها را بردارد.غیر از این هم حرفی نمی‌ماند و مذاکره معنایی نخواهد داشت.  خیلی از دلسوزان و خیرخواهان با تکیه بر نگاه کارشناسی می‌گفتند و می‌گویند معضلات موجود خاصه مشکلات اقتصادی و معیشتی راه‌حل دارند و راه‌حل هم در داخل است و به همت و اراده و تدبیر مسئولان و دولتمردان احتیاج دارد. اما در همان حال متاسفانه کسانی از موضع رسمی و دولتی و برخلاف همه آن نظرات کارشناسی وتخصصی‌، کلید حل مشکلات را در دست بدخواهان کینه‌ورز این ملک و ملت انقلابی و علی‌الخصوص «‌کدخدا»! می‌دانستند....  این جماعت بی‌هنر و پرمدعا علی‌رغم شعارهای انتخاباتی و یا اعلامیه‌هایی که در دفاع از مردم و مثلا مشکل کم‌آبی صادر می‌کنند، ثابت کرده‌اند که به مردم و رای و اعتماد مردم و وعده‌هایی که به آنها داده‌اند، بی‌اعتنا هستند و اما، مردم خیلی خوب می‌فهمند. صاحب تشخیص هستند. آنها به راحتی فرق خادم و خدمتگزار را از سیاهکاران شارلاتان‌مسلک متوجه می‌شوند. دولت و شخص رئیس‌جمهور محترم که به گمان دوست و غیر دوست، تاکنون و در عملکرد سه چهار ماهه آغازین نشان داده‌اند که اراده خدمت و حل مشکلات را دارند و هرگز دنبال کم‌کاری و پرداختن به «مشغولیت»‌ها به جای «‌مسئولیت»‌ها و شانه خالی کردن از زیر بار حل مسائلی که بعضا به دلایل مختلف سال‌هاست لاینحل مانده‌، نیستند و با همه وجود می‌خواهند حتی‌الامکان و در حد توان در عمل به وعده‌هایی که به مردم داده عمل و به عهدی که با آنها بسته‌اند وفادار باشند، باید با بی‌اعتنایی به این یاوه‌گویی‌ها و دلسوزان قلابی و کاسبکارانه، با توکل به همان خدایی که خود وعده نصرت به مخلصان و خادمانِ «‌عیال‌الله» داده و همچنین با تدابیر کارساز و خدمت مخلصانه از فرصت خدمت به بهترین وجه استفاده کنند و ضمن کسب رضای الهی و شادکردن مردم‌، عملا بر دهان بی‌هنرهای واداده و پرمدعا بکوبند. که این بهترین و قاطع‌ترین پاسخ است.

 

چرایی ترمیم روابط امارات با تهران

حسن هانی زاده تحلیلگر مسائل خاورمیانه در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشته است: «سفر شیخ طحنون بن زائد مشاور امنیت ملی امارات به تهران در چهارچوب بازتعریف سیاست های امارات نسبت به ایران و محور مقاومت قابل تجزیه و تحلیل است. با توجه به اینکه ایشان به ولیعهد امارات بسیار نزدیک، فرزند شیخ زائد بن سلطان آل نهیان امیر سابق امارات و یکی از شخصیت های تأثیرگذار در حوزه های سیاسی و امنیتی است، لذا این سفر در تحکیم و گسترش مناسبات تهران و ابوظبی بسیار مؤثر خواهد بود. از آنجایی که امارات متحده در طول یک سال گذشته روابط خودش با رژیم صهیونیستی را گسترش داد، این امر موجب شده که امارات در میان ملت‌های عربی و اسلامی دچار انزوای سیاسی شود و به این نتیجه رسیده که مناسبات با رژیم صهیونیستی نمی‌تواند جایگاه امارات را در سطح منطقه ارتقاء بدهد. سفر اخیر شیخ عبدا... بن‌زائد وزیر خارجه امارات به دمشق و سفر برادر ایشان طحنون بن زائد مشاور امنیت ملی، به تهران در چهارچوب ترمیم روابط امارات با محورمقاومت است؛ زیرا امارات به شدت نگران خشم محور مقاومت نسبت به روابط امارات و رژیم صهیونیستی هست و تلاشش بر این است که مناسبات متعادلی با محور مقاومت و ایران داشته باشد. این سفر می تواند در آینده مناسبات ایران و امارات بسیار مؤثر باشد؛ به ویژه شیخ طحنون بن زائد با رئیس جمهورایران و همچنین دبیر شورای عالی امنیت ملی دیدار کرد و این دیدارها می تواند فصل جدیدی در مناسبات ایران و امارات متحده تلقی شود. امارات به این نتیجه رسیده که مناسبات با رژیم صهیونیستی یک حرکت اشتباه بوده و تحت تأثیر فشار آمریکا شکل گرفته است. به دلیل اینکه امارات با عادی سازی رابطه با رژیم صهیونیستی در حقیقت قصد داشت از حمایت لابی صهیونیستی برخوردار شود، اما از آن جایی که آمریکا فروش هواپیماهای اف 35 به امارات را تحت فشار لابی صهیونیستی لغو کرد و امارات هم قرارداد نظامی با دولت فرانسه امضا کرد، می توان تلقی کرد که امارات الآن با تیم جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا دچار اختلاف شده و طبیعتا باید فاصله خودش با تیم بایدن و رژیم صهیونیستی را افزایش بدهد و به سمت محور مقاومت و ایران متمایل شود. طبیعتا قراردادی که اخیرا بین امارات و امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه در حوزه نظامی امضا شده و امارات قرار است شماری هواپیما و هلی کوپترهای نظامی از فرانسه خریداری کند و قطعا این مسأله در روابط امارات و آمریکا تأثیر منفی خواهد گذاشت و به همین دلیل امارات به این نتیجه رسیده که باید یک چتر حمایتی منطقه داشته باشد و به ایران نزدیک شود. مذاکرات ایران و عربستان از شش ماه پیش در بغداد با نظارت دولت عراق آغاز شده و پیشرفت هایی داشته ولی مهمترین پرونده مربوط به جنگ عربستان علیه مردم یمن است که همچنان یکی از پیچیده ترین پرونده های مذاکرات ایران و عربستان است. البته اگر عربستان روابط خودش با ایران را بهبود ببخشد طبیعتا سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس مانند امارات و بحرین هم به تبعیت از عربستان به سمت بهبود و ترمیم روابط با تهران حرکت خواهند کرد. ولی به هر حال امارات متحده نمی تواند نقش تأثیرگذاری در روند مذاکرات ایران و عربستان داشته باشد. به نظر می آید کشورهای عضو شورای همکاری‌ خلیج فارس مانند عربستان و امارات به این نتیجه رسیده اند که نقش و حضور نظامی آمریکا درمنطقه کاهش پیدا کرده و برخی توافقنامه های نظامی که بین آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج فارس امضا شده به خاطر نگاه منفی تیم بایدن به این کشورها، این قراردادها لغو شده و الآن کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دنبال ایجاد یک چتر حمایتی جدید هستند که آن هم فرانسه است. فرانسه در حال ترمیم جایگاه خودش در غرب آسیاست و سفرهای مکرون به لبنان، عربستان، امارات، قطر و عراق در چند ماه گذشته، نشان می‌دهد فرانسه درصدد این است که جای خالی آمریکا در منطقه را پر کند و به نوعی از سفره گسترده کشورهای حاشیه خلیج فارس استفاده کند. کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس الآن به این نتیجه رسیده‌اند که نباید زیاد به آمریکا تکیه کنند.»

 

پمپاژ «امید» می خواهیم

سیدصادق غفوریان در یادداشتی برای «خراسان» نوشته است: «جولان ناموزون دلار و سکه، افزایش لحظه ای قیمت کالاهای اساسی، سخت تر شدن ازدواج، مشقت در کاریابی پس از تحصیل، آرزو شدن خرید خانه و خودرو و... هر روزه رقص تلخی در روح و روان جامعه به پا می کنند و دیگر خیلی ها به گردشان هم نمی رسند. برخی از ما آخرین «گلایه و اعتراض»مان به فروشنده ها برای وضعیت قیمت ها را از یاد برده ایم یا مثلا مدت هاست از کسی نشنیده ایم که در صدد خرید خانه و سرپناه باشد. مثل این که وقتی یک درد همیشه همراهت باشد، پس از مدتی ممکن است آن را احساس نکنی یا عمدا حواس خودت را طوری پرت کنی که انگار دردی با تو نیست.در عین حال «فرد» با درد گرانی، نبود ثبات در بازار و اقلام ضروری به هر گونه که باشد می سازد، گاهی از سطح توقع و انتظارات خود و خانواده اش می کاهد، گاهی خودخوری و گاهی هم سفره اش را کوچک تر می کند؛ اما آیا ماجرا به همین نقطه ختم می شود؟ که قطعا این نقطه، آغاز فرایندی از تلاطم و التهابی در روح و روان اوست.    حال «جامعه ایرانی» چگونه است؟ به طور قطع همه ما کم یا زیاد این تلاطم و التهاب را تجربه می کنیم با این امید و آرزو که این مسائل، کاستی ها و مشکلات سرانجام یک روز برطرف خواهد شد. با طرح این مقدمه اکنون یک پرسش مطرح است که در شرایط حاضر، حال «جامعه ایرانی» چگونه است؟ آیا می توان، «امید» و نشاط را در چهره این جامعه به ویژه طبقات جوان دید؟برای بررسی این موضوع، اگر تبلور امید و «حال خوب» را در ساحت «زندگی» تعریف کنیم و نخواهیم در این باره «روی هوا» حرفی بر زبان رانده باشیم، خوب است که به نتایج نظرسنجی یک مرکز معتبر رجوع کنیم. مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) دیروز شانزدهم آذر نتایج جدیدترین نظرسنجی خود با همین موضوع را منتشر کرد. این مرکز در سوال خود از مخاطبان پرسیده است: «شرایط زندگی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ اگر صفر به معنای بدترین شرایط و ۱۰ به معنای بهترین شرایط باشد، شما چه نمره ای به وضعیت زندگی خود می دهید؟» نتایج این نظرسنجی اعداد و ارقام قابل تاملی را پیش روی ما نهاده است که با هم مرور می کنیم: * 19.8 درصد به وضعیت زندگی خود نمره کمتر از 3،  37.2 درصد نمره 4 تا 6 و 41.6 درصد نمره 7تا 10داده‌اند. 1.4 درصد نیز به این سوال پاسخ ندادند.این نتایج نشان می دهد بیشتر از 50درصد مخاطبان این نظرسنجی علمی که به نوعی می توان آن را به کل جامعه تعمیم داد، چندان از وضعیت زندگی خود راضی نیستند یا اگر از این  سو و با اغماض بنگریم شاید بتوان گفت: «افراد بالای ۱۸ سال کشور ارزیابی متوسطی از وضعیت زندگی خود دارند.» این یک واقعیت است شاید برخی از شما بگویید، طرح این دغدغه نیاز به دلیل و مدرک ندارد، آن چه عیان است چه حاجت به بیان است. آری من هم با شما هم دیدگاهم که روحیه «امید» و نشاط، آن طور که باید در جامعه به ویژه در طبقه جوان احساس نمی شود و نمی توانیم این واقعیت و البته آسیب را کتمان و پنهان کنیم. به طور قطع هر کوششی نیز برای مخفی سازی واقعیت های جامعه، ما را از آسیب شناسی و تلاش برای رفع مشکل، دور و دورتر خواهد کرد. اقناع نمی شویم حال این که چرا این آسیب در سال های اخیر بیشتر متوجه جامعه ما شده است، حتما دلایل گسترده ای می توان برایش دست و پا کرد که طرحش در این مجال محدود جای نمی گیرد. اما اگر بخواهیم از میان این همه، به یک مورد که از ناحیه آن بیشترین ضربه را می خوریم اشاره کنیم، قطعا باید این گزاره را گزینش کنیم که «جامعه در برابر سیاست ها و اجرا اقناع نمی‌شود». برای این موضوع، به موارد متعددی می توان اشاره کرد، از جمله: *چرا دولت ها نمی توانند  بر ابعاد مختلف اجتماعی نظارت موثر داشته باشند؟ * چرا نمی توان گرانی های بی حد و اندازه و کلافه کننده را کنترل کرد؟ * دلیل تدوین برخی طرح ها و قوانین که باعث اعتراض عمومی می شود، چیست؟ * چرا آن مسئول که خود مدعی شایسته سالاری است، در انتصاباتش فامیل بازی می کند؟ * علت فاصله برخی صاحبان تریبون از متن و مشکلات جامعه چیست؟ * چرا اغلب وعده های مسئولان محقق نمی‌شود؟ * و... بی شک همه این موارد و انبوه نکات دیگری وجود دارد که جامعه، از آن ها آسیب دیده و می بیند اما نمی تواند دلیلش را بیابد بنابراین وقتی جامعه در برابر این مشکلات که همچون خوره به جانش افتاده، اقناع نمی شود، آیا نباید به او حق داد که امیدش کمرنگ شود؟ چه باید کرد؟ اعتقاد راسخ داریم که جوانان این سرزمین بزرگ و پرافتخار آن قدر ظرفیت و توانمندی دارند که می توانند دشوارترین موانع را از پیش روی خود بردارند اما باید پذیرفت که باید در برخی سیاست ها، عملکردها و اظهارنظرها تجدیدنظر کرد، نهادهای مسئول به مشکلات اصلی جامعه نزدیک شوند و تلاش نکنند با لجبازی و در خلاء سیاست گذاری کنند. اصل و اساس گام دوم انقلاب مبتنی بر داشتن «امید به آینده» است همان طور که رهبر انقلاب نیز در بیانیه آن تصریح کردند: «بدون این کلید اساسیِ همه‌  قفل ها(امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده)  هیچ گامی نمی توان برداشت».پس آقایان مسئول بیندیشید که چگونه می توان به جامعه «امید» پمپاژ کرد؛ ما پمپاژ «امید» می خواهیم.»

 

آقای رئیس‌جمهور با خبرنگار آزاد مصاحبه کنید

روزنامه «جمهوری اسلامی» در یادداشت امروز خود توشته است: «تا زمانی که مسئولان نظام از مصاحبه کردن با خبرنگاران آزاد و مستقل پرهیز می‌کنند، هرگز نمی‌توانند افکار عمومی را قانع نمایند. با مصاحبه‌های نمایشی که خبرنگار مصاحبه‌کننده یا اجازه ندارد مصاحبه‌شونده را سوال‌پیچ کند و یا خودش تمایلی به این نوع مصاحبه کردن با مسئولین کشور ندارد، نباید انتظار داشت مسئولین به سوال‌های موجود در اذهان مردم پاسخ بدهند و مردم احساس کنند حرفشان را زده‌اند و جواب مسئولین را شنیده‌اند.

این نوع مصاحبه‌های دستوری یا نمایشی یا فرمایشی، مختص این دولت نیست. دولت‌های گذشته هم به همین بیماری مبتلا بودند و حاضر به پاسخگوئی واقعی نبودند. این، یکی از مشکلات بزرگ عرصه رسانه‌ایست که جامعه ما به آن مبتلاست. حتی مصاحبه‌های مسئولین ارشد نظام با رسانه‌های داخلی و خارجی که سالی دو سه بار برگزار می‌شوند نیز با کنترل شدید مواجه هستند و علاوه بر اینکه در اجازه دادن به خبرنگاران برای مطرح کردن سوال‌هایشان گزینشی و سلیقه‌ای عمل می‌شود، در زمینه میزان وقت و تعداد سوالهای خبرنگاران نیز عنان اختیار در دست اطرافیان مسئول مصاحبه‌شونده است. به چنین مصاحبه‌هائی نمی‌توان گفت مصاحبه زنده و موفق و آزاد. همانطور که یادآور شدیم، بانی این بنای نادرست این دولت نیست و از دولت‌های قبل به ارث رسیده ولی از دولتی که خود را تحول‌خواه می‌نامد این انتظار وجود دارد که عرصه رسانه‌ای را متحول کند و این تحول را از مصاحبه‌های مسئولین و قبل از همه از خود رئیس‌جمهور شروع کند. تمام وزرا، معاونین آنها، استانداران، فرمانداران، بخشداران و سایر مدیران در رده‌های مختلف باید به صورت آزاد و بدون سانسور و محدودیت برای مصاحبه با خبرنگاران مطبوعات و رسانه‌های مجازی اعلام آمادگی کنند و به سوالات خبرنگاران بدون محدودیت‌های محتوائی و زمانی و مکانی پاسخ بدهند. این روش، هم به نفع مردم است و هم به مصلحت خود مسئولین به ویژه مسئولینی که خود را مردمی می‌دانند و معتقدند در خدمت مردم قرار دارند.

با این نگاه به سراغ مصاحبه تلویزیونی رئیس‌جمهور رئیسی به مناسبت یکصدمین روز شروع بکار دولت سیزدهم می‌رویم و بدون تعارف و البته با ذهنی خالی از حب و بغض به آقای رئیس‌جمهور می‌گوئیم این مصاحبه را نمی‌توان مصاحبه موفقی دانست. این، یک ارزیابی واقعی است که ما اصحاب رسانه مایل نبودیم با دیدن این مصاحبه به چنین نتیجه‌ای برسیم ولی متاسفیم که چنین شد.

شما آقای رئیس‌جمهور، به سوال‌ها جواب مرتبط ندادید. مثلاً از شما سوال شد اینکه می‌گوئید وقتی دولت ما شروع به کار کرد نه پولی وجود داشت و نه از بانک مرکزی استقراض کردیم ولی با اینحال حقوق‌ها را دادیم، چگونه توانستید این کار را بکنید و از کجا این پول را تامین کردید؟ شما در جواب گفتید باید جلوی فرارهای مالیاتی را بگیریم و اموال بلااستفاده دولت را به پول تبدیل کنیم. این بایدها برای حل مشکلات آینده مناسب هستند اما نمی‌توانند جواب این سوال‌ باشند که مشکل کنونی بی‌پولی را چگونه حل کرده‌اید؟ در مورد کالاهای اساسی و تامین واکسن از خارج هم به همین منوال از دادن پاسخ روشن و متکی به آمار و ارقام طفره رفتید. با این روش، بپذیرید که شنونده را نمی‌توانید قانع کنید و درست به همین دلیل است که می‌گوئیم مصاحبه شما یک مصاحبه موفق نبود.

مصاحبه‌کننده هم به وظیفه خود در برابر بی‌پاسخ ماندن سوالهایش عمل نکرد و به جای ادامه دادن سوال‌ها تا رسیدن به جواب قانع‌کننده، با عباراتی از قبیل بسیار خوب و خیلی عالی، از کنار موضوع عبور می‌کرد. این را حتی بعضی از مجریان تلویزیون هم همان شب مصاحبه شما اعلام کردند. روش وانمود کردن عالی بودن جواب‌ها با معیارها و ضوابط معمول رسانه‌ای منطبق نیست و مصاحبه را به یک گپ و گفت دوستانه تبدیل می‌کند و تا سطح یک شوخی رسانه‌ای تنزل می‌دهد، چیزی که بهیچوجه در شان مسئولین ارشد نظام جمهوی اسلامی نیست و مردم را قانع نمی‌کند. مردم، به صورت جدی دچار مشکلات مهم هستند و از مسئولین ارشد نظام انتظار دارند دور از شعارهای معمول، دغدغه‌های آنها را در مصاحبه‌هایشان برطرف کنند. این اتفاق فقط در صورتی خواهد افتاد که اولاً مصاحبه‌کننده، خبرنگار آزاد باشد نه خبرنگاری که موظف است در چارچوب مشخصی عمل کند، و ثانیاً مصاحبه‌شونده نیز با اتکا به آمار و ارقام و مستندات روشن به سوال‌ها پاسخ دقیق بدهد.

امیدواریم رئیس‌جمهور رئیسی این نقد صریح را از مصادیق عمل به حدیث «صَدیِقُکَ مَنْ صَدَقَکَ لا مَنْ ‌صَدَّقَک» (دوست تو کسی است که صادقانه با تو سخن بگوید نه کسی که بله‌ قربان می‌گوید) بدانند و برای ایجاد تحول در نگاه رسانه‌ای که امیدواریم دولت سیزدهم برای ایجاد آن پیشگام باشد، از این به بعد با خبرنگاران آزاد مصاحبه کنند.»

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: